eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
936 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام سفیر بی یار عزیز زهرایم به کوفه میگردم غریب و تنها یم حسین مسلم تو فداشده حسین کوفه بی آشناشده واویلا واویلا دلم غم داره شدم آواره چشام روی دار به راه یاره ابا عبدالله ابا عبدالله ابا عبدالله سرم به دروازه به عشق دیدارت به هر کجا هستی خدا نگهدارت حسین شرمنده ام از مادرت حسین با خود نیاور خواهرت واویلا واویلا نما رحمی بر رباب و اصغر کند حرمله شکار حنجر اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله ز دیده پنهان کن تمام زیورها که حرف سوغات است میان دخترها حسین شد صحبت غارتگری حسین رقیه را نیاوری تنم بی سر شد دوچشمم تر شد تمام دردم غم معجر شد اباعبدالله اباعبدالله
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام حال پريشان سفيرت را نظر کن اى حاجى صحرا نشين ترک سفر کن به غربت اسيرم _ دعا کن بميرم حسين يابن الزهرا تنهاترين سردارم و گشتم پريشان در کوچه ها اواره ام با چشم گريان به کوفه غريبم _ ميا اى حبيبم حسين يابن الزهرا کارم کشيده بر سر دارالعماره گويم سلامت با لبى که گشته پاره بر اولين قربانيت بنما نظاره پريشانم امشب _ميا جان زينب حسين يا بن الزهرا شنو نواى مسلم بى ياورت را مياور همره خود خواهرت را بر هم مزن گيسوى ناز دخترت را به جان سکينه_ که برگرد مدينه حسين يابن الزهرا
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام سردار سر جدایم حسین جان کوفه گشته منایم حسین جان بشنو سوز صدایم حسین جان بر سر دارم بنما نظاره قتله گهم شد دارالعماره ببین تنم بر میخ قناره ای آرام قلب زینب ؛ میا به کوفه سالار زینب (3) ------------------------------------ اقا بنگر که من کوچه گردم کوهی از غصه و رنج و دردم فکر این بی وفایی نکردم نامه نوشتم اقا بیایی خدا کند که کوفه نیایی رسد ز هر جا بوی جدایی ای آرام قلب زینب ؛ میا به کوفه سالار زینب (3) ------------------------------------ شغل اینان شده نیزه سازی این کوفه جای مهمان نوازی با آبروی من کرده بازی پیکر من شد صد پاره اینجا با تن بی سر زیر لگدها یاد تو کردم مظلوم زهرا ۳ ای آرام قلب زینب ؛ میا به کوفه سالار زینب(3)
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام منم آواره بین کوفه – شدم بیچاره بین کوفه لبم شد پاره بین کوفه – ( حسین جان ) کشیده کارم بر سر دار – خداحافظ ای شاه بی یار قرار ما در بین بازار ( حسین جان ) سردارم – ولی خسته و بی کس و بی یارم زروی تو آقا خجالت دارم – کجایی نگارم میا به کوفه شد ذکر آخرم به راه زینب افتاده این سرم مرا دعا کن ای حاجی حرم (( یابن الزهرا کوفه میا حسین )) سفیر شاه کربلایم – به درد و غربت مبتلایم شده شهر کوفه منایم ( حسین جان ) تماشایی شد ماجرایم – اسیر قومی بی وفایم پریشان بین کوچه هایم ( حسین جان ) واویلا – کجایی ببینی تو احوالم را تن بی سرم روی خاک صحرا – فدای تو آقا نشیند اینجا بر نیزه ها سرت دل نگرانم بر حال خواهرت شود به کوفه آواره دخترت (( یابن الزهرا کوفه میا حسین )) ببین خون ریزد از لبانم – نشان نیزه بر دهانم خودم را هر سو میکشانم ( حسین جان ) ببین آشفته گیسوانم – دهد با پا دشمن تکانم نمانده سالم استخوانم ( حسین جان ) واویلا – میان مسیر و گذر افتادم به زیر لگدهایشان جان دادم – برس تو بدادم سرم بروی دروازه نازنین کشیده جسمم شد روی این زمین تو برقناره از پا تنم ببین (( یابن الزهرا کوفه میا حسین )) رسد روزیکه قحط آب است – پریشان گیسوی رباب است علی اصغر در پیچ و تاب است ( حسین جان ) دل زینب در اضطراب است – رخت از خون لب خضاب است سرت بین بزم شراب است ( حسین جان ) واویلا – لبت را به بازی بگیرد دشمن به غارت رود پیکر و پیراهن – شبیه تن من بریزد اینجا گیسوی تو به هم به زیر نیزه پهلوی تو بهم شده گسسته ابروی تو زهم (( یابن الزهرا کوفه میا حسین ))
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو به فَدایِ پرِ قنداقِ علی اصغرِ تو می زنم دست بروی دست چکاری کردم با چه رویی بشوم روبرو با مادر تو حاضرم بر سر بازار به خیرات روم ننشیند پَرِ خاکی به سرِ خواهرِ تو بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند وای بر صورت چون برگِ گُلِ دختر تو از همین جا همه تقسیم غنائم کردند در کمینند به تاراج برند لشگر تو ترسم این است که گرفتار شوی در گودال می شود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد باز تر میشود این پاره گیه حنجر تو در دل کوفه بود بغض علی پس بردار یک عبایی که بود کاشانه ی اکبر تو
4_290769337478807758.mp3
زمان: حجم: 783.3K
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام چيکار کنم ميون کوفه خيلى تنها شدم چيکار کنم اسير دست اين نامردا شدم چيکار کنم اخه شرمنده از تو اقا شدم سوختم و ساختم با غم دلدار سرميزارم بر گوشه ديوار خسته و بى يار به حق خاک چادر مادرت کوفه نيا تو رو قسم به حرمت خواهرت کوفه نيا تو را قسم به غيرت علمدار کوفه نيا خواهرت و نکش ميون بازار کوفه نيا کوفه ميا ميگم من دلخون کوفه ميا ميشى سرگردون کوفه ميا ميگم بى سامون واى حسين ميا به کوفه اگه مياى يه فکرى کن براى قحطى اب اگه مياى يه فکرى کن براى طفل رباب اگه مياى يه فکرى کن براى بزم شراب بى کفن موندم توکفن بردار تا نشى عريان پيروهن بردار پيروهن بردار با لب تشنه سرم و بريدن کوفه ميا پيکرم روى زمين کشيدن کوفه ميا تمام موهات و به هم ميريزن کوفه ميا بعد رو سر اهل حرم ميريزن کوفه ميا کوفه ميا جوونه اکبر کوفه ميا ميشى بى ياور کوفه ميا عزيزه خواهر واى حسين ميا به کوفه
4_290769337478807745.mp3
زمان: حجم: 698.3K
علیه‌السلام علیه السلام علیه السلام شدم آواره به کوفه – پریشان حال و غریبم کجایی سالار زینب – میا کوفه ای حبیبم حسین جان – سر دارالعماره ندارم – دگر من راه چاره سلامت – دهم با هر اشاره تمام حرفم جز این سخن نیست بگو زینب در کوفه کفن نیست من این شهری که دیدم حسین جان – جای زن نیست حسین جان میا کوفه حسین گرفتاره کوچه هایم – گرفته بغضی گلویم که برده این بی وفایی – به پیش تو آبرویم حسین جان – پر از خون شد دهانم پریشان – تمام گیسوانم خودم را – به هر سو میکشانم سفیرت ذبیحِ بالقفا شد تنم بر خاک کوچه رها شد ببین تشییعِ جسمم به زیر – دست و پا شد حسین جان میا کوفه حسین سخن از ضرب عمود و – سخن از چشم علمدار از آن ترسم خواهر تو – تماشاگردد به بازار حسین جان – میاور خواهرت را به قاتل – مده موی سرت را در آور – خودت انگشترت را برای قتل تو نقشه دارند لباسه کهنه از تن در آرند به پیش چشم زینب به سینه – پا گذارند
در کوفه نمانده است دیگر مردی ای‌کاش زن و بچه نمی‌آوردی من با سرم آمدم دم دروازه تا بلکه مرا ببینی و برگردی
کردم وصیت بعد خود با دیده‌بان‌ها دیدید اگر از دور رد کاروان‌ها پیکی... سفیری یا نسیمی یا کبوتر با او بگویید از من و زخم زبان‌ها یا نیزه یا تیغ است یا خورجین و خنجر اینجا عوض شد کاسبی‌های دکانها آقا از این شرمنده کاری بر نیامد جایم حلالیت بگیر از قد کمان‌ها دلواپسم دلشوره‌ام دلتنگ و دلخون از حرمله  از این کمان  آن ریسمان‌ها از دختران از خواهرانت از رُبابت از خیزران‌ها خیزران‌ها خیزران‌ها فگر گلوی تُردِ  اصغر باش سخت است این تیرها رد می‌شوند از استخوان‌ها دندان من بشکست فهمیدم که اینجا با چکمه می‌آیند بر روی دهان‌ها
اگر چه غصه به دل داشت، رنج دیده نبود دو چشم غرقۀ اشکش به خون تپیده نبود تو را که تشنه لب انداختند از سر بام کسی به فکر دل دخترت حمیده نبود اگر چه سایۀ مهر تو از سرش کم شد به ماه خیمه قسم، انزوا گزیده نبود حسین بر سر او دست می‌کشید آرام حسین بود کنارش، بلا کشیده نبود اگر چه بار فراق تو روی دوشش بود ولی شبیه رقیه قدش خمیده نبود اگر چه با غم از دست دادنت سر کرد ولی مقابل او یک سر بریده نبود
وقت عشاء شد هیچکس دور و برش نیست با او کسی جز سایه‌ی پشت سرش نیست یک یک در هرخانه و همسایه هم رفت خاموش شد تا روشنایی  سایه هم رفت هرکس که در وا کرد، سردی کرد با او در قحطِ مردان، طوعه مردی کرد با او تنها که ماند از شانه‌هایش بال کندند در کوچه‌های کوفه هم گودال کندند کم‌کم زِ پا از ضربه‌های تیر اُفتاد این مرد با نامردی آخر گیر افتاد وقت وصیت‌ها چه بی‌جان بود این مرد نامردها در کوفه مهمان بود این مرد بر خاک من تربت بخواهید از حسینم جایم حلالیت بخواهید از حسینم از من گذشت اما به مهمان‌ها نخندید وقتی زمین اُفتاد دندان‌ها نخندید از من گذشت  اما رها کن نیمه‌جان را از پا مکش بر خاکِ کوچه میهمان را از من گذشت اما به آواره بگریید جای تبسم پای  قناره بگریید
چشم من از غم چشم تر تو می‌گوید دلم از غربت نا باور تو می‌گوید لب خشکیده‌ی من پاره شده اما باز دارد از تشنگی حنجر تو می‌گوید کوفه و بد دلی و کینه و چشم شورش از قد و قامت آب آور تو می‌گوید ازدحام سر هر کوچه و بازار به من از تماشا شدن دختر تو می‌گوید حرمله تیر سه شعبه روی دستش دارد از گلوی علیِ اصغر تو می‌گوید چه بگویم که سم اسب به گوش نیزه از بهم ریختن پیکر تو می‌گوید سر من بر سر دروازه شهر کوفه خیر مقدم به تو و خواهر تو می‌گوید