eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد شرمنده‌ام من از رُخ مولای پرده‌پوش گویید با امام زمان از غم فراق دیگر برای گریه‌کنانش نمانده هوش گریه نکرد آن‌که به جَدِ مطهرش والله هست معرفتش کمتر از وحوش بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین هر کس کشید بار غمش را به روی دوش ** جانم فدای داغ امامی که بین تب می‌سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش مقتل نوشته است که زین العباد را بستند بین سلسله بر مرکبی چموش لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت: از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید آمد میان سلسله خون در رگش به جوش
مناجات با امام زمان ارواحنا فداه ماه خدا با روزه داری تو زیباست افطارها نام شما روی لب ماست هرشب به شوق دیدن تو گریه کردم دلتنگی فرزند از دوری باباست ماه ضیافت ماه دیدار حبیب است در پای سفره چشم ها بر دست آقاست قربان خدمتکار های خیمه تو قربان چشمی که در آن روی تو پیداست ای کاش می شد سر به زانویت گذارم نوکر جدا از صاحبش تنهای تنهاست در خواب هم یکبار رویت را ندیدم دیدار تو زیباترین ساعات رؤیاست راضی نمودن های تو یک راه دارد این خانواده قلبشان در دست زهراست حساس هستی روی نام مادر خود آن مادری که پشت در هم فکر ماهاست او سوخته تا که محبانش نسوزند دلواپس ما در پریشانی فرداست سوگند بر شاه نجف فردای محشر شرط شفاعت های زهرا حب مولاست نورعلی در صورت ما جلوه کرده حب امیرالمومنین سرمایهٔ ماست بعد از نجف آوارهٔ کرببلایم ارباب جان من اربعینم لنگ امضاست نازم به آن دلدادهٔ محمل نشین که بر صورت رأسی جدا غرق تماشاست فریاد زد چشم علمدار تو‌روشن زینب اسیر چشم های بی مداراست شمر و سنان با خنده می گفتند زینب این سر که می‌بینی به نیزه رأس سقاست سرها همه بر نیزه ها خون گریه کردند برحال زینب بی صدا خون گریه کردند
یاصاحب الزمان عجل الله تعالی لک الفرج به شوق وصل شما راهی بیابانم چه می شود سفر اربعین نمی دانم!! تمام راه نجف تا به کربلا با خویش حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم نسیم صبح مشایه لطافتی دارد دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو قسم به موی پریشان تو پریشانم دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل چه عاشقانه شده آیه های قرآنم قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش گرفته داغ جدایی تو گریبانم زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من حسین غیرتی ام ای شهید عریانم کنار پیکر عریان خجالتم دادند نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی چرا قبول نکردند من مسلمانم امانتی تو را جا گذاشتم در شام بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم بدون غسل و کفن بین چادری خاکی تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
یا صاحب الزمان ارواحنافداک همهٔ عمر گرفتار بلا باشم من شک ندارم همهٔ خواستهٔ تو این است لحظه‌ای هم که شده عبد خدا باشم من تا زمانی که دلم خانه این و آن است جا ندارد که پذیرای شما باشم من کاش می شد تن بی‌سر بکشم ناز تو را غرق خون یار شما چون شهدا باشم من تابه کی در پی گی‌سوی تو آواره شوم دردمندانه به دنبال دوا باشم من چِقَدَر غرقِ گنه بودم و تو می‌دیدی همه عمرم خجل از روی شما باشم من ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی زائر خیمه سبزت به کجا باشم من کاش می‌شد که به همراه تو یک فاطمیه میهمان حرم کرب و بلا باشم من جان آن مادر غم‌دیده و بی یار بیا به گرفتار میان در و دیوار بیا
السلام علیک یاصاحب الزمان گره از کار دل وا می‌شد ای کاش برای دیدنت ای حضرت اشک دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش سحرگاهی به یمن مقدم تو سرای ما مصفا می‌شد ای کاش وجود زخمی و آلوده ی من به پیش پای تو پا می‌شد ای کاش دل غمدیده و پر درد ما هم به دست تو مداوا می‌شد ای کاش میان زمره ی چشم انتظاران ز زحمت نام ما جا می‌شد ای کاش دل آواره‌ام در زیر پایت شبیه خاک صحرا می‌شد ای کاش مسیر وصل ما هم چو شهیدان به سوی آسمان ها می‌شد ای کاش دم آخر تن صد پاره ی ما غبار راه زهرا می‌شد ای کاش دل نامحرم ما محرم آن غریبی‌های مولا می‌شد ای کاش پس از چنیدن و چند صد سال گریه دگر دستان او وا می شد ای کاش به برق ذولفقاری خاک خورده غرور شیعه معنا می‌شد ای کاش مزار مخفی یاس مدینه به دستان تو پیدا می شد ای کاش غرور چادر خاکی کجایی عزیز فاطمه پس کی میایی
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه یا ایها العزیز نظر کن به سوی ما تا کی برای نافله های سحر گهی با خون دل شود دل شب ها وضوی ما گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت بر تار موی تو گرهی خورده موی ما ساقی اشک! بر دل ما هم سری بزن بوی میِ طهورِ تو دارد سبوی ما هم چون نسیم در به درم می کنی چرا؟ پس کی رسد به خیمۀ تو جستجوی ما آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما ای شهریار عشق به نام مقدست باشد وصال تو همۀ آرزوی ما روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد بغضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما ای نازنین فاطمه برگرد از سفر خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر