#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
همیشه غرقِ غمم نقلِ این دقایق نیست
که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست
من آن صنوبر خشکم که شعله ور شده ام
از آنچه فکر کنی بی تو پیر تر شده ام
نصیب من شده این قامتی که خم شده است
ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است
مدینه بی تو برایم همیشه تاریک است
گمان کنم که زمان وصال نزدیک است
به خانه غصّۀ هجده شهید آوردم
سرِ شکسته و موی سپید آوردم
ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند
چقدر زینب و ام البنین شکسته شدند
هوای نوحه سرایی گرفته ایم حسین
چقدر روضه دوتایی گرفته ایم حسین
چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب
برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب
هنوز حرفِ نگفته زیاد دارم من
هنوز کرببلا را به یاد دارم من
هنوز در تبِ داغِ خیام میسوزم
هنوز گریۀ بر توست کارِ هر روزم
هنوز ملتهب از بودنم به بزمِ مِی ام
هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِی ام
هنوز هر طرفی ظرف آب می بینم
مدینه را به سرِ خود خراب می بینم
هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توأم
هنوز گریه کنِ زخم خیزران توأم
هنوز جسم علی اکبرت به یادم هست
هنوز تشنگیِ اصغرت به یادم هست
نوشته روی دلم روضۀ مُفَصَّلِ تو
فضای سینۀ من شد کتابِ مقتل تو
قسم به تربتِ پنهان و خاکیِ مادر
مدینه بی تو به دردم نمی خورد دیگر
منی که آینۀ غصه های ساداتم
دوباره راهیِ پس کوچه های شاماتم
زِ قبرِ طفل تو باید غبار گیرم من
کنار قبر سه ساله ، قرار گیرم من
شاعر: #مهدی_مقیمی
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیله
رسیده با طمع بخشش از اله عقیله
به هر دری زدم و عبد سر به راه نبودم
مرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیله
گناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتد
اگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیله
مرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخ
قسم به حرمت والا و جایگاه عقیله
خوشا به حال شهیدان جان فدایی زینب
خوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیله
به یاد قلب سلیم مدافعان شهیدش
سلام می کنم امشب به بارگاه عقیله
به روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق است
حسین، ذکر لب ماست در پناه عقیله
**
نگو به مقتل ارباب، قتلگاه حسینی
که قتلگاه حسین است و قتلگاه عقیله
چه شد که این همه کعبِ سنان به پیکر او خورد؟!
مگر نبود کفیلش، نبود ماه عقیله؟!
اگرچه سنگ به پیشانی اش زدند ولی باز
ندید چشم کسی عجز و اشک و آه عقیله
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_اسارت
جا دارد اگر فلک کنون گریه کند
با زخم دل و سوز درون گریه کند
تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز
از بهر اسارت تو خون گریه کند
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زینب_س_مصائب
• عصر
غمات پایان ندارن...آه زینب
دو چشمت خون میبارن...آه زینب
ابالفضل و که زانوش شد رکابت
به زانو در میارن...آه زینب
• غروب
غروب کربلا زینب اسیره
جهان باید از این ماتم بمیره
ابالفضل و علی اکبر که رفتن
رکاب محملش رو کی میگیره
• شام
چی یاد مردم صد رنگ دادن
تو افتادی نوید جنگ دادن
به استقبال زینب روی هر بوم
به دست بچه هاشون سنگ دادن
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_شهادت؛ #حضرت_زینب_س_مصائب
ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه
ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه
ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه
ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه
مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر
تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر
در اول وصفت زبان از پای افتاد
در مدح تو عقلم به جایی قد نمیداد
مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد
سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد
مدیون تو هستند دینداریِّشان را
از نان تو دارند نام جاودان را
مدح تو را باید که پیغمبر بگوید
یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید
شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟
شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید
ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه!
زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه!
وقتی رسولالله در میدان جنگ است،
در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است
گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است
دل بی علی دل نیست آری تکهسنگ است
ثروت اگر که خرج دین باشد میارزد
وقف امیرالمؤمنین باشد میارزد
اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال
امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال
امروز اگر داریم حبّ احمد و آل
امروز اگر از ترس، کافر میشود لال
امروز اگر تدبیر دشمن بینتیجهست
از لطف نام حیدر و نان خدیجهست
درد رسولالله را تسکین تو بودی
در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی
بیداری اسلام را تضمین تو بودی
الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی
ایثار تو فاطمه را ایثارگر کرد
جان را برای جان مولایش سپر کرد
زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند
تا فتنههای دشمنان ابتر بماند
در شعلهور شد، محسن و مادر... بماند
مرثیۀ مکشوف میخ در بماند
اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته
دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته
زهرا به زینب داد درس استقامت
تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت
اما امان از لحظههای تلخ غارت
زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت
یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد
دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد
#حمید_رمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد،
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب...
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب...
#احمد_علوی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
#تنور_خولی
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن
يا که به خاطر دل زينب ظهور كن
ای ماه پرفروغ بنیهاشمی، بتاب!
اين جادههای شبزده را غرق نور كن
ماندهست چند کوچه به پایان انتظار؟
ما را برای همرهی خود غیور کن
با كولهبار غربت و اندوه خود بيا
از كوچههای سينهزنیمان عبور كن
امشب بيا كه روضهبخوانی برايمان
دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن
يا چند صفحه مقتل كربوبلا بخوان
يا روضههای شام بلا را مرور كن
هم از طلوع ماه روی نیزهها بگو
هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن
#یوسف_رحیمی
#حضرت_زینب_س_مصائب؛ #حضرت_زینب_س_اسارت؛ #حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش، فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد،
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب...
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب...
#احمد_علوی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
#تنور_خولی
يا اين دل شكستۀ ما را صبور كن
يا که به خاطر دل زينب ظهور كن
ای ماه پرفروغ بنیهاشمی، بتاب!
اين جادههای شبزده را غرق نور كن
ماندهست چند کوچه به پایان انتظار؟
ما را برای همرهی خود غیور کن
با كولهبار غربت و اندوه خود بيا
از كوچههای سينهزنیمان عبور كن
امشب بيا كه روضهبخوانی برايمان
دل را پر از تلاطم و لبریز شور کن
يا چند صفحه مقتل كربوبلا بخوان
يا روضههای شام بلا را مرور كن
هم از طلوع ماه روی نیزهها بگو
هم يادی از مصيبت و داغ تنور كن
#یوسف_رحیمی
#حضرت_زینب_س_مصائب؛ #حضرت_زینب_س_اسارت؛ #حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش، فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی