بسیار گریه کرد برای تو مادرم
حالا میان روضه از او نام می برم
خیلی به روضه های شما بود معتقد
تاکید داشت هم به منو هم برادرم
میگفت اولویت اول فقط حسین
نوکر شوید تا که بمانید محترم
تنها فقط به نیت نذری غذا گذاشت
میگفت نذر روضه بجوشد سماورم
من را فقط برای عزای تو می دواند
طی کرد از اولش که غلام همین درم
موضوع قصه های شبش روضه ی تو بود
اینگونه از طفولیتم پای منبرم
من را سپرد دست عجب خانواده ای
رحمت به روح مادرم و شکر، نوکرم
#بهمن_ترکمانی
بسیار گریه کرد برای تو مادرم
حالا میان روضه از او نام می برم
خیلی به روضه های شما بود معتقد
تاکید داشت هم به منو هم برادرم
میگفت اولویت اول فقط حسین
نوکر شوید تا که بمانید محترم
تنها فقط به نیت نذری غذا گذاشت
میگفت نذر روضه بجوشد سماورم
من را فقط برای عزای تو می دواند
طی کرد از اولش که غلام همین درم
موضوع قصه های شبش روضه ی تو بود
اینگونه از طفولیتم پای منبرم
من را سپرد دست عجب خانواده ای
رحمت به روح مادرم و شکر، نوکرم
#بهمن_ترکمانی
یا ولی الله
من که برایت غیر دردسر ندارم
مثل بقیه چشم های تر ندارم
تو دوستم داری ولی باور ندارم
خیلی پریدن دوست دارم پر ندارم
من از تو بردم آبرو هستم وبالت
باید که پیش تو بمیرم از خجالت
هر لحظه از یادم تو را بردم ضرر شد
اشکی که خرج تو نشد خون جگر شد
شبها برای تو نمردم تا سحر شد
با معصیت افعال خوبم بی اثر شد
من کاسب اشکم اگر چه خرده پایم
یک مرتبه ای کاش به چشمت بیایم
نگذاشته دنیا برای من حواسی
از تو رسیده نعمت از من ناسپاسی
تو بیشتر از من خودم را میشناسی
شرمنده ام شرمنده از این آس و پاسی
میدیدمت ای کاش در سن جوانی
آقا کجایی کوفه ای یا جمکرانی؟
من که نشد باشم علیِ مهزیارت
شیطان گرفته روح من را به اسارت
نفسم شده آلوده و دیده خسارت
بخشندگی تو به من داده جسارت
تو رو میندازی برایم رو سیاهم
من را جدا انداخت از تو اشتباهم
حال قدیم و آن سحرهایش کجا رفت؟
افتاد از لب اسم تو حال دعا رفت
خیلی دعای ندبه از من به قضا رفت
هی قول دادم قول هایم زیر پا رفت
اما فراموشم نشد سینه زن هستم
گریان آن آقای بی پیراهن هستم
گریان آن آقای بی یار و حبیبی
که تکیه بر نی داد از فرط غریبی
با چکمه برگرداند او را نانجیبی
پیچید در گودال عطر دل فریبی
آن مادری که پهلویش مسمار خورده
فریاد زد ذبحش سه ساعت کار برده
#بهمن_ترکمانی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان
از کم و کسری رعیت چه کسی با خبر است
که همه خواهشم از تو دو عدد چشم تر است
آبرودار ترین بنده ی الله تویی
پس بده آبرویم آبرویم در خطر است
باید از سینه ی من پرده خودت برداری
تا ببینی که فقط داغ تو روی جگر است
حر شود هر که تو بر او نظری اندازی
جز تو هر کس که نگاهم بکند بی اثر است
نچشد تلخی ایام گدای تو حسین
روزگارش بخدا که شکر اندر شکر است
عمر، خوب است که خرج علی اکبر بشود
غیر از این هر چه که باشد ضرر اندر ضرر است
هیچ کس کاش نمیدید که در کرببلا
دیده ی خواهر تو گوشه ی گودال تر است
نفست تنگ شد و خواهر تو داد کشید
پاشو از سینه اش ای شمر که او محتضر است
نزنیدش که ز تاب و ز توان افتاده
یک نفر نیست بگوید که فقط یک نفر است
#بهمن_ترکمانی
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
هر کسی داعیه ی دوستی ات را دارد
گر به پای غم تو جان بدهد جا دارد
کیست آنکه بشود مدعی عاشقی ات
تا که این عنوان را زینب کبری دارد
دل هر زنده دلی سوی کسی پر بکشد
دل ما هم هوس کرب و بلا را دارد
همگان از کوی تو قرب خدا میجویند
کشتی توست که انقدر تقاضا دارد
دم عیسی هم اگر گرم شده از دم توست
هر دم سینه زنت صد دم عیسی دارد
روز محشر نروم جنت و گویم که بهشت
دیدن روی حسین است، تماشا دارد
هر که دم خور بشود با تو تعالی یابد
نور تو خاصیت بردنِ بالا دارد
کارها دست کسی نیست به جز مادر تو
هر که نوکر شود از فاطمه امضا دارد
تا زمانی که همه زخم تنت خوب شود
نوکرت از تو فقط اشک تمنا دارد
بوسه گاه نبی و فاطمه و زینب بود
شمر فهمید گلوی تو معما دارد
#بهمن_ترکمانی
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
کریم اهل بیت
مثال آینه باید محبت کرد بی منت
که سائل را نمیدادی به هنگام عطا خجلت
به مانند تو اربابی نیامد در دل تاریخ
که باشد با جذامی ها سر یک سفره هم صحبت
همه اصفات حق بوده سجایای شما اما
کرامت بیشتر از تو گرفته ارزش و قیمت
اگر شان شما بر ما نمیشد آشکار اصلا
چه میشد سرنوشت ما به جز گمراهی و غفلت
اگر بودی تو هم جای حسینت با یزید دون
نمیکردی مدارا و نمیدادی ید بیعت
تویی اول امامی که ضریحی بر مزارت نیست
که مانده بر دلم داغش که ماندی در دل غربت!!
تو به بابای خود هم که نمیگفتی چه ها دیدی
خدا میداند این را که چگونه کرده ای طاقت
تو هم مامور بودی به سکوت و صبر میگفتی
جواب سیلی مادر بماند تا سر فرصت...
#بهمن_ترکمانی
چیزی نداشت عالم اگر که تو را نداشت
بی تو کسی که کار به کار خدا نداشت
بی خواهش و بدون تمنا گذار عمر
طی میشد و به لب احدی ربنا نداشت
از روی ماه تو به همه فیض می رسد
شب های تار ما تو نبودی صفا نداشت
در حسرت تو مرد هر آنکس تو را ندید
آن نوکری که جز فرج تو دعا نداشت
درمان دردهایی و پروردگار هم
در شیشه ی دواش به جز تو دوا نداشت
نزدیکتر به توست هرآنکس که مخلص است
هر کس که کار کرد ولی ادعا نداشت
من را ببخش گر سبب رنجشت شدم
این کمترین به جان تو قصد جفا نداشت
در کربلا به نیت قرب خدا زدند
با سنگ میزد آنکه به دستش عصا نداشت
جنگیده بود از نفس افتاده بود شاه
حتی برای صحبت با شمر نا نداشت
بیرون قتله گاه صدایش گرفته بود
فریاد میکشید عقیله، صدا نداشت!
#بهمن_ترکمانی
بی حاصلست بی تو همه کشت و کارها
شیرین شود به میمنتت شوره زارها
گل می دهند با تو تمامی خارها
از لوح دل شوند زدوده غبارها
من را غبار هم به حسابم بیاوری
حاشا هوس کنم بروم جای دیگری
من که برای دیدن تو در تلاطمم
در بین عاشقان تو یک ذره ام گمم
غم میچکد بدون تو از هر تبسمم!
عمری ست که فراری از حرف مردمم
در سیر انتظار تو طعنه شنیده ام
آقا بیا که از همه جز تو بریده ام
زحمت شده برای تو سر تا به پای من
کردم گناه و توبه تو کردی بجای من
از معصیت، به تو، نرسیده صدای من
اما سپرده دست تو من را خدای من
شرمنده ام برایت اگر دردسر شدم
ماندم به روی دست تو کلا ضرر شدم
کاری نکرده ام شده ام ادعا فقط
از من خطا رسیده و از تو عطا فقط
دلبسته ام به تو به همین روضه ها فقط
من را حواله ام بده به کربلا فقط
دور از حسین زندگی ام میشود تباه
دلتنگ کربلایم و گریان قتله گاه
آن قتله گاه که پرِ نیزه شکسته بود
ارباب ما گرسنه و بی حال و خسته بود
شمری که روی سینه ی آقا نشسته بود
دست عقیله را چقَدَر سخت بسته بود
با ضربه ای جدا شد از ارباب خواهرش
فضه بیا دوباره زمین خورد مادرش
#بهمن_ترکمانی