#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
تو چون طلیعهٔ صبحی ، به شب سرانجامی
به سیئات دل ما تویی که فرجامی
نه ساعتی و نه سالی که قرنهاست حسین
تویی که مثلِ خداوند لطفِ مادامی
خداشناس شد آنکس که با تو مانوس است
برای بادهٔ توحید بهترین جامی
به دست تو چه بلاها که رد نمی گردد
تو چتر وقتِ بلایی به حق بهنگامی
زمانِ غم که رفیقان غریبه می گردند
میانِ سیل بلایا رفیقِ ایامی
به خاکِ قبر تو هر کس رساند کامش را
به خیر شد عاقبتش ، ندید ناکامی
#حامد_آقایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
هر وقت، یادش میکنم، باران میآید
با بردنِ نامش، به جسمم، جان میآید
هرکس که در روضه، برایش گریه کرده
روزِ قیامت، با لبی خندان میآید
من قطره اشکی ریختم، او قول داده:
هنگامِ مردن، در پیِ جبران میآید
تا یک قدم برداشتم، من را بغل کرد
خیرِ کثیر، از سوی او، اینسان میآید
باید بگویم: خوش به حالِ دردمندان،
از دستِ پرمهرش، اگر، درمان میآید
شبهای جمعه، از حریمِ غرقِ نورش
بویِ بهشتِ ایزدِ منان، میآید
...از روی نیزه، در جوابِ سنگباران
دارد صدای آیهی قرآن میآید
#عادل_حسین_قربان
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#بردیا_محمدی
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم
زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم
غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد
طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد
با لباس پاره هم دارم بهای بهتری
چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری
با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام
بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام
بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود
او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود
راه این آلوده افتاده به دریای نجف
خوب شد من را سپردی دست آقای نجف
هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت
گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت
می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی
نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی
یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری
موقع افطار، ما را کربلا هم می بری
رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین
من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین
خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید
شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید
گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت
تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت
مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین
زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین
هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت
پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت
#مناجات_با_خدا
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_زیارتی
فطرس غم ما به دلبر ما برسان
حرف دل این شکسته دل را برسان
من بال و پرم شکسته ، دورم زحرم
تو عرض سلام من به آقا برسان
#عبدالحسین
با همین روی سیاهم بار بستم آمدم
زشت و زیبا، خوب یا بد، هرچه هستم آمدم
غصه ام را بیشتر از خلق، مادر میخورد
طعنه وقتی میخورم فوراً به او بر میخورد
با لباس پاره هم دارم بهای بهتری
چونکه دارم دعوت از مشکل گشای بهتری
با دو دست خالیم کوه گناه آورده ام
بر علی مرتضا امشب پناه آورده ام
بچه که بد می شود، بابا پریشان می شود
او خودش منتّ کِشِ طفل گریزان می شود
راه این آلوده افتاده به دریای نجف
خوب شد من را سپردی دست آقای نجف
هر زمانی که دلم از مردم دنیا گرفت
گرد و خاک بارگاهش گرد و خاکم را گرفت
می کشد بار مرا بر شانه اش تنها علی
نیمه شب در می زنم این خانه را با یاعلی
یا علی! ای آنکه از روی گدا غم می بری
موقع افطار، ما را کربلا هم می بری
رو به ایوان طلا گفتم اذان، گفتم حسین
من اراد الله خواندم، پشت آن گفتم حسین
خواهری از خیمه ها تا بین گودالش رسید
شمر بیرون آمد و زهرا به دنبالش رسید
گفت مادر؛ روبروی قبله ام محراب ریخت
تشنه بودی، پیش چشمت کاسه های آب ریخت
مثل تو گیسو پریشان است مادر هم حسین
زنده بودی و شدی با نیزه ها درهم حسین
هم روی نی، هم به زیر پای لشکر دیدمت
پیکرت پاشیده بود از هم... فقط بوسیدمت
#مناجات_با_خدا
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#رضا_دین_پرور
حُزن شریفت ای دوست ! با قلب ما چهها کرد
تنها به غربت ما ، داغ تو اعتنا کرد
ما دلخوشی نداریم ، غیر از حسین گفتن
پس خوشبهحال آنکه ، نام تو را صدا کرد
تا لحظه ی وفاتم ، مدیون مادرم من
دست مرا گرفت و ، در روضهها رها کرد
دنبال دسته هایت ، از کودکی دویدیم
ما را از اهل دنیا ، تیغ علم سوا کرد
خِشت منازلِ ما ، تکیه به پرچمت داد
الطافِ بیرق تو ، این خانه را بنا کرد
سجّادهی نمازم ، دارالشَّفای من شد
مُهری که تربت توست ، درد مرا دوا کرد
دار و ندار مایی ، سرمایه ی گدایی
اشک تو چشم ما را ، مَشکی گرانبها کرد
نوکر برای گریه ، سیری نمی شناسد
شوری اشک هیئت ، ما را خوشاشتها کرد
از پادویی روضه ، بهتر چه افتخاری؟
یک کفش جفت کردم ، زهرا مرا دعا کرد
در جادهی شریعت ، ششگوشه مقصد ماست
سِلکی که انبیا را ، راهی کربلا کرد
خرجی اربعینم ، پیش ابوتراب است
اسباب رفتنم را ، هر بار دست و پا کرد
داغ تو را چشیدن ، ولله کار ما نیست
حقِّ مصیبتت را ، زینب فقط ادا کرد
آیات پیکر تو ، در سطح دشت پخش است
از بس که روی جسمت ، مرکب برو_بیا کرد
از وضع کفن و دفنت ، اینقدر میتوان گفت:
قوم بنی اسد را ، درگیر بوریا کرد
#محرم۱۴۰۴
#شب_زیارتی
#شعر_مناجات_سیدالشهدا_ع
#بردیا_محمدی