.
#غزل_مصیبت
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باران شدم تا پایِ این روضه ببارم
چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم
امشب کنارِ سفرهیِ اِفطار با اشک
ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم
تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه
میگفت مولا بیصدا مادر ندارم
در روضهیِ کوچه صدا زد یادگارش.....
دیوار ُو در کرده چهها مادر ندارم
مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام
شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم
مادر نباشد این جهان خِیری ندارد
بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم
طفلی گرسنه در خرابه خواب میدید
میگفت بس کن بیحیا مادر ندارم
سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را
مظلومهام بابا بیا مادر ندارم
این روزها آقایِ ما بعد از مناجات
با گریه میگوید خدا مادر ندارم
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
.
#غزل_مصیبت
سالروزِ #تخریب_قبور_ائمه_بقیع
کاش بر رویِ مزارت سایهبانی بود نیست
کاش امشب در بقیعت روضهخوانی بود نیست
کاش یک زائر فقط یک شمع روشن مینمود
جایِ تکّهِسنگ اینجا آستانی بود نیست
کاش جارو میزدم صحنِ شما را با مُژه
گنبدی گلدستهای نام وُ نشانی بود نیست
کاش یک بیرق فقط بالایِ قبرَت بود آه
ریسهبندان صحنِ خاکیِ تو آنی بود نیست
کاش گریه کاش ناله کاشکی سینهزنی
در حریمِ این کریمِ آسمانی بود نیست
کاش خاکِ چادری از خاطرش بیرون شود
یاد دارم پیشِ مادر کودکانی بود نیست
کودکی با ضربهیِ سنگین به پهلو شد شهید
کودکی شد پیر در روضه توانی بود نیست
تکّهای از گوشواره رویِ خاکِ کوچههاست
گوشهای از خانه یاسِ ندبهخوانی بود نیست
#حسین_ایمانی ✍
#سالروز_تخریب #بقیع
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
.
.
#غزل_مصیبت سالروز تخریب بقیع و روضهیِ مادر سادات
ندارد روضهخوانی در جَوارش
نباشد سایهبانی بر مزارش
بقیعش خلوت است امّا نشسته
زنی با چادری خاکی کنارش
عجب آهی به لب دارد بمیرم
سراسر روضه باشد روزگارش
هنوز اِنگار دارد ردِّ پایی
به رویِ چادرِ غرقِ غبارش
به سینه میزند در صحنِ خاکی
به یادِ رازدارِ بیقرارش
به زیرِ معجرِ خاکی گمانم ....
که باشد لَختهخون بر گوشوارَش
میانِ کوچه وقتی که زمین خورد
عصا شد شانهیِ طفلِ نَزارَش
دعایِ ندبه میخواند کنارِ.....
مزارِ خاکیِ شبزندهدارش
#حسین_ایمانی ✍
#امام_حسن_علیه_السلام
#سالروز #تخریب_بقیع
.
.
#غزل_مصیبت
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باران شدم تا پایِ این روضه ببارم
چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم
امشب کنارِ سفرهیِ اِفطار با اشک
ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم
تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه
میگفت مولا بیصدا مادر ندارم
در روضهیِ کوچه صدا زد یادگارش.....
دیوار ُو در کرده چهها مادر ندارم
مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام
شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم
مادر نباشد این جهان خِیری ندارد
بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم
طفلی گرسنه در خرابه خواب میدید
میگفت بس کن بیحیا مادر ندارم
سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را
مظلومهام بابا بیا مادر ندارم
این روزها آقایِ ما بعد از مناجات
با گریه میگوید خدا مادر ندارم
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
.
#غزل_مصیبت
اسرایِ قافلهیِ کربلا و زندانِ کوفه
امان از دستِ نامردانِ کوفه
امان از زیـنب و زندانِ کوفه
شکفته غنچههایِ زردِ زهرا
در این تاریکی و طوفانِ کوفه
پَر و بالِ ملائک میشود فرش
که شب را سَر کند مهمانِ کوفه
اگرچه ضعف میزد در حرم موج
کرم راحت گذشت از نانِ کوفه
تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من
هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه
زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است
کـنایه تحـفهیِ سوزانِ کوفه
میانِ موجهایِ غصّه خوانده
دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
#غزل #کوفه
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.
#غزل_مصیبت
اسرایِ قافلهیِ کربلا و زندانِ کوفه
امان از دستِ نامردانِ کوفه
امان از زیـنب و زندانِ کوفه
شکفته غنچههایِ زردِ زهرا
در این تاریکی و طوفانِ کوفه
پَر و بالِ ملائک میشود فرش
که شب را سَر کند مهمانِ کوفه
اگرچه ضعف میزد در حرم موج
کرم راحت گذشت از نانِ کوفه
تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من
هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه
زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است
کـنایه تحـفهیِ سوزانِ کوفه
میانِ موجهایِ غصّه خوانده
دعـایِ العـجل بارانِ کوفه
#غزل #کوفه
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
یا زین العابدین علیه السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#غزل_مصیبت
من علمدار گریه کن هایم
وارث ناله های زهرایم
انقلابی ترین دعا خوانم
نعرهٔ حیدری ست نجوایم
روضه خوان ها همه غلام منند
به همه نوکران من آقایم
من گلوی بریده بوسیدم
خون رگهاست روی لبهایم
تنِ بی سر شده بغل کردم
جمع کردم ز خاک بابایم
هرچه چیدم تنش درست نشد
زائر ِ قطعه قطعه اعضایم
کمکم کرد بوریا آن شب
تا که برخواستم من از جایم
شاهدِ گریهٔ بنی اسد و
ناله های وحوش صحرایم
بعد ازاین ماجرا حسینی ها
بنشینید پای غمهایم
غیرتی ها بلند گریه کنید
شد اسارت بلای عظمایم
حیدر دسته بستهٔ شامم
جای زنجیر بر سروپایم
عمه ام را بهم نشان دادند
داد زد ای حسین تنهایم
دیدی آخر نمود ،آخرِ عمر
چشم نامحرمان تماشایم
وسط آن همه ارازل شهر
گفت عمه کجاست سقایم
سخت بر من گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات
اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند
اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند
جای عرضِ سلام ، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند
راسِ بابام زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند
دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکه های نان دادند
سرِ هر کوچه با سرِ انگشت
دخترِ فاطمه نشان دادند
بوسه گاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند
#امام_سجاد_علیه_السلام
#غزل_مصیبت
#قاسم_نعمتی