#امام_جواد_ع_مدح
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
در پناه معرفت، در پرتو آزادگی
راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت
من غلام همت آنم که از روزِ نخست
افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت
جز «رضا» عهد مودّت با کسِ دیگر نبست
جز «جواد» از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت
تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود
ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت
کیست این مهر جهانآرا که همچون آفتاب
جلوهها نور جمالش از در و دیوار داشت
کیست این سرو سَهی بالا، کز استغنای طبع
لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت
یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد
یک طرف خُلق عظیم از احمد مختار داشت
مظهر تقوا و عصمت، مطلع «اَللهُ نور»
نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت
مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این
لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت
نازپروردی که شبها تا سحر شمس الشموس
در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت
جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود
بُرد از آیینۀ دلها اگر زنگار داشت
نور علمش گرچه روشن کرده بود آفاق را
دشمن از بیدانشی با او سر پیکار داشت
مجلسی آراست در دربار خود مأمون، ولی
قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت
«پور اکثم» ریخت در آن جمع، طرح یک سؤال
یعنی از آن حجت معصوم استفسار داشت
«چیست حکم آنکه مُحرِم بود و قتل صید کرد؟»
آن ولیالله ناطق در جواب اظهار داشت:
«کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟
بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟
بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟
جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟
خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا،
سالخوردی بود و زین پروندهها بسیار داشت؟
صید، وحشی بود یا نه، رام بود آرام بود؟
با کدامین صید آن صیّادِ مُحرِم کار داشت؟»
چون رسید اینجا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین
با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت
«خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»
بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»،
از پی عرض ارادت عرضه با زُوّار داشت
باید اینجا با کمال معرفت شد عذرخواه
هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت
باید اینجا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت
سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت
باید اینجا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر
گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت
باید اینجا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب»
منتظر بود و به مضطرّ حقیقی کار داشت
گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق»
ای خوشا آنکس که فردا وعدۀ دیدار داشت
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_جواد_شور
بلند شو بیا گدایی
به مشکل گشا رو بزن
اگه غصه هات بزرگه
به ابن الرضا رو بزن
در خونش گدا زیاده
آخه باب المراده
قسم بده امام رضا رو
به همین آقا زاده
دلی که بی قراره امشب
دم باب الجواده
در بزن به روت در وا می کنه
قلب مُرده تُ احیا می کنه
دست خالیتو خوب پر می کنه
جود و رأفتُ معنا می کنه
الدخیل ابن الرضا
پر بده دلت رو امشب
دور گنبد کاظمین
میگه هر کی رفته اونجا
عین مشهده کاظمین
به جز علی و بچه هاش از
همه کس دل بریدم
تموم فکر و ذکرم اینه
آره اینه امیدم
ایشالا که منم ببینم
به محرم رسیدم
اسمشم دلو شیدا می کنه
چشم خشکمو دریا می کنه
رو بزن به این آقای کریم
اربعینتو امضا می کنه
الدخیل ابن الرضا
#وحید_محمدی
#امام_جواد_شور
بند۱
اگه مرگم شده نزدیک و امسال
قراره محرم زنده نباشم
توکه حاجتامو همیشه دادی
یه کاری کن که من حاجت رواشم
ای حضرت باب المراد
ای حضرت مشگل گشا
محرمو از تو میخوام
ای پسر امام رضا ع
حاجتِ، دنیای منه
حاجتِ هرسینه زنه
گریه برای حسین
ازهمین الان دوباره
دلم داره شورمیزنه
برا عزای حسین
بند۲
دلم که می گیره میرم زیارت
تموم دلخوشیم امام رضائه
بهترین روزای زندگی من
توی راه نجف تاکربلائه
خسته شدم از این روزا
میبینی احوال منو
خودت دعام کن وبده
روزی امسال منو
خیسه این، چشمای ترم
خواهشم، اینه که برم
زیارت کربلا
می دونم با دعای تومن
می رسم اخرش به حرم
همین روزااقا
بند۳
چقدرناله زدی میون حجره
میون حجره ایی تاریک وتنها
الهی بمیرم که تشنه بودی
یه کم آبم بهت ندادن آقا
باشادی و باهلهله
کف میردن کنیزکا
صدات به جایی نرسه
ای پسرامام رضا
بسته شد چشم ترتو
غرق خون شدپیکرتو
غریب و تنها شدی
فاطمه باناله و آه
گرفت رو دامن سرتو
زائرزهراشدی
#مهدی_کامیاب
#امام_جواد_شور
جانِ ابالحسنه
تنها بین دشمنه
این جوونی که داره جون میکنه
آتیش به دِلا میزد
بابا رو صدا میزد
رو به قبله بود و دست و پا میزد
واویلا واویلا
هیچ کس نیست دور و برش
رو خاک افتاده سرش
داره میسوزه خدایا جیگرش
لبهاشو نشون میده
آهش بوی خون میده
تو غریبی تشنه داره جون میده
عمریه که قاتلش
میزد آتیش به دلش
حالا شادی میکنه مقابلش
کربلا به پا شده
تو حجره رها شده
جیگرش زهم جدا جدا شده
سَم خشکیده به گلوش
جون رسیده به گلوش
کسی خنجر نکشیده به گلوش
لحظه های آخرش
یاد جد اطهرش
که سه روز رو خاکا مونده پیکرش
شد مجروح نیزه ها
مظلوم کرب و بلا
زیر و رو شد زیر سُم مرکبا
#میثم_مومنی_نژاد
#امام_جواد_زمینه
امام جوادیا
الهی پیر بشین برا ، جوون امام رضا
وعده ما تو کاظمین ، به همین زودیا
دم بگیریم تو حرمش با شور و با نوا......
خارم در گلشن جوادالأئمه
دستم به دامن جوادالائمه
گدای خانه زاد باب المرادم
هستم سینه زن جوادالائمه
واویلا واویلا واویلا واویلا
( جوادالائمه جوادالائمه.....)
فدای غصه هاش
آی جوونا بلند بلند ، گریه کنید براش
آخه بلند میخندیدن ، معلوم نشه صداش
تشنه بود و ریختن زمین ، آب و جلو چشاش
ام الفضل میخنده ، به احوال زارش
مثل امام حسن ، قاتلش شد یارش
آقامون تو حجره از نفس افتاد و
کنیزا میگفتن که تمومه کارش
واویلا واویلا واویلا واویلا
( جوادالائمه جوادالائمه.....)
امان ز غربتش
بعد شهادتش شده ، بی کسی قسمتش
همین بسه که بمیریم ، برا مصیبتش
تنش رو بردن روی بام ، شکستن حرمتش
اگر چه محنت از آشنا کشیده
پیکرش روی بام آفتاب ندیده
قربان آن تن عریان مجروحی
که سه روز رو خاک صحرا گرما دیده
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین
#علی_سلطانی
#امام_جواد_مناجات
باز در کارم گره افتاد «یا باب المراد»
می زنم نام تو را فریاد «یا باب المراد»
در گرفتاری و بیماری و سختی و بلا
خوشترین دم ، بهترین اوراد «یا باب المراد»
جدّ تو باب الحوائج ، بابِ تو باب الکرم
تو جوادی وارث اجداد «یا باب المراد»
تو جوادی از شب میلاد ای دریای جود
ما گدا هستیم مادر زاد «یا باب المراد»
(با توسل بر تو هر بی خانه ای شد خانه دار
تا قیامت خانه ات آباد «یا باب المراد»)
(دست خالی از خراسان بر نگشته هرکسی
گفته پشت پنجره فولاد ، «یا باب المراد»)
آبرویش میرود هر کس گدایی میکند
من گدایی آبرویم داد «یا باب المراد»
گفته بابایت کسی را دست خالی رد نکن
جان بابایت نما امداد «یا باب المراد»
جای خنده اشک جاری بود از چشم رضا
بر غریبیات شب میلاد «یا باب المراد»
مثل مظلوم مدینه مقتلت شد خانه ات
ای غریب دوم بغداد «یا باب المراد»
یاور بیچاره ها یارت تورا بیچاره کرد
ای به ام الفضل لعنت باد «یا باب المراد»
تو که دربِ خانه ات وا بود بر روی همه
در به رویت بست از بیداد «یا باب المراد»
میزدی تو دست و پا و دست میزد قاتلت
کس نشد مثل تو دشمن شاد «یا باب المراد»
سر نهادی روی خاک اما کجا مثل حسین
پیکرت در زیر پا افتاد «یا باب المراد»
#عبدالحسین
#امام_جواد_نوحه
بر خاک حجره ، سر میگذارد
تنهای تنها ، جان میسپارد
بی یار و بی حبیب است
ابن الرضا غریب است
آه و واویلا
.............................
افتاده پشتِ ، درهای بسته
در شادمانی ، قاتل نشسته
به خنده کفزنان است
نگفته کَس جوان است...
آه و واویلا
.............................
که دیده قرآن ، بر بامِ خانه؟
ورق ورق از ، جور زمانه
به زیر آفتاب است
قلب رضا کباب است
آه و واویلا
.............................
افتاده بر خاک ، از آسمان ماه
سرَت سلامت ، بقیة الله
آینه شد شکسته
ماهْ به خون نشسته
آه و واویلا
.............................
از بام خانه ، تنش زمین خورد
مانند جدش ، که با جبین خورد
به خاک گرم صحرا
افتاد عزیز زهرا...
آه و واویلا
#محمدعلی_انصاری