زمینه
تو مادر سقایی و سینه زن حسینی
حقا که تو هم شانه ی بانوی عالمینی
نفس نفس تو گریه هامون رو لبامون میشینی
تو مادر عباسی و خانم ام البنینی
ام البنین ام البنین دوای دردامونه
عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه
تا ذکر یا زهرا میاد میون گریه هامون
نامت وساطت میکنه ام البنین برامون
برات کربلامونو باز از دست تو میگیریم
میون بین الحرمین با پای خاکی میریم
ام البنین ام البنین دوای دردامونه
عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه
از بچگی میدادی به سقا تو مشک آبو
تا اسم عباست میاد یادم میاد ربابو
سقای دشت کربلا یل ام البنینه
علمدار زینبه و عمو جون سکینه
ام البنین ام البنین دوای دردامونه
عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه
خانم تو روز محشرو بکن مارو شفاعت
مارو سیاهارو بکن پیش حسین وساطت
باز میشه عقده های ما بدستای کریمت
خداکنه که سینه زن بشیم توی حریمت
ام البنین ام البنین دوای دردامونه
عباس تو تا به ابد سرورو آقامونه
از سوریه تاکربلا که بین الحرمینه
بهر دفاع از این حرم ذکر لبم حسینه
نمیذاریم دوباره زینب اسیر دشمنا شه
باخون شیعه ،سوریه باید که کربلاشه
ذکر لبامون زینبو اشک چشا حسینه
بهر شهادت قلب ما دائم به شور وشینه
ای رهبر آزاده و سینه زن ولایت
مونده تو قلب مضطرم آرزوی شهادت
لبیک یا سید علی لبیک یاحسینه
ذکر لب شیعه فقط ذکر شهادتینه
یا ام البنین(س)
بعد زهرا همسر حیدر تویی
یار نیک فاتح خیبر تویی
کودکانی ماند از زهرا به جا
آنکه بوده بهرشان مادر تویی
بود ه ای مادر ترین نامادری
بر گلان فاطمه دلبر تویی
برحسین وبرحسن،برزینبین
بعد مادر بهترین یاور تویی
در وفاداری، شجاعت، یکه ای
بین زنهای عرب، مهتر تویی
باپسرهایت قیامت کردهای
کربلا را صاحب لشگر تویی
چار فرزندت شهید کربلا
مادر عباس نام آور تویی
قبل عاشورا تویی ام البنین
بی بنین از بعد آن،مادر تویی
گریه ها بهر حسینت کرده ای
داغدار اصغر واکبر تویی
ناله هایت در مدینه جانگداز
کربلا را خوب یاد آور تویی
همره زینب زبعد کربلا
بهر دلداری آن خواهر تویی
بانوی مهر ووفا ام البنین
شافع هر شیعه در محشر تویی
شعر :اسماعیل تقوایی
بگرید مدینه ز آهی حزین
حرم دلشکسته ، بقیع دلغمین
بگو مادران شهیدان همه
کنند نوحه از داغ ام البنین
واویلا واویلا یا ام البنین
گلی ، گر بسوزد تنش مشکل است
رود لاله از گلشنش مشکل است
جوان ، گر بپوشد لباس کفن
به مادر خبر دادنش مشکل است
واویلا واویلا یا ام البنین
به آن مادری که شد از غصه پیر
خبر آمد از مرگ ماه منیر
خبر آمده دست او شد جدا
خبر آمده چشم او خورده تیر
واویلا واویلا یا ام البنین
🌷 مرثیه حضرت امُ البنین (س) 🌷
فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین
از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین
بانویی که اهل دل از او ادب آموخته
عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته
اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین
در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین
چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر
صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر
وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین
آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین
من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا
جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا
من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند
با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند
هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین
جان او جان عزیزانم به قربان حسین
گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من
روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من
من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت
کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#شعر
معنای ادب مادرِ سردارِ زمین است
بانوی علی،کامله ی خُلد برین است
او فاطمه اما زِ ادب در بر محبوب
در خانه ی اولاد علی اُمِّ بنین است
فرمود علی جان تو نگو فاطمه بر من
دیدم حسنت از دم این اسم غمین است
صد هاجر و مریم نرسد بر وجناتش
محبوبه ی اولاد علی حبلِ متین است
گفتا که کنیزم به خدا ، مادرتان نه
معنای بزرگی و وفا، نور مبین است
در هر نفسش عشق علی بوده و زهرا
مجذوب شدن در ره محبوب همین است
عباس هم از مادر خود ارثیه دارد
در علقمه با دست قلم حامی دین است
در مذهب ما دین و یقین،عشق اباالفضل
عباس گلِ سر سبدِ اُمِّ بنین است
#حضرت_امالبنین_نوحه
#نوحه
در آسمان خود قمر ندارم
ام البنینم و پسر ندارم
وای از دل من وای از کربلا
واویلا واویلا آه و واویلا
.........
خبر رسیده بر من دلغمین
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
افتاد از مرکب با دست جدا
واویلا واویلا آه و واویلا
.......
همچون عباس خود با چشم گریان
هستم شرمنده از طفلان عطشان
با لب تشنه جان داده سقا
واویلا واویلا آه و واویلا
#میثم_مومنی_نژاد
#حضرت_امالبنین_زمزمه
#زمینه
کجایی ، دار و ندارم
میشد کاش ، بیای کنارم
سرم رو لحظه آخر ، رو پات بزارم
کجایی ، عصای دستم
که دیگه ، ز پا نشستم
به یاد چشمای زخمیت ، چشمامو بستم
یل ام البنین ، بیا کنار مادرت با حسین
وقت احتضارم ، بگو تو بالای سرم یاحسین
اباالفضل 4
شنیدم ، کربلا عباس
داغ تو ، کشته حسین و
شنیدم ، غمت شکسته ، پشت حسین و
شنیدم ، که آب نخوردی
لب تشنه جان سپردی
کاش یه قطره آب برای ، اصغر میبردی
یل من دل من ، از این که شرمنده شدی سوخته
شنیدم حرمله ، با تیر به سینه مشکتو دوخته
اباالفضل 4
زدن شعله این جگر رو
به من دادن این خبر رو
زدن از پهلو به نیزه ، سر قمر رو
شنیدم ، ای پسر من
تا دستت ، جدا شد از تن
بی هوا زدن به فرقت ، عمود آهن
قرارم ندارم ، غمی اگر شدی قطیع الیدین
من و هر چه دارم ، همه فدای تار موی حسین
اباالفضل 4
شنیدم ، تا علم افتاد
ولوله ، در حرم افتاد
دختری میگفت عموجان ، معجرم افتاد
زینبم با آه و ناله
برام گفت از داغ لاله
تو رفتی خیلی کتک خورد ، طفل سه ساله
شنیدم بعد تو ، خون به دل زینب مضطر شده
دختر فاطمه ، همسفر شمر ستمگر شده
اباالفضل 4
#علی_سلطانی
#حضرت_امالبنین_واحد
#واحد
سبک روحی. باسم کربلایی
اید از خاک بقیع هردم به گوشم ناله ای محزون و خسته
در کنار چار صورت قبر خاکی مادری تنها نشسته
در عزای چار فرزند رشیدش از حیاتش دیده بسته
مثل شمعی سوزد و گوید به زاری بادلی محزون و خسته
ویلی. دیگر ندارم من پسر
ویلی. شد آسمانم بی قمر
ویلی. می نالم از سوز جگر
ویلی. ویلی علی شبلی اباالفضلی
-----------------------------------+---------
من نبودم کربلا اما شنیدم با ابالفضلم چها شد
جای من در علقمه زهرا کنار جسم او صاحب عزا شد
مشک آب او یکی با سینه او در هجوم تیرها شد
خاک عالم بر سرم دست رشیدش بی هوا از تن جدا شد
ویلی. از آن عمود آهنین
ویلی. عباس من از صدر زین
ویلی. افتاد با صورت زمین
ویلی. ویلی علی شبلی اباالفضلی
--------------------------------+------------
تا دم آخر شنیدم روی خاک ان میر لشکر گریه میکرد
با دو چشم پر زخونش بر غریبی برادر گریه میکرد
تشنه لب در پیش دریا بود ویاد کام اصغر گریه میکرد
روی نی حتی سرش در کوچه ها بر حال خواهر گریه میکرد
ویلی. چنان سرش شکسته شد
ویلی که روی نیزه بسته شد
ویلی بند دلم گسسته شد
ویلی ویلی علی شبلی اباالفضلی
#عبدالحسین