بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#اهل_بیت_ع_مدح_و_مناجات
محبت علی و فاطمه، حسین و حسن
محبتی که پدر داده یادمان این است
محبتی که سرانجام در حساب و کتاب
رسد به روز قیامت به دادِمان این است
فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم
هزار شکر که سطح سوادمان این است
چه فرق میکند اصلاً عجم، عرب، غیره...
که اهل روضه شدیم و نژادمان این است
یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر
تمام خواهشِ دلهای خادمان این است
بقیع میشود آباد مثل کرببلا
خدا گواست که ما اعتقادمان این است
#مهدی_مقیمی
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
از جنت البقیع عنایت به ما کنند
"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
بعد از حدود یک سَده از غربت بقیع
ای کاش درد بی حرمی را دوا کنند
ای کاش گنبدی روی این چار باغ نور
چون گنبد حریمِ خراسان بنا کنند
باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح
همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند
جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را
صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند
باب الکریم، رکن اساسیست در حرم
باید دری برای گدایان جدا کنند
اینجا عزیز میشود آنکس که زائرست
حاجت نگفته حاجت او را روا کنند
ای کاش بعد اینهمه دوری و انتظار
فکری برای مرقد خیرالنسا کنند
ای کاش بهر ساختن صحن مجتبی
ما را برای کارگریاش سوا کنند
آنان که رزق داده به عالم نگاهشان
"آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند؟"
✍#علی_بیرقدار
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
چه دستها که رسیدهست تا بقیع از دور
که قد کشیدن زائر به قامت و قد نیست
نه صحن مانده، نه ایوان، نه آینه، نه رواق
اگرچه خاک، دلیل نبود مرقد نیست
همیشه حس زیارت حرم نمیخواهد
که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست
برای بودن در زیر آفتاب اینجا
میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست
دعای سوتهدلان مستجاب خواهد شد
در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست
بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر
اگر به شوق ضریح آمده، نیاید، نیست
✍ #محسن_ناصحی
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
عادت به گنبد دادهام چشم ترم را
این بارگاه اما به هم زد باورم را
در روضهات میسوزم و امیدوارم
بادی به سویت آورد خاکسترم را
سنگین شده بر شانههایم، میگذارم
روی ضریحی که نمیبینم، سرم را
آباد کردی خانهام را، زیر دینم
باید بسازم پس برای تو حرم را
با اشکهایم حوض میسازم در این صحن
اینگونه میسازم بهشت و کوثرم را
داراییام را پای گنبد میگذارم
حتی النگوی طلای دخترم را
می آید آن روزی که قدر سجده جا نیست
هر قدر میگردد سرم دور و برم را
جبریل هم میآید و میخواهد این را:
بگذار زیر پای زائرها پرم را ...
چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم
بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را
آل سعودی نیست دیگر میتوانم
راحت ببوسم آستان دلبرم را
آن روز میخوانم چه زیبا در بقیعت
با سجده بر تربت نماز آخرم را
✍ #داود_رحیمی
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویم
تصویر مشت خاکیست پیوسته روبرویم
امشب نسیم رحمت از جانب مدینه
عطر وجود او را میآورد به سویم
باید که در خیالم با قبر خاکی او
از کوچههای غربت تا کربلا بگویم
در کوچه روی یاسی شد رنگِ ارغوانی
عمریست روضهخوانِ روی کبود اویم
فواره میزند اشک از آسمان چشمم
شد قطرهقطره اشکم، آغشته با وضویم
با این همه کرامت وقتی حرم ندارد
از غصه خودنما شد رنگ سپید مویم
بر غربتش شب و روز باید ببارم از غم
شاید به آبِ دیده تاریخ را بشویم
بیماریام وخیم ست، محض شفای روحم
دکتر نوشته باید این خاک را ببـویم
#منصوره_محمدی_مزینان
#سالروز_تخریب_بقیع؛ #قبرستان_بقیع
دو بیت از یک غزل...
از جنت البقیع عنایت به ما کنند
"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
**
آنان که رزق داده به عالم نگاهشان
"آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند؟"
#علی_بیرقدار
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
عمریست به شیعیان حسادت دارند
بدجور به یکدگر شباهت دارند
از کوچه و از بقیع دانستم که
اینها به خراب کردن عادت دارند
*
از اینهمه خوب در جهان خوبتری
مرغوبتری اگر که مخروبتری
تاکور شود هر آنکه نتواند دید
بی گنبد و بی ضریح محبوبتری
*
اینها که همیشه جنگ را باختهاند
تخریب کنند، گوئیا ساختهاند
زود است که بشنویم درشهر رسول
بین الحرمین راه انداختهاند
*
از آنهمه خاک انتخابت کردند
پس منشاء اینهمه ثوابت کردند
گاهی سبب خیر، عدو خواهد شد
آباد شدی چونکه خرابت کردند
#مهدی_رحیمی
#سالروز_تخریب_بقیع؛ #قبرستان_بقیع
خاکست و کبوترست و چشمانِ تَرست
دل از غمتان شکسته و شعلهورست
گفتم حرمِ امن شما باشد "دل"
افسوس که از "بقیع"، ویرانهترست!
#مرضیه_عاطفی
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع؛ #قبرستان_بقیع
غزلی از حرمت ساختهام با «مثلاً»
گرچه خاک است روی قبر تو؛ اما مثلاً...
گنبدِ زرد تو خورشید شده میتابد
نور میگیرد از آن، گنبدِ خضرا مثلاً
چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان!
جنسِ هر پنجرهاش هست مُطلّا مثلاً
چقدَر پارچهی سبز گره خورده به آن
میکنی باز، تمام گرهها را مثلاً
خادمانت همه دورِ سرمان میگردند
ما عزیزیم در این صحنِ مُعلّا مثلاً
تشنهها مست شوند از مِیِ سقاخانه
ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً
هیئتی شکل گرفتهست، میان حَرَمت
نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً
روضهخوانی وسطِ صحن حکایت میخواند
قصهی کوچهای از شهر تو، حالا مثلاً...
مادری با پسرش رد شده از آن، اما...
هیچکس راه نبستهست بر آنها مثلاً
دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود
چادری خاک نخوردهست در آنجا مثلاً
مادرِ قصهی ما رفت صحیح و سالم
وَ نپوشاند رخ از دیدهی مولا مثلاً
بعدِ مجلس همه رفتند زیارت کردند
تُربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً...
#رضا_قاسمی
#امام_زمان_عج_مناجات؛ #اجتماعی_سیاسی؛ #بصیرت؛ #انقلاب_اسلامی؛ #جمهوری_اسلامی_ایران؛ #روز_کارگر؛ #هشدار_به_مسئولین؛ #حاج_قاسم_سلیمانی؛ #سالروز_تخریب_بقیع
🌱اجرا شده توسط #حاج_محمدرضا_بذری در دیدار بخشی از جامعه کارگری با #مقام_معظم_رهبری ۱۴۰۲/۲/۹ 🌱
نفس باد صبا مُشکفشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
کاش میشد که بگویند: نگار آمده است
شهرِ یخکرده! به پا خیز..، بهار آمده است
صبح تردید ظهوریم، شروعیم همه
چارده قرن به دنبال طلوعیم همه
سحر وصل تو دیر است..، کجایی آقا؟!
دل ما پیش تو گیر است..، کجایی آقا؟!
بی تو تقویم دلم فصل زمستان دارد
با تو سرسبزترین معجزه امکان دارد
بُغض از صفحهی تاریخ قلم خواهد خورد
جمعهی دیدن دلدار رقم خواهد خورد
باید آمادهی فردای حضورش باشیم
باید آغازگر فصل ظهورش باشیم
سنگ بر چهرهی تاریک شب، انداختنیست
جادهی آمدن مهدی ما ساختنیست
راه، پیچ و خم و طوفان و مصیبت دارد
مردِ میدانِ عمل خواهد و زحمت دارد
مردِ میدانِ عمل از همه سربازتر است
جلوهی همت و غیرت..، عرقِ کارگر است
زحمت مستمرش، سجدهی طولانی اوست
پینهی دست، همان پینهی پیشانی اوست
جز به اندیشهی تولید نپرداخته است
دستِ پُرپینهی او جامعه را ساخته است
مرد میدان جهادند..، بصیرت دارند
همت و باکریِ عرصهی این پیکارند
دمِ آنها نَفَسِ لشکر امید شده
جبههی خدمتشان، سنگر تولید شده
هرکه در راه خدا زحمت بی وقفه کشید
بهخداوند شهید است، شهید است، شهید
کارگر دانهی دیندارشدن میکارد
پس نبی بوسه به دستش بزند جا دارد
سَر درِ عرش، مَلَک با قلم نور نوشت
مزد این قشر، بهشت است، بهشت است، بهشت
پدرم مرد جهادی، پدرم کارگر است
پای دین ماندنم از نان حلال پدر است
علم و تولید و عمل ماحَصَلش عزت ماست
عزّت ما بهخدا در گروِ همت ماست
گرچه از مَکر عدو سینه مُکدر داریم
ولی اُمیّد به آیندهی کشور داریم
حرف سردار برای همگی محترم است
گفت: جمهوری اسلامی ایران حرمست
آنطرف بر دلِ کُفّار اگر داغ گذاشت
اینطرف دغدغهی سفرهی مردم را داشت
چارهی مشکل ما وحدت مسئولین است
راه ایران قوی، همت مسئولین است
پشت آن میز به خون شهدا فکر کنید
حاج قاسم بشوید و به خدا فکر کنید
دشمن از دوستی و وحدت ما میترسد
از ثمردادن خون شهدا میترسد
خویش را عضوی از این طایفه جا کرد و گریخت
باز در سنگر ما فتنه بهپا کرد و گریخت
باید از فتنهی زن، زندگی، آزادی گفت
باید از حرمت آن سنت اجدادی گفت
گفت از دامن زن، مرد به معراج رود
نگذاریم که این ارث به تاراج رود
نَفَسِ آخرِ دشمن شده، خود میداند
رجزش لاف غریبیست اگر میخواند
او دگر هیچ نماندهست ز پا بنشیند
کافر است و همه را مثل خودش میبیند
خواست جمهوری اسلامی ما را بزند
خواست تا حاصل خون شهدا را بزند
ما ولی دست خدا بر سرمان هست هنوز
مردی از نسل علی رهبرمان هست هنوز
زیر دِین کرم شاه شهیدان هستیم
تا سرِ دار، همه بر سر پیمان هستیم
لحظهای تا نفس آخر دنیا باشد
مقصد بعدیِمان مسجدالاقصیٰ باشد
ما که روی لبِمان مرگ بر اسرائیل است
پاسخ دشمنی دشمنمان سِجّیل است
غیرت ما که نمردهست بداند دنیا
حرم قدس، محال است بماند تنها
باز باید به دل معرکهها برگردیم
منتظر قدس و بقیعند که ما برگردیم
جان به قربان بقیع و حرم ویرانش
شیعه را کشته غم و غربت بی پایانش
گنبدی نیست که خورشیدِ شبستان باشد
زائری نیست که گریانِ حسنجان باشد
اشک ما هست چو دُرّ و گوهرِ صحن بقیع
کاش باشیم همه کارگرِ صحن بقیع
🍃سروده شاعران گرامی:
#بردیا_محمدی
#احمد_ایرانی_نسب
#امیرعلی_شریفی
#سیدامیرحسین_موسوی
#سالروز_تخریب_بقیع
#ترکیب_بند
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل
کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد
کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل
کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع
زائران را خوب می شد که نرانی لااقل
کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب
پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل
کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین
قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل
کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم
کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد
خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد
مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست
ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد
کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم
اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد
گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود
چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد
چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود
قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد
هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود
دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود
صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست
روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست
چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است
در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست
می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت
در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست
چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند
چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست
در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو
بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست
از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع
تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست
مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت
گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت
حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است
حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است
ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است
در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده
در کجایت رد پای اشک های حیدر است
گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است
کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است
گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب
کربلا آرامگاه لاله های پرپر است
گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند
کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است
من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه
در عوض کرببلا قبر علی اصغر است
در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع
یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع
#مهدی_نظری
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بي قرار میآيد
يك كبوتر شده و از سمتِ
حرمي پر غبار میآيد
گرد غربت نشسته بر روی
پر و بال كبوترانهی دل
ميچكد لاله لاله اشكِ درد
امشب از خلوت شبانهی دل
با من اي دل بگو كجا رفتی
كه پُر از ماتم و شراره شدی
تو چه ديدی در آن ديار غريب
كه شكستی و پاره پاره شدی
گفت رفتم به سرزميني كه
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاک آنجا هميشه دلگير و
آسمانش هميشه شبنم داشت
به خدا رنگ خاک میگيرد
پر و بال كبوتران بقيع
روزها هم هميشه در آنجا
آفتابست سايهبان بقيع
نه حرم، نه رواق، نه گنبد
نه ضريح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاكیِّ
چار مرد غريب و دل خسته
در نواحی نوحه و ناله
شعلهی بیكرانهای دارد
نه فقط قبر چار مرد غريب
بانوی بی نشانهای دارد
اين زمين دل شكسته از آهِ
غربت و نالههای مادر بود
همدمِ اشکهای مادرمان
يك بغل لالههای پرپر بود
و در اين باغ، آتشِ سرخی
در دل سبز ياسمن گل كرد
شعلهی زهرِ كينهها بينِ
جگر پارهی حسن گل كرد
چند روزی گذشت و خاکِ بقيع
عطر غمناکِ اشك و ناله گرفت
و به دست همان كمانداران
بدن ياس، رنگ لاله گرفت
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
اين زمين خاک غُربتآباد است
اين زمين، دلشكستهی داغِ
گريه هاي امام سجاد است
این زمین از تبار شیون و آه
هر سحر، هر سپیده زائر داشت
آسمانی پر غروب و غم از
روضههای امام باقر داشت
خاکهای غريب اين صحرا
روزگاري تب شقايق داشت
تا سحر در كبود چشمانش
اشک سرخ امام صادق داشت
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
باغي از داغ لاله و ياس است
در تبِ نالههای محزونِ
مادر بي قرار عباس است
در حوالي اين ديار غريب
از غم يار آشنا میخواند
در مدينه كنار خاكِ بقيع
روضهٔ سرخ كربلا میخواند
#یوسف_رحیمی