#معرفی_کتاب 📚
میر و علمدار 📘
✍️نویسنده: نرجس شکوریانفرد
#نشر_عهدمانا
ظاهرش این است که این کتاب، درباره زندگی حضرت عباس علیهالسلام است؛ اما نه...
این کتاب داستان زندگی کسی ست که اگر نبود، عباس، عباس نمیشد.
ماجرای دلاوری و مردانگی قمر بنیهاشم را زیاد شنیدهایم...
اما تابحال فکر کردهاید چه کسی پشت پرده این شکوه و عظمت حضرت عباس است؟
باور کنید حضرت ابالفضل العباس هرچه آبرو و عظمت دارد، مدیون مادرش امالبنین است...
اصلا بیراه نیست اگر بگویم این امالبنین بود که در کنار فرات جنگید و شهید شد؛ اما در کالبد عباسش.
به قول آقای زرویی نصرآباد(نویسنده کتاب ماه به روایت آه): اولین شهید کربلا، امالبنین بود.
مادرها میفهمند درجهای بالاتر از ایثار جان هم میتواند باشد... مادرها میفهمند فرزند همه هستی مادر است...
عباس برای حسین علیهالسلام جان داد و امالبنین، همه هستیاش را...
باور کنید اولین شهید کربلا امالبنین بود...
کتاب میر و علمدار، داستان مادرانههای بانو امالبنین برای فرزند رشیدش ابالفضل العباس است.
بریده کتاب📖
پدر و مادرم به تبرک نام دختر پیامبر، اسم مرا هم گذاشتند فاطمه. میدانی عزیزدلم! اسمها، رسمها را فریاد میزنند. وجودها را نشان میدهند.
مثل مرزها هستند که حریم یک ملتی میشوند، اسم هم برای من مثل خط مرزی بود. حریم دور قلبم، خط تقوای اعمالم... فاطمه را که شناختم، فاطمی بودن را تمرین کردم!
#وفات_حضرت_ام_البنین
http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید
مردان و زنان باید در خانه با یکدیگر تفاهم داشته باشند. کار کردن در خانه مطلقاً وظیفه زنان نیست.
رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران، ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
#مثل_دو_رفیق
┈┈••✾••┈┈
🎙راه سوم
⏩@rahesevvom
پ.ن: فقط اون تکبیر کوبندهای که خانمها بعد این صحبتهای آقا میگن💠😎
💠 رهبر انقلاب:
زن و مرد در حقوق خانوادگی یکساناند اما هر کدام یک نوع وظیفهای در خانواده دارند
عدالت جنسیتی، برخلاف برابری جنسیتی، در همهجا معتبر است.
🔸 در وظایف مربوط به خانواده وظایف یکسان نیست هر کدامی یک نوع وظیفهای دارند. امکانات، ظرفیتهای جسمی، ظرفیتهای روحی و هرکدامی یک وظیفهای را محوّل میکند اینجا جنسیت نقش دارد.
🔻 اینی که شعار برابری جنسیتی بهطور مطلق میدهند این غلط است. برابری جنسیتی در همهجا نه؛ در یک جاهایی بله برابری هست اما در یک جاهایی هم برابری نیست. نمیتواند باشد.
✅ آن چه درست است عدالت جنسیتی است.
عدالت جنسیتی در همهجا معتبر است عدالت یعنی هرچیزی را در جای خود قرار دادن.
🔸 ساخت روحی زن، ساخت جسمی زن، ساخت عواطفی زن اقتضای یک مسائلی را میکند. فرزندآوری، فرزندداری و دامان پرورش فرزند کار زن است.
🔻اما در حقوق خانوادگی یکسان است: همانقدر که مرد در خانواده حق دارد زن همان اندازه در خانواده حق دارد پس در حقوق خانوادگی یکسان اما در وظایف خانوادگی نه.
🎙رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران، ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
#عدالت_جنسیتی
#مثل_دو_رفیق
┈┈••✾••┈┈
💠راه سوم
⏩@rahesevvom
🔰 رهبر انقلاب: در ارزشهای انسانی، جنسیت نقش ندارد/ امام (ره) دخالت در سیاست را بر زنان واجب کردند/ اگر زن خانهدار یا زن شاغل هستید باید به فکر جامعه باشید
🔸در سلوک معنوی، در عروج معنوی و الهی، در ارزشهای واقعی انسانی هیچگونه جنسیت نقش ندارد مگر یک مواردی ترجیح یکی بر دیگری که این هم ترجیح زن بر مرد است.
در اصل مسئولیتهای اجتماعی هم همینجور است.
به تعبیر امام (رضوان اللّه علیه) دخالت در سیاست و در مقدرات اساسی کشور وظیفهی زنان، حق زنان و تکلیف زنان است یعنی واجب کردند. زنها بایستی در مقدّرات کشور، وظایف اساسی کشور دخالت کنند.
🔹در پرداختن به امور جامعه «مَن اصبَحَ وَ لَم يَهتَمَّ بِأمُورِ المُسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلِم» یعنی چه زن باشد چه مرد باشد. صبح که میکنید شما، زن خانهداری، زن کارمندی، زن شاغلی، زن صنعتگری، هر چه، هر کاری میکنید باید به فکر جامعه باشید. اصل این اهتمام، اصل این وظیفه احساس مسئولیت عمومی است، زن و مرد ندارد.
🎙رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران، ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
#نقش_بانوان
#مسئولیت_اجتماعی
┈┈••✾••┈┈
💠راه سوم
⏩@rahesevvom
🔰رهبر انقلاب: حضور زنان در مشاغل اجتماعی و دولتی هیچ محدودیتی ندارد/ در کشور ما ملاک شایستهسالاری است/ حضور زن در مشاغل نباید او را از مشغلهی اساسی یعنی خانهداری و فرزندآوری محروم کند
🔹یک مسئله مسئلهی مشاغل اجتماعی و مدیریتهاست. اینجا هم مسئلهی جنسیت مطرح نیست، در مدیریتهای گوناگون، مشاغل گوناگون اجتماعی و دولتی حضور زنان هیچ محدودیتی ندارد.
حالا مثلاً فرض کنید آمریکاییها به یکی از این کشورهای همسایهی ما الزام کرده بودند که بایستی بیست و پنج درصد زن در محیط اداری مثلاً حضور داشته باشند. این عدد معیّن کردن، نسبت معیّن کردن معنی ندارد، اینجا ملاک شایستهسالاری است. یک جا هست که یک بانوی با سواد مجرّب کارآمد برای وزارت بهتر از این مردی است که در این زمینه نامزد وزارت شده.
در مورد نمایندگی مجلس هم همین طور است. باید شایستگی را نگاه کرد، هیچ ترجیحی اینجا وجود ندارد. محدودیتی هم وجود ندارد. بحث، بحث شایستهسالاری است.
🔸البته زن در این مشاغل میتواند حضور پیدا کند اما بایستی جوری باشد که از آن مشغلهی مهم اساسی زنانه یعنی خانهداری و فرزندآوری محروم نشود.
🎙رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران، ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
#نقش_بانوان
┈┈••✾••┈┈
💠راه سوم
⏩@rahesevvom
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت75
-من کسی نبودم که مخازن رو آلوده کرد. من فقط قطعه آخر پازل عملیات بودم.
-اگه تصادف نمیکردی، واقعا میرفتی و عملیات رو انجام میدادی؟
صورتم داغ میشود. چه سوال شرمآوری! دهانم را چند بار باز و بست میکنم ولی حرفی به ذهنم نمیرسد. فقط با صدایی خفه میگویم: من مجبور بودم...
-هوم...
و هردو سکوت میکنیم. فقط صدای گوینده خبر میآید و به صفحه تلوزیون خیرهایم؛ بدون آن که چیزی بشنویم و ببینیم. انگار دوباره یادمان افتاد چقدر با هم فاصله داریم، یادمان افتاد من آدمِ بدِ داستانم و او آدم خوبش. پاهایم را در شکمم جمع میکنم و بازدمِ هاجر با صدای بلندی از ریههاش خارج میشود. شاید از این که با یک عاملِ سابقِ موساد در یک خانه و در یک جزیره قطبی گیر افتاده عصبانی ست. حق هم دارد. دوست دارم بگویم ازش ممنونم، بابت این که بخاطر من از خانه و خانواده و کشورش دور است متاسفم... ولی زبانم مثل یک وزنه چند کیلویی سنگین است. حتی خجالت میکشم عذرخواهی کنم.
هاجر تلوزیون را خاموش میکند و بلافاصله میگوید: تو باید بمیری، آریل!
صدایش از هر احساس و فراز و فرودی خالی ست. مثل یک آدم آهنی. نمیتوانم بفهمم دارد خشمش را بروز میدهد، یا این جمله یک جمله خبری ست. یک لحظه عرق بر پیشانیام مینشیند. سرمای جملهاش طوری ست که به یقین میرسم کارش با من تمام شده. هاجر صورتش را به سمتم میچرخاند و با نگاه قطبیاش، به چشمان ترسانم خیره میشود.
-زمان زیادی از مرگ دانیال نگذشته، اونی که رد دانیال رو توی کلمبیا زده، دیر یا زود به تو هم میرسه. مطمئن باش دانیال یه جای کار رو خراب کرده. و اونا میدونن تو با دانیال بودی؛ خودت مهم نیستی ولی ممکنه فکر کنن دانیال چیزهای به درد بخوری پیشت گذاشته باشه.
احساس میکنم فلج شدهام. هاجر از جا بلند میشود و من توان تکان خوردن ندارم. باید فرار کنم و نمیتوانم. فکر کنم عباس هم دیگر کاری از دستش برنیاید. تاریخ مصرف من تمام شده. این هم یک اشتباه دیگر بود، یک اعتماد اشتباه دیگر...
***
⚠️این بخش از داستان دارای قسمتهای ناراحتکننده است⚠️
مامور با چهره درهم رفته به دستان دادپزشک که با مهارت جنازهی کالبدشکافی شده را بررسی میکرد چشم دوخته بود. بوی خون و تعفن به زیر ماسکش راه یافته و باعث میشد دلش درهم پیچ بخورد؛ ولی باید میماند و نگاه میکرد. دادپزشک برعکس او، با آرامش جنازه را وارسی میکرد؛ مرحله به مرحله. از بررسی ظاهر جسد و جراحاتش شروع کرده و به شکافتن قفسه سینهاش و بررسی داخل آن رسیده بود. نه بوی تعفن برایش مهم بود نه وضعیت چندشآور جسد.
دادپزشک روی ریهها دست گذاشت و کمی فشارشان داد. گفت: نگاه کن، ریههاش پر از آبن. سفت شدن.
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
الانه که لینک ناشناس من بشه کربلا🙄
فکر نکنم... اصلا!
برخلاف چیزی که توی رمانهاست، در واقعیت اصلا دوست ندارم به کسی آسیب بزنم، چه رسد به کشتن.
حتی تصورش رو هم نمیتونم بکنم.
البته اگه قرار باشه در موضع دفاع باشی قضیه فرق داره.
طبق شرع و قانون، فقط در صورتی میشه برای دفاع کسی رو کشت که راهی بجز کشتنش نباشه. مثلا اگه میشه فقط بیهوشش کنی یا دستش رو ببندی یا فرار کنی، حق نداری بکشیش و اگر کشتی، قتل عمد محسوب میشه و قصاص داره.
توی جنگ هم که دیگه جنگه... یا میکشی یا کشته میشی...
سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۳:
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا
و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود، و کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود ما به ولیّ او حکومت و تسلط (بر قاتل) دادیم پس (در مقام انتقام) آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود.
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
آره دیگه دیدم کسی نمونده 🙄
مهشکن🇵🇸
آفرین خوشم اومد، به این میگن مخاطب دقیق. درسته. خفگی با آب بوده...
چیزی که از داستانهای مهشکن یاد گرفتید اینه که «هیچچیز از هیچکس بعید نیست»!
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
سلام
سوگ عاطفی پنج مرحله داره که مرحله اولش انکاره...
فکر کنم الان خیلیها توی این مرحلهاید، چون خیلی پیام اومده مبنی بر این که نههه این سلما نیست!
میدونم، باورش سخته😔
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
سلام
طبق چیزی که توی شهریور گفتیم، جسد این دو بزرگوار توی یکی از مراکز دفن زباله اطراف سامرا پیدا شد...
علت فوت هم خفگی با آب نبود، گلوله بود.
مراجعه شود به این قسمت:
https://eitaa.com/istadegi/8624
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 76
⚠️این بخش از داستان دارای قسمتهای ناراحتکننده است⚠️
انگشتش را به سمت نای برد. نای را شکافته بود. مامور حالت تهوع داشت؛ اما دادپزشک با خونسردی گفت: توش کف هست. کسایی که غرق میشن مجاری تنفسیشون پر کف و آب میشه. با این که وقتی توی آب افتاده، حتما دچار شوک سرما شده، ولی هنوز زنده بوده.
مامور با چشمان نیمهباز جنازه را نگاه میکرد. اصلا ترجیح میداد نگاه نکند و نفهمد. دادپزشک اما بیتوجه به حال مامور، دست جنازه را گرفت و کمی بالا آورد.
-پوست دستاش سفید و چروکیده شده...
به قسمتی از پوست فشار وارد کرد و پوست ور آمد. دادپزشک گفت: با توجه به اینا، حدس میزنم هفت هشت روزی توی آب بوده.
صبح زود، جنازه را ماهیگیران تحویل پلیس داده بودند؛ جنازهای که بیشتر مردم آن منطقه میدانستند متعلق به کیست. خودکشی میان مردم نوک چندان رایج نبود؛ حداقل به این شکل. خبر خودکشیِ یک دختر جوان خارجی در اقیانوس اطلس، تبدیل به جذابترین خبر آن منطقه شده بود. ماهیگیرها هیجانزده دربارهاش حرف میزدند و داستانش انقدر دهان به دهان چرخیده بود که اصلش در میان شاخ و برگهای اضافه گم شده بود. شاید بخاطر همین بود که پای پلیس دانمارک هم به پرونده باز شد؛ و آنهایی که هشیارتر بودند، گاه از خودشان و دیگران میپرسیدند که: یک پرونده خودکشی ساده هم مگر انقدر تحقیق میخواهد؟
دادپزشک دست جسد را رها کرد و گردن و شانههایش را نشان داد.
-ببین، کبودی نعشی توی شونه و گردن بیشتره. چون سر سنگینتر از بقیه بدنه و توی آب به سمت پایین متمایل میشه.
مامور به حرف آمد: این کبودیا نمیتونه بخاطر ضرب و شتم باشه؟ مثلا خفگی؟
-نه. اگه خفگی بود اثر کبودی منظمتر میشد. این کبودیها پراکندهن.
ماهیگیران دختر جوانی را دیده بودند که سوار یک قایق کوچک شده و درست در زمان فراکشند دریا، آن هم دریایی ناآرام و در آستانه توفان، به دل اقیانوس زده. هرچه ماهیگیرها داد زده بودند و دست تکان داده بودند هم دختر انگار صدایشان را نشنیده بود. همه مطمئن بودند دختر تنهایی که با یک قایق کوچک در آن شرایط به دل دریا برود، اگر دیوانه نباشد، هیچ قصدی جز خودکشی ندارد. قایق انقدر دور شده بود که به سختی میشد دیدش. قبل از این که ماهیگیران به خودشان بجنبند و یک نفر حاضر شود به دریا برود و دختر را برگرداند، دختر سعی کرد روی قایقی که بر امواج متلاطم میلرزید، بایستد و چندان موفق نبود. هنوز کمر راست نکرده بود که موجی تعادلش را برهم زد و دختر میان امواج واژگون شد. حتی دست و پا هم نزد. شاید واقعا میخواست بمیرد. در دل موجها فرو رفت و دیگر ندیدندش. قایقش همچنان داشت روی موجها میلغزید.
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
Ali Zand Vakili - Akhrain Avaz.mp3
5.21M
🥀
من آخرین آوازم...
زخمیترین پروازم...
🎤علی زند وکیلی
پیوست به قسمت امشب و فرداشب...
#خورشید_نیمه_شب
....mp3
2.64M
نمیدونم چرا حس میکنم این آهنگ خودِ سلماست...
شما هم مثل من، داستان سلما رو از این آهنگ میشنوید؟
#خورشید_نیمه_شب
#شهریور
پیامهاتون قبل از انتشار قسمت امشب:
این که نمیتونید پیشبینیم کنید خیلی خوبه!!
پایان خوش؟ بیخیال اینجا مهشکنه!!!