eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
940 دنبال‌کننده
31 عکس
7 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام حجت يزدان سلام باطن قرآن كه تابيده شد نورت شب نيمهء شعبان آمدى و زمين شده منوّر آمدى و خزانِ ما بهار شد از طرفِ خدا براىِ نرجس دسته گل محمدى نثار شد تمامِ حُسنِ حضرتِ داورى آينهء جمالِ پيغمبرى ببين كه بر روىِ لبم نام توست يا حجة ابن الحسن العسكرى يا حجة ابن الحسن العسكرى… - سلام ليلة القدر و سلام گوهر نایاب سلام کوکبِ دُرّى سلام ماهِ عالمْ تاب آمدی و با قدمت به دنیا نسیم رحمت خدا وزیده مژده دهد روح الامین به عالم مهدي صاحب الزمان رسیده آمدی ای امید هر ناامید آمدی ای به قفل بسته کلید بُوَد برازندهء تو سروری یا حجة ابن الحسن العسکری یا حجة ابن الحسن العسكرى… - سلام روی تو وَالشّمس سلام موی تو وَاللّيل تَصَدَّقْ عَلَيْنا وُ شَها أوْفِ لَنَا الْكَيْل بر این دل سیاه من نگاهی ای نظر تو نظرةً رحيمه همیشه لطف پدرانهء تو زندگی مرا نموده بیمه تو یک نظر کنی دلم دُر شود از عشق تو سینهء من پُر شود زنگ گناه از دل من می بری یا حجة ابن الحسن العسکری یا حجة ابن الحسن العسکری... - سلام قبلهء عالم سلام کعبهء مقصود سلام مُنجی خلقت سلام مهدی موعود می رسی و تکیه زنی به کعبه کعبه بگیرد از تو عزّت و جاه می رسد آن روز به گوش عالم زمزمهء أنا بقية الله امید قلب ما همه می رسی به انتقام فاطمه می رسی تو هستي فاطمهء اطهری یا حجة ابن الحسن العسکری یا حجة ابن الحسن العسکری... - سلام اى ظهورِ تو شفابخشِ هر دردى براى دلِ زينب الهى كه برگردى خوشا به حال هركسى كه تنها دلش به عشقْ مبتلا شد آقا خوشا به حال هركسى كه با تو مسافر كرب و بلا شد آقا كرب و بلا ناله زَنَد يك نَفَس اى شَهِ خوبان تو به فريادْرَس تو استجابتِ دلِ مُضطرى يا حجة ابن الحسن العسكرى يا حجة ابن الحسن العسكرى…
سه شنبه شب و جمكرانى شدم منم دعوتِ ميهِمانى شدم من از كودكى عاشقت بوده ام به لطفت امامِ زمانى شدم منم عاشقِ رويت - تويى يوسفِ زهرا منم تشنهء وَصْلَت - تويى حضرت ِ دريا در شبِ نيمهء شعبان حيرانم گهى خندانم و گاهى گريانم به تمنّاى ديدارت ميخوانم يا أباصالح المهدى ادركنى… - تو بر كبريا مُظهِر و مَظهرى تو آئينهء روىِ پيغمبرى توئى وارثِ ذوالفقارِ على تو خِيْر كثيرى و تو كوثرى تويى روحِ جاءَ الْحَق - به جز تو همه باطل تو قرآنى و امشب - شدى بر زمين نازل با تو دينِ پيمبر گردد اِحيا با تو عدلِ على مى گردد اِجرا با تو دنيا شود دنيايى زيبا يا أباصالح المهدى ادركنى… - تو روزى جهان را به هم مى زنى تو بر بامِ كعبه علم مى زنى شود ديدنى آن زمانى كه تو بقيع مى روى و حرم مى زنى دلم مى تپد امشب - به ياد تو در سينه من از دشمنانِ تو - ندارم به جز كينه مى شود باشم آن روزِ طوفانى كه مى آيى و با چشمِ بارانى قاتلِ مادرت را مى سوزانى يا أباصالح المهدى ادركنى… - به هر روز و هر شب دعايت كنيم توسّل كنيم و صدايت كنيم به امّيد روزى كه تو مى رسى دفاع از حريمِ ولايت كنيم شبِ نيمهء شعبان - دلم مُبتلا باشد همه آرزوى من - فقط كربلا باشد مى رسد آنكه بر ما نورِ عِيْن است بى قراريم و دل در شور و شين است ذكر ما يا لَثارات الحسين است يا أباصالح المهدى ادركنى…
باقرِ آلِ رسولم ، تيره گشته ، آسمانم زينِ زهرآلودهء خصم ، زد شرر بر ، جسم و جانم غرقِ تَب مادرم را صدا كردم در دلم بزمِ ماتم به پا كردم يادى از روضهء كربلا كردم من غريبم… - ظاهراً من ، كشتهء اين ، زَهرِ جانسوزِ هشامم باطناً من ، كشتهء آن ، سنگ هاى روى بامم جاى جدّم روى نى به لبْ قرآن جاى بابا روى ناقهء عريان جاى يك كاروان گوشهء ويران من غريبم… - كربلا و كوفه و شام ، همدمم بود ، آه و ناله با دو چشمِ خويش ديدم ، پيرىِ طفلِ سه ساله نيمه شب بختِ او حلقه بر در زد نيمه شب بود كه بابا به او سر زد بر لب خونى اش بوسه زد ، پر زد من غريبم…
تجلّي همه اسماء ذات هستى تو براى خَلق ، ظهور صفات هستى تو تو آفريده شدى جزء ممكنات شوى ولى ز سلسلهء واجبات هستى تو گره گشاى همه انبيا تو بودى و گره گشاى همه مشكلات هستى تو به توبه گفت كه "يا عالىُ بِحَقّ عَلي" براى حضرت آدم برات هستى تو تو يار نوح شدى تا رها شد از طوفان و بر خليل در آتش نجات هستى تو براى حضرت موسى تويى يَدِ بَيضا براى حضرت عيسى حيات هستى تو به جز تو هيچ كسى نيست نَفْس پيغمبر كه رونماى وى از هر جهات هستى تو چگونه مثل منى شاعرت شود!، كه خودت به نظم آورِ صدها لُغات هستى تو (به ذره گر نظر لطف بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند) مسير قافله سوى غدير مى گردد غدير واقعه اى بى نظير مى گردد رسيد روح الأمين گفت يا رسول الله بگو پيام خدا را كه دير مى گردد بگو كه پشت تو بر ذات كبريا گرم است به بند سلسله شيطان اسير مى گردد به حاضرين تو بگو تا به غائبين گويند عليست آنكه پس از تو امير مى گردد بگو نه از طرف من كه حكم حكمِ خداست على ولي و وصي و وزير مى گردد هميشه دوست او سربلند مى گردد هميشه دشمن او سر به زير مى گردد قسم به ذات خدا عاقبت بخير شود هر آنكه بر در او مُستجير مى گردد چه اعتنا به كم و بيش اين جهان دارد كه بهره مند ز خير كثير مى گردد كسى كه عيد غدير و عليست معيارش دعاى حضرت زهرا بُوَد نگهدارش به دست حضرت خورشيد مى درخشد ماه بر اين جلالت و شوكت همه كنند نگاه از اين به بعد بلند است روى مأذنه ها صداىِ "أشهدُ أنّ عَلي وَليُّ الله" على براى خدا و رسول يك شير است مجالِ عَرضه ندارد به پيش او روباه فقط براى رضاى خدا زَنَد شمشير عليست كوه و سپاه مقابلش چون كاه عليست مرد عبادت ، عليست مرد جهاد عليست مرد قضاوت ، على عدالت خواه هر آنكسى كه دمى بى على نَفَس بكشد تمام زندگى اش را نموده است تباه براى آنكه بُوَد دست او به دستِ على مسير قُربِ خداوند مى شود كوتاه (على امام من است و منم غلام على) كسى كه غير على خواست مى شود گمراه مُريد شاه نجف پيرو سقيفه كه نيست هر آنكه غصب خلافت كند خليفه كه نيست نشسته ام بنويسم نَمى از اين يَم را بزرگى تو شمارد بزرگ اين كم را به وصف توست "يَدُ الله فَوقَ أيْديهِم" كه در احاطه گرفتى تمام عالم را شعاع نور تو را در وجود او ديدند اگر ملائكه كردند سجده ؛ آدم را اسير روى تو ديدم هزار يوسف را گداى كوى تو ديدم هزار حاتم را اگر بزرگ شدم در قبيله اى شيعى تو داده اى به من اين نعمت فراهم را اگر اجازه دهى باز آخر اين شعر كمى مرور كنم خاطرات ماتم را پس از غدير ، پس از رحلت رسول خدا مدينه مى زند آتش بهشت خاتم را ميان آن همه نامحرم اى غيورِ صبور خدا كند كه نبينى حضور مَحرم را حوائج از تو بخواهند مردم ، اما من نخواهم از تو به جز روزىِ مُحرّم را سلام بر لب عطشان سيدالشهدا به زخم هاى فراوان سيدالشهدا
هر قطره ای که وصلْ به دریا نمیشود هر قامتی که قامتِ رعنا نمیشود این حرفِ آخر است که اول می آورم (هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود) . هرکس که از ولایت و مِهرش جدا بُوَد هرکس که هست ؛ در بَرِ من بی بها بود از حُسن و خُلقِ نیکْ رُخان دم مزن دگر وقتی که حرفْ از حسنِ مجتبی بود . بر چشم های فاطمه نور و ضِيا شده مجموعه ی جمال و جلال خدا شده در شوکت و شهامتِ خود ، مرتضى على در هیبت و سیادتِ خود ، مصطفی شده . ذکرِ خدایِ عزوجل بر لبش بُوَد صدها فرشته محوِ نمازِ شبش بود جائی نشسته است که از عرشْ برتر است او کودک است و دوش نبی مَرکبش بود . در بزمِ عشق حرفِ ریا جمع میشود بی نان دوست، سفره ی ما جمع میشود بی خود شلوغ نیست در خانه ی کسی وقتی کریم هست،گدا جمع میشود . لال است در بیانِ کراماتِ او زبان شرح کرامتش كه نگُنجَد در این بیان هرگز ندیده است کسی اینچنین کریم بَخْشَد سه بار زندگى اش را به این و آن . روی خدایْ مَنْظَر و قلبی رحیم داشت تنها به دوستان که نه،لطفی عَمیم داشت هرکس رسید بر درِ او بی نیاز شد از بسکه پور فاطمه دستی کریم داشت . درمانده را ز درگه خود رَد نمیکند راه بهشت را به کسی سَد نمیکند صدها چو مرد شامی اگر هم بدی کنند او حِلْم پیشه میکند و بَد نمیکند . باید سرم به مَقدمِ او خاكِ پا شود تا اینکه قَدْر و قیمت من کیمیا شود باید امید داشت به دریای رحمتش وقتی که با گرسنه سگی هم غذا شود . مردی کریم و زندگی اش صاف و ساده است هربار میرود سفر حج، پیاده است لرزه فِتَد به پیکرِ او موقع نماز یعنی که در حضور خدا ایستاده است . (مهرش به كائنات برابر نمیشود) بی خود که خاکِ مَقدم او زَر نمیشود فرموده اند: هرکه بر او گریه میکند در روز حَشْر دیده ی او تَر نمیشود . شمعی که بین انجمنش هم غریب بود دور از وطن-نه-در وطنش هم غریب بود یک عُمْر ناسزا به على را شنید و سوخت مولا غریب بود،حسنش هم غریب بود . از بسکه داغْ بر دلِ زارش عدو بریخت خونابه جایِ اشکِ روان در سبو بريخت شعر وصال بر همه شد فاش تا که او (خونی که خورد در همه عمر از گلو بريخت) . از زَهْر گرچه در بدن او توان نبود گردید سبز چهره ی او، ارغوان نبود می ریخت لخته های جگر را درون طشت اما هزار شُکر دگر خیزران نبود
ماهى دريا كند - گريه براى حسن سينه بزن سينه زن - روز عزاى حسن زَهْر كرده ناتوانم پُر ز خون شده دهانم خاطرات كودكىّ ام مى زند شرر به جانم "فلك ديدى چه خاكى بر سرم كرد به طفلى رَخت ماتم در برم كرد الهى بشكنه دست مغيره ميون كوچه ها بى مادرم كرد" امون اى دل اى دل٣ امون اى دل واى… - اين غصه ها اى خدا - كِى ميشود باورم؟! در پيش چشمم فتاد - روى زمين مادرم شد خزان همه بهارم بعد كوچه بى قرارم من ز قنفذ و مغيره تا هميشه كينه دارم "چرا بال و پر ما را شكستى؟ تو نخل بى بَر ما را شكستى الهى بشكنه قنفذ دو دستت كه دست مادر ما را شكستى" امون اى دل اى دل٣ امون اى دل واى… - در پيش من يا أخا - مى ريزى اشك از دو عِيْن من ديده ام غم ولى - لا يَومْ كَيَومِ الحسين در كنار پيكر تو مى رسد برادر تو مى زند به دلْ شراره روضه هاى مادر تو "اگر كشتند چرا آبت ندادند تو را زآن دُر نايابت ندادند اگر كشتند چرا خاكت نكردند كفن بر جسم صد چاكت نكردند" امون اى دل اى دل٣ امون اى دل واى…
ماهى دريا كند - گريه براى حسن سينه بزن سينه زن - روز عزاى حسن زَهْر كرده ناتوانم پُر ز خون شده دهانم خاطرات كودكىّ ام مى زند شرر به جانم "فلك ديدى چه خاكى بر سرم كرد به طفلى رَخت ماتم در برم كرد الهى بشكنه دست مغيره ميون كوچه ها بى مادرم كرد" امون اى دل اى دل٣ امون اى دل واى… - اين غصه ها اى خدا - كِى ميشود باورم؟! در پيش چشمم فتاد - روى زمين مادرم شد خزان همه بهارم بعد كوچه بى قرارم من ز قنفذ و مغيره تا هميشه كينه دارم "چرا بال و پر ما را شكستى؟ تو نخل بى بَر ما را شكستى الهى بشكنه قنفذ دو دستت كه دست مادر ما را شكستى" امون اى دل اى دل٣ امون اى دل واى… - در پيش من يا أخا - مى ريزى اشك از دو عِيْن من ديده ام غم ولى - لا يَومْ كَيَومِ الحسين در كنار پيكر تو مى رسد برادر تو مى زند به دلْ شراره روضه هاى مادر تو "اگر كشتند چرا آبت ندادند تو را زآن دُر نايابت ندادند اگر كشتند چرا خاكت نكردند كفن بر جسم صد چاكت نكردند" امون اى دل اى دل٣ امون اى دل واى…
سايهء غم افتد به سرم…چه كنم؟٢ بار سفر بسته پدرم…چه كنم؟٢ خون چكد از چشمان ترم…چه كنم؟٢ سوزد از اين غصه جگرم…چه كنم؟٢ مرو ، ماه مدينه مزن ، آتش به سينه ببين ، در موج غم ها شوم ، من بى سفينه مى روى از - دل بكشم آه يا أبتا - يا رسول الله يا أبتا يا رسول الله… بعد تو بينم جور و جفا…أبتا٢ أجر رسالت گردد اَدا…أبتا٢ آتش و دود و خانهء ما…أبتا٢ به پشت در مى زنم صدا…أبتا٢ ز قرآن كوثر افتاد گلِ ، نيلوفر افتاد ببين ، زهراى خود را كه در ، پشتِ در افتاد بسته شود - دستِ يدالله يا أبتا - يا رسول الله يا أبتا يا رسول الله… بعدِ تو سيلى قسمتِ من…أبتا٢ شود دوتا فرقِ بوالحسن…أبتا٢ پاره جگر مى شود حسن…أبتا٢ شود حسينت پاره بدن…أبتا٢ ببين ، در بين گودال شده ، دعوا و جنجال سرى ، بر روىِ نيزه تنى ، گرديده پامال رَوَد به غارت حرم الله يا أبتا - يا رسول الله يا أبتا يا رسول الله…
دلْ پُر محنت-بين غربت-اشكِ حسرت من مى بارم داد از مأمون-آن خصمِ دون-كرده پُر خون قلبِ زارم كجايى ، اى ميوهء دلم جوادم كجايى ، از زهر كين ز پا فتادم كجايى ، بابا بيا برس به دادم واويلا ، آه و واويلا… دلْ شكسته-درها بسته-زار و خسته گشته پدر اى مَه جبين-بيا ببين-از زهر كين دلْ پُر شرر جوادم ، اى نور ديدهء تر من جوادم ، شد لحظه هاى آخر من جوادم ، بر دامنت نِشان سر من واويلا ، آه و واويلا… وقتِ رفتن-دور از وطن-شد دلِ من در شور و شين پريشانم-من گريانم-روضه خوانم بهرِ حسين كربلا ، غوغاى محشرى به پا شد كربلا ، رأس حسين به نيزه ها شد كربلا ، جسمش به خاك و خون رها شد واويلا ، آه و واويلا…
بى قرارم كه ز اندوه و غمت مى سوزم بى قرارم كه از اين عمر كمت مى سوزم سامراى تو نشد قسمت من آقاجان دارم امشب ز فراق حرمت مى سوزم مى سوزم ، با حال مضطرى مى سوزم ، با ديدهء ترى يا مظلوم ، يا امام عسكرى يا مظلوم ، يا امام عسكرى… - مثل زهرا تو به ايام جوانى رفتى تا كه شد فصل بهار تو خزانى رفتى چه كند مهدى تو بعد تو با تنهايى بايد اكنون به كنارش تو بمانى ، رفتى! مى لرزد ، با لرزش تنت مى سوزد ، از داغ رفتنت مى ريزد ، اشكش به دامنت يا مظلوم، يا امام عسكرى… - پسرت بود نبودى تك و تنها آقا پسرت بود كه چشم تو نگردد دريا تو بگو آب همه آب به دستت بدهند پسرت بود كه عطشان نروى از دنيا اى واى از ، عطشانِ كربلا روى خاك ، عريان شده رها مَجْزوزُ ، الرّأسِ مِنَ القَفا يا مظلوم ، سلطان كربلا…
بى قرارم كه ز اندوه و غمت مى سوزم بى قرارم كه از اين عمر كمت مى سوزم سامراى تو نشد قسمت من آقاجان دارم امشب ز فراق حرمت مى سوزم مى سوزم ، با حال مضطرى مى سوزم ، با ديدهء ترى يا مظلوم ، يا امام عسكرى يا مظلوم ، يا امام عسكرى… - مثل زهرا تو به ايام جوانى رفتى تا كه شد فصل بهار تو خزانى رفتى چه كند مهدى تو بعد تو با تنهايى بايد اكنون به كنارش تو بمانى ، رفتى! مى لرزد ، با لرزش تنت مى سوزد ، از داغ رفتنت مى ريزد ، اشكش به دامنت يا مظلوم، يا امام عسكرى… - پسرت بود نبودى تك و تنها آقا پسرت بود كه چشم تو نگردد دريا تو بگو آب همه آب به دستت بدهند پسرت بود كه عطشان نروى از دنيا اى واى از ، عطشانِ كربلا روى خاك ، عريان شده رها مَجْزوزُ ، الرّأسِ مِنَ القَفا يا مظلوم ، سلطان كربلا…
اى گشته از سوى يزدان مؤيَّد هستى تو آئينهء روى سرمد از شوق تو مى طپد دل به سينه ذكر دلم شد محمّد محمّد بَلَغَ العُلی بِکمالِهِ - کَشَفَ الدُّجی بِجَمالِهِ   حَسُنَت جمیعُ خِصالِه - صَلّوا علیه و آله اى نور روى تو چون ماه هستى تو از دلم آگاه عيدى امشبم با توست مولانا يارسول الله مولانا يا رسول الله... - گر تو نبودى نبود آسمان ها با تو بهار آمد و رفت خزان ها در مدح تو حق بيان كرده " لَولاك " ديگر به مدحت چه گويند زبان ها تو پيام مهر و محبّتى -تو تمام خوبى و رحمتى تو رسول و ختم نبوّتى - وَ تو هادىِ همه امّتى دلها از عشق تو شيدا نور حق در رُخَت پيدا عيدى امشبم با توست مولانا يا أبَ الزهرا مولانا يا أبَ الزهرا... - شادى گرفته جهان را چه بى حَد از مَقدم صادق آل احمد مى گيرد امشب دهانم حلاوت با ذكرِ يا جعفر ابن محمّد تو عزيز قلب پيمبرى - تو صفاى سينهء حيدرى تو خودت بهشت منوّرى - تو رئيس مذهب جعفرى ديده بر روى تو شائق مخلوق و مَظهر خالق عيدى امشبم با توست مولانا حضرت صادق مولانا حضرت صادق... - مولا دلِ با هدف روزى ام كن يك سينهء پر شعف روزى ام كن ايّام شادىِ زهراى اطهر ايوانْ طلاى نجف روزى ام كن دلم از ولاى تو منجلى - تو پس از رسول به همه ولى تو ميان معركه چون يلى - على يا على على يا على على و عالى و أعلا ولى و والى و والا عيدى امشبم با توست يا حيدر يا على مولا يا حيدر يا على مولا... چشمم ز نور ولاى تو روشن هستى تو مولا و عبدِ دَرَت من شيعه بُوَد با مُحبّ ات مُحبّ و شيعه بُوَد با عدوى تو دشمن به دلم ولاى ابوتراب - منم آشناى ابوتراب شده ام گداى ابوتراب - منم و عطاى ابوتراب دل از مهرت چو آئينه تنها عشق تو در سينه شيعه هست فاطمى باور دارد از دشمنش كينه بر خصم مرتضى لعنت...