#تخریب_بقیع
با هم و يكدل و با يك علم ان شاالله
مي رسانيم خبر را به هم ان شاالله
وقت آن است كه با ياري حق بردارد
هر كه اندازه ي خود يك قدم ان شاالله
نوبتي هم كه بود نوبت صحن حسن است
شيعه بايست بسازد حرم ان شاالله
اگر امروز همه فكر ضريحش باشيم
ميزند فرشچيان هم قلم ان شاالله
ميشود روزي ما سجده به ايوان حسن
وعده ي ما دم باب الكرم ان شاالله
پس قرار من و تو هشتم شوال حرم
برطرف ميشود اين درد و غم ان شاالله...
#محسن_صرامی
#سالروز_تخریب_بقیع
#ترکیب_بند
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل
کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد
کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل
کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع
زائران را خوب می شد که نرانی لااقل
کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب
پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل
کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین
قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل
کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم
کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد
خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد
مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست
ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد
کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم
اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد
گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود
چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد
چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود
قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد
هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود
دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود
صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست
روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست
چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است
در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست
می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت
در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست
چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند
چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست
در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو
بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست
از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع
تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست
مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت
گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت
حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است
حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است
ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است
در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده
در کجایت رد پای اشک های حیدر است
گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است
کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است
گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب
کربلا آرامگاه لاله های پرپر است
گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند
کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است
من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه
در عوض کرببلا قبر علی اصغر است
در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع
یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع
#مهدی_نظری
ای بقیــع ای تـربت گلهـای پاک
ای بهشت عاشقـان،روحـی فداک
ای که هستـی عـرش حق را قائمه
ای مـزار لالـــــه های فاطمه
تـو بهشت قرب جـانـانــی بقیع
درمدینــه ازچه ویـرانــی بقیع
عطرجنّت فیض خــاک پاک توست
یک گلستان گُل نهان در خاک توست
بـی نشانـی و ز حق داری نشــان
می طپـــد یــاد تو قلب عاشقان
شیعیـــان را باب حاجاتــی بقیع
خود گــواه اشـک ساداتــی بقیع
تــا ابـــد درخلـوت روحانی ات
شیعـــه سوزد در غـــم ویرانیت
از نهــــادم آه غم ســر می زند
یــادشبهــایت دلـم پــرمی زند
ای که جبـــریل آورد بـر تو سجود
بشکنــد دستـــی که ویرانت نمود
خـــاک توتفسیـــرغربت می کند
از غمــی پنهـــان حکایت می گند
تو مــــزار لاله هـــای چیده ای
اشک شبهـــای علـــی رادیده ای
گرچــه دورم لیـــک نزدیک توأم
یــــاد آن شبهـــای تاریک توأم
گو کـــدامین از خدا بیگانـــه ای
کرده ایـوان تـــو راویرانـــه ای
تو بقیــــع و بُقعـــۀ اهل دلــی
کِشتـــی دلهـــای ما راساحلــی
چار نـور حق در آغـــوش توأنــد
جلــوه ی شبهــای خاموش توأنــد
جــان هر دلــداده ای مُشتاق توست
از تــو معـــراج دل عُشّــاق توست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اثر از: محمّد نعیمی (قم المقدسه)
*هشتم شوال*
*مانند گذشته غمی امسال رسید*
*ماه غم شیعیان بدین حال رسید*
*کی می رسی از راه همه منتظریم*
*یک سال دگر هشتم شوال رسید*
*صحن بقیع*
*یک روز دل از غصه رها خواهد شد*
*در صحن بقیع ، کربلا خواهد شد*
*با آمدن منتقم آل الله*
*گلدسته وگنبدی بنا خواهد شد*
*اولاد رسول*
*امروز که غم به دل دوصد چندان است*
*چشمان تمام شیعیان گریان است*
*درهشتم شوال بپرسید چرا*
*اولاد رسول قبرشان ویران است*
*تربت ویران*
*صد داغ نشسته بردل وجان بقیع*
*مانده به رهت هنوز چشمان بقیع*
*ای صاحب ذوالفقار تا کی نگریم*
*برتربت ویران امامان بقیع*
*اثر حاج سید هاشم وفایی*
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
🔻بقیع بقعه ندارد ولی بقا دارد
ضریح و صحن ندارد ولی صفا دارد
برای گنبد و گل دسته که نیامده است
گدا به خانه ی ارباب التجا دارد
کنار صحن و سرای پیمبر اکرم
خرابه بودن آن آستان "چرا" دارد
به احترام امامان شیعه در آن جا
اگر مدینه بسازیم باز جا دارد
جبین بسای به خاک درش که این درگاه
به قدر چشم همه خلق توتیا دارد
به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش
کبوتری که در آن جا برو بیا دارد
کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود
کسی که در همه تاریخ آشنا دارد
بقیع و غربت آن را چه خوب می فهمد
دلی که انس به گل دسته ی رضا دارد
به خط خون به سر کوچه ی بنی هاشم
نوشته اند که "یک دست هم صدا دارد"
به خاکبوسی آن آستان مرا ببرید
که این گلوی رمق دیده عقده ها دارد
#سید_روح_الله_مؤید
*(بقیـــع)*
بشکنــد دسـتی کـه ویــران کــرد گلــزار بقیــع
ای بخشکد ریشهی خـاری که شد خـوار بقیــع
جای غـرقــد ، لالــههای سرخ عـاشـق خفتهاند
چشـمِ دل وا کن ببــین گـلهـا به گلــزار بقیــع
چـار معصوماند در این خـاک چون گنجیـنهای
کـی؟ خـزف داند مقـام و قـدر و معیــار بقیــع
مـرکـز عشق است این خـاک مقـدّس در جهان
در طـوافش هست دلهــا خـطّ پــرگــار بقیــع
گرچه ویــران است اما خـاک آن چون تــوتیــا
هست بر هـــر دیـدهای که هست بیمـــار بقیــع
گرچه روزی کرد ویران این حرم را دست ظلم
میشود شیعـــه ولــی یک روز ، معمــار بقیــع
جنبش جهلـی کـه فـرمـان داد بـر تخــریـب آن
میشـود مــدفــون در آخــر ، زیـــر آوار بقیــع
انـدک انـدک گشـته بــــازار وهــابــیهـا کسـاد
رونقـش افــزون ولیکــن هسـت بــــازار بقیــع
میرسد روزی که با وحـدت بنـــا خواهیم کرد
آن حـــرمهــایـی کــه میبـاشد ســزاوار بقیــع
با گلاب و مشک و عنبر شسته گردد این مکان
میزدایــد اشـکهـــای شــوق ، زنگــــار بقیــع
ای خوش آن روزی که آید آن امیــد شیعیـــان
مهــدی مــوعــود "عج" آن تنهـا علمــدار بقیــع
نغمــهی "الله اکبـــر" مــیشــود اینجـــا بلنـــد
میرسد بــر گـــوش استکبـــار ، اخبـــار بقیــع
هرکسی از هــر مکــانـی رو بــه اینجــا میکند
تکیــهگـاه عــالمـی چـون هسـت دیــوار بقیــع
از درون سـیـنههــای خســته از ظــلم و ســتم
مــرغ دل پـَــر میکشـد آیـد بـه دیــــدار بقیــع
جشـن شـادی میشود بــر پــا به کــوری سـتم
گرچــه تــا محشر بــوَد دلهـــا عـــزادار بقیــع
(ساقیا) دم از مـی و ساغـر مـزن در این مکان
چون بـوَد مسـتی مــا از جـــام سرشــار بقیــع
*سید محمدرضا شمس (ساقی)*
#تخریب_بقیع
اين جا شرف، از قدر، بر افلاك دارد
در هر قدم صد بذرِ غم اين خاك دارد
اينجا، زيارتگاه رندان جهان ست
در اين صدف صد گوهر تابان جهان ست
هر كس عجين با عشق حق باشد گِلِ او
در هر كجا باشد بوَد اينجا دل او
اينجا، تن جان جهان پنهان به خاك ست
ميعادگاه عاشقان سينهچاك ست
اينجا، بقيع و بقعه، دلهاي كباب ست
نور چراغش، روز ها هم آفتاب ست
هرروزه مِهر، از مِهر، اينجا خاك بوس ست
قنديل، شبها ماه چرخ آبنوس ست
اينجا، رواق لالههاي باغ داغ ست
روشن، ز اشك چشم مردم، چلچراغ ست
خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن
اما "شنیدن کی بود مانند دیدن"
پر خون شده تا قبر زهرا دیده، دیده
از غم فزونتر گرید از نادیده، دیده
اینجا به روی خاک اگر سر میگذارند
اولاد زهرا مادری گمکرده دارند
این جا چراغ آل طاها گشته خاموش
مادر گرفته چار فرزندش در آغوش
خیزید ای سادات و اینجا را بگردید
دنبال قبر مخفی زهرا بگردید
اینجا که دارد از غم حیدر حکایت
زهرا حمایت کرده با جان از ولایت
اینجا در بیت الشرف آتش گرفته
خونین دل شاه نجف آتش گرفته
اینجا رخ خورشیدچون شب گشته نیلی
در کوچه پیش طفل، مادر خورده سیلی
اینجا عدو با کینه با او رو به رو شد
دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد
آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش
آنجا که دشمن قطع کرده سایبانش
آنجا که رفته سینه و بازو شکسته
در بین ره گه ایستاده گه نشسته
اینجا گرفته دست بر دیوار زهرا
وز درد بوده تا سحر بیدار
اینجا علی تنها تن زهرا به گِل کرد
وز بعد او با چاه شبها درد دل کرد
اینجا علی تا صبح، شبها ناله میکرد
ناله ز داغ یار هجده ساله میکرد
اینجا پدر طفلان خود را خواب میکرد
شمع دل ایتام خود را آب میکرد
اینجا شده اشکش گلاب قبر زهرا
صبر علی افزون شده از صبر زهرا
اینجا جوابی کس نداده بر سلامش
نشنیده کس با گوش جان خود پیامش
دانی دل زائر چرا اینجا شکسته ست
مهدی کنار تربت زهرا نشسته ست
خیزید این جا دامن او را بگیرید
وز او سراغ تربت زهرا بگیرید
اینجاست کز غم جان شیعه بر لب آید
از کوچهها بوی حسین و زینب آید
در این زمین ام البنین ماتم گرفته
ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته
اینجا ز دشت کربلا برگشته زینب
برگشته اما بی بردار گشته زینب
اینجا نشان آورده دختر بهر مادر
پیراهن سوراخ سوراخ برادر
غم سوخت عبدالله را و ساخت اینجا
خود دید زینب را ولی نشناخت اینجا
#علی_انسانی
به مناسبت تخریب قبور ائمه بقيع صلوات الله عليهم
اینجا بقیع و گریه اینجا جرم دارد
با چشم خیس اینجا تماشا جرم دارد
بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها
در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد
اینجا هرانکس حرفی از عشق علی زد
اندازه تاریخ دنیا جرم دارد
حق زیارت نامه خواندن هم نداری
اسم مفاتیح الجنان ها جرم دارد
اینجا که یک روزی شبیه کربلا بود
حرف از حرم افسوس حالا جرم دارد
دست از روی دیوار ها بردار زائر
قصدت تبرک هست اما جرم دارد
هرگز مبادا اهت از سینه براید
جز اشک اینجا اه حتی جرم دارد
قاری طوطی وار بسیار است اما
قران با تفسیر و معنا جرم دارد
گفتند روزی با پیمبر این جماعت
کاغذ قلم در مکتب ما جرم دارد
#حسن_کردی
ه مناسبت سالروز تخریب بقیع
آتش بزن ای غم تمام پیکرم را
لبریز کن از خون دل و چشم ترم را
ای آه و ناله راه بغضم را بگیرید
تا پنجۀ بغضی نگیرد حنجرم را
خانه خرابم کرد سیل اشک ، وقتی
کردم نظاره تربت پیغمبرم را
بگذار تا از غربت زهرا بکوبم
بر پنجره های بقیع او سرم را
ای کاش چون پروانه ای در ماتم او
آتش بسوزاند همه بال و پرم را
اینجا چرا گلچین به گل زد تازیانه
این غم شراره زد دل غم پرورم را
هرگز نمی بخشم تو را شهر مدینه
من در کجا جویم مزار مادرم را
آتش مزن بردفتر شعر "وفائی"
ای اشک غم رنگین نمودی دفترم را
سید هاشم وفائی
به مناسبت سالروز تخریب بقیع
بر دشمنان عترت و قرآن هماره
در هر نفس نفرین و لعن بی شماره
اینان که بدتر از نصارا و یهودند
فرزند شیطان، خصم دین، آل سعودند
بر مکتب اسلام و ایمان حمله کردند
با آیه ی قرآن به قرآن حمله کردند
اینان نه یک مذهب که یک حزب پلیدند
نسل ابوسفیان و مروان و یزیدند
دل هایشان از تیره گی پر، خالی از نور
چشمانشان در این جهان و آن جهان کور
بر آل یاسین ظلم، از حد بیش کردند
تفسیر قرآن را به رأی خویش کردند
خصم خدا، خصم نبی، خصم کتابند
از کفرشان سنّی و شیعه در عذابند
گویند مشرک زائر ختم رسل را
خوانند مرده از جهالت عقل کل را
در چاه جهل و تیره گی ماندند، ماندند
گویی به عمر خویشتن قرآن نخواندند
یعقوب کز بوی پسر قلبش صفا یافت
چشم وی از پیراهن یوسف شفا یافت
آن تکه ی چوبی که موسی را عصا شد
هم بحر را بشکافت و هم اژدها شد
روزی که عیسی مرده گان را زنده می کرد
بر جهل این اشتر چران ها خنده می کرد
رو تیره، دیده کور، دل، آلوده و چرک
از پای تا سر کفر و از پا تا به سر شرک
بوزینه هایی بر فراز منبر وحی
یار شیاطین دشمن پیغمبر وحی
بر تربت پاک امامان حمله کردند
خواندند قرآن و به قرآن حمله کردند
در بغض اولاد علی بیداد کردند
اسلاف خود را در شقاوت یاد کردند
با دست آن پرورده های دست شیطان
شد تربت پاک حسن با خاک یکسان
کُشتند با دعویّ دین یاران دین را
کردند ویران قبر زین العابدین را
پنجم امام ما که جان ما نثارش
گردید با سطح زمین یکسان مزارش
آمد جسارت بر کتاب ناطق ما
ویرانه شد قبر امام صادق ما
دادند پاداش امیرالمؤمنین را
کردند ویران مرقد امّ البنین را
قبر شهیدان اُحد ویرانه گردید
شهر مدینه سر به سر غم خانه گردید
ویران شد از بیداد آن قوم ستم گر
قبر اُمّ و ابن و اب و عمّ پیمبر
ای کافران، اجر رسول الله این بود
یا احترام آن زیارتگاه این بود؟
لعن ابد را تا ابد بر خود خریدید
الحق که یکسر آل مروان و یزیدید
صد شکر کان جا قبر زهرا بی نشان بود
از دیده ی ناپاک ناپاکان نهان بود
ورنه از این بیدادگران حرامی
می شد به ناموس خدا بی احترامی
اسلاف این نامردها با تازیانه
کُشتند ناموس ولایت را به خانه
آتش زدند از راه کین بیت الولا را
بیت الولا نه خیمه های کربلا را
اجداد اینان در سقیفه عهد بستند
پیشانی فرزند زهرا را شکستند
اسلاف این ناپاک خنجر کشیدند
سر از تن فرزند پیغمبر بریدند
اینان همه مغضوب زهرای بتول اند
ملعون قرآن و خداوند و رسول اند
دائم به قرآن حمله ور با نام قرآن
چون غُدّه روییدند بر اندام قرآن
یارب به پیشانیّ مجروح پیمبر
یارب به قرآن و به زهرا وحیدر
یارب به خون اوّلین یار ولایت
تنهاترین قربانی دار ولایت
یارب به رازی که علی با چاه گفته
یارب به غم هایی که او در دل نهفته
یارب به باغ حیدر و یاس کبودش
یارب به آن بیتی که بالا رفت دودش
تا آتش قلب محبّان را نشاید
تا انتقام آل عصمت را ستاند
رخت فرج بر قامت مهدی بپوشان
بر تشنه گان، جام وصالش را بنوشان
استادغلامرضاسازگار
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت..
جای حسن ع نوشت غریب و عزا گرفت..
اشکی لطیف گونه او را که بوسه زد..
با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت..
باز این چه شورش است که در خلق عالم است..
آه این قبور خاکی اولاد خاتم است؟؟
تعبیر میشود بخدا خوابهایمان..
روزی شود شراب عسل آبهایمان..
گردد بقیع و دورو برش یکسره حرم..
جانم فدای گنبد اربابهایمان..
گرچه حریم بهر امامان مکتب است..
اذن دخول گریه به سالار زینب است..
وقتی شکست حرمت صحن و سرای تو..
زهرا س گریست از غم بی انتهای تو..
غربت کشیده ای چقدر حضرت غریب..
جانم بسوخت زین همه درد و بلای تو..
فوج ملایکه ز غمت اشک میفشاند..
جبریل آمدو به مزار تو روضه خواند..
آن روز شوم غم به دل بوتراب ع شد..
تنها بقیع نه، خانه عالم خراب شد..
یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند..
آری دعای عایشه ها مستجاب شد..
قلب خدا هم از غم عظمایتان شکست..
تخریب قبرهای ائمه شجاعت است؟؟
تا جان به پای ایل و تبارت گذاشتیم..
مرهم به قلب خسته و زارت گذاشتیم..
آورده ایم پرچم عباس ع را ولی..
گنبد نداشتی به مزارت گذاشتیم..
حالا بگو خدای کرم ای امیر عشق..
گریم به حال قبر شما یا که بر دمشق؟؟
گرچه ثقیل لحظهء سخت وداع بود..
کس غم نداشت، زینب کبری س شجاع بود..
اما چه بود سخت تر از آن وداع تلخ..
اینکه حریم عمه ما بی دفاع بود..
باید که خون گریست ازین غصه شیعیان..
خمپاره میزنند به گنبد حرامیان..
خمپاره ها نشست به جان امام عصر عج..
گریه ربود تاب و توان امام عصر عج..
فرقی میان زینب و زهرا که نیست، باز..
آتش زدند بر در خانه امام عصر عج..
آقا بیا! به جان رقیه س هوا پس است..
دستم به دامنت بخدا شیعه بی کس است..
#عماد_بهرامی
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
باران غم می بارد از چشم تر من
خون می چکد از چشمه های کوثر من
هر شب سر سجاده "آه" آشنایی
رد می شود از کوچه های حنجر من
بوی بقیع و بوی خاک و بوی غربت
پیچیده بین برگ های دفتر من
از غربت آئینه ها آتش گرفتم
حتی نمانده چیزی از خاکستر من
ای کاش زائر،نه،کبوتر بودم امروز
تا لااقل یک سایبان می شد،پر من
حتی مجال گریه ی کوتاه هم نیست
از بس نگهبان ریخته دور و بر من
هُل داد پیش چشم هایم مادرم را
آوار شد انگار دنیا بر سر من
یک لحظه داغ کوچه را احساس کردم
روی زمین افتاد وقتی مادر من