eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
937 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
  عشق در جانم شرار انداخته شوق ، ذوقم را به كار انداخته مى‏ زنم پر در هواى اهل بيت مى‏ سرايم در ثناى اهل بيت طبع من امشب گل افشانى كند از دلم رفع پريشانى كند نه فقط من ، عالمى در شادى است گاه ميلاد "امام هادى" است نُه فلك در نور سامرا گم است جلوه ی ابن الرضاى دوم است مشرق چشمش طلوع آفتاب سينه ی او دفتر ام‏ّ الكتاب دامن شرم و حيا گهواره‏ اش بوسه گيرد حُسن از رخساره‏ اش بس كه دارد حُسن روى او نمك بسته بر بازوش حرز جان، ملك آستين افشانده بر هستى جواد ذكر لب پيوسته دارد «ان يكاد» كيست او ؟ كاينسان زمين مشتاق اوست هفت دريا تشنه انفاق اوست اين پسر خضر تمام انبياست امتداد خط سرخ كربلاست اين پسر گمگشتگان را هادى است اين پسر آئينه ی آزادى است اين پسر شور و شعور حيدرى است بر سرش زيبنده تاج سرورى است مكتب او رهگشاى جامعه است معنى و روح "دعاى جامعه" است شیر ، صید یک نگاه ساده اش "طرفة العيني" شود دلداده اش خاک راهش توتیای چشم حور قطره قطره اشک او " شُرباً طهور " همچنان که نقش نام او علی است سیرت و صورت ، مرام او علی است غرق شادی در شب میلاد او عهد الفت بسته دل با یاد او
پیغام بشارت از منادی آمد هنگامه ی شوق و شور و شادی آمد بفرست به شکرانه پیاپی صلوات در بیت جواد امام هادی آمد ...... از روز ازل زمین غلام هادی است مرهون کرامت امام هادی است " العبد و ما فی یده مِنْ مولاه" یعنی سند دلم به نام هادی است ...... سمت حرم امام هادی صلوات دست کرم امام هادی صلوات همراه فرشتگان پیاپی بفرست خیرقدم امام هادی صلوات
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست ببين كه غرقه ی درياى اشك شد دل من به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد كه قرن‎ها غم و دلواپسى ما كم نيست اگر که حال من خسته را سوال کنی به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست عنایتی که تحمل کنیم هجران را مقدمات وصالت اگر فراهم نیست براى منتظران ظهور تو مولا جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست
سلام من به محرم به نینوای حسین به ماه ناله و اندوه در عزای حسین سلام من به حسینیه ، روضه و منبر سلام من به علم های خیمه های حسین سلام من به کسانی که بسته اند از عشق کمر به خدمت بی ادعا برای حسین سلام من به شهیدان روز عاشورا که تشنه کام ، سپردند جان به پای حسین ببین ز اکبر و اصغر به موج خون پرپر  چقدر ذبح عظیم است در منای حسین هلال ماتم و اندوه از افق سر زد رسید قافلۀ غم به کربلای حسین نوای غربت (هل من معین) شما را خواند بگوش جان شنوید عاشقان صدای حسین وَ قبره - به یقین - فی قلوب مَن والاه خوشا مجال دلی که شد آشنای حسین (کمیل) ، شال عزا را ببند و زمزمه کن که هست اجر عزادار ، با خدای حسین
بر غربت غریب شهیدان گریستم سرشارتر ز چشمه و باران گریستم چل سال بر مصیبت جانسوز کربلا از دل کشیده ناله ی سوزان گریستم چون شمع نیمه سوخته در مجلس عزا پیدا گریستم من و پنهان گریستم با خاطرات ، زندگی من گذشت ، آه هر لحظه ای به قصه ای از آن گریستم تا آب خوشگوار به لبهای من رسید بر تشنه جان سپردن مهمان گریستم ششماهه دیدم آب شدم از غم علی بر آن شهید کوچک عطشان گریستم مانند خیمه ها دلم آتش گرفت ، آه بر ماجرای شام غریبان گریستم دیدم سر بریده ی خورشید نینوا بر نی کند تلاوت قرآن گریستم وقت مرور واقعه ی کربلا به شام بر قحطی عدالت و ایمان گریستم هرچند حق روضه ی داغش ادا نشد در ماتم حسبن فراوان گریستم
بر غربت غریب شهیدان گریستم سرشار تر ز چشمه و باران گریستم چل سال بر مصیبت جانسوز کربلا از دل کشیده ناله ی سوزان گریستم چون شمع نیمه سوخته در مجلس عزا پیدا گریستم من و پنهان گریستم با خاطرات ، زندگی من گذشت ، آه هر لحظه ای به قصه ای از آن گریستم تا آب خوشگوار به لبهای من رسید بر تشنه جان سپردن مهمان گریستم ششماهه دیدم آب شدم از غم علی بر آن شهید کوچک عطشان گریستم مانند خیمه ها دلم آتش گرفت ، آه بر ماجرای شام غریبان گریستم دیدم سر بریده ی خورشید نینوا بر نی کند تلاوت قرآن گریستم وقت مرور واقعه ی کربلا به شام بر قحطی عدالت و ایمان گریستم هرچند حق روضه ی داغش ادا نشد در ماتم حسبن فراوان گریستم
بر غربت غریب شهیدان گریستم سرشارتر ز چشمه و باران گریستم چل سال بر مصیبت جانسوز کربلا از دل کشیده ناله ی سوزان گریستم چون شمع نیمه سوخته در مجلس عزا پیدا گریستم من و پنهان گریستم با خاطرات ، زندگی من گذشت ، آه هر لحظه ای به قصه ای از آن گریستم تا آب خوشگوار به لبهای من رسید بر تشنه جان سپردن مهمان گریستم ششماهه دیدم آب شدم از غم علی بر آن شهید کوچک عطشان گریستم مانند خیمه ها دلم آتش گرفت ، آه بر ماجرای شام غریبان گریستم دیدم سر بریده ی خورشید نینوا بر نی کند تلاوت قرآن گریستم وقت مرور واقعه ی کربلا به شام بر قحطی عدالت و ایمان گریستم هرچند حق روضه ی داغش ادا نشد در ماتم حسبن فراوان گریستم
بر غربت غریب شهیدان گریستم سرشار تر ز چشمه و باران گریستم چل سال بر مصیبت جانسوز کربلا از دل کشیده ناله ی سوزان گریستم چون شمع نیمه سوخته در مجلس عزا پیدا گریستم من و پنهان گریستم با خاطرات ، زندگی من گذشت ، آه هر لحظه ای به قصه ای از آن گریستم تا آب خوشگوار به لبهای من رسید بر تشنه جان سپردن مهمان گریستم ششماهه دیدم آب شدم از غم علی بر آن شهید کوچک عطشان گریستم مانند خیمه ها دلم آتش گرفت ، آه بر ماجرای شام غریبان گریستم دیدم سر بریده ی خورشید نینوا بر نی کند تلاوت قرآن گریستم وقت مرور واقعه ی کربلا به شام بر قحطی عدالت و ایمان گریستم هرچند حق روضه ی داغش ادا نشد در ماتم حسبن فراوان گریستم
مولای ما گریه کرده، بی‌آشنا گریه کرده مانند شمعی شده ّآب، چه بی‌صدا گریه کرده گریه کنم بر غریبی کز غصه بی‌حبیبی با ناله نینوایی بر کربلا گریه کرده سجاده‌اش خیس اشک و محراب هم‌ناله‌ی او در شور حال تهجد وقت دعا گریه کرده بر قد رعنای اکبر بر اربا اربای اکبر بر اشک بابای اکبر یا ناله یا گریه کرده بر کودک التهاب و بر گریه‌های رباب و بر روضه قحط آب و دست جدا گریه کرده بر زخم بی‌التیام و بر سیلی و سنگ و بام و  بر ماجراهای شام و شهر بلا گریه کرده بر عمه قد خمیده بر رنگ‌های پریده بر آن سری که بریده شد از قفا گریه کرده
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست ببين كه غرقه ی درياى اشك شد دل من به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد كه قرن‎ها غم و دلواپسى ما كم نيست اگر که حال من خسته را سوال کنی به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست عنایتی که تحمل کنیم هجران را مقدمات وصالت اگر فراهم نیست براى منتظران ظهور تو مولا جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست
🔻اسرار اسم اعظم 🔻 اى فروغ مهر تو در كارِ ذرّه پرورى می كنى با گوشه ی چشمى ز عالم دلبرى آفتاب حسن تو خورشيد را شرمنده كرد روى ماهت كرد بر كون و مكان جلوه گرى اى نگاه روشن تو معنى عين‏ اليقين می نشينم پيش تو بر سفره حق باورى خون زهرا و على جارىست در رگهاى تو جلوه خير كثيرى از تبار كوثرى تيغ ابرويت به هم ريزد سپاه فتنه را هيبت تو امتداد ذوالفقار حيدرى مكتب و مشى و مرامت زنده كرد اسلام را در تو می‏ ديدند مردم شيوه ی پيغمبرى سينه ات گنجينه ی اسرار اسم اعظم است سرّ الله - ى تو نور الله از پا تا سرى در شعاع نور تو هفت آسمان گم می‏شود كهكشان ها گشته بر ماه جمالت مشترى ماسوى الله خلق شد تنها به يمن اهل بيت گردش چرخ فلك هرگز نباشد سرسرى اشك می‏ ريزد به عشق تو ز چشم آسمان تا زمين گردد به پايت غرق در بار آورى سامره از لطف تو دارد هزاران خاطره عشق مديون تو باشد اى امام عسگرى آبرومندى كه در درگاه لطف گردگار دست دل ها را بگيرى روز سخت داورى دست من دامان تو چشم من و احسان تو مهر تو باشد به من برتر ز مهر مادرى اف بر اين دنيا كه قدر عشق را نشناختند قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهرى
هواى سامره مثل غروب پائيز است  سياهپوش عزا گشته و غم‏ انگيز است ز كوچه كوچه ی آن بوى درد مى‏ آيد صداى غربت يك مرد مرد مى‏ آيد ميان حجره غريبانه زار مى‏ گريد  و كودكى كه بر او بيقرار مى‏ گريد چه كودكى كه همه انبيا به قربانش  عزيز فاطمه در بر گرفته چون جانش شرار زهر و عطش در سكوت غوغا كرد  امام عسکرى آخر به ناله لب وا كرد : كه اى اميد دلم ، لحظه ی جدايى شد  براى ديدن زهرا دلم هوايى شد   چو مادرم به جوانى از اين جهان سيرم  زمان زمان فراق است و سخت دلگيرم ز تاب رفته دلم صبر و تاب مى‏ خواهم  ز دست كوچك تو جام آب مى‏ خواهم اگر چه از شرر زهر كينه جانش سوخت  غريب بود و ز غم قلب مهربانش سوخت ولى چو جدّ غريبش حسين ، تشنه نرفت  و در برابر خواهر به زير دشنه نرفت