eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
926 دنبال‌کننده
31 عکس
6 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برادر جان تو مصباح الهدایی بمیرم من چرا بر نیزه هایی حسینِ سرجدایم ، بخوان قرآن برایم حسین جانم حسین جان ....... چو ماهِ اولِ ماهی حسین جان که جلوه می کنی گاهی حسین جان عزیزم لاله گونی ، نهان در ابر خونی حسین جانم حسین جان ...... دو تا سر خواهرت در کوفه دیده سر بشکسته و رأس ریده ببین که غرق آهم ، سر سالم نخواهم حسین جانم حسین جان ....... اگر مهلت دهند این نیزه داران سرت را میکنم من بوسه باران ببوسم حنجرِ تو ، به جای مادرِ تو حسین جانم حسین جان
علیه السلام آوای ماتم آمده ماه محرم آمده ای نوکران ماهِ غمِ ارباب عالم آمده واغربتا واغربتا واغربتا السلام ای خون خدا یابن علی مرتضی جان زینب رحمی نما پسر عمو کوفه میا واغربتا واغربتا واغربتا تو بی کس و تنها شدی مهمان کوفیها شدی تقصیر من شد سیدی آواره صحرا شدی واغربتا واغربتا واغربتا دخترهایت ترسیده اند آوارگی ندیده اند هر باری که خوردم زمین اینها به من خندیده اند واغربتا واغربتا واغربتا از رسمشان دارم گله سر می برند با حوصله کردم دعا بر حنجری چشمش نیفتد حرمله واغربتا واغربتا واغربتا شب‌های جمعه فاطمه با اضطراب و‌واهمه آید به دشت کربلا گردد میان کشته ها گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد
آوای ماتم آمده ماه محرم آمده چشم تو‌روشن کربلا ارباب عالم آمده واغربتا واغربتا واغربتا منزل به منزل کاروان در کربلا شد میهِمان دلشوره دارد خواهری آهسته تر ای ساربان واغربتا واغربتا آتش مزن بر حاصلم در گل نشسته محملم بوی جدایی می رسد وای از دلم وای از دلم واغربتا واغربتا واغربتا از دست دنیا دلخورم کیِ؟ من ز تو دل می بُرَم بنگر که بوی چادر ِ مادر گرفته چادرم واغربتا واغربتا واغربتا صحرای خشک و رمل داغ نفرین زینب بر عراق می آید از این سرزمین با هرنفس بوی فراق واغربتا واغربتا واغربتا زانو زده ماه حرم دستم بگیرد اکبرم باید از امروز ای حسین محکم بگیرم معجرم واغربتا واغربتا واغربتا ترسم بیفتد یک زمان مویت به دست این و آن کرده نشان انگشترت منزل به منزل ساربان واغربتا واغربتا واغربتا
سلام‌الله‌علیها ویرانه شد جایم پدر شد شام غمهایم سحر باورنمی کردم که تو دیدار من آیی به سر بابا حسین ؛ بابا حسین بنشین به روی دامنم گیسوی تو شانه زنم اصلأ خبر داری پدر پاره شده پیراهنم واغربتا واغربتا واغربتا هرکس مرا داده نشان با خنده سر داده تکان چادر نمازم گم شده در زیر دست و پایشان واغربتا واغربتا واغربتا موی بلندم کم شده با ضربه قدم خم شده چون قبل ، خوشگل نیستم خیلی رخم درهم شده واغربتا واغربتا واغربتا زان شب که جا ماندم پدر از تو جدا ماندم پدر طوری لگد زد بی حیا ازدرد ،تا ماندم پدر پهلوی من پهلو نشد بازوی من بازو نشد سربسته گویم بعد از آن گیسوی من گیسو نشد واغربتا واغربتا واغربتا گفتم نزن لج‌کرد و‌زد با پشت دست و با لگد در کوچه های شهر شام خیلی شنیدم حرف بد واغربتا واغربتا واغربتا ویرانه را کردم حرم من یک تنه یک لشگرم شاگرد راه زینبم بر گریه کن ها رهبرم واغربتا واغربتا واغربتا
سلام‌الله‌علیها من زینبم کوه وقار بر یاری تو بی قرار آورده ام دو پهلوان از نسل تیغ ذوالفقار جانم حسین ؛ جانم حسین با غربتت ای همسفر آتش مزن بر این جگر اذن جهادم گر دهی چادر ببندم بر کمر جانم حسین ای شهریار عالمین می دانی ای نور دوعین لالایی شبهایشان بوده فقط ذکر حسین جانم حسین بر تحفه هایم جان من دیگر تو دست رد نزن ترسم که آید بر سر ِ این دو پسر داغ حسن جانم حسین کن خاطراتت را مرور می دانی ای کوه غرور سخت است مادر با پسر از کوچه ای کند عبور جانم حسین دیدم پریشان حال تو خون می چکد از بال تو تاکه نگردی تو خجل نایم به استقبال تو جانم حسین
علیه السلام ده ساله ام عبد خدا بشناسد این لشگر مرا مردانه می خوانم رجز انی أنا بن المجتبی جانم حسن از خیمه می آیم عمو غرق خدایم ای عمو میقات من شد قتلگاه ذبح منایم ای عمو عموحسین شد بسته بالم در حرم برپهلوی مادر قسم ششماهه هم رفته عمو ترسم بیفتم از قلم عموحسین دیدم که از بالای زین با صورت افتادی زمین حمله به سویت می کنند هم از یسار و هم یمین عمو حسین
علیه‌السلام من قاسمم ماه حرم فرزند ارباب کرم سربند سبز یا حسن بسته عمو روی سرم جانم حسن باید ز نور راه گفت شهزاده ها را شاه گفت تا گردن ازرق زدم عباس ایوالله گفت جانم حسن شد جنگ من ضرب المثل شد کربلا جنگ جمل من تشنهٔ شهادتم الموت احلی من عسل جانم حسن افتادم از پشت فرس عمو به فریادم برس خورده لگد بر سینه ام بالا نمی آید نفس واغربتا مانند زهرا مادرم خورده لگد بال و پرم شد زیر سم اسبها همسطح صحرا پیکرم واغربتا با هر نفس قد میکشم آوای ممتد می کشم چون دنده هایم له شده دارم نفس بد می کشم وای مادرم
علیه السلام علیه السلام بر روی دامانم بخواب آتش مزن جان رباب خیمه به خیمه گشته ام در کربلا دنبال آب لای لای علی دادم تورا دست پدر خواندم دعا با چشم تر گفتم حسین این بچه را آهسته آهسته ببر لای لای علی پشت سرت کردم نگاه راهی شدی در قتلگاه آقای عالم عاقبت رو می زند بر این سپاه لای لای علی آمد صدای هلهله آتش بگیری حرمله آمد صدای تیر تو بر گوشم از این فاصله واغربتا واغربتا لعنت به تیر بی حیا خوردی تو ضربه بی هوا قنداقه را پاره کنم تاکه زنی تو‌دست و‌پا واغربتا واغربتا بالای تو شرمنده شد تسکین اشکش خنده شد مانند محسن قبر تو با دست بابا کنده شد واغربتا این منظره صبرم ربود دیدم خودم صورت کبود مادر به روی نی هنوز چشمان تو وا مانده بود واغربتا
علیه السلام از خیمه جان می رود بسکه خرامان می رود آیینه دار مصطفی اکبر به میدان می رود واغربتا قرآن بیاور خواهرم کن بدرقه تاج سرم با قدم زنده کند تصویر زهرا مادرم واغربتا آمده گوشم تا صدا خوردم زمین بابا بیا حالم شده چون حالت بابای من در کوچه ها لرزید اعضای تنم بر خاک زانو می زنم پیش همه خوردم زمین پیر جوانمرده منم جانم علی بر گریه ام خندیده اند با هلهله رقصیده اند دار وندارم را خدا روی زمین پاشیده اند جانم علی با خاک صحرا در همی برقلب من مانده غمی ذره به ذره در عبا می چینمت اما کمی جانم علی برخیز علی اکبرم عمه رسیده از حرم من دست و پا گم کرده اند فکر سری بی معجرم واغربتا‌ ، واغربتا
علیه السلام برخیز علمدار حرم ای ساقی آب آورم ریزم کنار پیکرت خاک عزا روی سرم واغربتا اهل حرم در اضطراب مشک تو شد خالی ز آب ماندم چگونه این خبر آخر رسانم بر رباب واغربتا پشتم زداغت تا شده دور حرم غوغا شده روی سنان و حرمله بر اهل خیمه واشده واغربتا تاکه شدی قطع الیدین خوردی عمود آهنین بی دست از بالای زین با صورت افتادی زمین واغربتا
امشب شهادت نامه ؛ عشاق امضا می شود فردا زخون عاشقان؛ این دشت دریا می شود واویلتا واویلتا حضرت زینب سلام الله علیها: امشب ببین که مضطرم؛ آید صدای مادرم فردا بدون تو حسین؛ ریزم چه خاکی برسرم واویلتا واویلتا ابی عبدالله علیه السلام: امشب لباس کهنه را؛ آماده کن با سوز وآه فردا همین را هم کسی؛ب یرون کشد از قتلگاه واویلتا واویلتا حضرت زینب سلام الله علیها امشب بیا شانه زنم؛ باگریه بر گیسوی تو فردا به دست این وآن؛ ترسم بیفتد موی تو واویلتا واویلتا ابی عبدالله علیه السلام امشب ابوفاضل بُود؛ گرم طواف خیمه ها فردا سنان و حرمله؛ آتش کِشند بر خیمه ها واویلتا واویلتا زینب سلام الله علیها امشب اجازه می دهی؛ بوسه زنم پا تا سرت فردا تورا گُم می کنم؛ برهم بریزد پیکرت واویلتا واویلتا امشب به دوش مادری ؛ ششماهه آهسته به خواب فردا به دنبال سرش ؛ آواره می گردد رباب واویلتا واویلتا امشب درآور جان من؛ انگشترت را مهربان فردا به غارت می برَد؛ با بی حیایی ساربان واویلتا واویلتا امشب بیا حرزی ببند؛ باگریه روی چادرم فردا شبیه مادرم ؛ چه ضربه هایی می خورم واویلتا واویلتا