#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز
با نگاه تو اگر عاشقی آغاز شود
جز به دیدار که پایان نپذیرد هرگز
دل اگر خانه ی هر بی سر و پایی گردد
اثر از گفته ی خوبان نپذیرد هرگز
عمر بی معرفت آبی است که از جو رفته
این زیانی است که جبران نپذیرد هرگز
ما در خانه ی سلطان سر و سامان داریم
هرچه داریم ز آقای خراسان داریم
با دم قدسی معشوق نفس تازه کنم
تا که قدری سخن از یار خوش آوازه کنم
صحن گردی حرم وقت سحر می خواهم
تا صفای دل شیدا زده اندازه کنم
بین هشتی حرم گر بکشیدم بر دار
سر سودایی خود زینت دروازه کنم
سرگذشت من و تو گشته کرمنامه ی عشق
هر سحر پای مناجات دلی تازه کنم
تار گیسو طلبم تا که ورق های دلم
همچو یک مصحف پر درد به شیرازه کنم
نام این مصحف دل را بگذارم ز قضا
قصه ی یک سگ ولگرد و کرامات رضا
تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد
ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد
اولین بار که دیدم حرمت را گفتم:
ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد
بی پناه آمدم و خوب پناهم دادی
راهم از حادثه در دولت منصور افتاد
تا به خود آمده دیدم که دل از دستم رفت
وسط آینه ام چشمه ای از نور افتاد
نه بگویم که کلیمم حرمت عرش خداست
اتفاقی ره موسای دل از طور افتاد
یک قدم سوی تو با عمره برابر گردد
کعبه هم دور سر گنبد تو می گردد
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
دستگیر دل هر خسته دل و گمراهی
ز عنایات رئوفانه ی تو فهمیدم
که نه من بلکه همیشه تو مرا می خواهی
در بهشت تو نهم پای چو با کوهی درد
تو طبیبانه دوا می کنی اش با آهی
من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان
خوش برازنده ی تو صحن و سرای شاهی
حاجت از دل نگذشته تو روا می سازی
ای که ناگفته ز اسرار دلم آگاهی
من مسلمان شده ی نیمه نگاهت هستم
لحظه ی مرگ بیا دیده به راهت هستم
دل بیمار مرا فرصت درمانی ده
با دم قدسی ات ای دوست مرا جانی ده
قبل از آنی که گناهم نفسم را گیرد
آمدم توبه کنم مهلت جبرانی ده
همچنان زلف پریشان تو آواره شدم
به دل خانه خرابم سر و سامانی ده
شوری اشک چشیدم که نمک گیر شدم
سر این سفره به من رزق فراوانی ده
حمدلله که سر کوی تو زنجیر شدم
استخوانی به سگ خانه ات ارزانی ده
لحظه ی مرگ قدم رنجه کن و بر ما هم
فیض دیدار چون آن عاشق سلمانی ده
از تو من روزی شبهای محرم خواهم
چشم پر گریه ای و سینه ی سوزانی ده
سفره ی عاشقی ام را تو بیا کامل کن
عصر روز عرفه فرصت قربانی ده
در حریمت خبر از عرش خدا می آید
بوی سیب حرم کرببلا می آید
آمدی تا که به نامت دل ما زنده شود
یادی از فاطمه و شیر خدا زنده شود
آمدی تا سند شیعگی ما باشی
با نفس های تو تسبیح و دعا زنده شود
آمدی تا ز پی ات خواهرت آواره شود
یاد آوارگی شام بلا زنده شود
پلک زخمی تو از خاطره ی گودال است
آمدی روضه ی آن رأس جدا زنده شود
امر کردی به همه گریه کنند بهر حسین
تا غم بی کفن کرببلا زنده شود
جد مظلوم تو را با لب عطشان کشتند
خواهرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
#قاسم_نعمتی
#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
باید به عشق گنبد تو یاکریم شد
روی مناره های الهی مقیم شد
حیف است پا به صحن و سرای شما نهم
باید سوار بال ملک یا نسیم شد
هرکس دخیل پنجره فولاد میشود
تا روز حشر خانه اش آباد میشود
صحن و سرای خانه ات آباد یا رضا
صید توییم گر تویی صیاد یا رضا
روزی سفره های شب ما زیاد شد
وقتی که راهمان به تو افتاد یا رضا
مهر تو را به آب و گل ما گذاشتند
نام تو را شفاعت عالم نگاشتند
بال و پر فرشته گلیم سرای تو
آقا شود کنار تو آقا، گدای تو
آنقدر وسعت حرمت کبریایی است
جا شد بهشت گوشه صحن و سرای تو
حالا بهشت، هم نفس زایرت شده
در کوچه های دور حرم عابرت شده
باید برای درک تو پر در بیاورم
غیر از رئوف، واژه بهتر بیاورم
باید برای منقبت بی کرانه ات
یک صفحه ای به وسعت محشر بیاورم
محشر به شانه های تو مثل کبوتر است،
وصف تو از خیال و شعورم فراتر است
در مشهد آفتاب به دردی نمیخورد
بی عطر تو گلاب به دردی نمیخورد
بوسه، مرا ز پای تو سیراب میکند
با این حساب، آب، به دردی نمیخورد
یک ذره از تلولوی تو آفتاب شد
خورشید هم کنار تو خانه خراب شد
صحن عتیق هرچه مسلمان درست کرد
از برکت تو بوذر و سلمان درست کرد
شبهای جمعه از نفس زائران تو
دور ضریح، چند سلیمان درست کرد
بیهوده نیست عاشق تو بی قرار تو
اینگونه بود مور شدن در جوار تو
خوب است در حریم شما استخاره ها
هیچند در برابر نورت ستاره ها
سوگند میخورم به جلال تو یا رضا
عرش خداست بر سر دوش مناره ها
پیش تو استخاره گرفتیم و بد نشد
گلدسته حریم تو آقا رصد نشد
هرجا کریم هست، کرمخانه میشود
بالم فقط به گرد تو پروانه میشود
کنج حرم نشسته ام و داد میزنم
( هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود )
آقا کرامت تو در اینجا زبان زد است
کرببلای دیگر من شهر مشهد است
دست تو خاک را به نظر کیمیا کند
ظرف مس وجود مرا هم طلا کند
حس میکنم کنار تو نام حسین را
نام حسین در حرم تو چه ها کند
پابوسی تو پاره گریبانمان کند
راهی به سوی شهر حسین جانمان کند
آن سایلی که دامن لطف تو را گرفت
یادم نرفته نیمه شبی که شفا گرفت
جان جواد را که قسم داد پیش تو
یک اربعین، از حرمت کربلا گرفت
دارالشفاست کوی تو یا ثامن الحجج
وجه خداست روی تو یا ثامن الحجج
#رضا_باقریان
#سرود زیبای ولادت امام رضا علیه السلام
#خرداد ۱۴۰۲
از بیت ولایت آمد یک ماه درخشان
مژده به همه عالم آمد شاه خراسان
نور کاظم کرده ظهور
قلب نجمه غرقِ سُرور
چشمان دشمن شده کور
از مَقدمِ آقا
ضامن آهو مدد نغمه ی یاهو مدد
ای گل خوشبو مدد ای گل زهرا
[ یا علی موسی الرضا (۳) ای گل زهرا ] ۲
شهر مدینه امشب شد مثل عرش بَرین
از شوق رضا هر مَلَکی اومد روی زمین
شد بیت ولایت گُلشن
روئیده گلی چون سوسن
چشم همه ی ما روشن
از آمدن او
در شب میلاد او گشته دلها شاد او
هر کسی با یاد او میزنه فریاد
[ یا علی موسی الرضا (۳) ای گل زهرا ] ۲
گشته همه عالم مجنون اما تویی لیلا
حضرتِ موسی بن جعفر بَه بَه شده بابا
از عشق تو سرگردونم
حاجت دارم و میخونم
من تشنه ی سقاخونم
ای آرزوی من
دین و ایمانم رضا شاه و سلطانم رضا
ماه تابانم رضا حجت هشتم
[ یا علی موسی الرضا (۳) ای گل زهرا ] ۲
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
❣﷽❣
🌺 #مولودی_امام_رضا_ع
🌸#آقای_شاهمندی
🌸#سبک : بال ملائک وا شده
🌺#کانالروضهدفتری
دریای رحمت خدا، پارهٔ تن احمد
میگم با چشم ترم، عشق مارضا اومد
مژده که آقا رسید غنچهٔ زهرا دمید
شادی کنید امشبواین ذکرو بامن بگید
🌸🌺یا علی موسی الرضا ع
نگاه قیمتی میخوام، لطفی کن تو ای آقا
غذای حضرتی میخوام، مهمونم کن ای آقا
تاب و تبم یا رضاست روی لبم یا رضاست
با افتخار من میگم نان شبم یا رضاست
🌸🌺یا علی موسی الرضا ع
بی سر و سامونتم، ای امیرو ای مولا
سائل درگاهتم، دستمو بگیر آقا
حج فقیران تویی، شاه خراسان تویی
شاه خراسان که هیچ، صاحب ایران تویی
🌸🌺یا علی موسی الرضا ع
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
آهوان در حرمت منتظر تضمینند
حرم آرامگه و قبله گه خوبانست
کربلاییست برای خودش این صحن وسرا
یا مدینست که در دور و برش ایوانست
وصف شأن تو که سر چشمه ی توحید شدی
سوره ی نور ، تبارک ، حج و الرحمن است
شرط ایمانی و یک سلسله این را گفتند
عشق تو شرط بلاغست و خود قرآنست
از شما گفتن اگر قافیه ها جور شود
شعر سر بسته ی من آتش یک دیوانست
بارگاهش حرم امن کبوترها شد
آن طبیبی که خودش دردو خودش درمانست
در میان دو حرم مانده غزلها چه کنم؟
یک طرف فاطمه یک سو حرم سلطانست
چه بگویم که نفس سوخته از عشق شما
این دهه از سر لطف تو غزل بندانست
بی گمان چشم شما ضامن این شاعر شد
شهر شعرست نگاهی که پر از بارانست
شاعر از وصف کرامات شما عاجز شد
شعر من بی نظر لطف شما ویرانست
دست تو ضامن این شاعر سائل صفتست
نظر لطف شما هم نمک و هم نانست
آن غریبی که سرش با غم دوران گرمست
گم ترین نام که خود یوسف این کنعانست
دل عجب نیست که در عشق شما افتاده
سهم الارثسیست که از ذریه ی سلمانست
#حاج_مهدی_ایروانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نام مارا نوشتهاند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا"
به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا
کودکیهای من کنار تو بود، بین این صحنها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم، خوردهام آب و نانْ امام رضا
کودکیام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانهی امید همه
هفتمین قبلهگاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا
بین آغوشِ صحنها بودند، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا
مادرش بین صحنها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود، چشمهای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند، خادم روضهخوانْ امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کولهبار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_رضا_سرود
سلام من سمت مشهد تو علی علی موسی الرضا
به بارگاه و به گنبد تو علی علی موسی الرضا
سلام من به روضه منورت آقا
سلام من به حرم مطهرت آقا
﴿ابالحسن یا ابالحسن یا علی علی موسی الرضا﴾
یه عمره آقا دلم دخیله پنجره فولاده
قشنگترین خاطرات من تو صحن گهرشاده
محاله که دست خالی از صحن تو بره بیرون
تورو به حق جوادت آقا هرکی قسم داده
درد و دل زائرات و آقا نگفته میدونی
برای دردای لاعلاجم دوا و درمونی
بوی بهشت میوزه از صحن و سرای تو
زینت عرش حق شده گنبد طلای تو
(ابالحسن یا ابالحسن یا علی علی موسی الرضا)
حضرت عیسی میون صحن تو میزنه جارو
روبه روی گنبدِ طلای تو میزنه زانو
هردفه میخاد مرده رو زنده کنه میاد مشهد
مدد میگیره از در خونت یاضامن آهو
یه قطره از آب سقاخونه ت دوا و درمونه
پنجره فولاد تو آقا جون شده شفاخونه
پنجره فولادت آقا دلو جلا میده
سامرا کاظمین نجف کرب و بلا میده
﴿ابالحسن یا ابالحسن یا علی علی موسی الرضا﴾
پشت در خونه ی تو اصلا نمیمونه سائل
فقط یه گوشه نگاهت آقا دوای هر مشکل
همیشه رزق محرم و از دست تو میگیرم
به ما کرم کن تو را به جان عموت ابوفاضل
همیشه با یاد تو آقاجون دل من آرومه
منم فدائیه خواهر تو حضرت معصومه
خودت که بهتر میدونی فقط تو رو دارم
قسم به جون مادرم خیلی دوست دارم
﴿ابالحسن یا ابالحسن یا علی علی موسی الرضا﴾
#حسن_کاتب
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما
باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور
نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما
ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما
نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض
زندگی ما همه از صفر تا صد با شما
خطّه ی ما تشنه ی آب حیات و نور بود
خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما
این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم
برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم»
سرپناه نا امیدان مأمن مأیوس ها
ایستگاه آخرِ ای کاش ها، افسوس ها
گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته هاست
زائر دلخسته و بی خواب از کابوس ها
نور گیرد ماه، تا شب های جمعه در حرم
می طراود نغمه ی یا نور و یا قدوس ها
می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان
فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها
در ازای قطره هایی اشک با خود می برند
از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس ها
هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست
در گل ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست
من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است
طائر پر بسته صیاد باشم بهتر است
زاده ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست
از اهالی رضا آباد باشم بهتر است
هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی
من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است
بسکه خاطرخواه دارد چای شیرین حرم
در صف زوار، پس فرهاد باشم بهتر است
راستی با خود مریضی لاعلاج آورده ام
پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است
عقده ی کورم به لبخند ملیحت باز شد
دست های بسته ام پای ضریحت باز شد
عاقبت یا ساکن خاک خراسان می شوم
یا شهید جاده ی مشهد به تهران می شوم
زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است
یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می شوم
در زیارت ها سرم پایین تر از قبل است و من
پشت ابر گریه ها از شرم پنهان می شوم
بازدید هرکه هربار آمده پس می دهی
و من از کم آمدن هایم پشیمان می شوم
خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می کنم
روزی آخر شاعر دربار سلطان می شوم
پای این حاجت فقط در بند امضای شماست
الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست
#محمد_علی_بیابانی
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
خدا نه این که مرا از گِل زیاده تان
که آفرید مرا از غبار جاده تان
وبال گردن تان بودم از همان آغاز
بعید هست بیایم به استفاده تان
ببین چه ساده برایت به حرف می آیم
فدای این همه لطف و صفای سادۀ تان
به لطف چشم شما دل همیشه آباد است
خدا کند که بمانم خراب بادۀ تان
خدا نوشت ازل در شناسنامۀ دل
که ما غلام شماییم و خانوادۀ تان
از آن زمان که از این خاک پاک پا شده ام
گدای دائمی حضرت رضا شده ام
بهشت کوچک دامان مادری آقا
تو میوۀ دل موسی بن جعفری آقا
شب ولادت تو در مدینه می گفتند
ز راه آماده خورشید دیگری آقا
دخیل بسته ام امشب به گاهواره تو
رواست حاجتم ار سر برآوری آقا
اگر چه منشاء نور شما یکی باشد
تو بین باغ خدا طعم نوبری آقا
که خوانده است ولی عهد خود تو را وقتی
که تو برای خودت یک پیمبری آقا
تویی که صاحب اوصاف بی حدش خواند
همان که عالم آل محمدش خواند
مهی که چشمۀ چشم تو در تلاطم شد
طلوع مشرقی آفتاب هشتم شد
چه حکمتی است که قبل از شروع موسم حج
طواف قبلۀ هشتم نصیب مردم شد
فقط برای تماشای دانه پاشی تان
دل کبوتریم نذر چند گندم شد
شبیه محشر کبراست صحن های حرم
که در شلوغی هر روزه اش دلم گم شد
به سوی پنجره فولاد حاجتی آمد
دخیل بست و گرفت و غمش تبسم شد
ز کوچه های حرم آفتاب می جوشد
ز دست حوض فرشته شراب می نوشد
تو بحر هستی و کس نیست از تو دریاتر
تو آفـتـابی و از هـر بـلـند بـالاتر
تو نسل نوری و هر چند هشتمین خورشید
ولی ندیده زمین در خود از تو پیداتر
اگر چه باغ بهشت خداست رویایی
ولی بهشت نگاه تو هست رویاتر
از ابتدای ازل چشم هیچ آهویی
ز چشم های تو هرگز ندیده شهلاتر
در آستین بدون عصای تو موسی است
و از مسیح نفس های تو مسیحاتر
نفس نه، گوشه ی چشمی اگر بیندازی
دوا نه، در دل ما مرکز شفا سازی
فدای نام صمیمی و شاعرانه تان
که باز کرده دلم را به سوی خانه تان
بود دست من و بی هوا هوایی شد
گمان کنم که گرفته دلم بهانه تان
نشسته ام به سر دوش گنبدت آقا
بیا و پر مده مرغی ز آشیانه تان
دوباره حرف زیارت دوباره حرف حرم
دوباره حرف کبوتر به آب و دانه تان
چه قدر عمق بلند کلامتان زیباست
میان صحبت شیرین و عامیانه تان
بخوان که هر چه بخوانی برای ما زیباست
رسیدن تو به این خاک هدیه زهراست
کسی که بر لب خود ذکر یا رضا دارد
میان سینه ی زهرا همیشه جا دارد
اگر که بر نخورد بر خدا کجا کعبه
به قدر این حرمت این همه صفا دارد؟
کنار پنجره فولاد مادری خسته
برای کودک خود دست بر دعا دارد
گرفته دامنه های ضریح را مردی
به گریه حاجت امضای کربلا دارد
و نذر روضه ی زهرا نموده می خواند
عقیق سبز علی رنگ کهربا دارد
میان خانه که بستند دست مولا را
میان کوچه شکستند دست زهرا را
#محسن_عرب_خالقی