#حضرت_علی_اصغر_شور
#حضرت_رقیه_شور
#شام_شور
سر غارت حرم دعوا شد ای وای ای وای ای وای
پشت خیمه ها چرا غوغا شد ..........
نیزها رو تو زمین کوبیدن .........
سر شیرخواره تو پیدا شد .........
ای وای از رباب سهم اصغرش نشد یه قطره آب
ای وای از رباب حرمله دور و برش میخوره تاب
ای وای از رباب به علی میگفت رو نیزه بخواب
ببخش اگه که تشنه موندی ببخش اگه که شیر نداشتم
نشد گلم پیشم بمونی خیلی برات آرزو داشتم ...
ای وای اقام اقام اقام
روضه شام بلا دشواره ای وای ای وای ای وای
کار عده ای فقط آزاره ای وای ای وای ای وای
یکی نیس بگه به این نامردا ...........
جای زینب مگه تو بازاره ای وای ای وای ای وای
دق کرد خواهرت روزگار زینبت شده سیاه
دق کرد خواهرت با کتک خوردن طفل بی پناه
دق کرد خواهرت وقتی مادرت رسید تو قتلگاه
ببخش اگه پیشت نبودم ببخش اگه که دیر رسیدم
میبینی حال مادرت رو که با یه قامت خمیدم
ای وای اقام اقام اقام
دختری که پره از احساسه ای وای ای وای ای وای
غصه دار روضه هاش عباسه ...............
معلومه چی به سرت آوردن ..............
وقتی دخترت تو رو نشناسه ..............
حق داشت جون بده وقتی تو خرابه اومد سر تو
حق داشت جون بده دست زجره چرا انگشتر تو
حق داشت جون بده دردل میکرد با حنجر تو ..
ببخش اگه معجرو بردن بابا دیگه چاره ندارم
نمیشنوه گوشام بابایی ببخش که گوشواره ندارم
ای وای اقام اقام اقام
#حسین_فتحی
#اسارت_شور
#شام_شور
آه وای از شامیا
اهل بیت و بردن توی کوچه ها
مرد و زن میگفتن حرف ناروا
آه وای از شامیا
آه وای از شامیا
چه بلا ها دیدم روی ناقه ها
دختراتو دیدم زیر دست و پا
آه وای از شامیا
آه وای از شامیا
راهمونو بستن بین کوچه ها
زینبت رو بردن توو نامحرما
آه وای از شامیا
آه مارو میزدن
بچه هاتو با کعب نی می زدن
منو با سنگا پی در پی می زدن
آه مارو میزدن
آه از بازار حسین
زینبت رو بردن با آزار حسین
دور ما رقصیدن توو انذار حسین
آه از بازار حسین
آه از قوم یهود
روی دختر ها شد نیلی و کبود
توو دل این مردم هیچ رحمی نبود
آه از قوم یهود
آه حرمت ها شکست
قامتم پیش نامحرم ها شکست
سر زینب با چوب و سنگا شکست
آه حرمت ها شکست
آه توو بزم شراب
تو رو میزد پیش چشمای رباب
چقد آخه کردش قلبم رو کباب
آه توو بزم شراب
#عباس_قلعه
#شام_شور
#اسارت_شور
غوغا شده ، دروازه ساعات
ازدحامه ، دور مخدرات
وارد شام ، شد عمه سادات ، امان از شام
واویلتا ، وای از دل زینب
خیره شدن ، به محمل زینب
سر حسین ، مقابل زینب ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
همه شهر و ، کردن چراغانی
زنها سرگرم آوازه خوانی
دارن میدن ، شراب مجانی ، امان از شام
قافله رو ، خیلی عذاب دادن
پیش زینب ، به هم شراب دادن
ناسزا به ، ابوتراب دادن ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
خون گریه کرد ، ارض و سما ای وای
دختر فاطمه کجا ای وای
بازار برده فروشا ای وای ، امان از شام
محله ، یهودی نشین و
پیرزنی ، زد با سنگ کین و
سر حسین ، شد نقش زمین و ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
با آل الله ، خیلی بد تا کردن
تا جایی که ، میشد جفا کردن
همه رو خارجی صدا کردن ، امان از شام
سکینه اشک ، میباره واویلا
رباب شده ، بیچاره واویلا
سنگ و سر ، شیرخواره واویلا ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
.....
زینب نگاش ، سمت علمداره
میگه ببین ، که شدم آواره
رو گرفتم ، با آستین پاره ، امان از شام
غیرت الله ، زینب و یاری کن
روی نیزه ، به حالم زاری کن
رفتم بازار ، خودت یه کاری کن ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
#علی_سلطانی
#اسارت_شور
#شام_شور
#شور
دروازه ی شهر شام چه ازدحامی شده
دورِ رباب و زینب پر از حرامی شده
علی الحسین واویلا
شکسته قلب رسول از این غمِ جانگداز
نشسته ناموس حق رو ناقه ی بی جهاز
علی الحسین واویلا
نظاره کن یا نبی زینبت آواره است
همه عزیزان تو لباسشان پاره است
علی الحسین واویلا
دوباره در شهر شام کار حسین زار شد
که دختر فاطمه وارد بازار شد
علی الحسین واویلا
به ناقه ها خواهر حسین سنگ میخورد
بر روی نیزه سرِ حسین سنگ میخورد
علی الحسین واویلا
آل علی را چرا بهر عزاب میبرند
عمه ی سادات را بزم شراب میبرند
علی الحسین واویلا
پیمبران در عزا همه از این ماتمند
که دختران علی میان نامحرمند
علی الحسین واویلا
شرر به قلب علی عدو چه خوب میزند
بر لب خشک حسین یزید چوب میزند
علی الحسین واویلا
#عبدالزهرا
#اسارت_شور
#شام_شور
#شور
نامحرمان و دختر حیدر امان از شام
بزم حرام و آل پیمبر امان از شام
خون گریه می کند چشم ابوتراب
شد جای اهلبیت در مجلس شراب
وای از شام ۲ وای از شام بلا
زینب کجا و این همه آزار امان از شام
زینب کجا و کوچه و بازار امان از شام
این شامیان همه دشنام می دهند
بر آل فاطمه دشنام می دهند
وای از شام...
آتش به قلب خواهرت افتاد حسین من۲
از روی نیزه ها سرت افتاد حسین من۲
از خون به صورتت هی رنگ می زنند
بر نی سر تورا با سنگ می زنند
وای از شام...
اشک از دو دیده ی ترت افتاد حسین من
از روی ناقه دخترت افتاد حسین من
دیدی که قاتلت در پای نیزه ها
پیش نگاه تو می زد رقیه را
وای از شام...
#عبدالزهرا
#شام_شور
#اسارت_شور
شلوغه دروازه ساعات
این شده اعظم مصیبات
ای وای ای وای
منتظرن یه عده الوات
تا برسه عمه سادات
ای وای ای وای
ای وای ای وای
امان از شام ، امان از شام ، امان از شام
..............
دم ورود صدای ساز و
سوت و کف هلهله اومد
ای وای ای وای
پونصد هزار نفر برای
تماشای قافله اومد
ای وای ای وای
..............
خدا میدونه چی کشیدن
چها که دیدن و شنیدن
ای وای ای وای
دروازه تا کاخ یزید و
صبح اومدن غروب رسیدن
ای وای ای وای
..............
قافله رو عذاب میدادن
رو نی سرا رو تاب میدادن
ای وای ای وای
جلو چش این زن و بچه
به دست هم شراب میدادن
ای وای ای وای
..............
مسیر تنگ کوچه ها رو
چجور آوردن اسرا رو
ای وای ای وای
خدا بخیر کنه عبور از
محله یهودیا رو
ای وای ای وای
..............
پرده نشینای حرم رو
تو معرض عموم آوردن
ای وای ای وای
ذراری نبی رو مثل
اسیر ترک و روم آوردن
ای وای ای وای
..............
طعنه جای عرض سلامه
ناسزا جای احترامه
ای وای ای وای
آتیش میریزن رو کسی که
آتیش به پیکرش حرامه
ای وای ای وای
..............
به گریه ام مصائب
شامی بی حیا میخنده
ای وای ای وای
سر بریده از خجالت
چشماشو رو نیزه میبنده
ای وای ای وای
..............
درست چلو چشم سکینه
سر یل ام بنینه
ای وای ای وای
خدا کنه رباب نبینه
سر بچه ش روی زمینه
ای وای ای وای
..............
دختر زهرا پریشونه
برا حسینش نگرونه
ای وای ای وای
پیرزن یهودی با سنگ
گرفته رأسشو نشونه
ای وای ای وای
..............
" تنت زیر مرکبا افتاد
لبت با سنگ از نوا افتاد
ای وای ای وای
راضی بودم رو نیزه باشی
حالا سرت زیر پا افتاد
ای وای ای وای "
#علی_سلطانی
#اسارت_شور
#شام_شور
#شور
نامحرمان و دختر حیدر امان از شام
بزم حرام و آل پیمبر امان از شام
خون گریه می کند چشم ابوتراب
شد جای اهلبیت در مجلس شراب
وای از شام ۲ وای از شام بلا
زینب کجا و این همه آزار امان از شام
زینب کجا و کوچه و بازار امان از شام
این شامیان همه دشنام می دهند
بر آل فاطمه دشنام می دهند
وای از شام...
آتش به قلب خواهرت افتاد حسین من۲
از روی نیزه ها سرت افتاد حسین من۲
از خون به صورتت هی رنگ می زنند
بر نی سر تورا با سنگ می زنند
وای از شام...
اشک از دو دیده ی ترت افتاد حسین من
از روی ناقه دخترت افتاد حسین من
دیدی که قاتلت در پای نیزه ها
پیش نگاه تو می زد رقیه را
وای از شام...
#عبدالزهرا