eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
936 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۲ (حضرت زینب س) ای گلبن باغ دین(دختر کوثر زینب)۲ بودی تو در این عالم(هستی حیدر زینب)۲ فاطمه و حیدر نور عینی مونس و همدم و یار حسینی یا صاحب الزمان آجرک الله۲ بس رنج و ستم دیدی(ای خواهر ثار الله)۲ در کودکی ات دیدی(تو داغ رسول الله)۲ دیده ای غنچه از شاخه جدا شد دیده ای پشت در محسن فدا شد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ دیدی که سر حیدر(از ظلم عدو بشکست)۲ در مسجد کوفه او(در خون خودش بنشست)۲ او که بیت کعبه شد زادگاهش محراب مسجد گشته قتلگاهش یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در شهر مدینه تو(غربت حسن دیدی)۲ بشکسته تو در یثرب(حرمت حسن دیدی)۲ دیده ای که حسن غرق محن شد پیکرش با دست حسین کفن شد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در کرب و بلا هر دم(خون شد دل تو زینب)۲ زد آتش کین دشمن(بر حاصل تو زینب)۲ دیدی حرمت برادر دریدند پیش چشمت سر حسین بریدند یا صاحب الزمان آجرک الله۲ با تیر ستم دیدی(ببریده سر اصغر)۲ تو نقش زمین دیدی(صد پاره تن اکبر)۲ دیده ای پرپر شد گل های یاست از بدن جدا شد دست عباست یا صاحب الزمان آجرک الله۲ همراه زنان دیدی(در آتش کین خیمه)۲ تن های به خون خفته(سرها به روی نیزه)۲ بر زخم تو عدو هر دم نمک زد یتیمان حسینت را کتک زد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در کرب و بلا و هم(در کوفه و شام غم)۲ ای خواهر غمدیده(دیدی تو بسی ماتم)۲ دل ها سوزد بهر قلب کبابت با اسیران بردند بزم شرابت یا صاحب الزمان آجرک الله۲ تا لحظه ی آخر تو(در شورش و شین بودی)۲ ای نور دل زهرا(تو یاد حسین بودی)۲ دیگر راحت شدی از رنج و غم ها می روی در جنان به سوی زهرا یا صاحب الزمان آجرک الله۲ @
ای همه حُرمتِ زینب، حسین صاحب آن شوکت زینب، حسین خُردشده هیبتِ زینب، حسین سرخ شده صورتِ زینب، حسین سوخته و عاشقِ سرگشته ام باز به گودالِ تو برگشته ام کرببلایی! خبرت آمده پیکرِ صدچاک! سرت آمده قافلهء مختصرت آمده خواهر بی بال و پرت آمده باز، کنار شهدا آمدم از سفرِ شام بلا آمدم مُردم و زنده شده ام بارها رفته رقیه وسط خارها رد شدم از کوچه و بازارها سنگ به من خورده ز دیوارها سنگ، به سوی سر تو پرت شد نان، طرف دختر تو پرت شد فکر کن آیینهء تو کم شکست ظهر، نمازم ز همین غم شکست من که شکستم همه عالم شکست حُرمت نامحرم و محرم شکست چشم ترم بود به زهرا فقط حرمله هُل داد مرا آن وسط ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟ محمل بی پرده... نگاه عوام... رد شده این خواهرِبی احترام... از گذر برده فروشانِ شام نیزه عباس که می زد جلو می شدم از هرطرف ِنیزه هُو تشنهء من، چشمهء آبی شدی باعث چه خیر و ثوابی شدی آینهء دقِّ ربابی شدی قاری قرآن! چه شرابی شدی بر سر پیمان تو دردانه ماند دختر تو گوشهء ویرانه ماند راستی از نالهء مادر بگو از جگر پاره و پرپر بگو از بدنی که شده معبر بگو پاشو و از پیکرِ بی سر بگو لحظهء آخر همه بد می زدند روی لب تشنه لگد می زدند کاش نمی بُرد سرت را به زور خولی ملعون وسط آن تنور کاش نمی دیدم از آن راه دور که شده ای راه عبور و مرور بست سرت را چقدر بد به زین رفت به سرعت، بخوری بر زمین زندگی ام بعد غمت، گشته سخت وای از آن بد دهنِ تیره بخت آه سرِ بسته شده بر درخت! پیش تو لم داد سنان روی تخت شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد بار غم تو همه را پیر کرد کار من سوخته حیرانی است مانده ام آخر چه مسلمانی است این همه بوسه که به پیشانی است کار همان راهب نصرانی است ما همه دیدیم مصیبت، حسین! ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
۳۲ (حضرت زینب س) ای گلبن باغ دین(دختر کوثر زینب)۲ بودی تو در این عالم(هستی حیدر زینب)۲ فاطمه و حیدر نور عینی مونس و همدم و یار حسینی یا صاحب الزمان آجرک الله۲ بس رنج و ستم دیدی(ای خواهر ثار الله)۲ در کودکی ات دیدی(تو داغ رسول الله)۲ دیده ای غنچه از شاخه جدا شد دیده ای پشت در محسن فدا شد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ دیدی که سر حیدر(از ظلم عدو بشکست)۲ در مسجد کوفه او(در خون خودش بنشست)۲ او که بیت کعبه شد زادگاهش محراب مسجد گشته قتلگاهش یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در شهر مدینه تو(غربت حسن دیدی)۲ بشکسته تو در یثرب(حرمت حسن دیدی)۲ دیده ای که حسن غرق محن شد پیکرش با دست حسین کفن شد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در کرب و بلا هر دم(خون شد دل تو زینب)۲ زد آتش کین دشمن(بر حاصل تو زینب)۲ دیدی حرمت برادر دریدند پیش چشمت سر حسین بریدند یا صاحب الزمان آجرک الله۲ با تیر ستم دیدی(ببریده سر اصغر)۲ تو نقش زمین دیدی(صد پاره تن اکبر)۲ دیده ای پرپر شد گل های یاست از بدن جدا شد دست عباست یا صاحب الزمان آجرک الله۲ همراه زنان دیدی(در آتش کین خیمه)۲ تن های به خون خفته(سرها به روی نیزه)۲ بر زخم تو عدو هر دم نمک زد یتیمان حسینت را کتک زد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در کرب و بلا و هم(در کوفه و شام غم)۲ ای خواهر غمدیده(دیدی تو بسی ماتم)۲ دل ها سوزد بهر قلب کبابت با اسیران بردند بزم شرابت یا صاحب الزمان آجرک الله۲ تا لحظه ی آخر تو(در شورش و شین بودی)۲ ای نور دل زهرا(تو یاد حسین بودی)۲ دیگر راحت شدی از رنج و غم ها می روی در جنان به سوی زهرا یا صاحب الزمان آجرک الله۲ @
ای همه حُرمتِ زینب، حسین صاحب آن شوکت زینب، حسین خُردشده هیبتِ زینب، حسین سرخ شده صورتِ زینب، حسین سوخته و عاشقِ سرگشته ام باز به گودالِ تو برگشته ام کرببلایی! خبرت آمده پیکرِ صدچاک! سرت آمده قافلهء مختصرت آمده خواهر بی بال و پرت آمده باز، کنار شهدا آمدم از سفرِ شام بلا آمدم مُردم و زنده شده ام بارها رفته رقیه وسط خارها رد شدم از کوچه و بازارها سنگ به من خورده ز دیوارها سنگ، به سوی سر تو پرت شد نان، طرف دختر تو پرت شد فکر کن آیینهء تو کم شکست ظهر، نمازم ز همین غم شکست من که شکستم همه عالم شکست حُرمت نامحرم و محرم شکست چشم ترم بود به زهرا فقط حرمله هُل داد مرا آن وسط ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟ محمل بی پرده... نگاه عوام... رد شده این خواهرِبی احترام... از گذر برده فروشانِ شام نیزه عباس که می زد جلو می شدم از هرطرف ِنیزه هُو تشنهء من، چشمهء آبی شدی باعث چه خیر و ثوابی شدی آینهء دقِّ ربابی شدی قاری قرآن! چه شرابی شدی بر سر پیمان تو دردانه ماند دختر تو گوشهء ویرانه ماند راستی از نالهء مادر بگو از جگر پاره و پرپر بگو از بدنی که شده معبر بگو پاشو و از پیکرِ بی سر بگو لحظهء آخر همه بد می زدند روی لب تشنه لگد می زدند کاش نمی بُرد سرت را به زور خولی ملعون وسط آن تنور کاش نمی دیدم از آن راه دور که شده ای راه عبور و مرور بست سرت را چقدر بد به زین رفت به سرعت، بخوری بر زمین زندگی ام بعد غمت، گشته سخت وای از آن بد دهنِ تیره بخت آه سرِ بسته شده بر درخت! پیش تو لم داد سنان روی تخت شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد بار غم تو همه را پیر کرد کار من سوخته حیرانی است مانده ام آخر چه مسلمانی است این همه بوسه که به پیشانی است کار همان راهب نصرانی است ما همه دیدیم مصیبت، حسین! ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
صلی الله علیکِ یا زینب کبری(س) زینب شدی از شدت زهراشناسی زینب شدی با غیرت مولا شناسی ای زینت جان پدر نام بلندت ای دختر فرزانه در بابا شناسی ازبس غزل گفتی به اشک چشمهایت باران شدی در مکتب دریا شناسی باجان خود پروانه ی عشق حسینی دوراست از پروانه ها پروا شناسی وقتی که گفتی «ما رایتْ الا جمیلا» تدریس شداندیشه ی زیبا شناسی با تار و پود چادرت پیچیده در هم حق باوری و عصمت و تقواشناسی با خطبه هایت ماندعاشورا به تاریخ استادِ دانشگاه عاشورا شناسی فردای دنیا را رقم زد غیرت تو هر روزگفتی خطبه ی فردا شناسی یک شیرزن روزی به سوی کربلا رفت از کربلا برگشت اما ناشناسی
خطاب به 🏴 امان از دل زینب کوکب روشن من! ای مه منظومه‌ی من! آه ای دخترک خسته و مظلومه‌ی من! مدتی می‌گذرد خواب نداری بنشین به روی پای خودت تاب نداری بنشین ازچه بَر دیده‌ی من دیده‌ی خود دوخته‌ای؟! تو چه‌دیدی به رخ من که چنین سوخته‌ای؟! گرچه روز محن من شب یلدای شماست این کبودی سند غربت بابای شماست سعی کن غم به دلت این‌همه غالب نشود دخترم چون‌تو کسی اُم مصائب نشود آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود لاله‌های جگرت زینت هر باغ شود چهره‌ی غرق به خونی زپدر می‌بینی آه ازآن لحظه که در تشت جگر می‌بینی دل شرر دارد و چشمان ترم می‌سوزد تا تو را می نگرم من، جگرم می‌سوزد شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو همه فریاد برآرند امان از دل تو گل یاس چمنم، ای گل دردانه‌ی من! گوش کن بر سخنم، روشنی خانه‌ی من! دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست پیش روی تو عزیزم سفر کرب‌وبلاست باخبر باش که من پیرهنی دوخته‌ام پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته‌ام گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی تو درآن  وادی طف، نایبة الزهرایی روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است صحبت از قتلگه و سینه‌ی افروخته است لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
۳۲ (حضرت زینب س) ای گلبن باغ دین(دختر کوثر زینب)۲ بودی تو در این عالم(هستی حیدر زینب)۲ فاطمه و حیدر نور عینی مونس و همدم و یار حسینی یا صاحب الزمان آجرک الله۲ بس رنج و ستم دیدی(ای خواهر ثار الله)۲ در کودکی ات دیدی(تو داغ رسول الله)۲ دیده ای غنچه از شاخه جدا شد دیده ای پشت در محسن فدا شد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ دیدی که سر حیدر(از ظلم عدو بشکست)۲ در مسجد کوفه او(در خون خودش بنشست)۲ او که بیت کعبه شد زادگاهش محراب مسجد گشته قتلگاهش یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در شهر مدینه تو(غربت حسن دیدی)۲ بشکسته تو در یثرب(حرمت حسن دیدی)۲ دیده ای که حسن غرق محن شد پیکرش با دست حسین کفن شد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در کرب و بلا هر دم(خون شد دل تو زینب)۲ زد آتش کین دشمن(بر حاصل تو زینب)۲ دیدی حرمت برادر دریدند پیش چشمت سر حسین بریدند یا صاحب الزمان آجرک الله۲ با تیر ستم دیدی(ببریده سر اصغر)۲ تو نقش زمین دیدی(صد پاره تن اکبر)۲ دیده ای پرپر شد گل های یاست از بدن جدا شد دست عباست یا صاحب الزمان آجرک الله۲ همراه زنان دیدی(در آتش کین خیمه)۲ تن های به خون خفته(سرها به روی نیزه)۲ بر زخم تو عدو هر دم نمک زد یتیمان حسینت را کتک زد یا صاحب الزمان آجرک الله۲ در کرب و بلا و هم(در کوفه و شام غم)۲ ای خواهر غمدیده(دیدی تو بسی ماتم)۲ دل ها سوزد بهر قلب کبابت با اسیران بردند بزم شرابت یا صاحب الزمان آجرک الله۲ تا لحظه ی آخر تو(در شورش و شین بودی)۲ ای نور دل زهرا(تو یاد حسین بودی)۲ دیگر راحت شدی از رنج و غم ها می روی در جنان به سوی زهرا یا صاحب الزمان آجرک الله۲ @
بوی بهشتِ طایفه ی گلعذارها مارا کشانده ست ز دامان خارها قبل از فرارسیدن پاییز میروند زردی ندیده ست جمال بهارها دل میدهیم و در عوضش ناز میخریم یعنی نیاز ماست به ناز نگارها از آبروی گریه ی ما کم نمیشود خاموش اگر شوند تمام شرارها خون میدهند خانه به خانه تبار ما خون میشوند دانه به دانه انارها باید به دل سوار شد از تن پیاده شد عرش خداست آن طرف این حصارها عرش خداست خیمه اگر مال زینب است زینب نگو که زینت عالی تبارها تا زنده اند کارگر دخت حیدرند در بین دوستان علی کهنه کارها زینب اگر به جلوه بیفتد خدیجه است ای خوش به حال احمد و این یادگارها دارد مقام درخور مستوره بودنش مثل حسین مثل حسن، جان نثارها شب زنده دار آل علی، با خروش تو *حاجت روا شدند هزاران هزارها* اینجا بدون اشک تو باران نمیگرفت دلشوره داشتیم در این شوره زارها تا صبح روز حشر مگر اقتدا کنند بر استواری ات همه ی استوارها این شیرزن اگر به جگرها مدد کند خوار است مرگ در نظر شیرخوارها عباس را حمایت او تاجدار کرد او بوده است مایه ی این افتخارها در شان اوست "عالمه ی بی معلّمه" حیران خطبه اش دل آموزگارها مثل خدا به صوت علی حرف میزند اینگونه است کرسی پروردگارها این ذوالحجاب آمده میدان برآرد از... دشمن دمار، یاد دم ذوالفقارها وقت قیام لشکر توفان زینب است بیچاره اند توده ی گرد و غبارها ابن زیادها همه از هیچ کمترند پیش شکوه و هیبت این باوقارها هرگز به زیر بار اسارت نرفت و رفت... *در زیر بار عشق تن بردبارها* خاتون کجا و کسوت خدمتگذارها خاکم به سر ز گردش این روزگارها بادا ذلیل عالم اگر این عزیز را گردانده اند در دل شهر و دیارها جز در پناه نیزه سواران نمیرود پای پیاده پیش نگاه سوارها راضی نباش جان برادر که پیش من بازی کنند با سر تو نیزه دارها با دست باد موی سرت شانه میشود غافل ز بیقراری ما بیقرارها از گوشه و کنار لبت لاله میچکد میبینمت همینکه ز گوشه کنارها ای ماه با سرت شب ما صبح میشود یک روز میرسد به سر این انتظارها
بعد از تو دردهای جهان سهم زینب است اندوه و بغض و اشکِ روان سهم زینب است ای یوسف حجازی گمگشته بین چاه از این به بعد ، آه و فغان سهم زینب است این گرگها که پیرهنت را ربوده اند حالا نگاه هرزهِشان سهم زینب است هر سو غزال میدود و گرگ هرزه ای چشمی به هر طرف نگران سهم زینب است لبخند شوم حرمله شد قسمت رباب بی حرمتیِ شمر و سنان سهم زینب است گفتی صبور باش ، صبورم ولی ببین بزم شراب و درد نهان سهم زینب است بر روی نی نشسته ای و راه میروی سهم تو سنگ و زخم زبان سهم زینب است
در کوفه ماندم چه گذشته بر دلِ زینب ! وای از شلوغی های دورِ محمل زینب انگار نه انگار نسبت با بزرگان داشت! در کوفه تا دیروز او تفسیر قرآن داشت در روزِ روشن ، دید جولان دادن شب را شاگردهایش خارجی خواندند زینب را زخم زبان از چهره هایی آشنا می خورد سنگ ملامت از در و همسایه ها می خورد زینب نه تنها از منافق کم محلی دید از هم محلی های سابق کم محلی دید ! از دست عباسش که کاری بر نمی آمد از آستین پاره ، معجر در نمی آمد او که سرِ سجاده همراز ملائک بود وقت قنوتش شوقِ پرواز ملائک بود در سجده هایش واقف از سِری مگو می شد با حضرت باری تعالی روبرو می شد محشر به پا شد! لرزه بر هفت آسمان افتاد وقتی عنان ناقه اش دستِ سنان افتاد ناموس آل الله بر محمل معذب بود هم صحبتی با شمر، قتلِ صبر زینب بود
با طعنه نان انداختند عیبی ندارد آتش به جان انداختند عیبی ندارد از روی ناقه، خواهرت را دست بسته با سر چنان انداختند عیبی ندارد از بام خانه بر سرم هرچه که آمد در دستشان انداختند عیبی ندارد حتی اگر بدکاره ها شان "نام" من را ورد زبان انداختند... عیبی ندارد در کوچه بر من پیرزنهای یهودی آب دهان انداختند عیبی ندارد با "سنگ"... نه با "حرفشان" دردی مضاعف در جانمان انداختند عیبی ندارد غصه نخور بالای "نی" ای ماه زینب قرآن بخوان... انداختند؟!... عیبی ندارد [ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ...اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند] بستان الواعظين و ریاض السامعین ابن جوزی جلد ۱ صفحه ۲۶۳
مدد گرفتم دمی بگویم به اذن پروردگار ، زینب چنان که دریا وسیع زینب چنان که کوه استوار زینب اگر به قلب علی قراریست میشود آن قرار زهرا اگر به قلب حسین قراریست میشود آن قرار زینب نه مثل مریم نه مثل حوا نه مثل هاجر نه مثل سارا فقط خودش بود و بر زنان بود مایه‌ی افتخار زینب علیمه زینب حلیمه زینب کریمه زینب فهیمه زینب نجیبه زینب‌ شریفه زینب عفیفه زینب وقار زینب طهور زینب شکور زینب صبور زینب غیور زینب ملیکه زینب عقیله زینب نابغه‌ی روزگار زینب شفیعه زینب کفیله زینب عابده زینب سیده زینب فصیحه زینب بلیغه زینب نجمه‌ی دنباله دار زینب نفیسه زینب قدیسه زینب امینه زینب ولیّه زینب علیمه ای که دمی ز عمرش نداشت آموزگار زینب علی سلامش علی کلامش علی علی پرچم قیامش چنان که در شام و کوفه گفتند صاحب ذوالفقار زینب علم به دستش گرفت از کربلا به کوفه ز کوفه تا شام صلابتش کم نشد اگر داشت بر روی شانه بار زینب چنان که زهرا به روی ناقه میگذرد از صف قیامت گذشت از شام و کوفه روی محمل غیرت سوار زینب بیا بیا حاجیا طوافی به دور این کعبة الرزایا به کربلا گشته دور کعبه شکسته و زخم دار زینب خدای منصوره های عالم همیشه حق گفت و حق ادا کرد ولی به جایش برادرش سر سپرد بر روی دار زینب سری به نی دید در مقابل ، شکست سر را به چوب محمل امان از آن دل امان از آن دل ، امان از این روزگار ، زینب اگر رود کوچه ی یهودی یا دل بازار با کبودی به باطل هیچ بی وجودی نمیرود زیر بار زینب غمش در افلاک مینشیند به چادرش خاک مینشیند به روی حلمش به قدر سوزن نمینشیند غبار زینب به جان احمد زدند او را زدند ؟ نه بد زدند او را ولی همیشه حسین را بود اولین پای کار زینب