#امام_عسکری_زمینه
بى قرارم كه ز اندوه و غمت مى سوزم
بى قرارم كه از اين عمر كمت مى سوزم
سامراى تو نشد قسمت من آقاجان
دارم امشب ز فراق حرمت مى سوزم
مى سوزم ، با حال مضطرى
مى سوزم ، با ديدهء ترى
يا مظلوم ، يا امام عسكرى
يا مظلوم ، يا امام عسكرى…
-
مثل زهرا تو به ايام جوانى رفتى
تا كه شد فصل بهار تو خزانى رفتى
چه كند مهدى تو بعد تو با تنهايى
بايد اكنون به كنارش تو بمانى ، رفتى!
مى لرزد ، با لرزش تنت
مى سوزد ، از داغ رفتنت
مى ريزد ، اشكش به دامنت
يا مظلوم، يا امام عسكرى…
-
پسرت بود نبودى تك و تنها آقا
پسرت بود كه چشم تو نگردد دريا
تو بگو آب همه آب به دستت بدهند
پسرت بود كه عطشان نروى از دنيا
اى واى از ، عطشانِ كربلا
روى خاك ، عريان شده رها
مَجْزوزُ ، الرّأسِ مِنَ القَفا
يا مظلوم ، سلطان كربلا…
#علی_اصغر_انصاریان
#حضرت_رسول_سرود
#امام_صادق_سرود
اى گشته از سوى يزدان مؤيَّد
هستى تو آئينهء روى سرمد
از شوق تو مى طپد دل به سينه
ذكر دلم شد محمّد محمّد
بَلَغَ العُلی بِکمالِهِ - کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ
حَسُنَت جمیعُ خِصالِه - صَلّوا علیه و آله
اى نور روى تو چون ماه
هستى تو از دلم آگاه
عيدى امشبم با توست
مولانا يارسول الله
مولانا يا رسول الله...
-
گر تو نبودى نبود آسمان ها
با تو بهار آمد و رفت خزان ها
در مدح تو حق بيان كرده " لَولاك "
ديگر به مدحت چه گويند زبان ها
تو پيام مهر و محبّتى -تو تمام خوبى و رحمتى
تو رسول و ختم نبوّتى - وَ تو هادىِ همه امّتى
دلها از عشق تو شيدا
نور حق در رُخَت پيدا
عيدى امشبم با توست
مولانا يا أبَ الزهرا
مولانا يا أبَ الزهرا...
-
شادى گرفته جهان را چه بى حَد
از مَقدم صادق آل احمد
مى گيرد امشب دهانم حلاوت
با ذكرِ يا جعفر ابن محمّد
تو عزيز قلب پيمبرى - تو صفاى سينهء حيدرى
تو خودت بهشت منوّرى - تو رئيس مذهب جعفرى
ديده بر روى تو شائق
مخلوق و مَظهر خالق
عيدى امشبم با توست
مولانا حضرت صادق
مولانا حضرت صادق...
-
مولا دلِ با هدف روزى ام كن
يك سينهء پر شعف روزى ام كن
ايّام شادىِ زهراى اطهر
ايوانْ طلاى نجف روزى ام كن
دلم از ولاى تو منجلى - تو پس از رسول به همه ولى
تو ميان معركه چون يلى - على يا على على يا على
على و عالى و أعلا
ولى و والى و والا
عيدى امشبم با توست
يا حيدر يا على مولا
يا حيدر يا على مولا...
چشمم ز نور ولاى تو روشن
هستى تو مولا و عبدِ دَرَت من
شيعه بُوَد با مُحبّ ات مُحبّ و
شيعه بُوَد با عدوى تو دشمن
به دلم ولاى ابوتراب - منم آشناى ابوتراب
شده ام گداى ابوتراب - منم و عطاى ابوتراب
دل از مهرت چو آئينه
تنها عشق تو در سينه
شيعه هست فاطمى باور
دارد از دشمنش كينه
بر خصم مرتضى لعنت...
#على_اصغر_انصاريان
#امام_عسکری_سرود
#سرود
شد مدينه پر از نغمهء شادى - حسن جانم٣
گشته ذكر لب حضرت هادى - حسن جانم٣
شهر يثرب از قدومت چراغانى
ديدهء بابا ز شوق گشته بارانى
آمدم بر درگهت بهر مهمانى
اى حسن جانم
از ازل بستم - با تو من عهدى
نوكرت هستم - يا أبَ المهدى
يا أبَ المهدى...
-
دلنواز همه از قديم هستى - حسن جانم٣
چون عمويت حسن تو كريم هستى - حسن جانم٣
تو كريم ابن كريم من گداى تو
از عناياتت شدم آشناى تو
سربلندم چون منم خاك پاى تو
اى حسن جانم
اين دل زارم - گشته پابندت
عيدى ام باشد - دست فرزندت
يا أبَ المهدى...
-
دل به عشق شما مبتلا گردد - حسن جانم٣
خاك تيره به دستت طلا گردد - حسن جانم٣
بر كف مشكل گشايت نگاه من
بى پناهم من حريمت پناه من
گنبد زيباى تو قبله گاه من
اى حسن جانم
پاى عشق خود - بى نوايم كن
از گدايانِ - سامرايم كن
يا أبَ المهدى...
-
با دعاى تو من حيدرى هستم - حسن جانم٣
من سگِ خانهء عسكرى هستم - حسن جانم٣
من به تو دلبسته ام مه جبين من
اى ولاى حضرتت اصل دين من
اى حديثت بانىِ اربعين من
اى حسن جانم
از تو من امشب - سامرا خواهم
بعد از آن إذنِ - كربلا خواهم
يا أبَ المهدى...
#على_اصغر_انصاريان
#حضرت_زینب_سرود
#حضرت_زینب_شور
عاشقى يعنى با حسين ، روزم را شب مى كنم
هرچه من گفتم ياحسين ، نذر زينب مى كنم ٢
بانوى بهشت - مظهر حيا - معنى بهار
آسمانِ حِلم - بى كرانِ صبر - روح اقتدار
زن مگو مردْآفرينِ روزگار
زن مگو بنت الجلال أخت الوقار
اى زينتِ بر ، بابا تو
در صحنهء عشق ، غوغا تو
در كرببلا ، زهرا تو - يا بنت على
يا بنت على يازينب٣-يا بنت على
-
شد خلاصه روز و شبِ ، دنياىِ او در حسين
عاشقى يعنى يك كلام ، عشقِ زينب بر حسين ٢
در سرش شعف - در دمش شفا - در دلش يقين
خواهرى كه بود - بر برادرش - باوفاترين
زن مگو خاك درش نقش جبين
زن مگو دست خدا در آستين
اى خطبهء تو ، طوفانى
تو فاتحِ اين ، ميدانى
در خاطره ها ، مى مانى - يا بنت على
يا بنت على يازينب٣-يا بنت على
#علی_اصغر_انصاریان
#حضرت_زینب_سرود
#حضرت_زینب_شور
عاشقى يعنى با حسين ، روزم را شب مى كنم
هرچه من گفتم ياحسين ، نذر زينب مى كنم ٢
بانوى بهشت - مظهر حيا - معنى بهار
آسمانِ حِلم - بى كرانِ صبر - روح اقتدار
زن مگو مردْآفرينِ روزگار
زن مگو بنت الجلال أخت الوقار
اى زينتِ بر ، بابا تو
در صحنهء عشق ، غوغا تو
در كرببلا ، زهرا تو - يا بنت على
يا بنت على يازينب٣-يا بنت على
-
شد خلاصه روز و شبِ ، دنياىِ او در حسين
عاشقى يعنى يك كلام ، عشقِ زينب بر حسين ٢
در سرش شعف - در دمش شفا - در دلش يقين
خواهرى كه بود - بر برادرش - باوفاترين
زن مگو خاك درش نقش جبين
زن مگو دست خدا در آستين
اى خطبهء تو ، طوفانى
تو فاتحِ اين ، ميدانى
در خاطره ها ، مى مانى - يا بنت على
يا بنت على يازينب٣-يا بنت على
#علی_اصغر_انصاریان
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_ولادت
در آسمان ندیده کسی أختری چنین
یزدان نهفته در صدفش گوهری چنین
بعد از ظهور حضرت زهرا، دگر خدا
خِلقت نکرده جلوه ی زیباتری چنین
سیب بهشتی است به دامان مصطفی
هرگز نداشته پدری دختری چنین
جز فاطمه که (أمّ أبیها) لقب گرفت؟
دیگر نبوده بهر پدر مادری چنین
مثل علی و فاطمه در زیر چرخ نیست
دنیا ندیده شوهری و همسری چنین
یک فاطمه برای ولایت کفایت است
دارد علی به خانه ی خود یاوری چنین
دو گوشواره اش حسنین اند، ای جهان…
…داری سراغ بهر کسی زیوری چنین؟!
زهرا نبود نخل امامت ثمر نداشت
از او به جلوه آمده برگ و بَری چنین
زهرا شناس باش، حدیث کسا بخوان
بی او نداشت اهل کسا مِحوری چنین
بانوی بانوان جهان نیست غیر او
هرگز نبوده است زن دیگری چنین
پایش به روی بال فرشته نهاده است
عالم به حیرت آمده از مَعبری چنین
با چادرش چقدر مسلمان درست کرد
هستم دخیل چادری و مَعجری چنین
هرگز نماند سائل درمانده بی جواب
بايد كه سر نهاد فقط بر دری چنین
محشر بدون فاطمه محشر نمی شود
محشر به وَجْد آمده از محشری چنین
با دستهای ساقی کوثر به روز حَشْر
سیراب هست تشنه لبِ کوثری چنین
بگرفته ام ز درگه او تاج بندگی
بالاتر است از دو جهان أفسری چنین
ما عاقبت به خیر شویم از محبتش
خوشبخت آنکه داشت دم آخری چنین
هرچه که داشته است همه خوب بوده اند
هرگز نداشته است ستایشگری چنین
#على_اصغر_انصاريان
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زهرا_س_مدح
در آسمان ندیده کسی أختری چنین
یزدان نهفته در صدفش گوهری چنین
بعد از ظهور حضرت زهرا، دگر خدا
خِلقت نکرده جلوهی زیباتری چنین
سیب بهشتی است به دامان مصطفی
هرگز نداشته پدری دختری چنین
جز فاطمه که (أمّ أبیها) لقب گرفت؟
دیگر نبوده بهر پدر مادری چنین
مثل علی و فاطمه در زیر چرخ نیست
دنیا ندیده شوهری و همسری چنین
یک فاطمه برای ولایت کفایت است
دارد علی به خانهی خود یاوری چنین
دو گوشوارهاش حسنیناند، ای جهان…
…داری سراغ بهر کسی زیوری چنین؟!
زهرا نبود نخل امامت ثمر نداشت
از او به جلوه آمده برگوبَری چنین
زهرا شناس باش، حدیث کسا بخوان
بی او نداشت اهل کسا مِحوری چنین
بانوی بانوان جهان نیست غیر او
هرگز نبوده است زن دیگری چنین
پایش به روی بال فرشته نهاده است
عالم به حیرت آمده از مَعبری چنین
با چادرش چقدر مسلمان درست کرد
هستم دخیل چادری و مَعجری چنین
هرگز نماند سائل درمانده بیجواب
بايد كه سر نهاد فقط بر دری چنین
محشر بدون فاطمه محشر نمیشود
محشر به وَجْد آمده از محشری چنین
با دستهای ساقی کوثر به روز حَشْر
سیراب هست تشنه لبِ کوثری چنین
بگرفتهام ز درگه او تاج بندگی
بالاتر است از دو جهان أفسری چنین
ما عاقبتبهخیر شویم از محبتش
خوشبخت آنکه داشت دم آخری چنین
هرچه که داشته است همه خوب بودهاند
هرگز نداشته است ستایشگری چنین
شاعر: #على_اصغر_انصاريان
#حضرت_زینب_دودمه
#دودمه
ای امام بی کفن بنگر کفن پوشم حسین
شمع خاموشم حسین ۲
رفتم و پیراهنت باشد در آغوشم حسین
شمع خاموشم حسین ۲
........
لحظهء آخر بگریم با غم زخم تنت
ای برادرجان حسین ۲
می دهم تسکین دلم را با همین پیراهنت
ای برادرجان حسین ۲
#علی_اصغر_انصاریان
#امام_زمان_ولادت
امشب خبر ز عالم بالا رسیده است
زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است
امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری
با هیبت و شمایل طاها رسیده است
در او خلاصه گشته خِصال پیمبران
موسی رسیده است، مسیحا رسیده است
جبریل با هزار فرشته از آسمان
کرده نزول، بهر تماشا رسیده است
سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست
وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است
امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
در پیش سَرو قامت تو، تا شدن خوش است
در فصل غیبت تو شکیبا شدن خوش است
دست کسی به دامن نرجس نمی رسد
وقتی صدف به گوهر یکتا شدن خوش است
روزی امیرزاده و روزی کنیز شد
حالا عروس حضرت زهرا شدن خوش است
ما ذرّه ایم و کار شما ذرّه پروری است
در زیر آفتاب تو پیدا شدن خوش است
وقتی شناسنامه ی ما مُنتسَب به توست
در سایه سار مهر تو معنا شدن خوش است
هرکس شنید نام شما را قیام کرد
در راه بندگیّ تو آقا شدن خوش است
در شرح وصف تو چه برآید از این زبان؟!
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
ای که کرم سجیّه و لطف است عادتت
بالاتر است از همه عالم سیادتت
حالا هزار و یکصد و هشتاد و چند سال
بگذشته ای عزیز خدا از ولادتت
پنهان شدی اگرچه تو در پشت ابرها
هردم رسیده است به دلها عنایتت
هر صبح وعده ی من و تو در دعای عهد
هر عصر جمعه زمزمه های زیارتت
آقا سلام ما به رکوع و سجود تو
آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت
کِی می رسد ندای أنا المَهدی ات به گوش؟
بالاتر از تمام عَلَم هاست رایتت
کانون عدل و داد شود با تو این جهان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
بار فراق یوسف زهرا کشیدنی است
گر وصل او به جان بخَرم من،خریدنی است
ای آنکه طعنه میزنی ـ آقای تو کجاست؟
روز ظهورمنجی عالم رسیدنی است
آن روز ذوالفقار علی دست او بود
یعنی که رنگ از رُخ کافر پریدنی است
یا فارس الحجاز!،من از مشهدالرّضا
بیتی بیاورم ز شفق،که شنیدنی است
(سوگند می خورم گل باغ تو چیدنی است
چشم سیاه و خیمه ی سبز تو دیدنی است)
ای آخرین امام من،ألغوث ألاَمان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
وقتی که نیستی تو،خزان است روزگار
وقتی که می رسی،همه جا می شود بهار
تقصیر ماست اینکه بیابان نشین شدی
محروم مانده ایم ز درک حضور یار
ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟!
وقتی که هست أفضل أعمال انتظار
وقتی که بیست مرتبه حج رفت،کسب کرد
إذن طواف خیمه ی تو،پور مهزیار
آقا چقدر جمعه گذشت و نیامدی!
دیگر نمانده است برای دلی قرار
این اشک ماست کز غم هجران شده روان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
ای هر غریبه ای همه جا آشنای تو
این بند را مدینه سرودم برای تو
این شهر بوی غربت خورشید می دهد
این کوچه هاست منتظر ردّ پای تو
رفتم به پشت پنجره های بقیع و بعد
خواندم به اشک چشم زیارت به جای تو
گویا هنوز مادر تو درد می کِشد
در بستر است چشم به راه دوای تو
وقتی کِشی ز قبر تن آن دو را برون
باشیم کاش ما همه زیر لَوای تو
ای شاد از ظهور تو بانوی بی نشان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
ای مظهر صفات خدا أیهالعزیز
بی تو چه عیدی و چه عزا؟!،أیهالعزیز
تو خود کریم هستی و از نسل ذوالکِرام
پُر کن دو دست خالی ما أیهالعزیز
یک نَظرَةً رَحیمَة بر این قلب پر گناه
کافی است با نگاه تو،یا أیهالعزیز
فرموده اند نیمه ی شعبان بگو:حسین
ما را ببر به کرب و بلا أیهالعزیز
یک روضه از اسارت زینب بیا بخوان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
#علی_اصغر_انصاریان
#امام_زمان_ولادت
شب قدر است و شب بارش خیر و برکات
آمده ماه جبینی که بُوَد جلوهء ذات
آمده تا که شود ساحل کشتیِ نجات
به قدم های پر از میمنت او صلوات
آمد و بر همهء خَلق سرآمد گردید
پسرِفاطمه هم نامِ محمد گردید
آمده آنکه بُوَد آینهء رویِ نبی
مثل او نیست درخشنده به عالم نَسَبی
خاندانم همه قربان چنین اُمّ و اَبی
(چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی)
آن شبِ قدر که از عرش تنزّل می کرد
به روی دامنِ پاکیزه زنی گل می کرد
جلوهء رَبّ جلیل آمده امشب به ظهور
آمد و سامره شد با قدمش وادی طور
چشم شیطان صفتان کور شد از تابش نور
قل هو الله احد ، چشم بَد از رویش دور
حُسن او از همهء نیک رُخان بُرده سَبَق
بر روی بازوی او نقش شده جاءَ الحَق
اشکِ شوقِ پدری می چکد از چشم ترش
می زند بوسه به رخسارهء هم چون قمرش
صدقه می دهد امشب به گدایانِ درش
کاشکی جانب ما نیز بیفتد نظرش
بشنو ای سوخته بالی که به کُنجِ قفسی
دستِ خالی نرود از درِ این خانه کسی
مهر مهدیست که جاری بُوَد اندر رگ و پوست
دشمنش دشمن و با دوست او باشم دوست
(به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرّم از اوست)
(آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست)
(هرکجا هست خدایا به سلامت دارش)
لایقم کن که شوم منتظرِ دیدارش
او بیاید همه جا امن و امان خواهد شد
این جهنّم کده گلزار جنان خواهد شد
او بیاید همهء عِلم بیان خواهد شد
(نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد)
عالم پیر جوان می شود ان شاء الله
حضرت نور عیان می شود ان شاء الله
کوکب دُرّی و رَخشنده تر از هر ماه است
گرچه مهدیست ولی هادیِ هر گمراه است
به خدا سینهء او مَخزنِ سِرّ الله است
از پریشانیِ دلسوختگان آگاه است
در جهانی که پُر از قیل و پُر از قال بُوَد
انتظارِ فرجش افضلِ اعمال بُوَد
بارِ هجران به روی دوش کشیدن سخت است
گلی از باغچهء وَصل نچیدن سخت است
پی محبوب دویدن...نرسیدن سخت است
همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است
در جوانی ز غمِ دوری تو پیر شدیم
دیده بر راه نشستیم و زمینگیر شدیم
یک کبوتر وسطِ لانه صدایش می زد
مادرش پُشتِ درِ خانه صدایش می زد
بینِ آتش پَرِ پروانه صدایش می زد
از غم و طعنهء بیگانه صدایش می زد
صبر کن فاطمه یک روز کسی می آید
(مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید)
شب عید است ولی افضل اعمال ؛ حسین
ذکر روز و شب تو در همه احوال ؛ حسین
باز هم روضه بخوان...روضهء گودال...حسین
تنش از سُمّ سُتوران شده پامال حسین
بر دلش بود چو او زخمِ عمیقی زینب
آه برگرد! ، به مضطرّ حقیقی زینب
#علی_اصغر_انصاریان
#امام_زمان_سرود
سلام حجت يزدان
سلام باطن قرآن
كه تابيده شد نورت
شب نيمهء شعبان
آمدى و زمين شده منوّر
آمدى و خزانِ ما بهار شد
از طرفِ خدا براىِ نرجس
دسته گل محمدى نثار شد
تمامِ حُسنِ حضرتِ داورى
آينهء جمالِ پيغمبرى
ببين كه بر روىِ لبم نام توست
يا حجة ابن الحسن العسكرى
يا حجة ابن الحسن العسكرى…
-
سلام ليلة القدر و
سلام گوهر نایاب
سلام کوکبِ دُرّى
سلام ماهِ عالمْ تاب
آمدی و با قدمت به دنیا
نسیم رحمت خدا وزیده
مژده دهد روح الامین به عالم
مهدي صاحب الزمان رسیده
آمدی ای امید هر ناامید
آمدی ای به قفل بسته کلید
بُوَد برازندهء تو سروری
یا حجة ابن الحسن العسکری
یا حجة ابن الحسن العسكرى…
-
سلام روی تو وَالشّمس
سلام موی تو وَاللّيل
تَصَدَّقْ عَلَيْنا وُ
شَها أوْفِ لَنَا الْكَيْل
بر این دل سیاه من نگاهی
ای نظر تو نظرةً رحيمه
همیشه لطف پدرانهء تو
زندگی مرا نموده بیمه
تو یک نظر کنی دلم دُر شود
از عشق تو سینهء من پُر شود
زنگ گناه از دل من می بری
یا حجة ابن الحسن العسکری
یا حجة ابن الحسن العسکری...
-
سلام قبلهء عالم
سلام کعبهء مقصود
سلام مُنجی خلقت
سلام مهدی موعود
می رسی و تکیه زنی به کعبه
کعبه بگیرد از تو عزّت و جاه
می رسد آن روز به گوش عالم
زمزمهء أنا بقية الله
امید قلب ما همه می رسی
به انتقام فاطمه می رسی
تو هستي فاطمهء اطهری
یا حجة ابن الحسن العسکری
یا حجة ابن الحسن العسکری...
-
سلام اى ظهورِ تو
شفابخشِ هر دردى
براى دلِ زينب
الهى كه برگردى
خوشا به حال هركسى كه تنها
دلش به عشقْ مبتلا شد آقا
خوشا به حال هركسى كه با تو
مسافر كرب و بلا شد آقا
كرب و بلا ناله زَنَد يك نَفَس
اى شَهِ خوبان تو به فريادْرَس
تو استجابتِ دلِ مُضطرى
يا حجة ابن الحسن العسكرى
يا حجة ابن الحسن العسكرى…
#علی_اصغر_انصاریان
#امام_زمان_سرود
سه شنبه شب و جمكرانى شدم
منم دعوتِ ميهِمانى شدم
من از كودكى عاشقت بوده ام
به لطفت امامِ زمانى شدم
منم عاشقِ رويت - تويى يوسفِ زهرا
منم تشنهء وَصْلَت - تويى حضرت ِ دريا
در شبِ نيمهء شعبان حيرانم
گهى خندانم و گاهى گريانم
به تمنّاى ديدارت ميخوانم
يا أباصالح المهدى ادركنى…
-
تو بر كبريا مُظهِر و مَظهرى
تو آئينهء روىِ پيغمبرى
توئى وارثِ ذوالفقارِ على
تو خِيْر كثيرى و تو كوثرى
تويى روحِ جاءَ الْحَق - به جز تو همه باطل
تو قرآنى و امشب - شدى بر زمين نازل
با تو دينِ پيمبر گردد اِحيا
با تو عدلِ على مى گردد اِجرا
با تو دنيا شود دنيايى زيبا
يا أباصالح المهدى ادركنى…
-
تو روزى جهان را به هم مى زنى
تو بر بامِ كعبه علم مى زنى
شود ديدنى آن زمانى كه تو
بقيع مى روى و حرم مى زنى
دلم مى تپد امشب - به ياد تو در سينه
من از دشمنانِ تو - ندارم به جز كينه
مى شود باشم آن روزِ طوفانى
كه مى آيى و با چشمِ بارانى
قاتلِ مادرت را مى سوزانى
يا أباصالح المهدى ادركنى…
-
به هر روز و هر شب دعايت كنيم
توسّل كنيم و صدايت كنيم
به امّيد روزى كه تو مى رسى
دفاع از حريمِ ولايت كنيم
شبِ نيمهء شعبان - دلم مُبتلا باشد
همه آرزوى من - فقط كربلا باشد
مى رسد آنكه بر ما نورِ عِيْن است
بى قراريم و دل در شور و شين است
ذكر ما يا لَثارات الحسين است
يا أباصالح المهدى ادركنى…
#علی_اصغر_انصاریان