eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
937 دنبال‌کننده
31 عکس
6 ویدیو
79 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری! به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست عجب دوای عجیبی چه تربتی داری! در آن جمال علی وار و نور زهرایی عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری! به عشق تو همه عالم شده حسینیه چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری! بدون این که عتابم کنی، عطا کردی چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری! تمام محو تماشا شد عالم ایجاد دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد کبوتر دل من پر زده به سوی حرم مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم خدا کند که بیایم دوباره پا بوست خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من وجود من زده لطمه به آبروی حرم ... ... تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم بده اجازه شبی باز زائرت باشم و روی خاک بیافتم به روبروی حرم چقدر بنده نوازی چقدر آقایی! چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی
. پیش از شروع خلقت، قبل از وجود آدم  وقتی نبود حوا، وقتی نبود آدم تاریک بود و خاموش، حق مانده بود با حق  در هیچ محض، تنها، در آن سکوت مطلق ناگاه از آن سیاهی، زد شعله ای شراره  روشن شد عرش اعلی، با چارده ستاره از بین انجمن سبز، می شد یکی پیمبر  یک نور فاطمه شد، یک نور نیز حیدر یک نور شد حسین و ، یک نور مجتبی شد  از مابقی انوار ، خلق امامها شد جمع ائمه بودند، خندید حق و آنگاه  اینگونه شد مقدر، باشی بقیه الله * یک گل که عطر و بویش، از عرش می شود حس  یک شاخۀ گل یاس، اما به رنگ نرگس چشمت کشیده می شد، با رنگ دلربایی  دست تو را خدا ساخت، بهره گره گشایی مثل هزار و یک شب، هر تار گیسویت شد  تو آمدی و قبله، محراب ابرویت شد پیشانی بلندت، خورشید فاطمی بود  پایان طرح رویت، یک خال هاشمی بود دل برد از خدا هم، خال سیاهت آقا  مبهوت کرد ما را، برق نگاهت آقا در پیش روی ماهت، ابری کشیده می شد  تو پشت ابر و تنها، نور تو دیده می شد آن روز نامتان را، نعم الامیر کردند  در پیچ و تاب زلفت، ما را اسیر کردند * بعد از تولد تو هنگام خلقت ماست  دَم دادی و تن ما، از خاک تیره برخاست مازاد خاک پایت، این قد و قامتم شد  دستان ماهر تو، معمار خلقتم شد تو پادشاه آغاز، من تا ابد گدایت  تو حضرت سلیمان من مور زیر پایت دیر آمدیم و گقتند، رفتی میان صحرا  بیچاره من ... کجایی آقای آسمان ها؟ عمری در انتظارم، با دست های خالی  یکبار هم نگاهی مولا به این حوالی من بی لیاقت اما، تو با لیاقتم کن  من غرق استغاثه، آقا اجابتم کن تو از تبار باران، من اوج تشنه کامی  تو آخر رفاقت، من اوج بی مرامی تا کی به تن کنیم این، پیراهن ریا را؟  در فکر تو نبودیم، آقا ببخش ما را وقتی که تو نباشی، چه نوشی و چه عیشی  برگرد بی قرارم، ای دلبر قریشی باز این دل هوایی، گم کرد دست و پا را  "دل می رود ز دستم، صاحب دلا خدا را" .
چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری! به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست عجب دوای عجیبی چه تربتی داری! در آن جمال علی وار و نور زهرایی عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری! به عشق تو همه عالم شده حسینیه چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری! بدون این که عتابم کنی، عطا کردی چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری! تمام محو تماشا شد عالم ایجاد دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد کبوتر دل من پر زده به سوی حرم مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم خدا کند که بیایم دوباره پا بوست خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من وجود من زده لطمه به آبروی حرم ... ... تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم بده اجازه شبی باز زائرت باشم و روی خاک بیافتم به روبروی حرم چقدر بنده نوازی چقدر آقایی! چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی
. پیش از شروع خلقت، قبل از وجود آدم  وقتی نبود حوا، وقتی نبود آدم تاریک بود و خاموش، حق مانده بود با حق  در هیچ محض، تنها، در آن سکوت مطلق ناگاه از آن سیاهی، زد شعله ای شراره  روشن شد عرش اعلی، با چارده ستاره از بین انجمن سبز، می شد یکی پیمبر  یک نور فاطمه شد، یک نور نیز حیدر یک نور شد حسین و ، یک نور مجتبی شد  از مابقی انوار ، خلق امامها شد جمع ائمه بودند، خندید حق و آنگاه  اینگونه شد مقدر، باشی بقیه الله * یک گل که عطر و بویش، از عرش می شود حس  یک شاخۀ گل یاس، اما به رنگ نرگس چشمت کشیده می شد، با رنگ دلربایی  دست تو را خدا ساخت، بهره گره گشایی مثل هزار و یک شب، هر تار گیسویت شد  تو آمدی و قبله، محراب ابرویت شد پیشانی بلندت، خورشید فاطمی بود  پایان طرح رویت، یک خال هاشمی بود دل برد از خدا هم، خال سیاهت آقا  مبهوت کرد ما را، برق نگاهت آقا در پیش روی ماهت، ابری کشیده می شد  تو پشت ابر و تنها، نور تو دیده می شد آن روز نامتان را، نعم الامیر کردند  در پیچ و تاب زلفت، ما را اسیر کردند * بعد از تولد تو هنگام خلقت ماست  دَم دادی و تن ما، از خاک تیره برخاست مازاد خاک پایت، این قد و قامتم شد  دستان ماهر تو، معمار خلقتم شد تو پادشاه آغاز، من تا ابد گدایت  تو حضرت سلیمان من مور زیر پایت دیر آمدیم و گقتند، رفتی میان صحرا  بیچاره من ... کجایی آقای آسمان ها؟ عمری در انتظارم، با دست های خالی  یکبار هم نگاهی مولا به این حوالی من بی لیاقت اما، تو با لیاقتم کن  من غرق استغاثه، آقا اجابتم کن تو از تبار باران، من اوج تشنه کامی  تو آخر رفاقت، من اوج بی مرامی تا کی به تن کنیم این، پیراهن ریا را؟  در فکر تو نبودیم، آقا ببخش ما را وقتی که تو نباشی، چه نوشی و چه عیشی  برگرد بی قرارم، ای دلبر قریشی باز این دل هوایی، گم کرد دست و پا را  "دل می رود ز دستم، صاحب دلا خدا را" .
چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری! به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست عجب دوای عجیبی چه تربتی داری! در آن جمال علی وار و نور زهرایی عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری! به عشق تو همه عالم شده حسینیه چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری! بدون این که عتابم کنی، عطا کردی چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری! تمام محو تماشا شد عالم ایجاد دمی که قابله قنداقه را به زهرا داد کبوتر دل من پر زده به سوی حرم مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم خدا کند که بیایم دوباره پا بوست خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من وجود من زده لطمه به آبروی حرم ... ... تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم بده اجازه شبی باز زائرت باشم و روی خاک بیافتم به روبروی حرم چقدر بنده نوازی چقدر آقایی! چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی
. پیش از شروع خلقت، قبل از وجود آدم  وقتی نبود حوا، وقتی نبود آدم تاریک بود و خاموش، حق مانده بود با حق  در هیچ محض، تنها، در آن سکوت مطلق ناگاه از آن سیاهی، زد شعله ای شراره  روشن شد عرش اعلی، با چارده ستاره از بین انجمن سبز، می شد یکی پیمبر  یک نور فاطمه شد، یک نور نیز حیدر یک نور شد حسین و ، یک نور مجتبی شد  از مابقی انوار ، خلق امامها شد جمع ائمه بودند، خندید حق و آنگاه  اینگونه شد مقدر، باشی بقیه الله * یک گل که عطر و بویش، از عرش می شود حس  یک شاخۀ گل یاس، اما به رنگ نرگس چشمت کشیده می شد، با رنگ دلربایی  دست تو را خدا ساخت، بهره گره گشایی مثل هزار و یک شب، هر تار گیسویت شد  تو آمدی و قبله، محراب ابرویت شد پیشانی بلندت، خورشید فاطمی بود  پایان طرح رویت، یک خال هاشمی بود دل برد از خدا هم، خال سیاهت آقا  مبهوت کرد ما را، برق نگاهت آقا در پیش روی ماهت، ابری کشیده می شد  تو پشت ابر و تنها، نور تو دیده می شد آن روز نامتان را، نعم الامیر کردند  در پیچ و تاب زلفت، ما را اسیر کردند * بعد از تولد تو هنگام خلقت ماست  دَم دادی و تن ما، از خاک تیره برخاست مازاد خاک پایت، این قد و قامتم شد  دستان ماهر تو، معمار خلقتم شد تو پادشاه آغاز، من تا ابد گدایت  تو حضرت سلیمان من مور زیر پایت دیر آمدیم و گقتند، رفتی میان صحرا  بیچاره من ... کجایی آقای آسمان ها؟ عمری در انتظارم، با دست های خالی  یکبار هم نگاهی مولا به این حوالی من بی لیاقت اما، تو با لیاقتم کن  من غرق استغاثه، آقا اجابتم کن تو از تبار باران، من اوج تشنه کامی  تو آخر رفاقت، من اوج بی مرامی تا کی به تن کنیم این، پیراهن ریا را؟  در فکر تو نبودیم، آقا ببخش ما را وقتی که تو نباشی، چه نوشی و چه عیشی  برگرد بی قرارم، ای دلبر قریشی باز این دل هوایی، گم کرد دست و پا را  "دل می رود ز دستم، صاحب دلا خدا را" .