eitaa logo
من شیعه هستم
568 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 ❇️ انديشه الغاى تا چه اندازه صحيح بوده است؟ 💠 اين و فطرى كه ما آن را براى جنس بشر، موهبتى مى ناميم (صرف نظر از اينكه نتوانستيم بفهميم كه چه جهت دارد که ما اين حرّيت را از ساير حيوانات - با اينكه آنها نيز در داشتن شعور نفسانى و اراده محرّكه مثل انسانند - سلب نموده و به خود اختصاص داده ايم؟ مگر اينكه بگوئيم ما آدميان حرّيت را به منظور استفاده خودمان از آنها سلب نموده ايم) هيچ اصلى جز اين ندارد كه انسان چون مجهّز به شعورى باطنى است كه لذّت ها را از آلام (=درد و رنجها) برايش مشخص مى نمايد و همچنين چون داراى اراده ای است كه او را به جلب لذّت ها و دفع آلام واميدارد، از اين جهت مى تواند هر چيزى را براى خود اختيار نمايد. و اين شعور باطنى انسان محدود و مقيّد نيست، يعنى چنان نيست كه به پاره اى از چيزها تعلّق بگيرد و چيزهاى ديگرى را احساس نكند و چنين نيست كه انسان ضعيف و زير دست، چيزهايى را كه انسان عزيز و قوى درك مى كند درك نكند و همچنين اراده اش هم محدود نيست تا در نتيجه به بعضى از چيزهايى كه دوست دارد تعلّق نگيرد و يا بدون اختيار به چيزهايى تعلّق بگيرد كه اراده شخص ديگرى به آن تعلّق گرفته و آن را در عين بى ميلى و كراهت به نفع آن شخص انجام دهد. 💠 خلاصه اينكه انسانِ مغلوب و ضعيف هم نظیر همه آنچه را كه ما فوقش اراده مى كند او نيز اراده مى كند، و هيچ گونه رابطه اى بين اراده «زير دست» و اراده «ما فوقش» نيست كه اراده ضعيف و زير دست را مجبور سازد به اينكه تنها به آنچه كه اراده قوى و ما فوقش به آن تعلّق گرفته، تعلق بگیرد، و يا اراده او را در اراده ما فوقش فانى و مُندَك سازد. به طورى كه آن دو اراده يكى گرديده و به سود قوى بكار افتد و يا اراده ضعيف را چنان تابع اراده قوى نمايد كه استقلال را از آن سلب گرداند. وقتى چنين رابطه اى طبيعى در ميان نبود و از طرفى هم چون بايستى بر اساس ساختمان طبيعت پى ريزى شود از اين جهت لازم است كه هر انسانى خودش آزاد و در عملش هم آزاد باشد. منشأ سر و صداها و مبارزه هايى كه عليه رژيم بردگى شد همين حُرّيت فطرى است، و صحيح هم هست، ليكن بايد ديد آيا اين حرّيت خدادادی به انسان، موهبتى است براى بشرى يا براى فرد انسان هايى كه در اين مجتمع به وجود آمده و زندگى مى كنند؟ و با اينكه تا آنجا كه سراغ داريم بشر همواره در حال اجتماع به سر مى برده و جهاز وجوديش جز زندگى دسته جمعى را به او اجازه نمى دهد، آیا ممكن است يك فرد حرّيتش به تمام معنا محفوظ مانده و دست به تركيب آن نخورد؟! ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ معناى پاداش خواستن از خدا و اِعراض از غير خدا چيست؟ 💠 چه بسا ساده دلانى كنند كه اگر در عموم كارها، اغراض و پاداشهاى اخروى هدف از زندگى انسان اجتماعى قرار گيرد، باعث مى شود كه مردم نسبت به اغراض زندگى كه نيروى طبيعى، انسان را به تأمين آن مى خواند بى اعتنا شوند، و معلوم است كه سقوط آن اغراض، نظام اجتماع را به كلّى تباه ساخته و جامعه را به سوى انحطاط رُهبانيّت مى كشاند، زيرا به قول معروف : «خوشه يكسر دارد»، چطور ممكن است در يك عمل، هم پاداش هدف باشد و هم تأمين حوائج ؟ با اينكه اين دو نقيض يكديگرند و اجتماع نقيضين امكان ندارد. 💠 ليكن اين توهّم ناشى از به حكمت الهى و به اَسرارى است كه معارف قرآن از آن پرده بر مى دارد. آرى اسلام همانطور كه مكرّر در مباحث گذشته تذكر داديم تشريع خود را بر اساس «تكوين» پى ريزى نموده و فرموده : ❣ فأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها، لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ —- روى به سوى دين حنيف و معتدل آور، و ملازم آن باش كه دينى است مطابق فطرت و خلقتى كه خدا مردم را بر آن فطرت آفريده، و خلقت خدا تبديل پذير نيست، و دين قيّم و استوار هم همين است كه مطابق با خلقت و تكوين باشد. (سوره روم آيه: 30) 💠 و حاصل مضمون آيه اين است كه آن سلسله اسبابى كه در عالمَ، دست اندر كارند، همه زنجير وار دست به هم داده اند تا در آخر، ايجاد شود و همه آن اسباب بر اين مَجرى جارى شده اند كه انسان را به سوى هدفى كه برايش در نظر گرفته شده سوق دهند، پس بر خود انسان نيز لازم است كه اساس زندگى خود و هدف از تلاش و انتخاب خود را بر موافقتِ آن پايه گذارى كند، و ساده تر بگويم : در هر عملى و تلاشى كه مى كند موافقت با اسباب نامبرده را در نظر بگيرد تا به قول معروف بر خلاف مسير آب شنا نكرده باشد و سرانجام كارش به هلاكت و بدبختى منتهى نگردد و اين معنا (البته اگر متوهّم نامبرده، آن را درك كند) خود، همان است و خلاصه ی دعوت اسلام همين است، و چون ما فوق همه اسباب، يگانه سببى قرار دارد كه پديد آورنده اسباب و مُسبّب آنها است، پس بر انسان لازم است كه در برابر آن «مُسبّب الأسباب» تسليم و خاضع گردد و معناى اينكه مى گوئيم : يگانه اساس و پايه دين اسلام است، همين است. 🔹از اينجا روشن مى گردد كه حفظ كلمه توحيد و تسليمِ خدا شدن و را در زندگى طلب كردن بر طبق جريان ِهمه اسباب قدم برداشتن است و نيز دادن حقّ هر يك از آن سبب ها است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 يقيناً خواهيد گفت: خير، زيرا محال است مجتمعى بتواند خود را با همکاری افراد حتى براى مدتى كوتاه ادامه بدهد و در همين حال دست به تركيب آزادى يك يك افراد آن مجتمع نخورد. آرى همکاری چه به طور عادلانه و عاقلانه باشد و چه به شکل ظالمانه و جزافى و يا به هر صفتى ديگر متّصف باشد، را محدود مى سازد. علاوه بر اين، ممكن نيست انسان بتواند در اين عالَم زندگى كند مگر اينكه به حكم ضرورت، تصرّفاتى در مواد اين عالَم بنمايد، تصرّفاتى كه بقاء و دوام زندگيش را تأمين و تضمين كند، و اين وقتى ممكن است كه در آنچه كه تصرّف كرده يك نحوه اختصاص كه از آن به «ملكيّت» تعبير مى شود داشته باشد، - البته مراد ما از اين ملكيّت معناى اعمّى است كه هم شامل حقّ ميشود و هم شامل مِلك مصطلح - و اين خود مستلزم محدوديّت آزاديهاى فردى است. 💠 براى اينكه مادامى كه يك فردى مثلاً فلان لباس را مى پوشد و يا فلان غذا را مى خورد و يا از فلان مايع استفاده مى كند و يا در فلان محل سكونت مى كند، فرد ديگرى نمى تواند مستقلاً آن استفاده ها را از آن لباس و خوراك و مسكن بكند. پس اراده فردِ «غير متصرّف» نسبت به متصرفاتِ فرد «متصرّف» محدود شده و حُرّيتش مقيّد مى شود، و لذا مى بينيم از آن روزى كه جنس بشر در زمين جاى گرفت همواره ملازم با اختلاف و نزاع با يكديگر بوده و هيچ روزى بر اين انسانهاى پراكنده در پهناى زمين نگذشت مگر اينكه آفتاب آن روز بر نزاع آنان طلوع و از كشمكش آنها غروب نموده؛ نزاع و كشمكشهايى كه آنان را به نابودى نفوس و تباهى و هتك اَعراض و تاراج رفتن اموال سوق داده است، و اين خود شاهد روشنى است بر ، و گرنه اگر انسان براى خود، انسانيّت، حرّيت و آزادى مطلقى قائل بود اين اختلافات دردى از او دوا نمى كرد و كوچكترين اثرى نداشت. = یعنی در اینصورت اصلاً اختلافی پیدا نمیشد. 💠 و نيز مى بينيم دائما و گرفت و گيرهايى - چه صحيح و چه غير صحيح - در ميان مجتمعات گوناگون بشرى (چه متمدّن و چه نيمه وحشى) متداول بوده است، و اين مجازاتها معنايى جز اين ندارد كه ، بعضى از نعمتهايى را كه خلقت به فرد ارزانى داشته، مالك است و مى تواند آزادى افراد را نسبت به آن نعمتها سلب نمايد. آرى اگر جامعه و يا زمامدار جامعه، مالك جان يك فرد قاتل نباشد نمى تواند حكم به اعدام او نموده و جانش را از او سلب نمايد، و همچنين از يك فرد متخلّف كه او را به جرم گناهى مؤاخذه نموده و به انواع شكنجه ها از قبيل قطع و ضرب و حبس و غير آن عذابش مى دهد اگر مالك حُكم و اجرای آن و اختياردار سلب بعضى شؤون حياتى و آسايش و سلطنت مالى از او نبود نمى توانست چنين احكامى را در حقّ او صادر و اجرا نمايد. چطور ميتواند بدون محدود کردن و سلب مقدارى از آزادى فردِ متخلّف و ياغى او را از و تعدّى باز داشته و او را از حريم جانها و اعراض و اموال ديگران دور سازد؟ ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 يك فرد مسلمان با اعتقادش به و لوازم آن، هم شرك نورزيده و هم نسبت به حقِّ هيچ يك از اسباب، مرتكب غفلت نشده. پس يك فرد مسلمان هدفها و اغراضى دنيايى و آخرتى دارد و يا به عبارت ديگر : هم هدف او است و هم و ليكن نسبت به هر يك از آن اهداف، آن مقدار اعتنا مى ورزد كه بايد بورزد (نه كمتر و نه بيشتر). و عيناً به همين جهت است كه مى بينيم كه اسلام، هم مردم را به توحيد و انقطاع از هر چيز و اتّصال به خداى تعالى و اخلاص براى او و رویگردانی از هر سببى غير از او دعوت مى كند، و هم در عين حال به مردم دستور مى دهد بر اينكه از نواميس حيات پيروى كنند و مطابق مَجراى طبيعت قدم بردارند (بخورند، بنوشند، مداوا كنند، كشت و زرع نمايند، ازدواج كنند و ...). 💠 و همين جا است كه فساد يك ديگر، روشن مى شود و آن توهّمى است كه جمعى از علما يعنى آنهايى كه به اصطلاح متخصّص در علم الإجتماع (جامعه شناسی) هستند كرده و گفته اند : و غرض اصلى آن تنها «اقامه عدالت در اجتماع» است و مسائل عبادتى فروعات آن غرض است، و تنها علامتى است براى اينكه معلوم شود كسى كه مثلاً نماز مى خواند متدّين به دين هست، هر چند نماز خواندنش ناشى از عقيده به خدا و به فرض عبوديّت خدا نباشد./ با اينكه بطلان اين سخن حاجت به هيچ استدلالى ندارد و كسى كه در كتاب خدا و سنّت پيشوايان دين و مخصوصاً سيره رسول خدا (ص) دقّت كند براى واقف شدن به بطلان اين توهّم، نيازمند مؤونه اى ديگر و زحمت استدلال نمى شود، با اين حال مى گوئيم اين توهّم لوازمى دارد كه آشناى به معارف دين، ملتزم به آن نمى شود : 💠 يكى اينكه : مستلزم اِسقاط از مجموعه نواميس دينى است، يعنى گوينده اين سخن، اعتقاد به توحيد را لازم نمى داند، دوم اينكه : را نيز از آن مجموعه ساقط مى كند، و سوم اينكه : هدف نهايى دين را كه همانا كلمه توحيد است به يك هدف پَست ارجاع مى دهد، يعنى مى گويد : دين جز براى اين نيامده كه مردم شوند، يعنى بهتر بخورند و بهتر از ساير لذائذ متمتّع شوند. با اينكه قبلاً روشن كرديم كه اين دو هدف ربطى به هم ندارند، نه برگشت توحيد به تمدّن است و نه برگشت تمدّن به توحيد، نه در اصلش و نه در فروعات و ثمراتش. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 كوتاه سخن، براى هيچ عاقلى جاى ترديد نيست كه انسان در مجتمع انسانى حتى در يك لحظه، باعث اختلال نظام اجتماعى شده و در لحظه، وضع اجتماع را در هم مى ريزد. پس اينكه گفتند حُرّيت، و ارتكازى بشر است - و ما نيز آن را قبول داشتيم - دليل بر اين نمى شود كه حتى افراد در ياغی گرى و بر هم زدن اوضاع اجتماعى هم آزاد باشند. براى اينكه تنها حرّيت فطرى نيست، احتياج به تشكيل اجتماع نيز و ارتكازى بشر است، و همين ارتكاز، اطلاقِ حرّيتش را (كه آن هم موهبت اراده و شعور غريزى اوست) مقيّد و محدود مى سازد؛ زيرا همانطورى كه تشكيل و اجتماع با بطلان «اصل آزادى» دوام نمى يابد، همين طور نیز جز به اينكه آزادى هاى فردى تا اندازه اى «محدود» شود قابل دوام نخواهد بود. 💠 و لذا مى بينيم جوامعى كه بين اين دو حدّ «افراط و تفريط» در به سر مى برده اند، محفوظ و پايدار مانده اند. و تاريخ از اينگونه جوامع بسيار نشان مى دهد و چيز نو ظهورى نيست، گر چه بسيارى از ماها در اثر از حدّ گذشتن تبليغات ملل غرب خيال مى كنند كه اسم آزادى را در دهن ها انداخته و معنايش را هم همانها اختراع و ابتكار كرده و توانسته اند آزادى علی الإطلاق را حفظ كنند. 💠 به هر حال پيكره يك اجتماع مانند يك است، همانطورى كه قُواى طبيعى روحى و جسمى يك فرد يكديگر را محدود داشته و بعضى از قُوا بخاطر بعضى ديگر از كار دست مى كشد مثلاً قوّه باصره (= بینایی) كه منشأ ديدن هر چيز قابل رؤيتى است وقتى لامسه ی چشم و يا قُواى فكرى خسته و مانده شوند، او نيز به منظور همراهى با همكارانش متوقف مى شود، و قوّه ذائقه كه از اعمال دستگاه گوارش (از گرفتن لقمه و جويدن و فرو بردنش) لذّت مى برد وقتى عضلات فك خسته و مانده شدند او نيز دست از اشتهاى خود بر مى دارد، هم چنين هم كه خود امرى است فطرى، براى هيچ قومى دست نمى دهد مگر اينكه بعضى از افراد، مقدارى از آزادى را كه مى خواهند در عمل و در تمتّعات خود داشته باشند فداى ديگران كرده و به محدوديّت تن در دهند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ حرّيت و در اسلام به چه معنا است؟ 💠 كلمه حرّيت به آن معنايى كه مردم از آن در ذهن دارند، عمر و دورانش بر سر زبانها بيش از چند قرن نيست، و اى چه بسا اين كلمه را نهضت تمدّنى كه سه چهار قرن قبل اتفاق افتاد بر سر زبانها انداخت، ولى عمر معناى آن بسيار طولانى است، يعنى بشر از قديم ترين أعصارش خواهان آن بوده، و به عنوان يكى از آرزوهايش در ذهنش جولان داده. و ريشه طبيعى و تكوينى اين معنا يعنى آن چيزى كه حرّيت از آن منشعب مى شود جهازى است كه انسان در وجودش مجهّز به آن است. يعنى جهاز حرّيت و آن عبارت است از : اراده اى كه او را بر عمل واميدارد، چون حالتى است درونى كه اگر باطل شود حسّ و شعور آدمى باطل مى شود و معلوم است كه باطل شدن حسّ و شعور به بطلان انسانيّت منتهى مى گردد. 💠 چيزى كه هست انسان از آنجايى كه موجودى است و طبيعتش او را به سوى زندگى گروهى سوق مى دهد و لازمه اين سوق دادن اين است كه يك انسان اراده اش را داخل در اراده همه و فعلش را داخل در فعل همه كند، و باز لازمه آن اين است كه در برابر قانونى كه اراده ها را تعديل مى كند و براى اعمال، مرز و حدّ درست مى كند خاضع گردد، لذا بايد بگوئيم همان طبيعتى كه در اراده و عمل را به او داد، دوباره همان «طبيعت» بعينه، اراده اش و عملش را محدود و آن آزادى را كه در اوّل به او داده بود مقيّد نمود. 💠 از سوى ديگر اين محدوديّت ها كه از ناحيه «قوانين» آمد، بخاطر اختلافى كه در قانون گذاران بود مختلف گرديد. در تمدّن عصر حاضر از آنجا كه پايه و اساس احكام قانون، بهره مندى از است - كه شرحش گذشت - نتيجه اينگونه تفكر آن شد كه مردم در امر معارف اصلى و آزاد شدند، يعنى در اينكه معتقد به چه عقايدى باشند و آيا به لوازم آن عقايد ملتزم باشند يا نه، و نيز در امر اخلاق و هر چيزى كه قانون درباره اش نظرى نداده آزاد باشند. و معناى حرّيت و آزادى هم در همين شده است كه مردم در غير آنچه از ناحيه قانون محدود شدند آزادند، تا هر اراده اى كه خواستند بكنند و هر عملى كه خواستند انجام دهند. به خلاف اسلام كه ... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ تا چه حدّى محدود است؟ 💠 و امّا آن مقدار محدوديتى كه در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاقِ فطرى آن را تقييد مى نمايد بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم، مختلف مى شود. زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر به سزايى دارد، همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود. هر قدر مواد اين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيقتر باشد معلوم است كه محروميّت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود، چنان كه هر قدر مراقبتِ قوانين كمتر باشد آن محروميّت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديّت واجبى كه در هيچ اجتماعى از بكار بستن آن راه فراری نيست و انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد، محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض، موقوف بر آن است. 💠 و لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى كه از نفوس و فرزندان آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد نبوده باشد، بلكه به هر اجتماعى كه نگاه كنيد خواهيد ديد كه زمامدارى، امور آن اجتماع را تكفّل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدّى و ظالم، سنن جارى و عادات و رسوم مقدّس جماعت را از نقض شدن حفظ می كرده. اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ، اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده؛ خواهيد ديد كه نيز گفتار ما را تصديق مى كند. 💠 اينجاست كه بعد از بيانات گذشته مى توانيم حرف خود را پوست كنده بزنيم و بگوئيم روش درباره بَرده گيرى صحيح و روش ديگران غلط بوده است. براى اينكه در شريعتِ فطرت، اوّلين حقّ مشروع هر مجتمعى، سلب حُرّيت از خويش است و به عبارت ديگر : هر جامعه اى هر گونه آزادى را از دشمنی كه در صدد بر آمده زندگى آن جامعه را به كلّى تباه سازد، مالك است؛ و حقّ دارد هر گونه آزادى اراده و عمل را از دشمن جانى خود تملّك كند و بگيرد، يا اينكه او را به كلّى از صفحه روزگار بر اندازد يا زنده اش گذارد و تملّكش نمايد. و هم چنين نسبت به دشمن دين و سنن و قوانين جاريه اش مى تواند جلوی قانون شكنى و آزادى عملش را بگيرد، و اختيار دارد كه او را به جان و يا مال و يا غير آن مجازات نمايد. يقيناً هيچ به خود اجازه نمى دهد كه از حرّيت و آزادى دشمنى كه نه براى حيات مجتمع او ارزشی قائل است و نه با او در حفظ مجتمعش برادرى و همکاری مى نمايد و نه از تباه ساختن مجتمعش پروا داشته و در مواقع خطر به خودش وا ميگذارد، طرفدارى نمايد. و آيا از آزادى چنين دشمنى طرفدارى كردن و نیز وظيفه فطرىِ حفظ اجتماع را انجام دادن، جمع صريح بين دو متناقض و و ديوانگى نيست؟ يقيناً خواهيد گفت بله همینطور است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 بنا بر اين از مطالبى كه گفتيم روشن شد كه : اوّلاً : بنا گذاشتن بر آزادى انسان به طور ، امرى است كه صريحاً مخالف حقّ فطرى و مشروع انسان است، آنهم حقّى كه نسبت به ساير حقوق مشروع و فطرى انسان اولويّت دارد. و ثانياً : آن برده گيرى كه اسلام معتبرش دانسته حقّى است كه با قوانين مطابقت دارد، و آن عبارت است از برده گيرى دشمنان دين و مُحاربين با مجتمع اسلامى. 💠 چنين كسانى از آزادی عمل محروم شده و به حكم اجبار، به داخل مجتمع اسلامى جلب و در زىّ بَردگان در خواهند آمد، و آن قدر در آن مجتمع خواهند زيست تا آنكه بر اساس تربيت يافته تدريجاً آزاد و به مجتمع «اَحرار» ملحق شوند، علاوه بر اينكه زمامدار مسلمين حقّ دارد كه اگر براى مجتمع دينى مصلحت بداند تمامى بردگان را تا آخرين نفر آزاد نموده يا در حقّ آنها رفتار ديگرى كه منافى با احكام الهى نباشد معمول دارد، و حال آنكه اگر اين بردگان به بردگى مسلمين در نيامده بودند يقيناً نه اينطور سالم و محترم مى زيستند و نه نعمت دين و تربيت دينى كه اعظم نعمتهاست نصيبشان ميشد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 به خلاف كه چون قانونش را - به بيانى كه گذشت - بر اساس «توحيد» بنا نهاده و در مرحله بعد، «اخلاق فاضله» را نيز پايه قانونش قرار داده و آن گاه متعرّض تمامى اعمال بشر (چه فرديش و چه اجتماعيش) شده و براى همه آنها حكم جعل كرده و در نتيجه هيچ چيزى كه با ارتباط پيدا كند و يا انسان با آن ارتباط داشته باشد نمانده، مگر آنكه شرع اسلام در آن جاى پايى دارد؛ در نتيجه در اسلام جايى و مجالى براى حُرّيت و آزادی به معناى امروزيش نيست. 💠 امّا از سوى ديگر حُرّيتى به بشر داده كه قابل قياس با حرّيت تمدّن عصر حاضر نيست، و آن آزادى از هر قيد و بند و از هر عبوديتى به جز عبوديت براى است و اين هر چند در گفتن آسان است، يعنى با يك كلمه «حُرّيت» خلاصه مى شود ولى معنايى بس وسيع دارد و كسى مى تواند به وسعت معناى آن پى ببرد كه در سنّت اسلامى و سيره عملى كه مردم را به آن مى خواند و آن سيره را در بين افراد جامعه و طبقات آن بر قرار مى سازد دقّت و تعمّق كند و سپس آن سيره را با سيره ظلم و زورى كه تمدّن عصر حاضر در بين افراد جامعه و در بين طبقات آن و سپس بين يك جامعه قوى و جوامع ضعيف بر قرار نموده مقايسه نمايد. آن وقت مى تواند به خوبى درك كند آيا اسلام بشر را آزاد كرده و بشر را اسير هوا و هوسها و جاه طلبى ها نموده و يا به عكس است و آيا آزادى واقعى و شايسته منزلت انسانى آن است كه اسلام آورده، و يا بى بند و بارى است كه تمدّن حاضر به ارمغان آورده. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ داستان بر انداختن برده گيرى به كجا انجاميد؟ 💠 دولت هاى بزرگ دنيا در قرارى صادر كردند مبنى بر منع اكيد خريد و فروش بَرده، و نتيجه قرار مزبور اين شد كه غلامان و كنيزان هر كجا بودند آزاد گردند و ديگر مثل سابق، بردگان براى عرضه به خريدار به صف در نيامده و چون رمه گوسفند از اينجا به آنجا سوق داده نشوند. نتيجه ديگرش اين شد كه ديگر، عدّه اى از نفوس بشر براى خدمت در حرم سراها اَخته نگردند. خلاصه امروز ديگر از آن بردگان و آن اخته ها حتّى براى نمونه يك نفر هم يافت نمى شود، مگر در بعضى از اقوام وحشى بطورى كه نقل مى كنند. 💠 ليكن بايد ديد آيا صِرف بر انداختن اسم بَرده و برده گيرى از زبانها و يافت نشدن اشخاص به اين اسم، يك دانشمندى را كه آزادانه فكر مى كند قانع ميسازد؟ و آيا مردمِ فهميده نمى پرسند كه مگر در اين مسأله، بحث و نزاع بر سر بود كه با منع از بکار بُردن اسم «برده» و اطلاق اسم «حُرّ» بر بندگان، مطلب تمام و نزاع خاتمه يابد، اگر چه آش همان آش و كاسه همان كاسه باشد و همچنان منافع كارِ عدّه اى را از آنان سلب و اراده شان را تابع اراده خود بكنند؟! آيا اين همه گفتگوها و مبارزه هاى اساسى، بر سر واقعيّت و حقيقت معناى و آثار آن بود؟ و آیا به راستى اينها با رسوم بردگى مخالفند؟ 💠 اگر مخالفند پس آن رفتار وحشيانه در شان چه بود كه دولتهای ضعيف را تسليمِ بلاقيد و شرط خود نموده چون مور و ملخ به شهرها و ديارشان تاخته، ميليونها از اموالشان را به تاراج بُرده حتّى بر جانشان و اطفال بى گناهشان هم رحم نكردند، و ميليونها نفر را به اسيرى و بَردگى به داخل خاك خود كشيده به هر كارى كه خواستند وا داشتند و همين امروز هم رفتار خود را به همان منوال دارند ادامه مى دهند؟؟ ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 پس هر چند كه حُكم است و حكم نیز محدوديّت است، ولى در حقيقت ورزش و تمرين آزاد شدن از قيود ننگين حيوانيّت است. مانند اينكه اسلام بشر را در بهره گيرى از رزق طيّب و مزاياى زندگى و در مباحات، آزاد گذاشته، امّا اين شرط را هم كرده كه در همان طيّبات «افراط» و يا «تفريط» نكنند و فرموده : ❣️ قلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ. بگو : چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است؟! (سوره اعراف آيه: 32) ❣️خلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً. آنچه در روى زمين است براى شما آفريده. (سوره بقره آيه: 29) ❣️ و سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ. آنچه در آسمانها و زمين است همه را كه از ناحيه او است مسخّر شما كرد و در اختيار شما قرار داد. (سوره جاثيه آيه: 13) 💠 و يكى از اين است كه بعضى از اهل بحث و مفسّرين با زور و زحمت خواسته اند اثبات كنند كه در اسلام عقيده آزاد است، و استدلال كرده اند به آيه شريفه : ❣️ لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ —- در اكراه و اجبارى نيست،(سوره بقره آيه256) و آياتى ديگر نظير آن. در حالى كه ما در سابق در ذيل تفسير همين آيه گفتيم كه آيه چه مى خواهد بفرمايد. آنچه در اينجا اضافه مى كنيم اين است كه شما خواننده محترم توجّه فرموديد كه گفتيم «توحيد» اساس تمامى نواميس و احكام اسلامى است و با اين حال چطور ممكن است كه اسلام آزادى در عقيده را تشريع كرده باشد؟ و اگر آيه بالا بخواهد چنين چيزى را تشريع كند آيا تناقض صريح نخواهد بود؟ قطعاً تناقض است و در اسلام مثل اين مى ماند كه دنياى متمدّن امروز قوانينی تشريع بكند و آن گاه در آخرِ اين قوانین، يك قانون را هم اضافه كند كه : مردم در عمل به اين قوانين آزادند، اگر خواستند، عمل بكنند و اگر نخواستند نكنند! ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 و به عبارتى ديگر : كه عبارت است از «درك تصديقى»، اگر در ذهن انسان پيدا شود، اين حاصل شدنش عملِ اختيارى انسان نيست تا بشود فلان شخص را از فلان عقيده منع نمود و يا در آن عقيده ی ديگر گذاشت، بلكه آنچه در مورد عقايد مى شود تحت تكليف در آيد لوازم عملى آنها است، يعنى بعضى از كارها را كه با مقتضاى فلان عقيده منافات دارد ممنوع نموده، و بعضى ديگر را كه مطابق مقتضاى آن عقيده است تجويز كرد. مثلاً شخصى را وادار كرد به اينكه مردم را به سوى فلان عقيده دعوت كند و با آوردن دليل هاى محكم قانعشان كند كه بايد آن عقيده را بپذيرند و يا آن عقيده ديگر را نپذيرند، و يا وادار كرد آن عقيده را با ذكر ادلّه اش به صورت كتابى بنويسد و منتشر كند و بدین طریق، فلان عقيده اى كه مردم داشتند باطل و فاسد ساخته و اعمالى را هم كه طبق آن عقيده انجام می دادند باطل و نادرست جلوه دهد. 💠 پس آنچه «بكن» و «نكن» بر مى دارد، به عقايد است نه خود عقايد، و معلوم است كه وقتى لوازم عملى نامبرده با موادّ قانونِ داير در اجتماع مخالفت داشت، و يا با اصلى كه قانون متّكى بر آن است ناسازگارى داشت، حتماً قانون از چنان عملى جلوگيرى خواهد كرد. پس آيه شريفه لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ تنها در اين مقام است كه بفهماند : اعتقاد نيست، نه اینکه منظور اين باشد كه «اسلام كسى را مجبور به اعتقاد به معارف خود نكرده» ، و نه مى تواند اين باشد كه «مردم در اعتقاد آزادند»، و اسلام در تشريع خود جز بر تكيه نكرده، دين توحيدى كه اصول سه گانه اش : توحيد آفریدگار، و نبوّت انبيا، و روز رستاخيز است، و همين اصل است كه مسلمانان و يهود و نصارا و مجوس و بالأخره اهل كتاب بر آن اتّحاد و اجتماع دارند. پس حُرّيت هم تنها در اين است و نمى تواند در غير آن باشد، زيرا گفتيم آزادى در غير اين اصول يعنى ويران كردن اصل دين، بله البته در اين ميان حُرّيتى ديگر هست و آن حرّيت از جهت اظهار عقيده در هنگام بحث است كه ان شاء اللَّه درباره اش بحث خواهيم كرد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 خدايا! آيا برده گيرى غير از همين رفتار غربيها است، و به صِرف اينكه از بردن اسم «بردگى» جلوگيرى كرده اند آزادیخواه و شدند؟ مگر معناى برده گيرى غير از سلب آزادىِ مطلق و تملّك اراده و عمل ديگران و نفوذ حكم زورمندان و عزّت طلبان در اشخاص ضعيف و ذليل به دلخواه خود و به حقّ و ناحقّ حكم كردن، چيز ديگرى است؟ شگفتا! مگر اسلام چه فرموده بود؟ اسلام هم همين حكم را البته به صحيح ترين وجهى امضا كرده بود، چطور شد كه با كمال بى شرمى نظام صحيح اسلامى را نظام بَردگى ناميده و نظام غلط خود را نظام بردگى نمى نامند؟ و حال آنكه اگر بَرده مى گيرد به آسان ترين وجه و خفيف ترين مؤونه گرفته، و آنها به بى رحمانه ترين وجه و سنگين ترين مؤونه مى گيرند. 💠 ما هنوز خاطرات تلخ آن را از ياد نبرده ايم. اينها که ميهن ما را به عنوان و حمايت و حفظ از خرابيهاى جنگ اشغال كرده بودند آن همه وحشیگرى ها را از خود نشان دادند، واى به حال كشورهايى كه اين طرفداران آزادى و مخالفين نظام بردگى، آن كشورها را به عنوان فتح و غلبه بر دشمن اشغال نمودند! از آن دوستى شان با ما مى توان فهميد كه بر سر دشمن خود چه ها آورده اند؟ اينجاست كه هر شخص فهميده اى به رسوايى قرارداد بروكسل پى برده و مى فهمد كه اين قرارداد و آن همه تبليغات جز يك و گرفتن «برده» به صورت لغو بَردگى چيز ديگرى نبود، و اگر اسلام بردگى اسراى جنگى را امضاء فرمود ايشان نيز عملاً آن را امضاء كرده اند، تنها چيزى كه هست این است که از تلفّظ اسم آن جلوگيرى نموده اند. 💠 و امّا بردگى از راه ولايت و به فروش رساندن فرزندان توسط پدران را گرچه ايشان إسماً و رسماً منع كرده اند ليكن چندين قرن قبل از منع آنها، اسلام آن را منع فرموده بود. امّا برده گيرى از راه غلبه و قُلدرى كه اسلام اين را نيز منع نموده و ليكن نه، گر چه اينها نيز بر منع از آن اتفاق نموده اند و ليكن اين منع شان نظير همان منع از بردگىِ اسراى جنگى، تنها حرف است و از مرحله نگذشته و به آن عمل نمى كنند؟! خواننده محترم مى تواند جواب اين سؤال را از مطالعه و مرور به تاريخ و سرگذشت مستعمرات آسيايى و آفريقايى و آمريكايىِ اروپائيان و فجايعى كه در آن مستعمرات مرتكب شدند و خونهايى كه ريختند و نواميسى كه هتك نمودند و اموالى كه به غارت بردند و زورگویی هايى كه كردند بدست آورد. زيرا اين فجايع و جنايات يكى و صدتا و هزار تا و خلاصه نيست. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ در مجتمع اسلامى راه بسوى و چيست؟ 💠 چه بسا بشود گفت كه: گيرم سنّت اسلامى، سنّت جامعی است که همه لوازم يك زندگى با سعادت را در برمیگیرد، و گيرم كه مجتمع اسلامى مجتمعى است واقعاً سعادت يافته و مورد رَشك همه جوامع دنیا، ليكن اين سنّت به خاطر جامعيتش و به خاطر نبود در آن، باعث رُكود جامعه و در جا زدن و باز ايستادنش از تحوّل و تكامل مى شود و اين خود بطورى كه ديگران هم گفته اند يكى از مجتمع كامل است. چون سير تكاملى در هر چيز نيازمند آن است كه در آن چيز قُواى متضادى باشد، تا در اثر نبرد آن قُوا با يكديگر و كسر و انكسار آنها، مولود جديدى متولد شود خالى از نواقصى كه در آن قوا بود و باعث زوال آنها گرديد. بنا بر اين نظريه، اگر فرض كنيم كه اسلام اضداد و نواقص و مخصوصاً عقايد ضدّ خود را از ريشه بر مى كَند، لازمه اش توقّف مجتمع از سير تكاملى است، البته مجتمعى كه خودِ اسلام پديد آورده. 💠 ليكن در پاسخ اين ايراد مى گوئيم که ريشه آن در جاى ديگر است، و آن و اعتقاد به تحوّل ماده است و يا به عبارت ديگر : «مكتب ماترياليسم ديالكتيك» است. و هر چه باشد در آن خَلط عجيبى به كار رفته است، چون عقايد و معارف انسانيّت : 1 - يكى آن عقايد و معارفى كه دستخوش تحوّل و دگرگونى مى شود و همپاى تكامل بشر تكامل پيدا مى كند و آن عبارت است از «علوم صناعى» كه در راه بالا بردن پايه هاى زندگى مادّى و رام كردن و به خدمت گرفتن طبيعتِ سركش به كار گرفته مى شود، از قبيل رياضيات و طبيعيّات و امثال آن دو كه هر قدمى از نقص به سوى كمال بر دارد، باعث تكامل و تحوّل زندگى اجتماعى مى شود. 💠 2 - نوعى ديگر معارف و عقايدى است كه دچار چنين تحوّلى نمى شود، هر چند كه تحوّل به معنايى ديگر را مى پذيرد و آن عبارت از اى است كه در مسائل مبدأ و معاد و سعادت و شقاوت و امثال آن، احكامى قطعى و متوقّف دارد؛ يعنى احكامش دگرگونى و تحوّل نمى پذيرد، هر چند كه از جهت دقّت و تعمّق، ارتقا و كمال مى پذيرد. و اين معارف و علوم بر اجتماعات و سنّتهای زندگی تأثير نمى گذارد مگر به نحو كلّى و به همين جهت است كه توقّف و يك نواختى آن باعث توقّف اجتماعات از سير تكاملی اش نمى شود؛ هم چنان كه در خود، آرايى كلّى مى بينيم نه يكى نه دو تا ...، كه در يك حال ثابت مانده اند و در عين حال اجتماع ما به خاطر آن آراى متوقّف و ثابت، از سير خود و تكاملش باز نايستاده. 💠 مانند اين عقيده ما كه مى گوئيم : انسان براى حفظ حياتش بايد به سوى كار و كوشش انگيخته شود، و اين كه مى گوئيم : كارى كه انسان مى كند بايد به منظور نفعى باشد كه عايدش شود، و اينكه مى گوئيم : انسان بايد به حال اجتماع زندگى كند، و يا معتقديم كه عالَم هستى حقيقتاً هست نه اينكه خيال می كنيم هست و در واقع وجود ندارد، و يا مى گوئيم : انسان جزئى از اين عالَم است و او نيز هست، و يا انسان جزئى از عالَم زمينى است، و يا انسان داراى اعضايى و ادواتى و قُوايى است، و از اين قبيل آراء و معلوماتى كه تا بوده آنها را داشته، و تا خواهد بود خواهد داشت و در عين حال دگرگون نشدنش باعث نشده كه اجتماعات بشرى از پیشرفت و ترقّى متوقف شود و راكد گردد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 عجب!! ما چرا خواننده را به جايى حواله دهيم كه شايد به نظرش دور و دراز باشد؟ براى صدق گفتار ما كافى است كه خواننده عزيز تنها در و خون دلهايى كه مردم الجزاير از ملّت متمدّن!!! فرانسه در عرض چند سال ديد، دقّت نمايد و جانهایی كه به دست اين جانور درّنده به خون آغشته گشته و شهرهايى كه در زير آتش گلوله هايش ويران شده و شدائدى كه مردم بى گناهش از آنها ديده اند، از نظر بگذراند و بر اين تمدّن نفرين فرستد. و هم چنين ظلم و بيدادى كه ملّت عرب از انگليسی ها، و ملّت سودان و سرخ پوستان آمريكا و اروپاى شرقى از اتّحاد جماهير شوروى، و ستمهايى كه خود ما از دست همين ها ديده ايم به ياد آورده، بر اين آدم خواران قرن بيستم نفرين كند. دردناك تر از همه، اين است كه اين جنايات را به اسم و مرتكب مى شوند و حال آنكه اين همان برده گيرى است كه به ظاهر از آن بيزارى مى جستند. 💠 از آنچه كه گذشت معلوم شد كه نيز با همه آن هیاهو و جنجال هايى كه عليه روش اسلام به راه انداختند، در مرحله عمل همان رفتار اسلام را اتّخاذ مى نمايند و در موقع هجوم دشمنى كه در صدد ويران ساختن بناى مجتمع و نابودی انسانيّت است، از چنين دشمنى حُرّيت و آزادی را سلب كرده و مى كنند و نمى توانند نكنند. زيرا اين حكمى است مشروع در شريعت و براى این حکم، اصلى است واقعى و تغییر ناپذیر که همان احتياج انسانيّت است در بقاى خود به دفع مزاحماتِ وجود و مناقضات بقايش؛ چنان كه از اين اصلِ واقعى، اصل اجتماعى و عقلايى و تبدّل ناپذير دیگری متفرّع می شود و آن - همانطورى كه سابقاً هم گفته شد - لزوم از نابودی و انهدام است. 💠 چيزى كه هست : از اين قسم مشروع تجاوز نموده و به «برده گيرى به زور و قُلدرى» هم كه قسم نامشروع آن بود عمل می کنند، و هميشه چه قبل از قرارداد بروكسل و چه بعد از آن ميليونها نفوس بشرى را خريد و فروش كرده و به يكديگر پيش كش و يا عاريه داده و مى دهند، الّا اينكه طبق مَثل معروفِ «يك بام و دو هوا»، اعمال وحشيانه خود را برده گيرى نناميده و با كمال پُر رويى، اسم هاى فريبنده اى از قبيل استعمار، استملاك، قيموميّت، ، عنايت، و غيره روى آن مى گذارند. و معلوم است كه از اين تبديل اسامی و عناوین جز پوشاندن رسوايی هاى خود هدفی ندارند و لذا هر وقت احساس مى كنند كه دنيا دارد به رسوایی ها و فجايع شان پی مى برد، اسم مبتذل و پوسيده سابق را عوض كرده اسم ديگرى بر آن مى گذارند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ بررسى اين سخن كه منشأ انديشه لغو بَردگى، بوده است 💠 اينك بعد از همه اين حرفها بر مى گرديم به تجزيه و تحليل كلام صاحب (معجم الأعلام) كه پيش از اين نقل كرده بوديم. وى مى گويد: مبدأ و منشأ سر و صداهايى كه به راه افتاد و منجر به الغاى رژيم بردگى گرديد، تساوى حقوق افراد بشر در ضروريات زندگى بود؛ از نامبرده مى پرسيم مقصود شما از اين تساوى در حقوق چيست؟ 💠 اگر مقصود اين است كه تمامى افراد بشر در استحقاق رعايت شدن حقوق واجبشان يكسانند و حقوق همه افراد هر چه باشد محترم است (اگرچه خود آن حقوق به نسبت اختلاف و ارزش اجتماعى افراد، مختلف باشد، یعنی حقوق رئيس از مرئوس، و حاكم از محكوم، و آمر از مأمور، و مطيعِ قانون از متخلّف، و عادل از ظالم بيشتر باشد)، همين طور است و همه در اينكه بايد حقوقشان چه كم و چه زياد محفوظ باشد استحقاق دارند. اين سخن مستلزم اين نيست كه جميع افراد بشر چه آن فرد شريفى كه وجودش براى جامعه مفيد است و چه آن كسى كه اصلاً صلاحيّت ندارد كه جزئى از مجتمع شمرده شود در همه حقوق مساوى باشند؛ زيرا آن يكى مفید و اين ديگرى مُضرّ و مانند سمّ مهلكى است كه در هر جا از پيكره مجتمع رخنه كند، حيات آن بخش را تباه مى كند. و به طور صريح حكم مى كند بر اينكه بايد به فرد مفید، آزادى كامل داد و از افراد مضرّ سلب آزادى كرد؛ پس دشمنى كه در صدد از بين بردن آزادى آدمى است حقّ ندارد ادّعاى تساوى در آزادى كند، به همان دليلى كه گرگ اين حقّ را به گردن گوسفند و شير به گردن شكار خود ندارد. 💠 و اگر مقصود اين است كه همه افراد بشر (حتّى افراد وحشى) در مشتركند و همه قابليّت و استعداد ارتقاء به مدارج انسانيّت و رسیدن به سعادت هاى ممكن را دارند، و از اين جهت جامعه بايد يك يك افراد را از آزادى برخوردار ساخته و آنان را تربيت نموده و به تدريج به صالحین ملحق سازد؛ اين نيز است ليكن گاهى مى شود كه اين تربيت منوط بر اين مى شود كه براى مدتى آزادى اراده و عمل از افرادى كه تحت تربيتند سلب شود، تا در نتيجه ی اين نحوه تربيت، صلاحيّت آزاد شدن را دارا شوند يعنى بدانند كه اراده و عمل را در كجا بكار ببرند. مانند كه طبيب اراده و عمل او را كنترل نموده و او را به چيزهايى واميدارد كه خودش اراده آن را ندارد، بلكه بر عكس از آن نفرت هم دارد و همچنين اطفال كه اوليايشان آنان را در تحت شرايط و مقرراتى تربيت مى كنند كه خود اطفال آن شرايط را دوست نمى دارند كه هيچ، بلکه به نظرشان سنگين و دشوار هم مى آيد. هم به منظور تربيت كفّار مُحارب، آزادى را از اراده و عمل شان سلب نموده و آنان را به اسم «بردگى» به داخل مجتمع صالح دينى خود كشانيده و در آغوش خود تربيت نموده، آن گاه به تدريج آزادشان مى سازد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 حال اگر بگويى همه آنهايى كه به عنوان مثال ذكر گرديد، نيز در معرض تحوّل است و نمى تواند در معرض قرار نگيرد، ، كلّى، و امثال آن همه تحوّل را مى پذيرد (چه ما بخواهيم و چه نخواهيم)، زيرا خوب و بد آنها هم با تغيير اوضاع اجتماعى و اختلافهاى محيطى و نيز با دگرگون گشته، خوبش بد و بدش خوب مى شود، پس صحيح نيست كه ما منكِر این شويم كه طرز فكر «انسان جديد» با طرز فكر «انسان قديم» متفاوت است و همچنين طرز فكر انسان استوايى با طرز فكر انسان قطبى و انسان نقاط معتدل متفاوت است، و يا منكر شويم كه طرز فكر انسان خادم با انسان مخدوم و انسان صحرانشين با انسان شهرنشين و انسان ثروتمند با انسان فقير فرق دارد. چون افكار و عقايد به خاطر اختلاف عوامل (كه يا عامل زمانى است، يا منطقه اى، و يا وضع زندگى شخصى) مختلف مى شود، و بدون شك هر عقيده اى را كه فرض كنيم - هر قدر هم بديهى و روشن باشد - با گذشت اعصار متحوّل مى گردد. 💠 در پاسخ مى گوئيم : اين اشكال، فرع و نتيجه نظريه اى است كه مى گويد: هيچ يك از علوم و آراى انسانى ندارد بلكه صحّت آنها نسبى است. و لازمه اين نظريه در مسأله مورد بحث ما اين مى شود كه حقّ و باطل و خير و شرّ هم امورى نسبى باشند و در نتيجه : معارف كلّىِ نظرى هم كه متعلق به مبدأ و معاد است و نيز آراى كلّى علمى از قبيل: «اجتماع براى انسان بهتر از انفراد است» و «عدل بهتر از ظلم است» حكم نباشد، بلكه درستى آنها به خاطر انطباقش با مورد باشد، و هر جا «مورد» به خاطر زمان و اوضاع و احوال تغيير كرد آن حكم نيز تغيير كند، و ما در جاى خود فساد اين نظريه را روشن نموده و گفته ايم : اگر در بعضى از موارد، بطلان حكمى از احكام ثابت مى شود، باعث آن نيست كه بطور بگوئيم هيچ حكم كلّى از احكام علوم و معارف،كلّيت ندارد. و حاصل بيانى كه آنجا داشتيم اين است كه اين نظريه شامل قضاياى كلّىِ نظرى و پاره اى از آراى كلّى عملى نمى شود. 💠 و گفتيم كه در باطل بودن اين نظريه كافى است كه خود نظريه را شاهد بياوريم و نظريه اين بود : « هيچ حكمى از احكام علوم و عقايد كلّيت ندارد»، در پاسخ مى گوئيم : همين جمله كه در داخل پرانتز قرار دارد آيا كلّى است يا استثنا بردار است؟ اگر كلّى است پس در دنيا يك وجود دارد و آن حكم ِداخل پرانتز است، و در نتیجه پس حكم كلّى داخل پرانتز باطل است، و اگر كلّيت ندارد و استثنا بر مى دارد، پس چرا مى گوئيد (بطور هيچ حكمى ...)؟ لذا در هر دو حال حكم كلّى داخل پرانتز باطل است. و به عبارت ديگر اگر اين حكم (كه هر رأى و اعتقادى بايد روزى دگرگون بشود) كلّيت دارد، بايد خود اين عبارت داخل پرانتز هم روزى دگرگون گردد، يعنى به اين صورت در آيد : « از آراء و عقايد نبايد در روزى از روزها دگرگون شود».(دقّت بفرمائيد). ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 البته ممكن است يك فرد از اين اُسراى جنگى تا آخر عمر هم از قيد بردگى آزاد نگردد، ليكن درباره بردگان قانونی است اجتماعى و عمومى كه بايد به نظر كلّى به آن و به نتيجه آن نظر كرد، نه يك مسأله فردى، كه فرض وجود چنان فردى ناقض آن قانون باشد. از همه اينها گذشته، عجب اينجاست كه همانطورى كه سابقاً هم گفتيم خود اين آقايان يعنى درباره اسراى جنگى با همه مخالفت شان با اسم بردگى و اظهار حسن نيّت نسبت به بردگان، همان رفتار اسلام را اجرا مى كنند. 💠 و اگر مقصود اين است كه انسان ايجاب مى كند كه تمامى اطراف و جوانب پيكره مجتمع از آن برخوردار باشد و همه افراد، اختيار اراده و عمل خود را داشته باشند و چيزى بين آنان و اراده ی بى قيد و شرطشان حائل و مانع نباشد، خيلى روشن و غير قابل ترديد است كه چنين آزادى بى قيد و شرطى را نمیتوان براى افراد بشر قائل شد و ممكن نيست در جامعه اى، آن را نسبت به خود افراد جامعه اجرا نمود، تا چه رسد به دشمنان جنگى جامعه كه تنها مورد امضاى «بردگى» اسلامند و گمان نمى كنيم كه خود اين آقايان هم به چنين چيزى ملزم باشند، بلكه مى بينيم كه بر خلاف آن رفتار مى كنند. 💠 براى اينكه اگر اين سخن درست باشد بايد بين يك فرد و دو فرد و يك جامعه فرقى نباشد و اين نحو آزادى درباره همه افراد جارى باشد و حال آنكه همين كه به افراد آن قدر آزادى قانونى مى دهند (كه حتى به او اجازه خودكشى و به دو نفر اجازه دوئل هم مى دهند) نسبت به جوامع فقير و ملّتهای عقب مانده و يك مشت همنوع فقير و بینواى خود اين قدر ظلم مى كنند كه عرصه زندگى بر آنان تنگ شده و در همان بيغوله و خانه هاى ويرانى كه دارند آب خوش از گلويشان پائين نمى رود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ آيا اسلام با همين احكام و شرايعى كه دارد مى تواند انسان را به سعادتش برساند؟ 💠 چه بسا كسانى كه معتقد باشند و يا بگويند : گيرم به خاطر اينكه متعرّض تمامى شؤون انسان موجود در عصر نزول قرآن شده بود، مى توانست انسان و اجتماع بشرى آن عصر را به سعادت حقيقى و به تمام آرزوهاى زندگيش برساند، امّا امروز به كلّى راه زندگى بشر را عوض كرده، زندگى بشر امروز علمى و صنعتى شده و هيچ شباهتى به زندگى ساده چهارده قرن قبل او ندارد، آن روز زندگى منحصر بود به وسايل طبيعى و ابتدايى، ولى امروز بشر در اثر مجاهدات طولانى و كوشش جانكاهش به جايى از پیشرفت و تكامل مدنى رسيده كه اگر فى المثل كسى بخواهد وضع امروز او را با وضع قديمش مقايسه كند، مثل اين مى ماند كه دو نوع جاندار متباين و غير مربوط به هم را با يكديگر مقايسه كرده باشد. با اين حال چگونه ممكن است قوانين و مقرراتى كه آن روز براى تنظيم امور زندگى ساده بشر وضع شده، امور زندگى حيرت انگيز امروزش را تنظيم كند و چطور ممكن است آن قوانين، سنگينى وضع امروز را تحمّل كند و وضع امروز دنيا سنگينى آن قوانين را تحمّل نمايد؟ 💠 جواب اين اين است كه اختلاف ميان دو عصر از جهت «صورت زندگى»، مربوط به كلّيات شؤون زندگى نيست بلكه راجع به جزئيات است، به عبارت ديگر آنچه انسان در زندگيش بدان نيازمند است، غذايى است كه سوخت بدنش را با آن تأمين كند و لباسى است كه بپوشد، خانه اى است كه در آن مسکن گزیند و لوازم منزل است كه حوائجش را برآورد، و وسيله نقليه اى است كه او را و وسايل او را جابجا كند، و جامعه اى است كه او در بين افراد آن جامعه زندگى كند، و روابطى جنسى است كه نسل او را باقى بدارد، و روابطى تجارى و يا صنعتى و عملى است كه نواقص زندگيش را تكميل نمايد؛ اين حوائج كلّى او تغيير نمى كند، مگر در فرضى كه انسان، انسانى داراى اين فطرت و اين بُنيه نباشد، و حياتش حياتى انسانى نبوده باشد. پس بنابر این توضیح، انسان امروز و انسانهاى اوّل هيچ فرقى در اين حوائج ندارد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ چرا اسلام براى «بردگان»، دارا شدن مال را تشريع نكرده و چرا بردگى را موقّت و محدود به اسلام ننموده است؟ 💠 در اينجا سؤالى باقى مى ماند و آن اين است كه چرا ، تملّك مال (=صاحب اموال شدن) را براى بردگان تشريع نكرد تا آنان نيز مانند آزادگان با دستمزد خود حوائج ضرورى خود را برطرف ساخته و سربار مولایشان نباشند؟ و چرا بَردگى بردگان را موقّت و محدود به اسلام نكرد تا در نتيجه : هر برده اى كه مسلمان شود آزاد گردد و اين لكّه ننگ يعنى بردگى و محروميّت تا قيام قيامت در دامن او و اعقابش باقى نماند؟ 💠 جواب اين سؤال اين است كه اگر اسلام بردگى بردگان را محدود به اسلام نكرده و بعد از اسلام آوردنِ بردگان باز هم حكم به بقاى بردگى ايشان نموده، و همچنين اگر عبد را مالك چيزى ندانسته، و نيز فطرت بشرى هم که سلب آزادى از دشمنان محارب را تجويز نموده، همه براى اين است كه در داخل مملكت نتواند نقشه هاى درونى خود را عملى سازد و قوّه و قدرتى بر مقاومت و پايدارى در مبارزه و به هم زدن نظم اجتماعِ صالح و دينى نداشته باشد،چون منشأ همه قدرتها «مال» و «آزادى در عمل» است. پس وقتى دشمن نه مالك عمل خود بود و نه مالك مزد عمل، قهراً هوس دشمنى و ستيزه با دشمن خود را هم نمى كند. ، اسلام تا اندازه اى اجازه تملّك را به بردگان داده، و البته اين تملّك تنها در جايى تجويز شده كه تمليك از ناحيه مالك باشد و در حقيقت، مالكيّت عبد يكى از شؤون مالكيّت مالك و در طول آن است و چنان نيست كه در عَرض مالك، مستقل در تصرّف باشد. 💠 و امّا اينكه چرا بردگى بردگان را محدود به اسلام آوردن آنان نكرد، جوابش اين است كه اين تحديد (=محدود کردن) با منافات داشت، چون اسلام براى حفظ اساس دين و اداره جامعه دينى و بسط دادن تربيت دينى (حتى به همين كفّار محاربى كه منكوب عِدّه و عُدّه اش شده اند) سياستهايى دارد كه اگر به صِرف اسلام آوردنِ بردگان حكم به آزادى آنان ميكرد، آن سياستها باطل ميشد. زيرا بردگان كه همان دشمنان راه يافته به داخل كشور اسلامی هستند، مى توانستند به ظاهر اسلام آورده و به اين وسيله در داخل مملكت آزادانه عليه حكومت نموده و به طور خطرناكترى حمله كرده، افراد و توانايى از دست رفته خود را به دست آورند. و اين تنها اسلام نيست كه براى حفظ اساس چنين سياستى را اتّخاذ نموده، بلكه... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 اختلافى كه بين اين دو جور زندگى هست در وسايل آن است، هم مصداق وسايلى كه با آن حوائج مادّى خود را بر طرف مى سازد و هم مصداق حوائجى كه او را وادار به ساختن وسايلش مى سازد. انسان اوّلیه مثلاً براى رفع حاجتش به غذا، «ميوه ها و گياهان و گوشت شكار» میخورد، آن هم با ساده ترين وضعش، انسان عصر حاضر نيز همان را می خورد، امّا با هزاران رنگ و سليقه. امروز هم در تشخيص آثار و خواص خوردنيها و نوشيدنيها استاد و صاحب تجربه شده، و هم در ساختن غذاهاى رنگارنگ و با طعم هاى گوناگون و نو ظهور تسلّط يافته، و غذاهايى مى سازد كه هم داراى خواص مختلف است و هم ديدنش لذّت بخش است، و هم طعم و بويش براى حسّ شامّه و كيفيتش براى حسّ لامسه لذّت آور است، و هم اوضاع و احوالى به خود گرفته كه شمردن آنها دشوار است. 💠 و اين اختلاف فاحش باعث نمى شود كه «انسان امروز» با «انسان ديروز» دو نوع شوند، چون غذاهاى ديروز و امروز در اين اثر يكسانند كه هر دو غذا هستند، و همانطور که انسان دیروز از آن تغذّى میکرده و رفع گرسنگی می نموده و آتش شهوت شكم خود را خاموش مى ساخته، انسان امروزی هم همان استفاده ها را از غذا مى كند. و همانطور كه اختلاف شكل زندگى در ديروز و امروز لطمه اى به اتّحاد كلّيات آن در دو دوره نمیزند و تحوّلِ شكل زندگى در هر عصر ربطى به اصل آن کلّيات ندارد، همچنين که مطابق فطرت بشر و به مقتضاى سعادت او وضع شده، در هيچ عصرى مختلف و دستخوش تحوّل نمى شود، و صِرف پيدايش ماشين به جاى الاغ و يا وسيله اى ديگر به جاى وسايل قديمى، باعث تحوّل آن قوانين كلّی نمى گردد. البته اين تا زمانى است كه در شكل و روش زندگى، مطابقت با اصل محفوظ باشد، و دچار دگرگونى و انحراف نشده باشد و امّا در غیر اینصورت البته سنّت اسلام موافق هيچ روشى نيست، نه روش قديم و نه جديد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 و اين تنها نيست كه براى حفظ اساس دين چنين سياستى را اتّخاذ نموده، بلكه از همين عصر حاضر گرفته تا قديمى ترين ملّتى كه تاريخ سراغ مى دهد، سنّت جارى بين همه اقوام و ملل همين بوده كه هرگاه با دشمن روبرو مى شدند و از يكديگر مى كشتند و سرانجام بر دشمن غلبه مى يافتند، حقّ مشروع خود مى دانستند كه شمشير در ميان آنان گذاشته و آن قدر مى كشتند تا تسليم بدون قيد و شرط شوند. و تنها به اين راضى نمى شدند كه دشمن از جنگ دست كشيده اسلحه خود را زمين بگذارد بلكه وادارشان مى كردند به اينكه امرشان شده و نسبت به حُكمشان مطيع و مُنقاد شوند؛ چه اين حكم به نفع آنان باشد و چه بر ضررشان، چه بخواهند آنان را زنده گذاشته و اموالشان را محترم شمارند و چه بخواهند اموالشان را مصادره و خونهایشان را بريزند. و اين را از و نفهمى مى دانستند كه قومى پس از آنكه بر دشمن خود غلبه نموده است، بیاید و آقایی و سيطره خود را مقيّد به قيدى سازد كه در نتيجه ی آن قيد، راه براى برگشتن دشمن و انتقام و خون خواهی اش هموار شود و سرانجام همه رشته هايش پنبه گشته و زحماتش هدر رود. چگونه ممكن است ملّتى به خود اجازه چنين سفاهتى را بدهد؟ و حال آنكه در راه تحصيل اين سيادت و حفظ استقلالِ مجتمع مقدِس خود، نفوسى از افراد خود را به كُشتن و اموالى را به هدر داده؟ و آيا اگر با دادن خسارتهاى جانى و مالى بیاید و چنين كارى بكند، به خود ظلم نكرده؟ و به آن خونهاى ريخته شده اهانت و نسبت به اموال و كوششهاى پيگير خود اسراف ننموده؟ 💠 و سوال دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که : اگر چنانچه ملّتى با دادن قربانيان و تحمّل خسارتهاى مالى، به دشمن خونخوار خود دست پیدا کرد و آنان را ذليل و بَرده خود نمود، آيا جا دارد كسى اعتراض كند كه چرا خردسالان دشمن را «بَرده» خود كرده اى چرا که مردان آنها با شما سر جنگ داشتند و خسارتهاى جانى و مالى شما همه از ناحيه بزرگسالان دشمن بوده؟ و گناه كودكان چه بود با اينكه نه شمشيرى به دست گرفته بودند و نه در معركه اى حاضر شده بودند؟ جواب اين است كه خردسالان دشمن، قربانيان خويشند. از اين گذشته، فراموش نشود كه گفتيم اسلام درباره بردگان داراى حكم مخصوصى است كه در هيچ ملّتى نيست، و آن اين است كه قانوناً حقّ دارد در صورتى كه مصلحت حال مجتمع اسلامى باشد، اُسراى جنگى را آزاد سازد و براى آزاد ساختن آنان اقدام نموده، مجاناً و يا با دادن قيمت، همه آنان را آزاد كند. «و خدا داناتر است». 🔹 پایان 🔹 📚 جلد 6 ص 514 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 و امّا كه مربوط به حوادث جاری است و روز به روز رخ مى دهد و طبعاً خيلى زود هم تغيير مى يابد - از قبيل احكام مالى، انتظامى و نظامى مربوط به دفاع و نيز احكام راجع به روش آسانتر كردن ارتباطات و مواصلات و اداره شهر و امثال اينها - احكامى است كه زمان آن به دست والى و متصدّى امر حكومت است. چون نسبت والى به قلمرو ولايتش نظير نسبتى است كه هر مردى به خانه خود دارد، او مى تواند در قلمرو حكومت ولايتش، همان تصميمى را بگيرد كه صاحبخانه درباره خانه اش مى گيرد و همان تصرّفى را بكند كه او در خانه خود مى كند؛ پس والى حقّ دارد درباره امورى از شؤون مجتمع تصميم بگيرد، چه شؤون داخل مجتمع و چه شؤون خارج آن، چه درباره جنگ باشد و چه درباره صلح، چه مربوط به امور مالى باشد و چه غير مالى. 💠 البته همه اينها در صورتى است كه اين تصميم گيريها به حال مجتمع باشد و با اهل مملكت يعنى مسلمانان داخل و ساكن در قلمرو حكومت، كند؛ هم چنان كه خداى تعالى در آيه شريفه : ❣️و شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ --- و در کارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكّل كن. (سوره آل عمران آيه: 159) هم به ولايتِ حاكم - كه در عصر نزول آيه، رسول خدا (ص)بوده - اشاره دارد و هم به مسأله مشورت. همه اينها كه گفته شد درباره امور عامّه بود. و در عين حال امورى بود جزئى مربوط به عموم افراد جامعه، و امور جزئى با دگرگون شدن مصالح و اسباب (كه همواره يكى حادث مى شود و يكى ديگر از بين مى رود) دگرگون مى شود و اينگونه امور، غير است كه كتاب و سنّت مشتمل بر آن است. چون احكام الهى، دائمى و به مقتضاى فطرت بشر است و نسخ راهى به آن ندارد (هم چنان كه حوادث راهى به نسخ بشريّت ندارد) كه بيان تفصيلى آن جايى ديگر دارد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ رهبر جامعه اسلامى چه كسى است و چگونه روشى دارد؟ 💠 در عصر اوّل اسلام، ولايت امر جامعه اسلامى به دست رسول خدا (ص) بود و خداى عزّوجل اطاعت آن جناب را بر مسلمين و بر همه مردم واجب كرده بود؛ و دليل اين ولايت و وجوب اطاعت، صريح است. به آيات زير دقّت فرمائيد : ❣️و أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ --- خدا و رسول را اطاعت كنيد. (سوره تغابن آيه 12) ❣️لتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ --- تا در بين مردم طبق آنچه خدا نشانت میدهد حكم كنى. (سوره نساء آيه 105) ❣️النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ --- پيامبر اختيارش نسبت به مؤمنين از خود ايشان بيشتر است. (سوره احزاب آيه 6) ❣️قلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ --- بگو، اگر دوستدار خدا هستيد مرا پيروى كنيد، تا خدا هم شما را دوست بدارد. (سوره آل عمران آيه31) ❣️و آيات بسيارى ديگر كه هر يك بيانگر قسمتى از شؤون ولايت عمومى در مجتمع اسلامى و يا تمامى آن شؤون است. 💠 و بهترين راه براى دانشمندى كه بخواهد در اين باب اطلاعاتى كسب كند اين است كه نخست سيره (ص) را مورد مطالعه و دقّت قرار دهد، بطورى كه هيچ گوشه از زندگى آن جناب از نظرش دور نماند، آن گاه برگردد تمامى آياتى كه در مورد اخلاق و قوانين راجع به اعمال (يعنى احكام عبادتى و معاملاتى و سياسى و ساير روابط و معاشرات اجتماعى) را مورد دقّت قرار دهد، چون اگر از اين راه وارد شود دليلى از ذوق قرآن و تنزيل الهى در يكى دو جمله انتزاع خواهد كرد كه لسانى گويا و كافى و بيانى روشن و وافى داشته باشد، آن چنان گويا و روشن كه هيچ دليلى ديگر آن هم در يك جمله و دو جمله به آن گويايى و روشنى يافت نشود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 در همين جا نكته ديگرى است كه كاوشگر بايد به امر آن اعتنا كند و آن اين است كه تمامى آياتى كه متعرّض مسأله اقامه عبادات و قيام به امر جهاد و اجراى حدود و قصاص و غيره است خطابهايش متوجّه است نه رسول خدا (ص) به تنهايى، مانند آيات زير : ❣️و أَقِيمُوا الصَّلاةَ : نماز را بپا داريد.(سوره نساء آيه 76) ❣️و أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ : و در راه خدا انفاق كنيد.(سوره بقره آيه 195) ❣️کتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ : روزه بر شما واجب شد.(سوره بقره آيه 183) ❣️و لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ : بايد از شما طايفه اى به وظيفه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر قيام كنند.(سوره آل عمران آيه 104) ❣️و جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ : در راه او جهاد كنيد.(سوره مائده آيه35) ❣️و جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ : در راه خدا جهادى كه شايسته جهاد در راه او باشد بكنيد.(سوره حج آيه78) ❣️الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما : به هر يك از زن و مرد زناكار صد تازيانه بزنيد.(سوره نور آيه 2) ❣️و السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما : مرد و زن دزد را دست ببُريد.(سوره مائده آيه 38) ❣️و لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ : براى شما در قصاص حياتى وصف ناپذير است.(سوره بقره آيه 179 ) ❣️و أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ : شهادت را به خاطر خدا به پاى بداريد.(سوره طلاق آيه 2) ❣️و اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا : به ريسمان خدا چنگ بزنيد و متفرّق نشويد.(سوره آل عمران آيه 103) ❣️أنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ : اينكه دين را بپا بداريد و در آن تفرقه نيندازيد.(سوره شورا آيه 13) ❣️و ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ : محمّد جز پيامبرى نيست، قبل از او پيامبرانى بودند و در گذشتند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود به عقب و وضع سابق خود بر مى گرديد؟ و كسى كه به وضع سابق خود بر گردد به خدا هيچ ضررى نمى زند، و كسى كه قدردان دين خدا باشد خدا شاكران را پاداش خواهد داد.(سوره آل عمران آيه 144) 💠 و آيات بسيارى ديگر كه از همه آنها استفاده مى شود دين يك صِبغه و است كه خداى تعالى مردم را به قبول آن وادار نموده (چون كُفر را براى بندگان خود نمى پسندد) و اقامه دين را از عموم مردم خواسته است، پس مجتمعى كه از مردم تشكيل مى يابد اختيارش هم به دست ايشان است، بدون اينكه بعضى بر بعضى ديگر مزيّت داشته باشند و يا زمام اختيار به بعضى از مردم اختصاص داشته باشد و از رسول خدا (ص) گرفته تا پائين، همه در امر جامعه برابرند و اين برابرى از آيه زير به خوبى استفاده مى شود : ❣️أنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ : من عمل هيچ يك از شما را كه بجا مى آوريد بى اجر نمى گذارم، چه مرد و چه زن، چون همه از هم هستید.(سوره آل عمران آيه 195) چون... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈