#تخریب_بقیع
خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم
دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم
از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر
خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم
گریه کردم گوشۂ دلگیرِ باب المجتبی
سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم
در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین
مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم
دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر فقط-
عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم
اشک را در روضه های حضرت صادق شبی
در نگاه زائران نم نم برایش ساختم
آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال
شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم
تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع
گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم!
#م_عاطفی
#تخریب_بقیع
حجاز کوی مجاز و حقیقت است بقیع
سواد و سرمۀ چشم بصیرت است بقیع
اگر چه کربُبلا سرزمین کرب و بلاست
زمین ماتم و کوی مصیبت است بقیع
هزار دیده بر این خاک،گوهر افشانده است
که گنج گم شدۀ آل عصمت است بقیع
چهار حجّت حق را گرفته در آغوش
به چار رکن از این روی حجّت است بقیع
مزار مظهر حُسن است و مسجد سجّاد
محیط علم و مقام صداقت است بقیع
حجاب و بقعه ندارد از آن جهت این خاک
که با خدای خود اندر عبادت است بقیع
قسم به کعبه و بر تربت نبی سوگند
حریم حرمت و معنای غربت است بقیع
همیشـه بوسه زند آفتاب و مهتابش
که بوسهگاه فلک از شرافت است بقیع
از آن چراغ ندارد که خود به خاموشی
چراغ روشن راه هدایت است بقیع
به دادگاه عدالت که قاضیاش مهدی است
ز جور خصم، کتاب شکایت است بقیع
«شفیـع» میطلبد از خدا نصیب کند
زیارتش که صفای زیارت است بقیع
#حسینعلی_شفیعی
#تخریب_بقیع
#امام_حسن
آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه
حرم برای تو شه کرم می سازه
آخر برات یه گند طلا می سازیم
شبیه گنبد امام رضا می سازیم
سر مزارت ضریح طلا می سازیم
مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم
سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس
سر قبر ام البنین مادر عباس
دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم
حسن حسن می گیم واز عشقت می میریم
آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا
بقیع تو آباد می شه به جان مولا
#جواد_حیدری
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین
#مدح
علی ست جلوه ی کل صفات رحمانی
ظهور روح خدا در تنی ست انسانی
به یمن حجت حق است آسمان بر پا
به لطف اوست اگر خلق می خورد نانی
دل تهی ز علی سرزمین قحطی هاست
علی ست باعث هر نعمت و فراوانی
زدیم سنگ علی را به سینه زیرا که
به سنگ عشق،محک می خورد مسلمانی
در آستین جهان حیدر است دست خدا
همیشه بوده رجز هاش تند و طوفانی
زمان خطبه سخنور به وقت جنگ دلیر
امیر و نیمه شب و گریه های پنهانی
#عباس_گودرزی
🔹#زمینه
" اینجور نمیمونه"
سالروز تخریب قبور ائمهی بقیع علیهم السلام
گنبد اگه خاکیه _ مرقد اگه خاکیه
این خط و نشونه _ اینجور نمیمونه
بی شمع و چراغه _ بی صحن و رواقه
یا بی سایبونه _ اینجور نمیمونه
حرم آباد میشه
بقیع آزاد میشه
با ساختن حرم حسن
زهرا دلشاد میشه
مثل کربلا حرم معلی میسازیم
مثل نجف ایوونی از طلا میسازیم
بعد از فتح عربستان توی مدینه
حرم مثل حرم امام رضا میسازیم
بند دوم
صحنا اگه خلوتن _ قبرا پره غربتن
میفهمه زمونه _ اینجور نمیمونه
زائر اگه کم میره _ با غصه و غم میره
دلها اگه خونه _ اینجور نمیمونه
یه روز دائر میشه _ پر از زائر میشه
پر از سینه زن و مداح و _ پر از شاعر میشه
از بغض دشمن علی سینه پر میشه
از بچه هیئتی ها مدینه پر میشه
از سینهزن ها بیشتر صحن حسن و
صحنی که واسه امالبنینه پر میشه
بند سوم
گریه اگه بی صداست _ خادم اگه بی حیاست
خاطرت بمونه _ اینجور نمیمونه
روضه اگه ممنوعه _ گریه اگه ممنوعه
این رسم زمونه _ اینجور نمیمونه
به همت حزب الله _ با رخصت از ثارالله
شنیده میشه توو اذونا _ علی ولی الله
ما بغض توو سینهی جمعهی غروبیم
ما برق تیغ حیدر و پر از آشوبیم
ما پاش بیوفته توو عربستان به زودی
پرچم یا حیدر کرار و می کوبیم
#علی_کاوند
بسم الله الرحمن الرحیم
#شور
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
بند اول
من از اون بچگی دمبهدم، میگم، حسن
هم توی شادی و هم تو غم، میگم، حسن
انقده کرم تو زندگیم، دیدم، ازش
که از این به بعد جای کرم، میگم حسن
تو اوج سادگی تو چه نامی شدی
الگوی خُلق هر بامرامی شدی
من مهربونتر از تو ندیدم آقا
وقتی که مهمون یه جزامی شدی۲
حسن، حسن
وجود عالم امکان به خاطر حسن است
خوشابهحال هرآنکس که ذاکر حسن است
تمام خلق شب جمعه کربلا هستند
ولی حسین شب جمعه زائر حسن است۲
" یا کریم بن کریم امام حسن " ۳
بند دوم
گرچه سربهزیر و بیصدا، میاد، حسن
میشه طوفان بهپا هرکجا، میاد، حسن
هر زمان که کار معرکه، بالا، میره
میخوابه تموم فتنه تا، میاد حسن۲
وقتی که به سپاه جمل میزنه
گور تموم فتنههارو میکنه
از بس که ضربههاش، شبیه، باباشه
دشمن نمیدونه علی یا حسنه۲
حسن، حسن
همین که از تب جنگاوری سخن شده است
میان معرکهها صحبت حسن شده است
مگر به خواب ببیند شترسوار جمل
کسی حریف تو در جنگ تنبهتن شده است
" یا امیر بن امیر امام حسن " ۳
بند سوم
یه روزی مقصد راه ما، میشه، حسن
صاحب یه ایوون طلا، میشه، حسن
شلوغی روز هفتم، صفر، یه روز
مث اربعین کربلا، میشه حسن۲
هرچشمی محو روی ملیح توئه
در حیرت از کلام فصیح توئه
روزی که ساخته شد حرمت آقاجون
معلوم میشه که قبله ضریح توئه۲
حسن،حسن
پناه ما علم توست یا امام حسن
امید ما کرم توست یا امامحسن
به دل نشسته هزار آرزو، ولی غم ما
زیارت حرم توست یا امامحسن
" یا غریب بن غریب امام حسن " ۳
#مجتبی_خرسندی
باران غم
باران غم می بارد از چشم تر من
خون می چکد از چشمه های کوثر من
هر شب سر سجاده `آه” آشنایی
رد می شود از کوچه های حنجر من
بوی بقیع و بوی خاک و بوی غربت
پیچیده بین برگ های دفتر من
از غربت آئینه ها آتش گرفتم
حتی نمانده چیزی از خاکستر من
ای کاش زائر،نه،کبوتر بودم امروز
تا لااقل یک سایبان می شد،پر من
حتی مجال گریه ی کوتاه هم نیست
از بس نگهبان ریخته دور و بر من
هُل داد پیش چشم هایم مادرم را
آوار شد انگار دنیا بر سر من
یک لحظه داغ کوچه را احساس کردم
روی زمین افتاد وقتی مادر من
بردیا محمدی
خلوت افلاکیان
جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه میتابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
میتوان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر
بینهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
در پناه مجتبی، در ظلّ زینالعابدین
ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبی و صادق آل رسول
خفتهاند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته از آن ماجرا اما هنوز
داغ هجدهساله زهرای جوان دارد بقیع
آخر اینجا قصهگوی رنج بیپایان توست
غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع
حوریان گیسوپریشاناند در این آستان
شاید از انسیۀ حورا، نشان دارد بقیع
تربت زهرای اطهر بینشان است ای دریغ
تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلوت روحانیاش
ای مدینه! انتظار میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بستهاند
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
محمد جواد غفورزاده. شفق
بسم رب البقیع
بسم رب البقیع ، به نام بقیع
می نویسم من از مقام بقیع
آسمان جلوه ای زِ عرش حق و..
عرش حق وسعت تمام بقیع
جنّت از شوق بوسه بَر خاکش
خم شده ، کرده احترام بقیع
می زند جام غصه و غم را
جبرئيل از غمش به کام بقیع
می دهد خاتم النبیین از
مرقدش صبح و شب سلام بقیع
خوش به حال کبوتر عشقی
که شده عاشقانه رام بقیع
عاشقم عاشقِ سرا پا عشق
عاشقِ عشقِ چار امام بقیع
من غلامم ، غلام آل علی
من غلامم ، همان غلام بقیع
زخمی ام ، زخمی قبور بقیع
زخمی ام ، خواهم التیام بقیع
مست جام سینجلی هستم
مست جام علی الدوام بقیع
دست خالی نمی رَوَد زِ بَرش
هرکسی شد گدای جام بقیع
کی براند مرا زِ درگه خود
اینچنین نیست ، در مرام بقیع
شیعه ی مرتضی علی همه دم
می نهد سر به زیر گام بقیع
باید اصلاً به گور خود ببرد
دشمنش فکر انهدام بقیع
می رسد روزی از همین روزها
یک نفر از پس قیام بقیع
می رسد منتقم که با غضبش
گیرد از دستِ کین ، زمام بقیع
می کِشد ذوالفقار حیدر را
قصد حمله ، چو از نیام بقیع
گیرد او انتقام زهرا را
بعد از آن گیرد انتقام بقیع
هم و غمّش ولایت است و،اوست
در پی حفظ انسجام بقیع
کمر همتش که بسته شود
می شود غرق اهتمام بقیع
می کند او حرم بنا و سپس
گنبدی را به روی بام بقیع
چار حرم می شود بنا آنجا
آن حرم های با دوام بقیع
مسجدی در بقیع شود برپا
نام آن مسجدالحرام بقیع
ای خدا در ظهور منتقمش
قسمتم کن شبی مقام بقیع
قسمتم کن مَهِ صفر یاکه
ده شبی از مَهِ صیام بقیع
مثل مشهد که آرزو دارم
خواهم از نذریِ طعام بقیع
حاجتم خادمی صحنینش
خادم زائران عام بقيع
متخلص به «ملتمس» هستم
شاعری مانده در کلام بقیع
#مجتبی دسترنج
#امام_زمان_عج_مناجات
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
هشتم شوال سالروز تخریب بقیع بهشت خاکیان توسط جنایتکاران وهابی
-------
ویرانه کرده اند حریم بهشت را
خشکانده اند باغ عظیم بهشت را
آتش زدند قلب زمین را ستمگران
سوزانده اند نقش گلیم بهشت را
این کافرانِ مسلمان نما ز کین
سدّ کرده اند راه نسیم بهشت را
حاشا که خصمِ عشق بگیرد ز عاشقان
دلهای بی قرارِ مقیم بهشت را
باشد بقیع جنّت دنیا و آسمان
از خاک او گرفته شمیم بهشت را
دارد بهشت ، دشمن و ، ای آتش جحیم
در خود بگیر خصم لئیم بهشت را
ای جبرئیلِ عشق دلم را به بر بقیع
آنجا که دید نَفْسِ سلیم بهشت را
زد خیمه اشک دیده ی "یاسر" در آن حریم
از کف نداد فیض عمیم بهشت را
،،،،،،،،،،،،
محمود تاری «یاسر»
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بي قرار میآيد
يك كبوتر شده و از سمتِ
حرمي پر غبار میآيد
گرد غربت نشسته بر روی
پر و بال كبوترانهی دل
ميچكد لاله لاله اشكِ درد
امشب از خلوت شبانهی دل
با من اي دل بگو كجا رفتی
كه پُر از ماتم و شراره شدی
تو چه ديدی در آن ديار غريب
كه شكستی و پاره پاره شدی
گفت رفتم به سرزميني كه
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاک آنجا هميشه دلگير و
آسمانش هميشه شبنم داشت
به خدا رنگ خاک میگيرد
پر و بال كبوتران بقيع
روزها هم هميشه در آنجا
آفتابست سايهبان بقيع
نه حرم، نه رواق، نه گنبد
نه ضريح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاكیِّ
چار مرد غريب و دل خسته
در نواحی نوحه و ناله
شعلهی بیكرانهای دارد
نه فقط قبر چار مرد غريب
بانوی بی نشانهای دارد
اين زمين دل شكسته از آهِ
غربت و نالههای مادر بود
همدمِ اشکهای مادرمان
يك بغل لالههای پرپر بود
و در اين باغ، آتشِ سرخی
در دل سبز ياسمن گل كرد
شعلهی زهرِ كينهها بينِ
جگر پارهی حسن گل كرد
چند روزی گذشت و خاکِ بقيع
عطر غمناکِ اشك و ناله گرفت
و به دست همان كمانداران
بدن ياس، رنگ لاله گرفت
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
اين زمين خاک غُربتآباد است
اين زمين، دلشكستهی داغِ
گريه هاي امام سجاد است
این زمین از تبار شیون و آه
هر سحر، هر سپیده زائر داشت
آسمانی پر غروب و غم از
روضههای امام باقر داشت
خاکهای غريب اين صحرا
روزگاري تب شقايق داشت
تا سحر در كبود چشمانش
اشک سرخ امام صادق داشت
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
باغي از داغ لاله و ياس است
در تبِ نالههای محزونِ
مادر بي قرار عباس است
در حوالي اين ديار غريب
از غم يار آشنا میخواند
در مدينه كنار خاكِ بقيع
روضهٔ سرخ كربلا میخواند
#یوسف_رحیمی