نگارِ ما
وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد
یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد
خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما
دنیا ز نورِ تو وُ جَدِ تو منوّر شد
با دسته گلهای پُرِ از نیلوفر و یاسی
میلادِ مسعودِ تو با خاتم برابر شد
امشب که بزمِ عاشقان در اوج شادی است
آری که غرقِ شور و شادی قلبِ کوثر شد
دل میشود شیدا به عشق فجرت ای صادق
آن روز که زیباییِ حسنت مُصوّر شد
آیینه ی چشمانِ تو از جنسِ باران است
امشب میِ میخانه ها لبریزِ ساغر شد
رازِ فلق در آسمانِ روشنت جاریست
بستانِ زهرا (س) از گُلِ جانت معطّر شد
قلبِ جهان امشب چه زیبا می تراود در
صبحی که از شوقِ سرشکِ مژه ات تر شد
جانِ زمین و آسمان لبریزِ احسانت
خاکِ قدومت سرمه ی چشمانِ مادر شد
شوریست در لبخندِ تو از جنسِ آیینه
در خانه ی باقر(ع) پُرِ از عود و عنبر شد
دشت و بیابانها و دریاها به شوقِ تو
لبریزِ شور و شادیِ جانانه یکسر شد!
#هستی_محرابی
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت
نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت
تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم
از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم
چه حضوری که از آن عشق بشارت میداد
چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد
نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است
آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است
عطرِ سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است
شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است
هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست
حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست
مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد
سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد
نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست
آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست
پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد
پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد
از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید
صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید
جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست
دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست
به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد
از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد
بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد
دامنش دولتِ مسعود امانت دارد
شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع)
شده پروانه ی شمع اش به دو عالم موسی(ع)
حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است
ز نسیمش همه درهای اجابت باز است
نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است
کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است
یازده بار زمین سر به خضوع آمده است
از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است
یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید
بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید
یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار
آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار
شانت این بس پسرت حضرت مهدی(ع) باشد
بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد!
#شعر_ولادت_حضرت_امام_حسن_عسکری
#سامرا
#هستی_محرابی
بهاران طی شد و یارم کجایی
تو ای یارِ وفادارم کجایی
کجایی لاله ی دامانِ نرگس
نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی
تو را می خواهم ای گل در کنارم
دلی خون از زمان دارم کجایی
نَمی باران بزن بر انتظارم
که بی تو اشکِ خون بارم کجایی
بیا ای رازِ شور انگیزِ هستی
کلیدِ مشکلِ کارم کجایی
من و جمعه من و بوی فراقت
طبیبِ جانِ بیمارم کجایی
شبِ بی حاصلِ ما را سحر کن
طلوعِ فجرِ دیدارم کجایی
نسیمِ صبح از بوی تنِ توست
سحرها کرده بیدارم کجایی
تو مثلِ عطرِ باران دلربایی
نشاطِ رنگِ رخسارم کجایی
بیا از چشمِ تو حاجت بگیرم
چنان از درد سرشارم کجایی
تویی حاتم منِ مسکین به پایت
اسیرِ کوچه بازارم کجایی
مرا آهِ فراقِ سینه سوزت_
ز عالم کرده بیزارم کجایی
شرارِ خون نشسته در دلِ من
ببین این اشکِ تکرارم کجایی
من هر شب در دلِ تنگم به یادت_
نهالِ عشق می کارم کجایی
بیا آرامِ جانِ بی قرارم
به هجرِ تو گرفتارم کجایی
میانِ صحنها و هر رواقی_
به دنبالِ رُخِ یارم کجایی
همی ترسم بمیرم از جدایی
نبینم روی دلدارم کجایی؟!
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#هستی_محرابی
#نذر_میلاد_امام_محمد_باقر_ع
چون حسین باشد سهیمِ حوضِ کوثر از حسن(ع)
می شود اینجا پسر از او و دختر از حسن
چونکه باشد باقر از سیبِ گلابِ فاطمی
نیمه ای هست از حسین و نیمِ دیگر از حسن
گر چه می باشد حسین بابای زین العابدین
باز او دارد عروسی مثلِ کوثر از حسن
با دو خورشید از قضا سر میزند ماهِ تمام
امتنان دارد بسی اینجا برادر از حسن
بر هدایت بر بشر، گو چارده نور آمده
نُه فروغِ سرمدی باشد معطّر از حسن
امتدادِ نور قطعاً صورتی جز نور نیست
پس چه فرقی گر نشد جنسِ مذکر از حسن
می شود باقر همان بحرالعلومِ شیعیان
او که باشد وارثِ محراب و منبر از حسن
راضی و خشنود باشد زین قرابت تا ابد
قلبِ زهرا و علی و هم پیمبر از حسن(ع)
#هستی_محرابی
#حضرت_علی_اصغر #مدح_حضرت_علی_اصغر
میلادِ غنچه اصغره، او ناشکفته پرپره
وجودِ نازنینِ او، به کربلا مُعطّره
امشب چقد گل میریزن، لاله و سنبل میریزن
سبد سبد از آسمون، رو سرِ بلبل میریزن
نورِ دلِ امام حسین، شمسِ منیرِ مشرقین
چشم و چراغِ عالمین، صفایِ قلبِ زینبین
میلادِ غنچه اصغره، او ناشکفته پرپره
گو غنچه ی بهار اومد، اصغرِ شیر خوار اومد
او کربلا یه محشره، بابا رو افتخار اومد
این شورِ آسمونیه، یا گهواره جنبونیه
بابا لالایی میخونه، آخرِ شادِمونیه
لالا لالا گلِ لالا، بخواب تو آغوشِ بابا
داره میریم کرببلا، کوچکترین یارِ ولا
تو یاوری کنی مرا، یه وقت نگی زوده حالا
میلادِ غنچه اصغره، حیف به زودی پرپره
تو یاسِ قنداقِ منی، سلاله یِ باغِ منی
تو کربلای پُر بلا، سنگینترین داغِ منی
لالا لالا گلِ بهار، داغِتو رو دلم نزار
ای عنچه ی بی برگ و بار،سرت رو آغوشم بزار
اینقد نباشی بی قرار، برام تو اشکِ خون نبار
لالا لالا اصغرِ من، صلابتت باورِ من
بریم به دشتِ کربلا، تو آخرین یاورِ من
میلادِ غنچه اصغره، او ناشکفته پرپره
این هم گلِ گلابِ من، مبارکِ ربابِ من
رُخش چو آفتابِ من، نِگاش توان و تابِ من
هر چی میخوای شیرش بده، یه شکمِ سیرش بده
اگه بازم دوباره خواس، تو رو خدا گیرش نده
به زودی کربلا میره، تو عرصه ی بلا میره
اونجا اگه تشنه باشه، آبِ گلوش دشنه باشه
میلادِ نازِ اصغره، حیف به زودی پرپره
ای نو بهارِ سینه ام، برادرِ سکینه ام
اینجا کجا و کربلا، باغِ گلِ مدینه ام
نازِ تو رو می خرَمت، به کربلا می برَمت
گر اونجا آب و شیر نبود، تیرِ بلا میدهنَت
لالا لالا گلِ امید، بهار اومد تو رو ندید
خزون اومد نگاه تو چید، شدی تو آغوشم شهید
میلادِ غنچه اصغرَه، او ناشکفته پَرپره
وجودِ نازنینِ او، به کربلا معطّره
#هستی_محرابی
#امام_علی #مدح_امام_علی
باید که تو را عالیِ اعلا بنویسم
در شعر و غزل یکسره زیبا بنویسم
باید بزنم نام تو را بوسه ای از عشق
در هر دو جهان سیّد و مولا بنویسم
از عطرِ نگاهِ تو خدا معجزه ای ساخت
اینکه به ولای تو تولّا بنویسم
باید که تو را از همه ی مردمِ دنیا
غمخوارِ دلِ حضرتِ طاها(ص)بنویسم
شد عطرِ نسیمِ تو پراکنده به عالم
از نازِ نفس های تو زهرا(س)بنویسم
حیدر شده ای تا که تو را با قلمِ نور_
بر پیکره ی عرشِ معلی بنویسم
هر جا که بوَد نامِ تو ما قبله نداریم
من روی تو را قبله ی دنیا بنویسم
تو برکه ی عشقی و جهان تشنه ی جامت
از جامِ غدیرِ تو گوارا بنویسم
ایوانِ طلای تو مرا باغِ بهشت است
در عشق گمم کردی و پیدا بنویسم
در محضرِ والای شما نذرِ من این است
تا هست مرا عمر ز مولا بنویسم
من عشقِ علی(ع)را به دو عالم نفروشم
بر لوحِ دلم عاشق و شیدا بنویسم!
#هستی_محرابی
مولایِ متقین
نشانه ی ولایت از ریشه ی یقین است
این گفته ی خدا بر محمدِ امین است
پیمبرِ مُکرّم ، در حجهًُ الوداع گفت
منصوبِ این خلافت، امیرِمؤمنین است
این آخرین پیام است از جانبِ خداوند
حُسنِ خِتامِ آیات، تکمیلِ باغِ دین است
این شد وصیتِ من، ای حاضرین و غایب
حیدر به جایِ احمد، همواره جانشین است
هر کس که من ولی ام، از بعدِ من علی است
هُمامِ شاهِ شوکت، مولایِ متقین است
در نزدتان سپارم، این ثِقلِ اکبرم را
چون عزٌت دو عالم، از برکتِ همین است
قرآن فروغِ جان و، عِترت چو اهلِ بیتم
تا نزدِ حوضِ کوثر در نزدتان امین است
محراب و منبرِ من، این نورِ انورِ من
شایسته ی مقامِ خورشیدِ عالمین است
بر فاطمه مبارک، این جلوه ی امامت
در نسلِ کوثرِ او، این حُجتِ مُبین است
در هِلهِله ملائک، از آسمانِ بالا
این شور و شادمانی، از عرش تا زمین است
این سلسله امامت، تا عرصه ی قیامت
از ریشه ی علیُ وَ آلِ طاهرین است
بر مؤمنین مبارک پیوندِ این ولایت
نا محرمان بدانند این حقٌِ شاهِ دین است
نامِ غدیر مُهریست بر تارُکِ امامت
هر آن که کرده بیعت پاداشِ او برین است
ای شیعیان امروز بر گِردِ هم نشینید
هیجدهم ذیحَجه اعیادِ مسلمین است
حور و ملَک به شادی این نغمه می نوازند
مولا علیِ اعلا امامِ اولین است!
#هستی_محرابی
#مدح_حضرت_علی_علیه_السلام
صبحدم باغ غزلخوان شد و عید آمده است
مژده ای اهلِ ولا عیدِ سعید آمده است
باز از عرشِ خدا بانگِ نوید آمده است
که به پیغمبرِ ما یارو مرید آمده است
شورها در همه آفاق وَزد از قدمش
دو جهان در کنفِ بخششِ جود و کرمش
چشمه ای هست که از برکه ی خُم جوشیده ست
مثلِ سروی ست که از باغِ ولا روییده ست
بس که در جان و دلش نورِ خدا تابیده ست
عطرِ مینوی جبینش به جهان پیچیده ست
نور این بار ز سر چشمه ی توحید دمید
پلکِ هر پنجره بگشای که خورشید دمید
فرش تا عرش شده شیفته ی بوی تنش
از همه دل ببرَد جاذبه ی هر سخنش
تا ابد سبز بوَد گلشنِ باغ و چمنش
حَسناتِ همه عالم شده ماتِ حَسنش
به فدای تو و چشمِ تو شدن شیرین است
بخدا عاشقیِ ما به تو از دیرین است
اولین قبله ی عالم شهِ بطحا باشد
نفسش پاکتر از جانِ مسیحا باشد
یار و غمخوارِ نبی همسرِ زهرا باشد
مدح خوانش همه از عالمِ بالا باشد
هر کسی دل به دلش داد مکرّم شده است
یک شبه از کرَمش شهره ی عالم شده است
عشقِ او بر همگان جان جهان می بخشد
نفسش بر دلِ عالم هیَجان می بخشد
عطرِ ایمان به همه کون و مکان می بخشد
بوی امید به هر پیر و جوان می بخشد
باید از سینه ی او طعمِ محبت بچشیم
از خُم جاریِ او نورِ ولایت بچشیم
سیرت و صورت قرآنِ مجسم علی است
جلوه و جاذبه ی روی دو عالم علی است
یارِ دیرینه ی پیغمبرِ اعظم علی است
مکه و سعی و صفا چشمه ی زمزم علی است
رَه بجایی نبرَد آنکه تو را رد کرده است
بیشتر چون ز همه او به خودش بد کرده است
عشق با شور و شعَف گشته غزل خوانِ علی
عقل یکسر شده درمانده ی عرفانِ علی
صورت و سیرتِ قرآن همه برهانِ علی
جانِ ناقابل ما باد به قربانِ علی
از همان روزِ ازل دل به نگاهش دادیم
دل و جان در گروِ زلفِ سیاهش دادیم
دم به دم نامِ علی وردِ زبانم شده است
هر نفس زمزمه ی ذکرِ اذانم شده است
یادِ او عافیتِ روح و روانم شده است
مِهرِ او قوّتِ شیداییِ جانم شده است
روزِ مولودِ تو ما یکسره شادیم علی
از ازل دل به تولای تو دادیم علی!
صورتِ کعبه ی عالم جهتش سوی علی ست
لیله القدرِ نبی طره ی گیسوی علی ست
سیرِ توحید و نمازم همگی روی علی ست
عطرِ گلهای بهشت از نفس و بوی علی ست
زیرِ ایوانِ طلب لب به دعا محتاجیم
به نگاهت به همین حال و هوا محتاجیم!
#هستی_محرابی
#السلام_علیک_یا_امیر_المومنین
خوشا آن دل که شیدای علی شد
ز جان مستِ تولّای علی شد
خوشا آنکه به صوتِ عاشقانه
اذان گویِ مُصلّای علی شد
دلِ او از زلالِ عشق لبریز
غزل خوانِ سراپای علی شد
خوشا جانی که دردش را شنیده
وَ قلبش چاهِ غم های علی شد
میانِ کوه و جنگل دشت و دریا
دلش آهوی صحرای علی شد
خوشا آنکه تمامِ مشکلش حل
به یمنِ ذکرِ یک "یای" علی شد
طوافِ کعبه و سعی و صفایش
همه در سِرّ معنای علی شد
به نخلستانِ غربت مرغِ جانش
رفیقِ درد و غمهای علی شد
چو ماهی مست و شیدا در دلِ آب
اسیرِ موجِ دریای علی شد
خوشا بر حالِ آنکس در دو عالم
براتش مُهر و امضای علی شد
به همراهِ پیمبر تا به معراج
خدا رازِ تسلّای علی شد
شبِ معراج تندیسِ امامت
ز دستِ حق اعطای علی شد
#هستی_محرابی
#مدح_مولا_امیر_المومنین_علی_ع
امشب از عرشِ خدا آمد ندای اَلرَّحیل
بر زمین آیند حوران پا به پای جبرئیل
دسته دسته آمده حورانِ جنّاتُ النَّعیم
تهنیت گویند بر احمد رسولِ ذوالکریم
امشب از عرشِ خدا آمد نزولِ هل اتی
یا محمّد(ص) جانِ تو جانِ علیِ مرتضی
شکرِ این نعمت خدا را حمد و تسبیح می کنند
چون ولایت را در این آیینه تشریح می کنند
هم زمین هم آسمان یکباره در مدح و ثنا
در مقامِ شامخِ آن ماجدِ خیرُالوَری
نیّرِ اعظم تجلّی می کند در کوهِ طور
در دلِ کعبه درخشد ماهِ مِرآت الظّهور
فوج فوج یکسر ملائک مکه تا سعی و صفا
نور باران می شود هم مشعر و کوهِ منا
حِشمت و جاه و جلالِ آن امیرِ ذوالمِنَن
ازجلال و جلوه اش روح الاَمین آمد سخن
مرتضی نورِ ولایش بر همه دلها نشست
این همایون است و بختِ حضرتِ زهرا نشست
در مقامِ انتصابِ پرده دارِ آن حرم
سر فرود آرد لوح و عرش و کرسیّ و قلم
می رسد بانگ ملائک یکسر از عرشِ برین
تهنیت گویند بر مولا امیرالمومنین (ع)
سرزمینِ مکه یکسر می شود فرشِ چمن
عنبری شد سینه ها از بویِ یاس و یاسمن!
#هستی_محرابی
#برداشتی_مختصر_از_خطبه
#حضرت_زینب_س_در_کاخ
#یزید_لعنت_الله_علیه
«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ
سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰]
بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار
گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار
در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه
خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار
بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران
پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار
منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا
لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار
سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف
محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار
حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_
لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار
با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود !
کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار
استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم
ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار
بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_
اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار
انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند
با همه افشاگری های یزیدِ می گسار
با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید
ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار
ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_
با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار
اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_
در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار
ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود
زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار
راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست
این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار
آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_
یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_
لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_
بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار
تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است
تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار
در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند
عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار
مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_
بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار
ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده
از زبانِ پاک بانوی متین و استوار
کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است
این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار
جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_
"کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
#هستی_محرابی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
این حسین(ع) کیست که در قلبِ همه جا دارد؟
این همه عاشقِ دیوانه وُ شیدا دارد
این حسین کیست که نامِ کرمش در دو سرا
این چنین پیشِ خدا رتبه ی اعلا دارد
این حسین کیست که با مشعلِ فرزانه ی خویش
عالمی سر به سر از نور و تولٌا دارد
این حسین کیست حریمش شده خلوتگهِ دل
حَرمِ دیگری در عرشِ مُطَلّا دارد
این حسین کیست که شد زینتِ دامانِ نبی
از لبِ پاکِ نبی بوسه ی زیبا دارد
این حسین کیست که از کشتنِ او چشمِ خدا
اشکِ خون در حرمِ عالمِ بالا دارد
این حسین کیست که در قتلگهِ کرببلا
رقصِ او در برِ شمشیر تماشا دارد
این حسین کیست که خونش ثمرِ کرببلاست
در دلِ تیر و سَنان باغِ مُصلّی دارد
این حسین کیست که در سلسله ی عرشِ خدا
این همه از غمِ این داغ مُعَزّا دارد
این حسین کیست دو عالم همه در حلقه ی اوست
این چه شوریست در این دایره بر پا دارد
این حسین کیست که نامِ او شده مرهمِ غم
نفسی پاکتر از جانِ مسیحا دارد
این حسین است دلِ فاطمه (س) وُ جانِ علی(ع)
ریشه در باغِ خداوندِ تعالی دارد
این حسین است، همان صاحبِ کشتیِ نجات
نامِ او چون پدرش حُرمتِ والا دارد
این حسین است گلِ سر سبدِ هر دو جهان
پدری چون علی و(ع) مادری زهرا(س)دارد
این حسین است که در عشقِ خدا غوطه ور است
کربلایش ثمر از آن شبِ احیا دارد
این حسین است فروغِ ازلی و ابدی
قطره از برکتِ او وسعتِ دریا دارد
این حسین است همان شافیِ فردایِ جزا
بر مُحبّانِ خودش صورتِ امضا دارد!
این حسینی که به حق، صاحبِ اسمِ اعظم است
که ز هفتاد و سه هفتاد و دو تنها دارد
حرمتِ نامِ حسین است که آن ذاتِ کریم
نظرِ لطفی اگر بر همه ی ما دارد
#هستی_محرابی