در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
هر چند کائنات گدای درِ توأند
يک آفريده نيست که داند سرای تو
تاج و کمر چو موج و حباب است ريخته
در هر کنارهای ز محيط سخای تو
آيينهخانهایست پر از ماه و آفتاب
دامان خاکِ تيره ز موج صفای تو
هر غنچه را، ز حمد تو جزویست در بغل
هر خار میکند به زبانی ثنای تو
در مشت خاک من چه بود لايق نثار؟
هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو
عام است التفات کهن خرقهی عقول
تشريف عشق تا به که بخشد عطای تو
غير از نياز و عجز که در کشور تن است
اين مشت خاک تيره چه دارد سزای تو؟
«صائب» چو ذره است و چه دارد فدا کند؟
ای صد هزار جان مقدس فدای تو
#صائب_تبریزی
کشتی های نجات
ما گداییم و گدا در آستان اهل بیت
هم گدا ، هم عاشق و هم میهمان اهل بیت
ساکن گلزار آل الله باش ای دل مدام
می کند جان را معطر بوستان اهل بیت
روشنی در روشنی می تابد از رخسارشان
تیره گی هرگز ندارد آسمان اهل بیت
بارش ابر کرامت را ببین در روز و شب
از کران آسمان بی کران اهل بیت
می کند پرواز تا آنسوی مرز روشنی
هر که بگشاید پری در آشیان اهل بیت
می خورد آب حیات از چشمه سار آفتاب
هر که آمد در حریم جاودان اهل بیت
هر که بر درگاهشان دست نیاز خود گرفت
می شود مشمول لطف بی امان اهل بیت
هر که رخ بر آستان بندگی حق نهاد
سوی او باشد نگاه مهربان اهل بیت
عاقبت خیری اگر داری طلب از زندگی
گوش جان بسپار دائم بر بیان اهل بیت
ابتدا تا انتها در راستای بندگی
صرف شد در راه حق تاب و توان اهل بیت
مقصد حق را اگر خواهی چو «یاسر» در جهان
دل جدا هرگز مدار از کاروان اهل بيت
**
محمود تاری «یاسر»
*در وصف مداح،،،*
در قلّه ای از معرفت پیداست مدّاح
در اعتقادش کوهِ پا بر جاست مدّاح
هیئت بهشت دائم روی زمین است
اینجا مقیم جَنًّةُ الْمأوا ست مدّاح
در روضه ی رضوانِ هیئت چون در آید
زیباتر از سرسبزیِ طوباست مدّاح
فریاد او وقفِ عزای اهل بیت است
آئینه دار گلشن طاهاست مدّاح
سربازی از سربازهای جبهه ی نور
تنها طریق نور را پویاست مدّاح
خود را به دنیا کی فروشد مادح عشق
جایی که جاهش برتر و والاست مدّاح
لبریز از شور و شعور و عشق باشد
شور و شعور و عشق را معناست مدّاح
بهر دفاعِ از ولایت سینه چاک است
یعنی که در این عرصه چون دریاست مدّاح
در خطّ گلگون ولایت رهرو حق
در حفظ سنگرهای دین کوشاست مدّاح
باشد نشان افتخار او به عالَم
تنها غلام حضرت مولاست مدّاح
باشد ارادتمند درگاه حسینی
در این ارادت واله و شیداست مدّاح
در کُلُّ اَرْضٍ کربلا خود را ببیند
یعنی دلاور مرد بی پرواست مدّاح
تن زیر بار ذلّت دونان نداده ست
آزاده ای در عرصه ی دنیاست مدّاح
آزادگی را از حسین آموخته او
قالوا بَلیٰ را در بلا جویاست مدّاح
وقتی که می خواند حسینم وا حسینا
دریایی از احساس عاشوراست مدّاح
وقتی که می گوید ز سقّای علمدار
لب تشنه ی یک جرعه از سقّاست مدّاح
وقتی که می خواند امان از اشک زینب
گریان برای زینب کبراست مدّاح
دارد به لب ها نغمه ی یَابْنَ الْحَسَن را
در انتظار مهدی زهراست مدّاح
از ما نباشد آن که غیر حق بگوید
هر جا حقیقت رخ نمود آنجاست مدّاح
“یاسر” به بازار ولا حق می فروشند
تنها خریدار چنین کالاست مدّاح
#استاد حاج محمود تاری
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_شعبان
بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابری ست خدایا! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم
موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟
صاحب "حیّ علی ... "! لقمه ی نوری برسان
سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟
کاتبان تو مــــرا خطّ امانـــــی دادند ...
کشته ی خال توام، خط امان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش
آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم
با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟
غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل
سینه خالی ز معانی ست، بیان را چه کنم؟
علیرضا قزوه
یا رب دوباره وقت دعای سحر شده
این دل برای بزم دعا مفتخر شده
اُدعونی استجب لکم تو خدای من
بر من بشارتی است که وقت نظر شده
با این همه خطا و معاصی ام ای خدا
دیگر دعای نیمه شبم بی اثر شده
من در گناه کردن تو شهره گشته ام
جنس دلم به سختی جنس حجر شده
کاری برای قبر و قیامت نکرده ام
غفلت برای بنده ی تو دردسر شده
این روزه ها حریف جهنّم نمی شود!
یا رب ببین که بنده ی تو بی سپر شده
رحمی نما وگرنه ز دست تو می روم
حالم شبیه حال دل محتضر شده
هر شب برای حال خودم گریه می کنم
تنها بهای من نم اشک بصر شده
با "یا حسین" به درگه تو رو نموده ام
یعنی که خوان رحمت تو پر ثمر شده
محمد فردوسی
اصلا این ماه عجب حال و هوایی دارد
رمضان در دلِ خود کرب و بلایی دارد !
کامِ خشکیده ولب های ترَک خورده ی ما
در تبِ روضه ی تو شور و نوایی دارد !
پای سجّاده ی اِحیا و مناجات و سحر
جز ولای تو دلِ ما چه دعایی دارد ؟
بار ها عهد شکستیم و تو با ما ماندی
چه کسی جز تو چنین مهر و وفایی دارد ؟
مال و جان؟ همسر و فرزند؟ قبول است آقا
کربلایی شدنِ ما چه بهایی دارد ؟
دست می گیرد و دل می برد و می بخشد
این حسین کسیت که این گونه عطایی دارد ؟
دلمان لک زده یک بار زیارت برویم
دلِ غمدیده ی ما نیز خدایی دارد !
با لبِ تشنه و در گرمی ظهرِ رمضان
بردنِ نامِ تو آقا چه صفایی دارد
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد
آه يکى گرفت ،به پاى همه نوشت
ما باهم آمديم که با هم حساب کرد
با اين خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
يک دم صدا زديم, دمادم حساب کرد
پيش کريم ، دست به جيبم نميبرم
خرج من است، کيسه حاتم حساب کرد
کارم اگر نداشت پس اينجا چه ميکنم؟!
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد
مقصد عبوديت که نباشد، نميشود
حتى روى عبادت بلعم حساب کرد
معلوم بود آبرويم را نميبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد
ما را اگر خدا نخرد، ميخرد على
بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد
اين گريه قابليت غفران نداشت که...
پس روى گريه هاى محرم حساب کرد
فرمود "بالحسين" بگو،گفتم و خريد
يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد
چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند
ممنون حيدريم که درهم حساب کرد
#علي_اكبر_لطيفيان
#مناجات
ویژه #ماه_مبارک_رمضان
#امام_حسین علیه السلام
#مرضيه_عاطفی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تشنه ام آب حیاتی برسانید به من
لذت صوم و صلاتی برسانید به من
رمضان آمد و گفتم: بِعَلیٍّ ألعفو ...
گوشه-چشمی، نظراتی برسانید به من
توبه کردم به خدا! تا که محلّم بدهید
طبق عادت حسَناتی برسانید به من
غرق در معصیتم؛ شوقِ هدایت دارم
باز کشتی نجاتی برسانید به من
رزق چشمان مرا بیشتر از پیش کنید
کنج هیات برکاتی برسانید به من
تا که جاری شوم از روضه جانسوزِ حسین
خبر از آب فراتی برسانید به من
نگذارید از این داغ شبی دق بکنم
لااقل یک عتباتی برسانید به من
کربلا، حرکتِ پرچم، من و #بین_الحرمین
باز هم برگ براتی برسانید به من
.
#مناجات_با_امام_زمان_ارواحنا_فداه
ناخداى كشتى بحر ولا يابن الحسن
لنگر دین خدای کربلا یابن الحسن
عاشقانت را بگو كى وعده ى ديدار ما ؟
كربلا يا در نجف يا سامرا يابن الحسن
كي شود بر دست گيري ذوالفقار جد خود ؟
عدل را بر پا كنى چون مرتضي ياابن الحسن
هر شب جمعه زيارت مى كنى با اشك چشم
قبر شش گوش غريب نينوا يابن الحسن
دير شد ديدار رويت ، درد هجران تا به کی ؟
بر ظهورت روز و شب دارم دعا یابن الحسن
من ندارم طاقتى مانند يعقوب نبى
يوسف زهرا به امدادم بیا یابن الحسن
بی وفایم من گنهکارم ز تو شرمنده ام
عفو کن مولا به خود کردم جفا یابن الحسن
جان زهرا مادرت رحمى نما گر چه بدم
لحظه ای از خود مکن ما را جدا یابن الحسن
#مناجات
باز هم دارد به من مولا محبت می کند
بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند
توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان
گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند
من فراری ام ولی، دائم خودش دنبالم است
در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند
می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود
از گناهش هرکه اظهار ندامت می کند
هر کسی یک جور در این راه خالص می شود
شیعیان را آزمایش با ولایت می کند
هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد
اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند
ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است
هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند
در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند
هر که زهرایی شود احساس غربت می کند
ریشه های چادر خاکی امید شیعه است
گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند
وحید محمدی
#مناجات_باخدا #ماه_رمضان
درهوای بارانی کار دست چشمان است
می شود پر از باران دیده ای که گریان است
معصیت نمودم من در تمام عمر خویش
تومراببخش امشب بخشش ازبزرگان است
آمده زمانیکه بخششت فراگیر است
مژده، ای گنه کاران ماه ماه غفران است
سفرۀ عطا پهن و جای من دراینجا نیست
در کنار این سفره جایگاه خوبان است
امتحان عمرم را زیر ده گرفتم چون-
حاصل همه عمرم تیرگی و عصیان است
لحظه ای میان خوف لحظه ای رجا یعنی
در طریق دین ما این اصول ایمان است
اینکه ما در این شب ها غرق در مناجاتیم
این مجالسِ گریه حاصل شهیدان است
با تمام این ها من ضامنی قوی دارم
ضامنی که سلطانِ سرزمین ایران است
کار و بار عارف ها گریه بهر ارباب است
گریه بهر ثارالله انتهای عرفان است
با اجازه ی زهرا با اجازه ی حیدر
ذکر آخرم امشب سیدی حسین جان است
🔸شاعر:
#حبیب_باقرزاده
__________________________________
#مناجات
ای که هستی از رگِ گردن به ما نزدیک تر
بی تو باشد بر دلم دامِ خطا نزدیک تر
من کی ام؟یک بنده ای که روسیاه و بی وفاست
عبد تو با توست بر عهد و وفا نزدیک تر
مهربانی..مهربان تر از تمامِ کاینات
مهربانی کن دوباره بر گدا نزدیک تر
دورم از محراب و منبر،از دعا و از سحر
کی رسد چشمانِ زارم بر بُکا نزدیک تر
تو خدایی..خالقی و قادرِ مطلق تویی
بین سجده می شوم بر توبه ها نزدیک تر
زخم ها دارم مرا هم التیامی لطف کن
چون که با اسمِ توهستم برشفا نزدیک تر
گر که می خواهی ببّرم از گناه و معصیت
بر تو هستم از سوی کرببلا نزدیک تر
محسن راحت حق