🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت392
✍ #جعفرخدایی
انقدر از این حرففاش شوکه شده بودم که زبونم بند اومده بود، به زحمت تونستم حرف بزنم و گفتم
_چی داری میگی میثم تو کلی برای این باغ زحمت کشیدی!!!
درضمن من برای این مبلغ نمیتونم به کسی بگم ضامنم بشه ،
در ثانی من باغداری بلد نیستم و وسیله ی رفت و امد به اینجا رو ندارم
وقتی تک تک کلمات از دهنم خارج میشد میثم لبخند میزد و ظاهرا منتظر بود تا حرفهام تموم بشه و وقتی تموم شد دوباره گفت
_ و اما ادامه حرفهام
خودم ضامنت میشم ، اینطوری من به مغازه ام میرسم ، تو صاحب باغ میشی و برای چند سال بعد درامد خیلی خوبی خواهی داشت و از نظر مالی دهن کسی رو که در مورد مال دنیا تحقیرت کرده رو میبندی
با خودم که فکر کردم گفتم حرف حق میزنه و حرف حق جواب نداره
_ این پیشنهاد بسیار عالیه، بیشتر نفعش برای منه! ولی میثم مبلغ به این بزرگی قسط با رقم بالایی داره
حرفم به اینجا رسید گفت
_نترس ، خدا میرسونه از جایی که به فکرت نمیرسه
خب نظرتو بگو قبوله؟
_قبوله؟من از خدامم باید باشه ، هر ثانیه تاخیر به ضررمه رفیق
_خب خدا رو شکر
خب قضیه ی مال دنیا حل شد
اما در مورد تحصیلات، راستش من میخوام دانشگاه شرکت کنم البته چون وقت کنکور ندارم به دانشگاهی که بدون کنکور دانشجو قبول میکنه میخوام برم اونم رشته حقوق ، پیشنهاد میکنم تو هم این کارو بکنی ، راستش من حوصله جزوه نوشتن ندارم اونم با این خطی که دارم ، امیدم تو دانشگاه به اقا مهدی هست امیدوارم قبول کنی
جوابی بهش ندادم چون شک داشتم که خوابم یا بیدار ، با خودم گفتم خدایا اگر خوابه ، نمیخوام بیدار بشم لطفا بیدارم نکن ولی اگر بیداریه نمیدونم چطور این لطفتو جبران کنم
_چی شد چرا جواب نمیدی ؟
_میثم خوابم یا بیدار؟
_بیدار بیداری حالا جوابمو بده
_میترسم خواب باشه میثم ، دیگه تحمل نا امیدی ندارم ، اگر خواب باشه میخوام خواب به خواب برم ، میدونم اگر قبول کنم چه موقعیت بزرگی به دست اوردم
داری پیشنهادهایی میدی که پدر به بچه ش و برادر به برادر نمیده
با این کار منو تا اخر عمر مدیونت میکنی
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌹🍃
🍃
#عاشقانهمذهبی💞
من و همســرم
نه شیرین و فرهادیم
نه لیلی و مجنون…
قصه ی ما یه روایتی جدید و جداستــ…!
با سناریویی که نویسندش خداستــ..
و چراغ راهی که دست #حضرتعلی (ع) و
#حضــرتزهــرا (س) ست💚
🍃
🌹🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت393
✍ #جعفرخدایی
اینو که گفتم جواب داد
_مدیون من؟
واقع بین باش مهدی ، اصل رو رها کردی چسبیده به فرع؟
کی تو دلت انداخت بیای اینجا؟
_خب...معلومه کی خیر و صلاح همه رو میخواد ، خدا تو دلم انداخت
_خیلی هم عالی
خدا که خودش مستقیم نمیاد دست بنده هاشو بگیره ، در شأن خدا هست با موجودات متکبر و گناه کاری مثل ما بی واسطه مدد رسانی کنه؟
هر ادم مهمی برای خودش نماینده مشخص میکنه و خدا روی زمین نماینده داره و اونم امام زمانه
پس تو باید از امام زمان عج تشکر کنی که تشکر از امام زمان تشکر از خداست
من شاید وسیله ای هستم که مدد رسانی امام زمان عج رو انجام بدم ، البته که توفیق این کار بزرگ رو ندارم ولی هر چی ارباب بگه همون درسته
چقدر این حرفها ارام بخش و امید بخش بود ، الان زمانی بود که واقعا نیاز به این حرفها داشتم و این تذکرات،تذکراتی که منو به خودم اورد و تازه فهمیدم سال ها اصل رو رها کردم و فرع رو چسبیدم
لباس خوب خریدم از فروشنده تشکر کردم در حالی که فروشنده پولشو گرفته!
بدن سالم داشتم از مربی باشگاهم تشکر کردم در حالی که اون ریال به ریال خدماتشو ازم گرفت!
و امثال این موارد
البته همیشه باید ادب رو در مقابل مردم رعایت کرد چه ارائه کمک و خدمات با پول یا بی پول ، چون ادب نشانه ی شخصیت هر کسیه
ولی هیچ وقت نگفتم
یا امام زمان ، ازت تشکر میکنم بدون منت منو از مسیری بردی که به این لباس خوب برسم
یا امام زمان ازت ممنونم که این مربی خوب رو بهم رسوندی
یا امام زمان ازت تشکر میکنم که مادر و خانواده خوبی برام انتخاب کردی و من بین اونها قرار دادی
یا امام زمان ممنونم از اینکه بهترین افراد رو به دوستی من انتخاب کرد
ولی امام زمانم ، منو ببخش که هیچ وقت ندیدمت و ازت تشکر نکردم ، ازم بگذر امام زمانم ، ای کسی که هیچ کس کمکت نمیکنه کلی دست همه رو میگیری،
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت394
✍ #جعفرخدایی
بغض کردم ، دلم گرفت و چشمام پر اشک شد ، از جام بلند شدم و با یک کلمه ی
ببخشید از باغ زدم بیرون ، توی مسیری که به سمت رودخانه میرفت وارد شدم ، نمیدونستم خودمو توبیخ کنم و بدوبیراه بگم یا از امام زمانم دلجویی کنم که چقدر در حقش نامردی کردم.
عجب ...
مگه میشه ادم اینقدر بی معرفت و نمک نشناش باشه و ولی نعمتش رو فراموش کنه!
نمیدونم چه حسی بود ولی انگار کسی تو دلم میگفت
این اولین نگاهیه که بهت شده ، به این هشدار بهوش باش
تا کنار رودخونه رفتم و کنار اب نشستم ، به این فک میکردم که امام زمان چیکار باید بکنه ، چطوره باید بفهمونه که بفکر ماست؟
واقعا یقین کردم به این مطلبی که بعضا شنیده بودم واون این بود که وقتی دیدی کارد به استخون رسید و صبرت تموم شد کارت درست میشه....
به مو میکشونه ولی پاره نمیکنه
واین درست قضیه ای بود که شامل من میشد ، اصلا کی اومدنم به طارم رو تو دلم انداخت؟من بیشتر از یک سال بود از میثم بی خبر بودم و حتی اسم روستایی که میثم توش بود رو هم فراموش کرده بودم ، این کدوم هادی ای هست که ما رو هدایت میکنه بدون اینکه خودشوبه ما نشون بده؟؟؟ اخه چرا امام زمان رو تو غربت نگه داشتیم؟به خودم گفتم
مهدی دیگه بسته
دیگه به امام زمانت ظلم نکن ، دیگه دلشو نشکون ، همین جوریشم امام زمان غریب هست غریب ترش نکن ، اذیتش نکن ، اخه امام زمان چه گناهی کرده شده امام منی که اصلا خبری ازش ندارم و بدتر از اون اصلا دنبال خبر و رد و نشونی ازش نیستم.
بی اختیار اشک از چشمام جاری میشد ، همونطور که نشسته بودم سجده کردم و گفتم
خدایا شکرت
خدایا ازت ممنونم
امروز خیلی چیزا بهم دادی
ولی بهترین چیزی که دادی امام زمان عج بود، ازت ممنونم که بهم فهموندی کسیو دارم که منتظرمه ، کسی که هر چقدرم بد باشم در خونش رو برام باز میکنه ، تنهام نمیزاره و دستمو میگیره
خدایا شکرت بخاطر بزرگ ترین و بهترین نعمتت ،
کمکم کن ، کمک کن قدر این نعمتو بدونم ، خدایا به اندازه عظمت و کرمت شکر
سر از سجده برداشتم ، خاکی که روش سرم رو به سجده گذاشته بودم به واسطه اشک هایی که ازم سرازیر شده بود خیس شده بود ، این اشک ها قیمت نداره چون بخاطر کسی ریخته که همه چیزم برای خاکِ پاشه
خدایا شکرت چقدر اروم شدم ، چقدر سبک شدم
احساس میکنم از این به بعد وظیفه ای بر عهده دارم ، وظیفه ای که باعث میشه انگیزه داشته باشم ولی نمیتونستم دقیقا بفهمم چیه
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸
#بهنامخداوندقلبها ♥️
#جامانده
#قسمت395
✍ #جعفرخدایی
احساس سبکی میکردم ، انگار کوهی از غم و اندوهی از دوشم برداشتن
تا به امروز هر طوری که زندگی کردم گذشته و تموم شده ، حالا که لطف خدا شامل حالم شده و امام زمان به وسیله میثم داره دستمو میگیره منم باید دست به کارهایی بزنم که امام زمان از من راضی باشه
باید برنامه ریزی کنم ،ولی....
یا امام زمان ،قربونت بشم من که در این مورد چیزی نمیدونم!!!
شما که استارت کارو زدی و منو تا قیام قیامت نمک گیر کردی ، خودت زحمت بکش و منت بزار یه آدم مطمئن رو سر راهم قرار بده تا دستمو بگیره
رزق دنیامو دادی رزق معنویم رو هم عنایت کن ای امامی که از خاندان کرم و بخششی
دستتو محکم میگیرم مثل بچه کوچیکی که دست پدرشو تو شلوغی بازار میگیره مبادا گم بشه
مراقب باش گمت نکنم نور بند قلبم
بعد از اینکه کلی با امام زمان درد و دل کردم پا شدم و رفتم سمت باغ ، نمیدونم کی از اونجا در اومدم ولی از سایه ی آفتاب معلوم بود خیلی وقته بیرونم
در باغ نیمه باز بود ، سلامی کردم و وارد شدم
یه راس رفتم سمت خونه ولی اونجا کسی نبود ، رفتم همون جایی که آخرین بار با میثم بودم ولی اونجا هم کسی نبود
بلاخره بعد از کلی گشتن دیدم همچنان بیل به دست داره کار میکنه
از دور نگاش میکردم و با خودم گفتم
این همون میثم بچه بالا شهر آفتاب مهتاب ندیده است که اینجوری داره زیر آفتاب کار میکنه و عرق میریزه
ای روزگار با مردم چه ها که نمیکنی
اروم سمتش رفتم و ایستادم ، ظاهرا از متوجه اومدنم شده بود چون وقتی سلام کردم بلافاصله جوابمو داد
دست از کار کشید و زیر افتاب گرم و نیمه شرجی نگاهی به اسمون کرد و رفت زیر سایه ی یکی از درختها و گفت
_بیا بشین
رفتم و کنارش نشستم
_حالتو درک میکنم ، منم یکبار این حال و روز تحول رو داشتم
گاهی ....
🚫خواننده عزیز #کپیبرداری از این داستان #حرام و پیگرد #قانونیوالهی دارد .🚫
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸