eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب قرارِحضرت زهرا رسیده است چشم و چراغِ خانه ی مولا رسیده است امشب که عرش دورِ زمین چرخ می زند گویا مدارِ عالمِ بالا رسیده است جاماندگان رحمت حق را خبر دهید امشب نجات بخش دو دنیا رسیده است از یمن مقدمش صدقه می دهد نبی خیل گدا به شوق تمنا رسیده است کوچه به کوچه پر شده عطر حضور او جبریل هم برای تماشا رسیده است شب های بی کسی و غریبی سحر شده زهرا شدست مادر و حیدر پدر شده ناچیز را عطای تو بسیار می کند مدهوش را نگاهِ تو هشیار می کند عیسی اگر که با دمِ خود زنده می کند ذکرِ حسن گرفته و تکرار می کند هرکس که آشنای تو شد سال های سال بر لطف و بر وفای تو اقرار می کند در شهر با وجود تو سائل نمانده است یک شهر پای سفره ات افطار می کند در خواب غفلتیم و اسیر هوای نفس ما را نگاه لطف تو بیدار می کند شکرِ خدا که شهره ی این انجمن شدیم دیوانگانِ کوی حسین و حسن شدیم... تا لحظه ی نبردِ تو تصویر می شود حال و هوای رزم نفسگیر می شود یک ضربه می زنی دو نفر پرت می شوند "انگار ضربه های تو تکثیر می شود" فرمانده ی سپاه علی هستی و نفاق با دستِ حیدری تو تحقیر می شود از میمنه به میسره تا می زنی قدم کلِ سپاه کفر زمین گیر می شود وقتی جمل به دور خودش چرخ می زند ذکر لب ملائکه تکبیر می شود ای وای بر کسی که به خشمت شود دچار از برق تیغ تیز تو لایمکن الفرار ... دشمن هم از کرامتِ تو بی نصیب نیست لطف و عطا ز سبطِ پیمبر عجیب نیست بیمار عشقم و همه جا جار می زنم جز تو کسی به دردِ دلِ من طبیب نیست نامت گره گشوده ز کار تمام خلق ذکرِ حسن که کمتر از امن یجیب نیست این کوچه بند آمده وقت عبور تو در حسن و در کمال برایت رقیب نیست ای آنکه غصّه های تو از حد گذشته است چون تو کسی میان امامان غریب نیست تو رازدار قصّه ی پُر دردِ کوچه ای پشت و پناه فاطمه ای مردِ کوچه ای دست مرا بگیر امام کریم ها ماییم خانه زادِ شما از قدیم ها عطرِ کرامت تو رسیده به هرکجا عمری شدیم در به در این شمیم ها حاتم نشسته بر سر کوی گداییت چشمِ انتظار دیدن رویت کلیم ها کنجِ بقیع بین تمام کبوتران قدری محل گذار به ما یاکریم ها حتی نوادگانِ تو صاحب حرم شدند یحیی و زید و حضرت عبدالعظیم ها باید برای تو حرمی دست و پا کنیم صحنی به نامِ حضرت زهرا بنا کنیم
یوسف اهل کسا ماه شب تار علیست تا قیامت همه جا گرمیِ بازار علیست مثل پروانه علی دورِ حسن می گردید به گمانم که حسن نقطۀ پرگار علیست همه در قائلۀ جنگ جمل فهمیدند برق شمشیر حسن قدرت پیکار علیست هم علی تا به ابد حیدر کرارِ خداست هم حسن تا به ابد حیدر کرارِ علیست مثل عباس که گردیده علمدار حسین این حسن بود که در جنگ علمدار علیست بوسه از لعلِ لبش وقت غروبِ رمضان سرِ سفره ، رطبِ لحظۀ افطار علیست
آسمان می خواهم و حس خوش پرواز را بال و پر می خواهم و دستی کبوترساز را همسفر میخواهم و یک فرصت آغاز را تا خدای نیمه این ماه راهی باز را   جلوه ای امشب زمین را عرش اعلی می کند راه دنیا را به سمت آسمان وا می کند   نه فقط جبریل دارد می زند بر کوس نور بلکه می کوبد مسیح از شوق بر ناقوس نور حاصل پیوند اقیانوس و اقیانوس نور می شود نوری که بر پایش زند گلبوسه نور   معنی نور علی نور است این خورشید عشق کز رخش در بیت زهرا و علی تابیده عشق   عشق پیغمبر عزیز فاطمه جان علیست او که خود میراث دار خان احسان علبست خنده هایش جلوه ی لب های خندان علیست هرکه امشب آمده افطار مهمان علیست   صور دارد می دهد مولا تمام شهر را با نمک های تو شیرین کرده کام شهر را   می رسی و چشمه چشمه جود جاری می کنی فصل های سائلانت را بهاری می کنی تو خدا را نیز در این ماه یاری می کنی چون که مهمانی او را سفره داری می کنی   ای دعای هر نمازم یا علی و یا عظیم خوش به حال اهل بیتی که تو را دارد کریم   چشم های مهربانت عشق را فریاد کرد چون دل چندین جذامی را شدیدا شاد کرد در ازای شاخه ای گل یک کنیز آزاد کرد هر زمانی ذهنم از لطفت به آن سگ یاد کرد   با خودم گفتم مرا هم آسمانی می کند با کسی مانند من هم مهربانی می کند   آن سلامی که پس از تو در زیارت لازم است یک سلامی نذر عبداله و نذر قاسم است با ولای تو یقین دارم که دینم سالم است بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است   ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست در صراط مستقیمت هیچ کس گمراه نیست   آخر شعرم رسید و باز نیت می کنم چشم را می بندم و قصد زیارت می کنم می رسم پیشت ولی احساس غربت می کنم با کبوترهای خاکی تو صحبت می کنم   در خیال این خاک را با صحن ها پر می کنم بر مزار تو ضریحی را تصور می کنم
ای چارطاق عرش خدا خیمۀ غمت وی کهکشان ستاره ای از خاک مقدمت قدوسیان تراوش انفاس قدسی ات فرمانده گی ارض و سماء رتبۀ کمت هفت آسمان به گرد مزار تو در طواف آمد پدید نه فلک از فیض یک دمت لاهوتیان دریده گریبان روضه ات آید صدای فاطمه از بزم ماتمت صدها هزار حاتم طائی نشسته اند کاسه بدست، سائل دینار و درهمت جانا حساب چشم تو از دیگران جداست زمزم کجا و قطره ای از اشک نم غمت یا سید الکریم سیادت غلام توست ارثیه ایست هدیه ز جد مکرمت ای امتداد مرتبت مرتضی حسن! کرده خدا به شاه شهیدان مقدمت آتش گرفته ای وسط کوچۀ فدک شد فاطمیه اول ماه محرمت صلح تو شد زمینۀ تصویر نینوا کرببلاست سینه زن پای پرچمت من بینوای عشق توام سیدالغریب دردی بریز دردل من جان قاسمت
سبط اکبر! به پیمبر چه شباهت داری نکند آمده ای قصد نبوت داری؟ بی سبب نیست که بر سجده می افتی هرشب به روی شانه ی خود بار امامت داری دست ما را تو گرفتی و رساندی به خدا قمر چارمی و نور هدایت داری عرض حاجت به کریمان سبب رشد گداست ور نه آقا تو به این عرضه چه حاجت داری؟ قبل از آنی که بخواهیم به ما بخشیدی صد برابر ز کریمان تو کرامت داری حرف یک عمر بزرگیست نه یک بار و دو بار سالیانیست به این سروری عادت داری سروران مثل تو "ارباب" ندیدند حسن! همه ماندند، چه لطفی به گدایت داری! سور میلاد تو سی شب همه مان مهمانیم چقدر پیش خدا ارزش و عزت داری وجناتت سکناتت حرکاتت علوی سهم ارث از پدرت، نور ولایت داری تو که شاگرد علی بودی و هم رزم حسین در همه فوت و فن رزم مهارت داری با سرِ نیزه ی صلحت به دل کفر زدی سپرِ صبر، و شمشیر شجاعت داری ترس محشر به دلم راه ندارد آقا چون تو از مادر خود اذن شفاعت داری
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خداوند به زیر پر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده بارها ثروت خود را به گدا بخشیده ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها اسم مولام همانند عسل شیرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد فتنه تسلیم شد  روبروی اش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سردار چو عباس دلاور دارد یک حسین بن علی، ماه برادر دارد غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد مادری بود حسن، دید که مادر افتاد آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
كوچه‏ ها عطر گل ياس گرفته امشب شهر،تاب و تب احساس گرفته امشب بال در بال ملك سوى زمين پل بسته محمل نور به اجلال و تجمّل بسته مقصد خيل ملك خانه ی زهرا و على است شوق،شمع و گل و پروانه ی زهرا و على است پيشتر از همه با هودج فيض و بركات جبرئيل آمده بر عرض سلام و صلوات گل لبخند به لبهاى پيمبر زيباست اولين جوشش رؤيايى كوثر زيباست پسر اول زهرا و على آمده است مجتبى ، مظهر حسن ازلى آمده است كيست او ؟ آينه در آينه وجه الله است مشرق ديده ی او مطلع مهر و ماه است در صدف گوهر ناب «مرج البحرين» است به رسول و على و فاطمه نور عين است شوق در باغ دل فاطمه گل كرده ببين يا على !  فاطمه ات گلپسر آورده ببين حسن است اين كه حسن در حسن آمد رويش حسن است اين كه شكن در شكن آمد مويش اين پسر در ادبستان خدا استاد است اين پسر سينه‏اش از عشق و صفا آباد است در سخاوت چه تشابه به پيمبر دارد در شجاعت هنر و هيبت حيدر دارد پيش زيبايى او آينه زانو زده است نه فلك بوسه به خاك قدم او زده است سجده ی شكر به جاى آور و لبخند بزن نور را با نفس آينه پيوند بزن گل بريزيد كه در باغ ، نسيم آمده است شب ميلاد كريم ابن كريم آمده است
در ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام بشارت خورشید --------- پنجره وا شده و بوی سحر می آید نفسی تازه کنید از نفس مهتابش مسجد عشق به آوای سحر آذین شد می رسد بوی اذان از طرف محرابش نیمه ی ماه رسید آینه را روشن کرد گلی از جنس سحر سوی چمن می آید حُسن این ماه همین است که جبرائیل اش می دهد مژده به گلزار حسن می آید نیمه ی ماه شد و ماه ترین ماه آمد آفتاب از نفسش باز جلا می گیرد کوثر نور شد از آمدنِ او جاری خانه ی کعبه ازو آب بقا می گیرد پرده برداشت ز رخسار حسن می بینید خالق عشق قداست به حرم آورده ست شب میلاد کریم ابن کریم است ای دل مادر جود و کرم ، جود و کرم آورده ست مجتبی آمد و از آمدنش ای یاران ناگهان برکه ی آئينه و گل دریا شد پلک خود را که به رخساره شکوفا می کرد غنچه ی خنده به لبهای علی پیدا شد عجبی نیست اگر می شنوید آوایی ماه و مهتاب در اینجا به سخن می آیند قدسیان بال و پر خویش گشودند امشب همه از عرش به دیدار حسن می آیند شب میلاد حسن باشد و از میلادش همه جا جلوه ی خورشیدی او مشهود است دست او دست کرم ، دست کرامت آری بارش رحمت حق در کف این مولود است این که در دامن مادر شِکُفَد لبخندش اوّلین سبط نبی ، پاره ی قلب زهراست نه فقط نور دلِ حضرت حیدر باشد بلکه در جود و سخا لطف و کرم بی همتاست او که مولود صیام است و کرامت دارد رمضان فخر کند از کرم مولودش چون کریم است و کریمانه عطاها دارد سائلی نیست که نومید شود از جودش قلب خود را بسپار ای دل عاشق بر او کز در خانه ی او عشق نشان می گیرد مثل ابری که به بارد به کویرستان ها «یاسر» از مرحمت اوست که جان می گیرد ** محمود تاری «یاسر»
مدح امام حسن مجتبی ع با قدومش راه هر گمگشته پیدا میشود جلوه ای از حی سرمد باز افشا میشود ما ز بالای عیارش اینچنین دانسته ایم ، واژه های شعر با نامش مُطَلّا میشود ارث دارد از پدر رفتار را،ابن الکریم، در دل این خانه یک دنیا گدا جا میشود با حلول جوشش این چشمه ی ماه شِگَرف سرزمین آسمانها بکر و زیبا میشود نور اسماعیلی اش خورشید وار آمد ز ره، پیش پایش هر سرابی موج دریا میشود گاهِ قحطی دید چشم کوفه ی آن روزها با دعایش دست ابر آسمان وا میشود صبحدم یعنی شب میلاد آقا جانمان آن که پای طلعتش خورشید هم پا میشود سالها با عشق او سر کرده ایم و میکنیم عاشقی اینگونه با معشوق معنا میشود در جُزام غفلت از جان رسته ایم و عاقبت با مسیح فاطمه این مرده احیا میشود از غبارانیم و امیدیست ما را زین سبب، خاک راهش هرکه باشد اهل بالا میشود در بیان وصفش این تعریف هم گنجاندنیست هر که گوید یا حسن دلبند زهرا میشود
ما را برای دین خدا غیرتی بده بهر ولیّ و راه ولا همّتی بده بهر نثار هستی مان فرصتی بده تا جان دهیم بهر شما رخصتی بده ما روی دل به جانب دلبر گرفته ایم دل بر تو داده ذکر مکرّر گرفته ایم تا میل دوست بر که بیفتد چه خواهد او تا آن که یار بر که دهد ساغر و سبو تا او برآورَد ز که حاجات و آرزو تا گوشه چشم یار بیفتد کدام سو ما ظرف دل به جانب بالا گرفته ایم بر عکس یار میل تماشا گرفته ایم تا این که نقش یار بیفتد به جام ما باشد به سوی دوست نگاه مدام ما نیمه نگاه او شده رمز دوام ما تنها به ذکر اوست همیشه کلام ما ما باده ای ز حُسن رُخش از ازل زدیم مستانه تا به حشر ز شهد و عسل زدیم دلدار ما تجسم زیبایی خداست او حُسن مطلق است و به جان ها چه آشناست حُسنی که تا همیشه فروغ نگاه ماست زیبایی خدا به جمالش چه دلرباست گفته نبی چنین و قلم هم چنین نوشت او عقل محض باشد و دردانه ی بهشت وجه جمیل ، حضرت حق ، نام او ، حسن یوسف بگیرد از رخ او آبرو ، حسن زمزم کند به اشک دو چشمش وضو ، حسن خواهی شوی عزیز خدا پس بگو ، حسن ذکر حسن به صفحه ی دل ها جلا دهد بر قلب ما همیشه نشان از خدا دهد زیبایی هر آن چه گل از روی او بُوَد کعبه به شوق سجده به ابروی او بُوَد قبله که ملک به سرِ کوی او بُوَد چشم زمین و اهل سما سوی او بُوَد تو واسطه به فیض خداوند عالمی آئینه ی خدای، نمای مجسمی وقتی نشستی به درِ خانه چه ها شود محشر شود ز مردم و غوغا به پا شود چشم همه به دیدن آن مه لقا شود تا راه خلق بسته و جان رونما شود منْشین دگر کناره ی خانه بهار من دل می بری ز اهل جهان ای قرار من ما را خدا به خاطر حُسن تو آفرید نقش تو را به صفحه ی دل دلربا کشید زیباتر از تو دیده ی اهل جهان ندید یوسف کجا و روی تو ای قبله ی امید هر کس به شوق آمد و بیتی غزل سرود سوگند می خورم همه الهامی از تو بود جان را خدا چه واله و محبوس تن نوشت گل را میان حلقه ی باغ و چمن نوشت گاهی به خطّ یاس و گهی یاسمن نوشت دل را اسیر و کشته ی عشق حسن نوشت گر دل شده حسینی و مشتاق کربلاست این از کرامت حَسن و لطف مجتباست تو سبط اکبری و به وحی خدا امین قرآن بخوان که صوت تو باشد چه دل نشین با نغمه ی حجازی و آهنگ خوش طنین هستی میان حلقه ی خاتم چنان نگین بنگر که مصطفی تو را تشویق می کند جبریل خط وحی را به تو تطبیق می کند مادر برای دیدن تو ، دارد اشتیاق عالم ز دست با کرمت کرده ارتزاق چهره بپوش ، می کشی از ما بدین سیاق سازد بهشت بر سر خاک رَهَت رواق باشد رواق دیده ی ما جای پای تو ماها کجا که عاشق تو شد خدای تو نالایقیم اگر چه ولی ترک سر کنیم آلوده ایم و میکده آلوده تر کنیم رخصت بده به درب سرایت نظر کنیم یا لااقل ز کوی کریمان گذر کنیم گر برقع از رُخَت بگشایی که محشر است گویند روی دلکِشِ تو چون پیمبر است ما را همین که نام شما می بریم و بس ما سائلیم و بردن نام کریم بس پرسه زدن بر این در و در این حریم بس بر فخر ما همین که تو را نوکریم بس نیمه نگاه خود به دلم چون طبیب کن آقا زیارتی ز بقیعت نصیب کن
ببین که عبدی ، غریب و تنها به حال زار و ، به اوج غم ها نموده از جان ، تو را تمنا تو را بخواند ، به آه و آوا الا که هستی ، خدای دل ها الهی العفو - الهی العفو نشسته ام با ، دل شکسته به اشک چشم و ، به قلب خسته این روسیاه که ، دل به تو بسته به درگه تو ، ببین نشسته بخوانمت من ، به اشک و نجوا الهی العفو - الهی العفو به حق آهِ ، دل پیمبر به جان طاها ، قسم به حیدر به سوز و اشکِ ، یتیم مضطر تو را قسم به ، شهید بی سر به جان زینب ، به حق زهرا الهی العفو - الهی العفو اسیر رویا ، پر از خیالم ز غفلت خود ، چرا ننالم پر از گناه و ، شکسته بالم ببین حزین و ، گرفته حالم بده وصالم ، به حق طاها الهی العفو - الهی العفو ببین گدایم ، ببین فقیرم به ناکجایم ، ببین اسیرم تویی ندایم ، تویی ضمیرم خطاب عفوِ ، تو را بگیرم اگر بمیرم ، کنم تمنا الهی العفو - الهی العفو همه خطا و ، همه گناهم ببین چه پست و ، چه روسیاهم بَدم ولی من ، تو را بخواهم چه می شود گر ، کنی نگاهم تویی پناهم ، به حق مولا الهی العفو - الهی العفو عشق و قرارم ، فقط علی است شفیع و یارم ، فقط علی است چاره ی کارم ، فقط علی است دارو ندارم ، فقط علی است به گوشه چشمی ، کند چه غوغا الهی العفو - الهی العفو
آسمونیا امشب تو خونه ی فاطمه مهمونن برای نو رسیده ملائکه لالایی می خونن این کیه که تو چشاش جاریه عصمت با خنده هاش دلارو برده به غارت سبط پیمبر خدا خوش اومد کریم آل مصطفی خوش اومد امام حسن، امام حسن، یا مولا گل علی و زهرا تو نیمه ی ماه خدا اومد عالم شده پر از نور آقام امام مجتبی اومد امام حسن مقتدای عالمینه برادر ارشد آقام حسینه هر کسی روی ماهشو می بینه گل تبسّم رو لباش می شینه امام حسن، امام حسن، یا مولا هر کسی که دلش خواست بهترین بنده خدا باشه تنها راهش همینه که پیرو راه شما باشه مِهر شما با گِل شیعه عجینه آرزومون اینه که بیایم مدینه برات یه گنبد طلا بسازیم شبیه مشهد الرضا بسازیم امام حسن، امام حسن، یا مولا ما نوجوونا اهل نماز و مسجد و دعا هستیم خدا رو شکر همیشه یاد امام و شهدا هستیم ما همه مون عاشق کرب و بلاییم فدایی قاسم بن مجتباییم تو این مسیر تا همیشه می مونیم منتظران صاحب الزمونیم امام حسن، امام حسن، یا مولا مهدی شریفی