#حضرت_عبدالله_بن_حسن علیه السلام
#محرم
#زمینه_سنتی
#نوحه
#واحد
ده ساله ام عبد خدا
بشناسد این لشگر مرا
مردانه می خوانم رجز
انی أنا بن المجتبی
جانم حسن
از خیمه می آیم عمو
غرق خدایم ای عمو
میقات من شد قتلگاه
ذبح منایم ای عمو
عموحسین
شد بسته بالم در حرم
برپهلوی مادر قسم
ششماهه هم رفته عمو
ترسم بیفتم از قلم
عموحسین
دیدم که از بالای زین
با صورت افتادی زمین
حمله به سویت می کنند
هم از یسار و هم یمین
عمو حسین
#قاسم_نعمتی
#حضرت_قاسم_بن_حسن علیهالسلام
#محرم
#زمینه_سنتی
#نوحه
#واحد
من قاسمم ماه حرم
فرزند ارباب کرم
سربند سبز یا حسن
بسته عمو روی سرم
جانم حسن
باید ز نور راه گفت
شهزاده ها را شاه گفت
تا گردن ازرق زدم
عباس ایوالله گفت
جانم حسن
شد جنگ من ضرب المثل
شد کربلا جنگ جمل
من تشنهٔ شهادتم
الموت احلی من عسل
جانم حسن
افتادم از پشت فرس
عمو به فریادم برس
خورده لگد بر سینه ام
بالا نمی آید نفس
واغربتا
مانند زهرا مادرم
خورده لگد بال و پرم
شد زیر سم اسبها
همسطح صحرا پیکرم
واغربتا
با هر نفس قد میکشم
آوای ممتد می کشم
چون دنده هایم له شده
دارم نفس بد می کشم
وای مادرم
#قاسم_نعمتی
#رضیع_الحسین علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#محرم
#دهگی_محرم
#زمینه_سنتی
#نوحه
#واحد
بر روی دامانم بخواب
آتش مزن جان رباب
خیمه به خیمه گشته ام
در کربلا دنبال آب
لای لای علی
دادم تورا دست پدر
خواندم دعا با چشم تر
گفتم حسین این بچه را
آهسته آهسته ببر
لای لای علی
پشت سرت کردم نگاه
راهی شدی در قتلگاه
آقای عالم عاقبت
رو می زند بر این سپاه
لای لای علی
آمد صدای هلهله
آتش بگیری حرمله
آمد صدای تیر تو
بر گوشم از این فاصله
واغربتا واغربتا
لعنت به تیر بی حیا
خوردی تو ضربه بی هوا
قنداقه را پاره کنم
تاکه زنی تودست وپا
واغربتا واغربتا
بالای تو شرمنده شد
تسکین اشکش خنده شد
مانند محسن قبر تو
با دست بابا کنده شد
واغربتا
این منظره صبرم ربود
دیدم خودم صورت کبود
مادر به روی نی هنوز
چشمان تو وا مانده بود
واغربتا
#قاسم_نعمتی
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#محرم
#دهگی_محرم
#زمینه_سنتی
#نوحه
#واحد
از خیمه جان می رود
بسکه خرامان می رود
آیینه دار مصطفی
اکبر به میدان می رود
واغربتا
قرآن بیاور خواهرم
کن بدرقه تاج سرم
با قدم زنده کند
تصویر زهرا مادرم
واغربتا
آمده گوشم تا صدا
خوردم زمین بابا بیا
حالم شده چون حالت
بابای من در کوچه ها
لرزید اعضای تنم
بر خاک زانو می زنم
پیش همه خوردم زمین
پیر جوانمرده منم
جانم علی
بر گریه ام خندیده اند
با هلهله رقصیده اند
دار وندارم را خدا
روی زمین پاشیده اند
جانم علی
با خاک صحرا در همی
برقلب من مانده غمی
ذره به ذره در عبا
می چینمت اما کمی
جانم علی
برخیز علی اکبرم
عمه رسیده از حرم
من دست و پا گم کرده اند
فکر سری بی معجرم
واغربتا ، واغربتا
#قاسم_نعمتی
#حضرت_عباس علیه السلام
#محرم
#دهگی_محرم
#زمینه_سنتی
#نوحه
#واحد
برخیز علمدار حرم
ای ساقی آب آورم
ریزم کنار پیکرت
خاک عزا روی سرم
واغربتا
اهل حرم در اضطراب
مشک تو شد خالی ز آب
ماندم چگونه این خبر
آخر رسانم بر رباب
واغربتا
پشتم زداغت تا شده
دور حرم غوغا شده
روی سنان و حرمله
بر اهل خیمه واشده
واغربتا
تاکه شدی قطع الیدین
خوردی عمود آهنین
بی دست از بالای زین
با صورت افتادی زمین
واغربتا
#قاسم_نعمتی
#شب_عاشورا
#نوحه_شب_عاشورا
#محرم
#دهگی_محرم
#زمینه_سنتی
#نوحه
#واحد
امشب شهادت نامه ؛
عشاق امضا می شود
فردا زخون عاشقان؛
این دشت دریا می شود
واویلتا واویلتا
حضرت زینب سلام الله علیها:
امشب ببین که مضطرم؛
آید صدای مادرم
فردا بدون تو حسین؛
ریزم چه خاکی برسرم
واویلتا واویلتا
ابی عبدالله علیه السلام:
امشب لباس کهنه را؛
آماده کن با سوز وآه
فردا همین را هم کسی؛ب
یرون کشد از قتلگاه
واویلتا واویلتا
حضرت زینب سلام الله علیها
امشب بیا شانه زنم؛
باگریه بر گیسوی تو
فردا به دست این وآن؛
ترسم بیفتد موی تو
واویلتا واویلتا
ابی عبدالله علیه السلام
امشب ابوفاضل بُود؛
گرم طواف خیمه ها
فردا سنان و حرمله؛
آتش کِشند بر خیمه ها
واویلتا واویلتا
زینب سلام الله علیها
امشب اجازه می دهی؛
بوسه زنم پا تا سرت
فردا تورا گُم می کنم؛
برهم بریزد پیکرت
واویلتا واویلتا
امشب به دوش مادری ؛
ششماهه آهسته به خواب
فردا به دنبال سرش ؛
آواره می گردد رباب
واویلتا واویلتا
امشب درآور جان من؛
انگشترت را مهربان
فردا به غارت می برَد؛
با بی حیایی ساربان
واویلتا واویلتا
امشب بیا حرزی ببند؛
باگریه روی چادرم
فردا شبیه مادرم ؛
چه ضربه هایی می خورم
واویلتا واویلتا
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_مناجات
#محرم
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین...
در وقت مرگ، چهرۀ ما دیدنیتر است
از اشکهایِ شوق ملاقات با حسین
هنگام غسل دادن ما، روضهخوان بگو:
عالم فدای بیکفن کربلا حسین
با گریه بر غریبی او خاکمان کنید
بر ریگهای داغ، تنش شد رها حسین
وقتی به سمت قبر سرازیر میشویم
مشکلگشای ماست در آن تنگنا حسین
نوکر به اسم و رسم خودش بیعلاقه است
بر سنگ قبر ما بنویسید: «یا حسین»
در گیر و دار محشر و هول و هراس آن
فریاد استغاثۀ ما یکصدا: حسین...
#وحید_قاسمی
🏴 #محرم۱۴۰۳
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد علیه السلام
#امام_حسین علیه السلام
#اسارت
#رضا_قاسمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
کجا یعقوب دیده خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد"
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عمو جانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشاناند، از زلف پریشانی که من دیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
#محرم
مصائب کوفه و مجلس ابن زیاد لعنتاللهعلیه
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
مردمانی که درِ این خانه میخوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
*حرام زادهای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
(حسن لطفی )
حُزن شریفت ای دوست ! با قلب ما چهها کرد
تنها به غربت ما ، داغ تو اعتنا کرد
ما دلخوشی نداریم ، غیر از حسین گفتن
پس خوشبهحال آنکه ، نام تو را صدا کرد
تا لحظه ی وفاتم ، مدیون مادرم من
دست مرا گرفت و ، در روضهها رها کرد
دنبال دسته هایت ، از کودکی دویدیم
ما را از اهل دنیا ، تیغ علم سوا کرد
خِشت منازلِ ما ، تکیه به پرچمت داد
الطافِ بیرق تو ، این خانه را بنا کرد
سجّادهی نمازم ، دارالشَّفای من شد
مُهری که تربت توست ، درد مرا دوا کرد
دار و ندار مایی ، سرمایه ی گدایی
اشک تو چشم ما را ، مَشکی گرانبها کرد
نوکر برای گریه ، سیری نمی شناسد
شوری اشک هیئت ، ما را خوشاشتها کرد
از پادویی روضه ، بهتر چه افتخاری؟
یک کفش جفت کردم ، زهرا مرا دعا کرد
در جادهی شریعت ، ششگوشه مقصد ماست
سِلکی که انبیا را ، راهی کربلا کرد
خرجی اربعینم ، پیش ابوتراب است
اسباب رفتنم را ، هر بار دست و پا کرد
داغ تو را چشیدن ، ولله کار ما نیست
حقِّ مصیبتت را ، زینب فقط ادا کرد
آیات پیکر تو ، در سطح دشت پخش است
از بس که روی جسمت ، مرکب برو_بیا کرد
از وضع کفن و دفنت ، اینقدر میتوان گفت:
قوم بنی اسد را ، درگیر بوریا کرد
#محرم۱۴۰۴
#شب_زیارتی
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#بردیا_محمدی
🏴 #محرم۱۴۰۳
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد علیه السلام
#امام_حسین علیه السلام
#اسارت
#رضا_قاسمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
کجا یعقوب دیده خوابِ هجرانی که من دیدم
کجا یوسف شنیده وصفِ زندانی که من دیدم
زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران
ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم
هم اسماعیلها سر را به تیغ امتحان دادند
هم ابراهیمها، در عیدِ قربانی که من دیدم
زمین از خونِ خاتمبخشیاش شد تربتِ اعلا
عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم
سرِ خورشید بر نِی شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود
قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم
تمام آیهها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد"
میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم
برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس
هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم
نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر
عمو جانم ندیده تیربارانی که من دیدم
مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را
سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم
و پرچمها از آن روزی که باد از نیزهاش رد شد
پریشاناند، از زلف پریشانی که من دیدم