eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
939 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای سفره‌دار، سفره‌ی اعیانی‌ات قبول اُمُّ‌الشهید، لشکرِ قربانی‌ات قبول ای مشکِ چشم‌های تو نذرِ لبِ حسین ای آسمان، زیارتِ بارانی‌ات قبول گفتند از خسوفِ قمر، باورت نشد حیران ماهِ علقمه!، حیرانی‌ات قبول ای روضه‌خوانِ چار مزارِ خیالی‌ات! اُمُّ‌البقیع!، تعزیه‌گردانی‌ات قبول چادر به سر کشیده‌ای و زار می‌زنی ای کوهی از وقار، پریشانی‌ات قبول شمعِ مزارِ کیستی ای مادر قمر؟ شب‎گریه‌های شامِ غریبانی‌ات قبول فریاد داشت سوزِ دَمت رو به دشمنت: ای امتِ رسول، مسلمانی‌ات قبول!
ادب کنید که امشب شبِ مناجات است شب توسل و اشک و شب عنایات است وفات مادر ساقی... عزیز سادات است ادب کنید که هنگام عرض حاجات است هر آنکه بُرد درِ خانه‌اش گدایی را به سر نمانده برایش دگر هوایی را ملائکه همه حاجت گرفته‌اند از او به مژه‌ام بزنم خاک خانه‌اش جارو کسی که پیش قدمهاش می‌زند زانو شده‌ست ریزه خور سفره‌ی همین بانو فدای معرفت و راه و رسم حیدری‌اش فدای مرحمت و التفات مادری‌اش بنای خانه ی او عشق او به مولا بود دلش بزرگ... دلش امتداد دریا بود اگرچه فرصت خانمی‌اش مهیا بود خودش نوشت که این زن کنیز زهرا بود بزرگ بود و امیری رشید فرزندش همیشه جان اباالفضل، بوده سوگندش کشید شعله به قلب مدینه با گریه که کار او شده یا التماس یا گریه چه گریه‌ها که درآورد گریه‌ها گریه نماز صبح به آه و دم عشا گریه تمام شهر پریشان گریه‌ی او بود بقیع شاهد اشک‌های بانو بود شبی نشست به روضه به ناله‌های رُباب به گریه‌های سکینه به بی وفاییِ آب به شانه‌های خمیده به زخم و رَدِّ طناب به حال محتضر زینب و به بزم شراب گهی به صورت و گاهی به روی سر می‌زد به حال اهل حرم داد از جگر می‌زد سکینه گفت که مادر خوشا به احوالت ندیده‌ای و نگشته حراج خلخالت ندیده‌ای که بخندند بر تو و حالت ندیده‌ای که چه شد با شهید گودالت تنش به روی زمین زیر دست و پاها بود برای غارت او حرمله مهیا بود خبر رسید که ساقی پرش شکسته شده و اَبروان کمانش زِ هم گسسته شده همینکه دید دگر راه چاره بسته شده صدا رسید بیایید حسین خسته شده… صدای هلهله آمد..بیا..بیا..کشتیم زدیم ساقیِ او را…حسین را کشتیم به دور قتله‌گهش هی برو بیا کردند به قتل صبر سرش را زِ تن جدا کردند برای پیرهن کهنه شر به‌پا کردند به روی خاک تن زخمی‌اش رها کردند “به خون حنجرش آغشته شد...بمیرم من عزیز ما نگران کشته شد...بمیرم من”
شب روضه ست شب روضه ی یک روضه بگیر شب یک لطمه زن و‌گریه کن و مادر پیر شب یک شیرزنی که همه اولادش شیر شب یک گریه کن روضه ی جانسوز حصیر مثل باران که ببارد به زمین گریه کنید گریه کن ها همه بر ام بنین گریه کنید کیست این مادر دلخون که دلش دریا بود همسر و هم نفس و همقدم مولا بود مادر ماه بنی هاشمیان سقا بود بهترین جایگزین بعد غم زهرا بود ولی آنروز که شد همسر سلطان عرب باسرافتاد دم خانه به پای زینب باسرافتاد ادب کرد ثباتش دادند رتبه ی بی بدلی درخور ذاتش دادند ون درآن ظلمت شب آب حیاتش دادند باابالفضل علمدار براتش دادند عوض طوف حسن طوف اباعبدالله صاحب چارپسرشد سه ستاره یک ماه لحظه‌ای فکر نمیکرد که جای زهراست درک میکرد که این خانه سرای زهراست گرشده بانوی این خانه دعای زهراست معتقد بود غبار کف پای زهراست تاکمر پیش علی قامت خود تا میکرد مثل زهرا به علی، فاطمه در وامیکرد فاطمه بود همین نام شد افکارسرش فاطمه بود همین نام شد آزار سرش گفت یکروز به مولا غم و پندار سرش گفت این نام شده بار دل و بارسرش فاطمه کاش خطابم نکنید ای آقا تا نیفتند یتیمان تو یاد زهرا گفت باشیرخدا دور سرت میگردم بادوچشمم به طواف بصرت میگردم مثل پروانه به شمع جگرت میگردم دور تو دختر تو دو پسرت میگردم سجده ی شکر گذارم عزیزم کردند بر در خانه ی خورشید کنیزم کردند گفت این را و به طفلان خودش هم آموخت پای اولاد علی باپسرانش افروخت با چنین کار بسرچادر عزت را دوخت شمع شد تادم آخر همه دیدند که سوخت پسرانش همه در کرب و بلا سردادند غصه ای برجگر پرپر مادر دادند روای از دست جداگفت فقط گفت حسین روای از فرق دوتا گفت فقط گفت حسین راوی از تیرجفا گفت فقط گفت حسین روای از جمجمه ها گفت فقط گفت حسین وا حسین وای حسین بود دم آخر او هرچه از علقمه گفتند نشد باور او
پس از زهرا نمیبینی زنی را اینچنین باشد زنی اینگونه هم پای امیرالمؤمنین باشد قدم بگذاشت در بیت علی فخر کلابیه که مفهوم جدیدی از ادب روی زمین باشد شده بانوی این خانه ولی چشمی ندید اصلا سر یک سفره با اولاد زهرا همنشین باشد اگر ام الاسد خوانند او را؛این روا باشد ولی میخواست نام او فقط ام البنین باشد شجاعت را به فرزندان خود چون شیر میداده که ام الغیرت و ام الادب،شیر آفرین باشد ابالفضلم!همیشه سید و مولا بخوان او را کسی را که ز نسل رحمه للعالمین باشد علمداری که در باران تیر علقمه داده دو دستش را که دستان خدا در آستین باشد سروده چارپاره در عزای کربلا اما هنوز از خیسی چشم عروسش شرمگین باشد به جای چار فرزندی که در کرببلا داده بنا شد در کنار چار امامش همنشین باشد تویی بانو نخستین سفره دار داغ عاشورا که تا محشر قیام کربلا با تو عجین باشد اگر چه مادرم زهرا نشد اما خدا را شکر برای من همین بس مادرم ام البنین باشد