eitaa logo
من شیعه هستم
529 دنبال‌کننده
312 عکس
393 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
💙💙💙 ✅ اسلام و عنايتش به امر اجتماع ✅ 📝 هيچ شكى نيست در اينكه تنها دينى است كه بنيان خود را بر اجتماع نهاده و اين معنا را به صراحت اعلام كرده و در هيچ شأنى از شؤون بشرى مساله اجتماع را مهمل نگذاشته،- و تو خواننده عزيز اگر بخواهى بيش از پيش نسبت به اين معنا آگاه شوى،- مى توانى از اين راه وارد شوى كه نخست اعمال انسانها را دسته بندى كنى و بفهمى كه دامنه اعمال چقدر وسيع است و اعتراف كنى كه چگونه فكر آدمى از شمردن آنها و تقسيماتى كه به خود می گيرد به اجناس و انواع و اصنافى كه منشعب مى شود عاجز است و از سوى ديگر در اين معنا بينديشى كه چگونه شريعت الهيه اسلام آنها را شمرده و به همه آنها احاطه يافته و چگونه احكام خود را بطور شگفت آورى بر آن اعمال، بسط و گسترش داده (بطورى كه هيچ عمل كوچك و بزرگ آدمى را بدون حكم نگذاشته) آن گاه در اين بينديشى كه چگونه همه اين احكام را در قالب هاى اجتماعى ريخته، آن وقت خواهى ديد كه اسلام روح را به نهايت درجه امكان در كالبد احكامش دميده. 📝 سپس آنچه دستگيرت شده با آنچه از ساير شرايع حقه كه قرآن نيز به شأن آنها اعتنا ورزيده مقايسه كنى، يعنى با شرايع و احكامى كه نوح و ابراهيم و موسى و عيسى آورده بسنجى، نسبت اسلام و آن شرايع به دستت مى آيد و در نتيجه به مقام و منزلت اسلام پى مى برى. 📝 و اما آن شرايعى كه در ساير اديان است و اسلام اعتنايى به آنها نكرده، مانند احكامى كه در كيش و و پيروان و و سايرين به آنها معتقدند وضع روشن ترى دارد كه قابل مقايسه با احكام اسلام نيستند. 📝 و اما امّت هاى قديم چه و چه ، تاريخ چيزى از وضع آنان ضبط نكرده ولى اين مقدار را مى دانيم كه تابع موروثى هاى قديم ترين عهد انسانيت بوده اند، آنها نيز به حكم اضطرار جامعه تشكيل داده و به حكم غريزه، به استخدام يكديگر پرداختند و در آخر، افراد تحت يك جمعى اجتماع كرده اند و آن جمع عبارت بوده از حكومتى و سلطه و اجتماعشان هم عبارت بوده يا از اجتماعى قومى و نژادى و يا اجتماعى وطنى و اقليمى كه يكى از اين چند عامل وحدت، همه را در تحت رأيت و پرچم و يا رئيسى جمع می كرده و راهنماى زندگيشان هم همان عامل وراثت و اقليم و غير اين دو بوده، نه اينكه به اهميت مساله اجتماع پى برده و در نتيجه نشسته باشند و پيرامون آن بحثى يا عملى كرده باشند. 📝 حتى امتهاى بزرگ يعنى و هم كه در قديم بر همه دنيا سيادت و حكومت داشتند تا روزگارى هم كه آفتاب دين خدا در بشر طلوع كرد و اشعه خود را در اطراف و اكناف مى پراكند، به اين فكر نيفتادند كه چرا تشكيل اجتماع دهيم و چه نظامى اجتماعى بهتر از نظام امپراطورى است؟ بلكه به همان نظام و خود دلخوش و قانع بودند و رشد و انحطاط جامعه شان تابع لواى سلطنت و امپراطوريشان بود، هر زمانى كه امپراطوريشان قوى و قدرتمند بود جامعه هم نيرومند بود، هر زمان كه رشد متوقف مى شد، رشد جامعه نيز متوقف مى شد. 📝 بله در نوشته هايى كه از حكماى خود به ارث برده بودند از قبيل نوشته هاى و و و غير اينها، بحث هايى اجتماعى يافت مى شود و ليكن تنها نوشته ها و اوراقى است كه هرگز مورد عمل واقع نشده و مثلهايى است ذهنى كه هرگز در مرحله خارج پياده نگشته است و تاريخِ آن زمان كه براى ما به ارث رسيده، بهترين شاهد بر صدق گفتار ما است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌹🌹🌹 📝 و به همين جهت، اجتماعات متمدن امروز كه گفتيم اساس كارشان است، براى رفع اين اشكال كه در دل هر فردى خلجان می كند، در مقام چاره جويى به افراد اجتماع تلقين می كنندكه انسان با فداكارى و سربازى، كسب مى كند و بعد از مُردنش، نام او (و اگر نامش مشخص نباشد به عنوان مثلاً سرباز گمنام) دائماً در صفحه تاريخ باقى می ماند. و اين خود يك واضح است، چون بعد از مردنِ سرباز، ديگر چه حياتى و چه نامى؟ و آيا جز اين است كه ما (براى فريب دادن او) حياتى برايش تصور مى كنيم، كه ما وراى اسم، هيچ حقيقتى ندارد؟ 📝 باز نظير اين ، اعتقاد به اين است كه آدمى بايد تلخىِ قانون را تحمل كند و اگر قانون پاره اى لذائذ را از او منع كرد، بر اين محروميت صبر كند. براى چه؟ براى اينكه اجتماع محفوظ بماند و او بتواند با بقيه لذائذ، استكمال نمايد. و خلاصه، اعتقاد به اينكه كمالِ اجتماع كمال اوست، و اين خود خرافه اى ديگر است چون كمالِ وقتى كمال هم هست كه اين دو كمال با هم منطبق باشند (به اين معنا كه مثلاً سير شدنِ من، كمال اجتماع باشد و كمال اجتماع، سير شدن شكم من باشد؛ نه آن صورتى كه كمال اجتماع با من از غذا و آب و سلامتى و در آخر محرومیت من از هستى تأمين شود). 📝 فرد و يا اجتماعى كه كمال خود را و آمال و آرزوهاى خود را هر چند از راه جور و ستم، به دست آورد (اگر فرد است با ظلم به اجتماع خودش و اگر اجتماع است با استعمار و استثمار جامعه هاى ديگر به هدف خود نائل شود، و نيز مىتواند براى اين منظور، خود و يا جامعه خود را آن چنان نيرومند كند كه كسى در برابر مطامع نامشروعش تاب مقاومت نياورد) چنين فرد و چنين اجتماعى چه و انگیزه ای دارد تا معتقد شود به اينكه كمال اجتماع و يا كمال جوامع بشرى اوست؟ و نام نيك باعث افتخار او؟ و به خاطر همين اعتقاد خرافى و موهوم اگر فرد است به اجتماع نگويد و اگر اجتماع است به جوامع بشرى نكند؟ هيچ داعى صحيحى بر چنين اعتقادى نيست. شاهدش هم این است که... ادامه دارد... 📚 💌کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌼🌼 💠 از سوى ديگر، حدّ معيّنى ندارد تا وقتى به آن رسيد، تمام شود. بلكه روز به روز بر كميّت و كيفيّت آنها افزوده مى گردد؛ و در نتيجه : فنون و صنعت ها و علوم، روز به روز انشعاب جدیدی به خود مى گيرد. و بشر ناگزير براى هر شعبه از شعب علوم و صنايع، به احتياج پيدا مى كند، و در صدد تربيت افراد متخصّص بر مى آيد. 💠 آرى، اين علومى كه فعلاً از حدّ شمارش خارج شده، بسيارى از آنها در سابق يك علم شمرده می شد، و همچنين صنايع گوناگون امروز، (كه هر چند تاى از آن در سابق، جزء يك صنعت بود و يك نفر به تنهایی، متخصّص در همه آنها بود) ولى امروز همان يك علم، و يك صنعتِ ديروز، شده و هر باب و فصل از آن علم و صنعت، علم و صنعتى جداگانه شده (مانند علم طبّ، كه در قديم يك علم بود، و جزء يكى از فروع طبيعيّات به شمار مى رفت، ولى امروز به چند علم جداگانه تقسيم شده) كه يك فرد انسان - هر قدر هم که باشد - در بيشتر از يكى از آن علوم تخصّص پيدا نمى كند. 💠 و چون چنين بود، باز با الهام فطرتش مُلهم شد به اينكه در آنچه كه خودش تخصّص دارد، به علم و آگهى عمل كند، و در آنچه كه ديگران در آن تخصّص دارند، از آنان نموده و به تخصّص و مهارت آنان اعتماد كند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 توضيح اينكه اگر خواننده محترم وضع زندگى موجوداتى كه در دسترس او است به مقدار توانايی اش مورد دقّت قرار دهد، خواهد ديد كه هر موجودى در تكوّن (= به وجود آمدن) و در بقايش تابع ناموس است و مى فهمد كه هيچ موجودى نيست مگر آنكه مى تواند به موجودى ديگر متحوّل شود، و يا موجودى ديگر به صورت خود او متحوّل گردد (يا بدون واسطه و يا با واسطه)؛ و هيچ موجودى ممكن نيست به وجود آيد با معدوم شدن موجودى ديگر، و هيچ موجودى باقى نمى ماند با فنا شدن موجودى ديگر. ✅ بنابراين عالَم مادّه، عالَم و است. و اگر بخواهى مى توانى بگويى عالَم آكل و مأكول (= خورنده و خورده شونده) است. 💠 مى بينيد كه موجوداتِ مركّب زمينى، از زمين و موادّ آن مى خورند و آن را جزء وجود خود مى نمايند و به آن صورت مناسب با صورت خود و يا مخصوص به خود مى دهند، و دوباره زمين خودِ آن موجود را مى خورد و مى سازد. گياهان از زمين سر در مى آورند و با موادّ زمينى تغذيه می كنند و از هوا استنشاق مى نمايند تا به حدّ رشد برسند؛ دوباره زمين آن گياهان را مى خورد و ساختمان آنها را (كه مركّب از اجزايى است) تجزيه نموده، اجزاى اصلى آنها را از يكديگر جدا و به صورت عناصر اوّليه در مى آورد، و مُدام و پى در پى هر يك به ديگرى بر می گردد؛ ، گياه مى شود و ، زمين مى شود. 💠 قدمى فراتر می گذاريم؛ مى بينيم حيوان از گياهان تغذيه مى كند آب و هوا را جزء بدن خود مى سازد، و بعضى از انواع حيوانات مانند درّندگان زمينى و هوايى، حيوانات ديگر را مى خورند و از گوشت آنها تغذيه می كنند چون از نظر مخصوصی كه دارند چيز ديگرى نمى توانند بخورند. ولى كبوتران و گنجشكان با دانه هاى گياهان تغذّى می كنند، و حشراتى امثال مگس و پشه و كك از خون انسان و ساير جانداران مى مَكند، و همچنين انواع حيواناتى ديگر كه غذاهايى ديگر دارند؛ و سر انجام، همه آنها خوراك مى شوند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قُلدرى - ولايت پدر و شوهر) در اسلام 💠 همانطورى كه قبلاً گفتيم عمده برده گيرى سه چيز بود : 1- جنگ 2- زور و قلدرى 3- داشتن ولايت اُبوّت و شوهرى و امثال آن. يكى از تضييقات اسلام همين بود كه سبب اخير را لغو كرد و حقوق جميع طبقات بشر (از شاه و رعيّت و حاكم و محكوم و سرباز و فرمانده و خادم و مخدوم) را به طور يكسان محترم شمرده و امتيازات و اختصاصات زندگى را لغو نمود و در احترام جان ها و عِرض و مال همه، حكم به فرمود. افكار و عقايد و خواسته هاى همه را مورد اعتنا قرار داد، يعنى همه را در بكار بردن حقوق محترم خود در حدّ خود تامّ الإختيار ساخت و همچنين آنان را بر كار خود و بر دستمزدى كه كسب كرده اند و منافع وجودشان مسلّط كرد. 💠 روى اين حساب، زمامدار در ولايتى بر مردم جز در اجراى احكام و حدود و جز در اطراف مصالح عامّى كه عايد به مجتمع دينى ميشود ندارد، و چنين نيست كه هر چه را دلش خواست بكند و هر چه را كه براى زندگى فردى خود پسنديد به خود اختصاص دهد؛ بلكه در مُشتهيات شخصى و تمتّعات زندگى، فردى مثل يك است و هيچگونه امتيازى از سايرين ندارد و امر او در آرزوها و اميال شخصی اش به هيچ وجه در ديگران نافذ نيست، چه آن آرزو بزرگ باشد و چه كوچك. 💠 آرى با اين طرز حكومت، موضوع و زمينه برده گیری به زور و قلدرى را از بين برده و همچنين ولايت پدران را هم نسبت به فرزندان محدود نموده. و اگر به آنان ولايتى آنهم تنها نسبت به حِضانت و نگهدارى اولادشان داده، در عوض بار سنگين تعليم و تربيت شان و حفظ اموالشان در ايّام حجر و كودكى را هم بدوششان گذاشته. و همين كه اين بار سنگين با رسيدن فرزندان به حدّ بلوغ از دوش شان برداشته شد، آن ولايت نيز از آنان سلب شده و در تمامى حقوق اجتماعى دينى با فرزندان خود برابر مى شوند و همانطورى كه آنان صاحب اختيار خود هستند فرزندان نيز در زندگى شخصى و تمايلات خود مستقل و صاحب اختيار ميشوند؛ اين است آن مقدار ولايتى كه اسلام براى نسبت به فرزندان قائل شده. 💠 و ضمناً اكيدى هم به فرزندان كرده كه زحمات پدران را (در راه تعليم و تربيتشان) منظور داشته، و در عوض به آنها احسان و نيكويى كنند. از آن جمله فرموده : ❣ و وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ، وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ. ما را توصيه كرديم به رعايت احترام پدر و مادر، مادرى كه باردار او بود در حالتى كه روز به روز ضعفش افزوده مى شد و در مدّت دو سال تمام او را شير داد، توصيه كرديم كه شكر مرا و پدر و مادرت را بجاى آر و بدان كه بازگشت همه به سوى ما است. و اگر به تو اصرار كردند كه به من بورزى و تحميلت كردند كه دعوتشان را با اينكه علم به صحتش ندارى قبول كنى، پس قبول مكن ولى در امور دنيوى با آنان به احسان و رفق مدارا كن، و پيروى كن طريقه و رفتار كسانى را كه به من بازگشت نمودند. (سوره لقمان آيه 15) ❣ و قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً. پروردگارت امرى مؤكّد كرده كه جز او چيزى را نپرستى، و به پدر و مادرت كنى. اگر در زمان حیات تو، يكى از آن دو و يا هر دو به حدّ پيرى رسيدند و تو اگر از نگهداريشان به ستوه آمدى پيش رويشان اظهار خستگى مكن و ايشان را زجر مده، و با ايشان به نرمى حرف بزن، و از روى مهربانى پَر و بال مَسكنت و ذلّت زير پايشان بگستران و بگو : پروردگارا همانطور كه اينان مرا در كودكى پرورش دادند تو نيز به ايشان رحم كن. (سوره اسراء آيه 24) 🔹و در شريعت مقدّس اسلام عقوق و رنجاندن والدين را از و هلاك كننده شمرده است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 و براى هر يك از اين امّتها بر حسب اقتضاى مناطق و اوضاع خاصّ به خود، احكام و رسوم خاصّى بود، مثلاً امتياز طبقاتى كه در وجود داشت چه بسا باعث مى شد زنان از طبقه بالا حقّ مداخله در ملك و حكومت و حتّى رسيدن به سلطنت و امثال آن را داشته باشند، و يا مثلاً بتوانند با مَحرم خود چون پسر و برادر ازدواج كنند، ولى ديگران كه در طبقه پائين اجتماع بودند چنين حقّى را نداشته باشند. و مثلاً در از آنجا كه ازدواج نوعى خود فروشى و بَردگی بود و زن در اين معامله خود را يكباره مى فروخت، قهراً ديگر معقول نبود كه اختيارات يك زن ايرانى را داشته باشد و همين طور هم بود، يك زن چينى از ارث محروم بود، و حقّ آن را نداشت كه با مردان و حتّى با پسران خود سر يك سفره بنشيند، و مردان مى توانستند دو نفرى و يا چند نفرى يك زن بگيرند، و در بهره گيرى از او، و استفاده از كار او با هم باشند، آن وقت اگر بچّه دار مى شد غالباً فرزند از آن مردى بود كه كودك به او بيشتر شباهت داشت. و مثلاً در ، از آنجايى كه معتقد بودند زن پيروِ مرد و مانند يكى از اعضاى بدن او است ديگر معقول نبود كه بعد از شوهر، ازدواج براى او حلال و مشروع باشد، بلكه تا ابد بايد بى شوهر زندگى كند و بلكه اصلاً نبايد زنده بماند، چون گفتيم زن را به منزله عضوى از شوهر مى دانستند، و در نتيجه همانطور كه بر حسب رسوم خود مُردگان را مى سوزاندند، زن زنده را هم با شوهر مُرده اش آتش مى زدند، و يا اگر زمانى زنده مى ماندند، در كمال ذلّت و خوارى زندگى مى كردند. زنان هند قديم در ايّام حيض، نجس و پليد بودند و دورى كردن از آنان لازم بود، و حتّى لباسهايشان و هر چيزى كه با دست يا جاى ديگر بدنشان تماس مى گرفت، نجس و خبيث بود. 💠 و مى توان وضع زنان در اين امّتها را اينطور خلاصه كرد كه : نه انسان بودند و نه حيوان، بلكه برزخى بين اين دو موجود به حساب مى آمدند، به اين معنا كه از ، به عنوان يك انسان متوسط و ضعيف استفاده مى كردند، انسانى كه هيچگونه حقّى ندارد مگر اينكه به انسانهاى ديگر در امور زندگى كمك كند، مثل فرزند صغير كه حدّ وسطى است بين حيوان و انسان كامل که به ساير انسانها كمك مى كند ولی خودش مستقّلاً حقّى ندارد و تحت سرپرستى و ولايت پدر يا ساير اولياى خويش است؛ بله بين فرزند صغير و زن، اين فرق بود كه فرزند بعد از بلوغش از تحت سرپرستى خارج مى شد، ولى زن تا ابد تحت سرپرستى ديگران بود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa