.
#وفات_حضرت_خدیجه
رنگين كمان درد
امشب فضای دل ملال انگيزباشد
پيمانه ی جانم ز غم لبريز باشد
گرآسمان ازدودآهم تيره گرديد
غم آمدوبرجسم وجانم چيره گرديد
اكنون كه مرغ غم سرود غم سُرايد
چشم انتظارم تااجل كي ازدرآيد
اسما بيا همراز وهمدرد دلم باش
هنگام مُردن باخبر ازمشكلم باش
زهرای من از كودكی درموج غم هاست
من می روم امّا دلم در پيش زهراست
هر مادری را شيره ی جان است دختر
هردختری را محرم رازست مادر
امّا پس از من دخترم ياورندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد
ترسم ازاين غم بردلش اندوه آيد
برجان اوبار غمی چون كوه آيد
او را به جای من تو اسما ياوری كن
در حق زهرايم پس از من مادری كن
اين قول را بگرفت از اسما و آن گاه
آهي برآورد و بگفت الحمدلله
اين بانويی كه درره اسلام كوشيد
چشم ازجهان با یک جهان اندوه پوشيد
كی باورش می شدگلش پژمرده گردد
بعد از پدر او ياس سيلی خورده گردد
كی باورش می شد ز گلچين زمانه
بر دست و بازويش نشيند تازيانه
كی باورش می شدكه دربين هياهو
فرياديافضه خُذينی سردهداو
كی باورش می شد كه غم پرور شوداو
درسن هجده سالگی پرپر شوداو
كی باورش می شدشبانه دفن گردد
درطلمت شب مخفيانه دفن گردد
بس كن«وفایی» ازغم سوزان مادر
ديگرمگوازتربت پنهان مادر
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
مُسمّط مربّع
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باور نخواهد کرد داغِ همسرش را
دنیا گرفته همدم و همسنگرش را
امشب سرِ افطار اشکِ دخترش را
دید و تکانی داد با گریه سرش را
دردی فراتر از غمِ بیمادری نیست
مثلِ خدیجه تا قیامت یاوری نیست
یک عمر قلبِ او برایِ من تپیده
در اوجِ تنهایی به فریادم رسیده
هرجا صدایِ غربتِ دین را شنیده
بر شانه بارِ بیکسیهایم کشیده
بیشک خدا میشد تلاشم بینتیجه
خالی اگر میکرد پشتم را خدیجه
اِی اوّلین حامیِ اسلامِ محمّد
زیباترین تصویرِ ایّامِ محمّد
لبخندِ تو شیرینیِ کامِ محمّد
نامِ شما شد مَحو تا نامِ محمّد
رویِ زبانِ مردمِ دنیا بماند
جا دارد این مرثیه را مولا بخواند
بعد از تو غم رزقِ امیرالمؤمنین است
بی تو شب وُ روزِ گلِ یاست چنین است.....
روزی که پشتِ درب روضِه آتشین است
نیلوفری با ضربهای نقشِ زمین است
مادر زمین افتاد دختر هم زمین خورد
تمثالِ تو تا کربلا اِرثِ تو را بُرد
زینب غمِ دینِ خدا را خورد وَاللّه
بر شانه بارِ کربلا را بُرد وَاللّه
پایِ عَلم مردانه باید مُرد وَاللّه
پهلویِ او شد مثلِ زهرا خُرد وَاللّه
دار وُ ندارش شد فدایِ دین وُ قرآن
پیشِ دو چشمش خیزران خورده به دندان
سهمِ حرم بیتابی و قدِّ کمان شد
رزقِ لب ُو دندانِ دلبر خیزران شد
سنگینترین روضِه نگاهِ هیزشان شد
حرف از کنیزی موجبِ لُکنتْزبان شد
اینجا زبانِ نازدانه گیر کرده
شد ندبهخوان میگفت بابا دیر کرده
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
.
#غزل_مصیبت
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باران شدم تا پایِ این روضه ببارم
چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم
امشب کنارِ سفرهیِ اِفطار با اشک
ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم
تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه
میگفت مولا بیصدا مادر ندارم
در روضهیِ کوچه صدا زد یادگارش.....
دیوار ُو در کرده چهها مادر ندارم
مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام
شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم
مادر نباشد این جهان خِیری ندارد
بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم
طفلی گرسنه در خرابه خواب میدید
میگفت بس کن بیحیا مادر ندارم
سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را
مظلومهام بابا بیا مادر ندارم
این روزها آقایِ ما بعد از مناجات
با گریه میگوید خدا مادر ندارم
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س
#مدح_و_وفات
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود
از فرط شوق و شور، سر از پا نمیشناخت
در جادهی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار بودن این زن که ننگ نیست
مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعدهها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست
در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس
مبعث رسید، لحظهی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه میدهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند
اسلام، طفلِ کمنفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد
دیندار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجهی کبری سلام کرد
باید فراگرفت از او رسم و شیوهی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس ِ دیوار فاطمه
بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبیست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست
لطف خدیجه تا به قیامت گرهگشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم اینچنین
اصلاً به حکم قاعدهی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"
✍ #علی_بیرقدار
#وفات_حضرت_خدیجه
.
.
#وفات_حضرت_خدیجه
رنگين كمان درد
امشب فضای دل ملال انگيزباشد
پيمانه ی جانم ز غم لبريز باشد
گرآسمان ازدودآهم تيره گرديد
غم آمدوبرجسم وجانم چيره گرديد
اكنون كه مرغ غم سرود غم سُرايد
چشم انتظارم تااجل كي ازدرآيد
اسما بيا همراز وهمدرد دلم باش
هنگام مُردن باخبر ازمشكلم باش
زهرای من از كودكی درموج غم هاست
من می روم امّا دلم در پيش زهراست
هر مادری را شيره ی جان است دختر
هردختری را محرم رازست مادر
امّا پس از من دخترم ياورندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد
ترسم ازاين غم بردلش اندوه آيد
برجان اوبار غمی چون كوه آيد
او را به جای من تو اسما ياوری كن
در حق زهرايم پس از من مادری كن
اين قول را بگرفت از اسما و آن گاه
آهي برآورد و بگفت الحمدلله
اين بانويی كه درره اسلام كوشيد
چشم ازجهان با یک جهان اندوه پوشيد
كی باورش می شدگلش پژمرده گردد
بعد از پدر او ياس سيلی خورده گردد
كی باورش می شد ز گلچين زمانه
بر دست و بازويش نشيند تازيانه
كی باورش می شدكه دربين هياهو
فرياديافضه خُذينی سردهداو
كی باورش می شد كه غم پرور شوداو
درسن هجده سالگی پرپر شوداو
كی باورش می شدشبانه دفن گردد
درطلمت شب مخفيانه دفن گردد
بس كن«وفایی» ازغم سوزان مادر
ديگرمگوازتربت پنهان مادر
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
مُسمّط مربّع
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باور نخواهد کرد داغِ همسرش را
دنیا گرفته همدم و همسنگرش را
امشب سرِ افطار اشکِ دخترش را
دید و تکانی داد با گریه سرش را
دردی فراتر از غمِ بیمادری نیست
مثلِ خدیجه تا قیامت یاوری نیست
یک عمر قلبِ او برایِ من تپیده
در اوجِ تنهایی به فریادم رسیده
هرجا صدایِ غربتِ دین را شنیده
بر شانه بارِ بیکسیهایم کشیده
بیشک خدا میشد تلاشم بینتیجه
خالی اگر میکرد پشتم را خدیجه
اِی اوّلین حامیِ اسلامِ محمّد
زیباترین تصویرِ ایّامِ محمّد
لبخندِ تو شیرینیِ کامِ محمّد
نامِ شما شد مَحو تا نامِ محمّد
رویِ زبانِ مردمِ دنیا بماند
جا دارد این مرثیه را مولا بخواند
بعد از تو غم رزقِ امیرالمؤمنین است
بی تو شب وُ روزِ گلِ یاست چنین است.....
روزی که پشتِ درب روضِه آتشین است
نیلوفری با ضربهای نقشِ زمین است
مادر زمین افتاد دختر هم زمین خورد
تمثالِ تو تا کربلا اِرثِ تو را بُرد
زینب غمِ دینِ خدا را خورد وَاللّه
بر شانه بارِ کربلا را بُرد وَاللّه
پایِ عَلم مردانه باید مُرد وَاللّه
پهلویِ او شد مثلِ زهرا خُرد وَاللّه
دار وُ ندارش شد فدایِ دین وُ قرآن
پیشِ دو چشمش خیزران خورده به دندان
سهمِ حرم بیتابی و قدِّ کمان شد
رزقِ لب ُو دندانِ دلبر خیزران شد
سنگینترین روضِه نگاهِ هیزشان شد
حرف از کنیزی موجبِ لُکنتْزبان شد
اینجا زبانِ نازدانه گیر کرده
شد ندبهخوان میگفت بابا دیر کرده
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
.
#غزل_مصیبت
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باران شدم تا پایِ این روضه ببارم
چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم
امشب کنارِ سفرهیِ اِفطار با اشک
ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم
تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه
میگفت مولا بیصدا مادر ندارم
در روضهیِ کوچه صدا زد یادگارش.....
دیوار ُو در کرده چهها مادر ندارم
مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام
شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم
مادر نباشد این جهان خِیری ندارد
بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم
طفلی گرسنه در خرابه خواب میدید
میگفت بس کن بیحیا مادر ندارم
سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را
مظلومهام بابا بیا مادر ندارم
این روزها آقایِ ما بعد از مناجات
با گریه میگوید خدا مادر ندارم
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س
#مدح_و_وفات
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود
از فرط شوق و شور، سر از پا نمیشناخت
در جادهی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار بودن این زن که ننگ نیست
مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعدهها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست
در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس
مبعث رسید، لحظهی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه میدهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند
اسلام، طفلِ کمنفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد
دیندار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجهی کبری سلام کرد
باید فراگرفت از او رسم و شیوهی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس ِ دیوار فاطمه
بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبیست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست
لطف خدیجه تا به قیامت گرهگشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم اینچنین
اصلاً به حکم قاعدهی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"
✍ #علی_بیرقدار
#وفات_حضرت_خدیجه
.