eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
629 ویدیو
80 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
Ali Akbar GhelichAli Akbar Ghelich - Rakate 8om.mp3
زمان: حجم: 8.5M
✨🌿 ...و خدا خواست که از دست تو درمان برسد...🌱 🎤 علی‌اکبر قلیچ علیه‌السلام http://eitaa.com/istadegi
📚 کتاب 📘 ✍🏻نویسنده: نشر قصه «اقیانوس مشرق» از این قرار است که مردی به نام «عمران بن داوود» که در جستجوی آب حیات است، در بیابانی در مسیر خراسان، راه را گم می‌کند. با پیرمردی پینه‌دوز و دخترش در این مسیر همراه می‌شود و در طول راه، درمی‌یابد که چشمه آب حیات و قلعه امن الهی، چیزی فراتر از آن است که گمان می‌برده... 📖 - دروغ نگو پیرمرد. تمام دارایی تو تنها همین دو کیسه است؟! تنها همین؟! می‌خواهی باور کنم؟! پینه‌دوز نگاهش می‌کند: - دروغی در کار نیست. اگر چیزی غیر این‌ها بود، از شما پنهان نمی‌کردم. این دو کیسه تمام داشته‌ام بود در این سفر. شمشیردار نگاهش را تیز می‌کند و شمشیرش را بالا می‌آورد و به راحله اشاره می‌کند: - و آنکه در میان دست‌های توست؟! پینه دوز سر تکان می‌دهد: - او با خود سکه‌ای ندارد. شمشیردار می‌خندد: - خودش را می‌گویم. خودش از هزار سکه بیشتر می‌ارزد؛ نمی‌ارزد؟! علیه‌السلام http://eitaa.com/istadegi
شب ولادت امام هست و دل، تنگ حرم... اما می‌شود دلتنگی را با خواندن این کتاب‌ها کم کرد... به ویژه کتاب امام رئوف که کاملا آدم رو توی صحن‌ و سرای امام رضا(ع) می‌بره...♥️🍃 و مخصوصاً کتاب «غریبِ قریب» که خوندنش، زیارت‌های بعدش رو متفاوت می‌کنه...✨ جهت سفارش👇🏻 @namaktab_ir یا از طریق سایت نمکتاب: https://namaktab.ir علیه‌السلام http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام تازه این یه ذره‌ش بود...😎
سلام اتفاقا به نظر بنده کلمه رفیق خیلی بهتره؛ چون بیانگر یک رابطه قلبی و صمیمانه ست و در همین رابطه صمیمانه ست که آدم کم‌کم شبیه رفیقش می‌شه. خداوند هم درباره شهدا و پیامبران و صدیقین فرموده: حَسُنَ اولئک رفیقا. رفیق شهید من، شهید زهره بنیانیان هست...
سلام اتفاقا دارم بهش فکر می‌کنم. اگر امتحانات اجازه بدن، ان‌شاءالله می‌نویسم.
سلام چند روز پیش در اربیل عراق، یکی از مقامات موساد با پهپاد انتحاری ترور و به درک واصل شد. ایلاک رون آسا فلاتس، فرمانده یگان ترور موساد در منطقه شمال عراق است، فردی که گفته می شود در سازماندهی ترورها از جمله در خاک ایران هم نقش داشته است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
MohammadAli KarimKhaniAUD-20220529-WA0046.mp3
زمان: حجم: 10.73M
✨🎶 🎼 میان تمام آهنگ‌هایی که برای امام رضا علیه السلام خوانده شده، این با همه فرق دارد... انگار یک مکاشفه است؛ یک شهود که در میان نت‌های موسیقی نشسته. یک بار دیگر آهنگ را گوش کنید و چشم ببندید تا این مکاشفه را بشنوید... http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
✨🎶 🎼 میان تمام آهنگ‌هایی که برای امام رضا علیه السلام خوانده شده، این با همه فرق دارد... انگار یک
بسم رب الرضا بازنشر/ آوای یک شهود 🌿من زیاد از موسیقی سر در نمی‌آورم؛ اما می‌دانم کسی که این آهنگ را ساخته است، با تمام وجود زیارت را تجربه کرده. انگار زیارت را لمس کرده، بوییده، چشیده، نوشیده. شاید سازنده این آهنگ، بارها فقط در سکوت، در صحن انقلاب قدم زده. دم صبح، وقتی که حرم خلوت است. قدم زده و هربار به گنبد نگاه کرده؛ به پنجره فولاد، به کبوترها... معلوم نیست چقدر در رواق‌ها راه رفته، در آینه‌کاری‌ها غرق شده، به سنگ‌های مرمر دیوار تکیه داده و به ضریح خیره شده، تا بتواند این آهنگ را بسازد. من مطمئنم صدای زمزمه سحرگاهی زائران را با تمام وجودش، بارها شنیده است؛ برای همین است که انگار همراه آهنگ، صدای زمزمه را می‌شنوی. می‌شنوی مگر نه؟ دقت کن! می‌شنوی... من مطمئنم یک بار در ورودی محوطه ضریح ایستاده و به ضریح که میان موج زائران لبخند می‌زند نگاه کرده، و خادم با آن چوب‌پر لطیفش به شانه‌اش زده و گفته: توی راه نایست آقاجان! حتما لطافت همان پر به چهره آهنگساز خورده که انقدر این آهنگ لطیف است؛ شاید هم نسیم خنک صبحگاه حرم. همان نسیم که قبل از اذان شروع به وزیدن می‌کند. همان که با وزیدنش سردت نمی‌شود... مطمئنم همه‌تان تجربه کرده‌اید... برای همین است که وقتی آهنگ را گوش می‌کنی و چشم می‌بندی، نسیم حرم به صورتت می‌خورد. اصلا انگار آهنگساز، صدای موزون زائران را و صدای مناجات را ضبط کرده است. نمی‌دانم... شاید قبل از ساختن این آهنگ، کارش جایی گره خورده بوده. رفته حرم، مثل همه ما اذن دخول خوانده. وارد حرم که شده، غم و غصه یادش رفته. حرم همینطور است. وارد که می‌شوی غصه‌ات یادت می‌رود. چشم‌ بر هم می‌گذاری و به دیوار تکیه می‌دهی. آرام می‌شوی... حتما بعد گفته: آمده ام...آمدم ای شاه پناهم بده... مطمئنم این جمله را گفته... یک گوشه، مثل یک قطره که در دریا غرق می‌شود، دم در میان خیل زائران ایستاده و این را گفته؛ دقیقا با همان لحنی که استاد کریمخانی در آهنگ می‌خواند. بعد مثل الان من، اشک راهش را باز کرده و تندتند دویده روی صورتش. اشک این مدلی خیلی لذت دارد. انگار تمام عقده‌هایت است که بیرون می‌ریزد و سبکت می‌کند. حتما شانه‌هایش تکان خورده وقتی که گفته: خط امانی ز گناهم بده... و باز هم، انگار گریه کلامش را بریده...و انگار همانجا، امام دست گذاشته اند روی شانه‌هایش. او هم سرش را گذاشته روی سینه امام و با حالت بریده‌بریده و شکسته گفته: ای حرمت ملجا درماندگان...دور مران از در و راهم بده... انگار امام بغلش کرده‌اند. شاید خودش هم نفهمیده باشد. ما نمی‌فهمیم، ولی امام موقع زیارت با تک‌تک ما هست. حتما برای همین است که از اینجا به بعد، ریتم آهنگ شادتر است. انگار دارد می‌خندد؛ میان گریه می‌خندد و مانند بچه‌ها اشک‌هایش را تندتند پاک می‌کند. بعد دوباره، سرخوشانه می‌گوید: ای حرمت ملجا درماندگان، دورمران از در و راهم بده... انگار روبه‌روی امام ایستاده، با لبخند سرش را پایین انداخته و گردن کج کرده: لایق وصل تو که من نیستم، اذن...اذن به یک لحظه نگاهم بده... رضاجان... من نمی‌دانم بعد از این، چقدر در حرم مانده و چقدر به دیوار تکیه داده و چشم بسته و چقدر به ضریح زل زده. ولی این را مطمئنم که چشمانش دائم از هجوم اشک تار می‌شده. نمی‌دانم چطور توضیح بدهم...انگار در این آهنگ، به یک شکلی که من نمی‌دانم، تار شدن چشم از هجوم اشک را هم می‌توان شنید. یک بار دیگر گوش بدهید...هم صدای زمزمه زوار را می‌شنوید، هم نسیم حرم را حس می‌کنید و هم تار شدن چشم را می‌فهمید. اصلا شاید اگر این بار قسمتتان شد و رفتید حرم، صدای همین آهنگ را هم شنیدید؛ انگار فرشتگان هم این آهنگ را می‌نوازند و می‌خوانند. آقای عظیمی‌نژاد و استاد کریمخانی هم که نباشند، باز هم صدای این آهنگ در حرم می‌وزد. این آهنگ، بیان یک مکاشفه است انگار که در نت‌های موسیقی نشسته؛ انگار آهنگساز یکی از آینه‌های حرم است که دارد نورِ علی‌بن‌موسی‌الرضا را باز می‌تاباند. و تا نور در آینه تجلی نکند، آینه حرفی برای گفتن ندارد... یک بار دیگر آهنگ را گوش کنید و چشم ببندید تا این مکاشفه را بشنوید... پ.ن: اگر یادتان ماند و باران گرفت، دعایی به حال بیابان کنید... ✍🏻فاطمه شکیبا ( ) http://eitaa.com/istadegi