#حضرت_قاسم_شور
پسر شير جمل قاسم معني واژه ي يل قاسم
مهرتو،در دلم انداخته خداي عزّ و جَل،قاسم
پادشاه دل من
شاخ شمشاد حسن
مرد جنگ تن به تن قاسم
وارث شاه عرب
در نهايت ادب
ماه هاشمي نسب قاسم
كَـرَم داري جُرأت و جَنَم داري شاگرد علمداري
جانم به فدات
تو بالاي اون چشما دوتا ابرو يا تيغ دودَم داري؟
جانم به فدات
ياقاسم بن الحسن
بروبهميدونومحشركن لشگر کوفه روپرپرکن
پسرهاشو به درک بفرست ارزق شامی رو ابتر کن
حملههای حیدری
ضربههای صفدری
وقت حمله محشری قاسم
شرزه شیر علوی
صاحب عزم قوی
گوش کنی میشنوی قاسم
عمو میگه مرحبا به تو قاسم حمله کن برو قاسم
جانم به فدات
بههرسمتیمیچرخهنگاتمیشه لشگری درو قاسم
جانم به فدات
#محمد_قاسمی
#حضرت_قاسم_شور
بین دشمن اینجا عموجان
تنها موندم بیا عموجان
افتادم زیر دست پا و
میزنم دست و پا عموجان
واویلا واویلا واویلا
عموجان سنگ کوفیارو
از روی آیینهام بلندکن
داره سر میبره بیا و
قاتلو از سینه ام بلند کن
واویلا واویلا واویلا
بین خیمه هاس آه و زاری
بمیرم که یاور نداری
مثل اکبر باید عموجان
از پهلوم نیزه در بیاری
واویلا واویلا واویلا
به جای غریب مدینه
میزدنم از روی کینه
منو خیمه نبر، عروسم
پرپر زدنمو نبینه
واویلا واویلا واویلا
لحظهی آخر گریه کردم
موندی بی یاور گریه کردم
وقتی که سینه امو شکستن
من یاد مادر گریه کردم
واویلا واویلا واویلا
#عبدالزهرا
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۶
داماد خیمه
میری و حِرزِت میشه اِنیکاد خیمه
به احترام رفتنت ایستاده خیمه
داماد خیمه
جای حسن پشت سرت من اشک میریزم
پیراهن بختت شده کفن عزیزم
زیباییِ صورتتو نقاب میگیرم
نمیرسه پات به رکاب (برات بمیرم) ۳
میخ و دری نیست
اینجا هنوز که هیزمِ شعلهوری نیست
از لگد و فشار در هم خبری نیست
میخ و دری نیست
چرا غم عالم روی دلم نشسته؟
داره میاد صدای استخونْ شکسته
پهلوی مادرم شکست، شد قد خمیده
چطور شکستنت شدی (قامت کشیده؟!) ۳
بریم از اینجا
توو بغلم میون این محشر و غوغا
بیا با هم گریه کنیم برای فردا
بریم از اینجا
تو روی نی میری عروست پای نیزهت
کی این جوری ماهِ عسل میره توو غربت
حقّشه نُقل بپاشن از توو آسمونا
شما رو سنگ میزنن از (رو پشت بوما) ۳
#عبدالله_باقری
#حضرت_قاسم_زمزمه
کارتو با تیر و سنان ساختن و
روی تنت یه عالمه تاختن و
ابن الحسن بودی و قتل تو رو
گردن جنگ جمل انداختن و
روی زمین چرا/ میکشه دامنت
ای قاسم حرم چرا تقسیم شده تنت
اینقده مادرِ/ منو صدا نزن
پیش نگاه عمه اینقد دست و پا نزن
شبیه سقا/ قدت رعنا
شبیه اکبر/ ارباً اربا
داماد دشتِ/ کرب و بلا
تنت پر از نیزه و خنجر شده
گریه ی من خنده ی لشکر شده
شیشه ی عطر تن تو که شکست
تموم کربلا معطر شده
جز گریه بر غمت/ سهم چِشَم نشد
میخواستم واسه غمات مرهم بشم نشد
راهی معرکه/ با یه کفن شدی
به زیر سم مرکبا هم قد من شدی
خسوف به روی/ماهت افتاد
آخر عموتم/ شد دشمن شاد
کینه ی بابات / کار دستت داد
#مظاهرکثیرینژاد
#امام_حسین_علیه_السلام
#ورود_محرم
محتشم بخوان روضه ، اول محرم شد
نوحه سر بده مقبل ، وقت نوحه و دم شد
پیراهن کهنه بر ، بام عرش پرچم شد
پیش دیده زهرا ، گودال مجسّم شد
صد شکر که با زهرا ، هم ناله و همراهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
حاجی منای عشق ، شد راهی قربانگاه
از عرش ندا آمد ، عاشقان ثارالله
پرچم روی گنبد ، شد سیاه بسم الله
همرنگ شو با پرچم ، خواهی نشوی گمراه
ما منتظر این ماه ، بعد یازده ماهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
خیزید علم کش ها ، شد وقت علمداری
شاه کربلا از ما ، دارد طلب یاری
ای گریه کنِ ارباب ، زین راز خبر داری
بی اجازه زهرا ، اشکی نشود جاری
چشمانِ گُهر باری ، از فاطمه میخواهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
گوشه گوشه عالم ، خیمه عزا برپاست
بهترین عمل گریه ، بر غریب عاشوراست
آقایی عالم در ، نوکری این آقاست
رزق نوکری ما ، دست مادرش زهراست
ما حلقه به گوشانِ ، این خیمه و خرگاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
مجلس عزا دارند ، انبیا همه با هم
موسی شده دربان و ، خضر میزند پرچم
نوح نوحه میخواند ، گریه میکند آدم
میزند به سر یحیی ، میدهد مسیحا دم
آماده قربانی ، شد ذبیح ابراهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
روضه مأمنِ دنیاست ، هرچه بیشتر بهتر
گریه یاری زهراست ، هرچه بیشتر بهتر
نوکری مدال ماست ، هرچه بیشتر بهتر
سرمایه ما اینهاست ، هرچه بیشتر بهتر
جان هم بدهیم آقا ، از روضه نمی کاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
عالم همه فانی و ، این حسین جان باقی است
در پناه اسم تو ، تکبیر و اذان باقی است
قرن ها گذشت اما ، روضه همچنان باقی است
تا ظهور فرزندت ، صاحب الزّمان باقی است
گریان تو صبح و شام ، با بَقیّةُ اللهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
ذکر هر دل آگاه ، مولا ابیعبدالله
داغ تو بود جانکاه ، مولا ابیعبدالله
در عزای تو این آه ، مولا ابیعبدالله
تسبیح بود والله ، مولا ابیعبدالله
بین روضه های تو ، غرق گریه و آهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
کربلا ببین از راه ، کارون غم آمد
میهمان نوازی کن ، بانوی حرم آمد
با فرات گفتی که؟، شیرخواره هم آمد
فاطمه به استقبال ، با قامت خم آمد
با قافله ارباب ، پا به پا و همراهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
امروز اگر آید ، فاطمه به استقبال
ده روز دگر از حال ، میرود ته گودال
امروز حسین آمد ، با شوکت و با اجلال
ده روز دگر اما ، میشود تنش پامال
عمریست که گریانِ ، جسم بی سرِ شاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
امروز بنی هاشم ، یار و یاور زینب
ده روز دگر باشد ، شمر همسفر زینب
امروز قد اکبر ، سایه سر زینب
ده روز دگر اما ، وای معجر زینب
با گریه چهل منزل ، یار عصمةُ اللهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
مادری زند فریاد ، وای علیِ اکبر وای
مادری زند ناله ، وای علیِ اصغر وای
مادری زند بر سر ، ای حسینِ بی سر وای
ای غریبِ مادر وای ، ای غریبِ مادر وای
دل سوختگانِ این ، روضه های کوتاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم