#امام_حسن #مدح_امام_حسن
ای کریم خاندان اهل بیت
آفتاب آسمان اهل بیت
اولین فرزند زهرا و علی
شادی و لبخند زهرا و علی
مطلع اشعار دیوان دلم
شاه بیتی در گلستان دلم
مهربانی و کرامت سائلت
اهل دنیا تا قیامت سائلت
هرکسی یکبار مهمانت شود
میشود حاضر که قربانت شود
ای دلم آبادی چشمان تو
ای همه دارایی ام از آن تو
حاتم طایی گدای دست تو
چشم دارد بر عطای دست تو
بسکه از جود و کرم آکنده ای
مانده ام تو خالقی یا بنده ای!
ما گدای خانه ی لطفت شدیم
حلقه ای زنجیری از زلفت شدیم
ای خداوند کرم - بانی جود
لطف و رحمت از شما آمد وجود
سینه ام از مهر تو سرشار شد
نان و آبم را بده افطار شد
روزه و نان و نمک هستی حسن
حسرت اهل فلک هستی حسن
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسن
#مدح_امام_حسن
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالله و قاسم دارد
ابر جود است و سر شیعه ی خود می بارد
او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد
کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت"
حرف قران من اینست"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
_________________
#تخریب_بقیع
#امام_حسن
آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه
حرم برای تو شه کرم می سازه
آخر برات یه گند طلا می سازیم
شبیه گنبد امام رضا می سازیم
سر مزارت ضریح طلا می سازیم
مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم
سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس
سر قبر ام البنین مادر عباس
دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم
حسن حسن می گیم واز عشقت می میریم
آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا
بقیع تو آباد می شه به جان مولا
#جواد_حیدری
#امام_حسن
#تخریب_بقیع
برات اشک چشمام، میشه جاری آقا
تو رویا میدیدم، حرم داری آقا
چه صحن قشنگی، چه ایوون طلایی
چه روزای خوبی، چه نیمه شبایی
"غریب مدینه"
شده آرزوی، دلم که یه بارم
برا کفترای، تو گندم بیارم
چی میشه یه روزی، ببینم که بینه
درای حریمت، یه باب الحسینه
"غریب مدینه"
آره خیلی وقته، محاسن سپیدی
هنوزم نگفتی، تو کوچه چی دیدی
بازم حرف کوچه، دلت رو کجا برد
یه مادر که پا شد، دوباره زمین خورد
"غریب مدینه"
#میلاد_حسنی
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد
چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد
ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ
محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد
تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست
داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد
گفتند، گفت زود سند را بده به من
گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد
باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت
سیلی برای غصب فدک راه چاره شد
گفتند مست بود و صدایی نمی شنید
آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد
پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند
اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد
چادر به پای مادر سادات گیر کرد
افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد
گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن
پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد
#حسین_قربانچه
.
ایام #رحلت_پیامبر_اکرم
#امام_حسن
اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت
ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه خوانت
پُر از دردم ولی درد من اصلاً جسم خاکی نیست
بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت
فقط یا رحمة للعالمین یک گوشه چشمی کن
کویرم، خاک بی خیرم، منو امید بارانت
مرا همسفرهی یک وعده نانِ خشک خود گردان
که طعنه میزند بر هر ضیافت، تکهی نانت
برای تا خدا رفتن بهدستان تو محتاجم
بکش دستی سرم، شاید شدم یکروز سلمانت
گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد
به هرکس میرسد بی شک و شبهه لطف و احسانت
من اعجاز تو را دیدم میان لحظههایی که...
عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت
**
چه اُنسی با حسن داری که باهم سفره وا کردید
میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
.
.
#دهه_آخر_صفر
به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن
کلام وحی شده منبر از حسین و حسن
خراب روضه شدم آمدم به میخانه
رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن
برای آنکه خدا را بیاورم هیئت
نداشتم به خدا بهتر از حسین و حسن
زمین به دست حسن، آسمان به دست حسین
به عرش می رسد این نوکر از حسین و حسن
نشسته زیر کسا بین شان رسول الله
که ارث برده علی اکبر از حسین و حسن
بهشت را به گدایی هر دوشان بفروش
نخواه چیز کمی دیگر از حسین و حسن
تویی که کرببلا رفته ای به عشق بقیع
چه توشه ای ببری آخر از حسین و حسن
طبیعی است که با فاطمه طرف بشود
حساب اگر نبرد محشر از حسین و حسن
بپرس فضه چه از فاطمه شنیده علی
یک آیه کم شده از کوثر... از حسین و حسن
چو وضع خانه او صورتش به هم خورده
که رو گرفته چنین مادر از حسین و حسن
کشیده خورد و کشیده شد و کشیده آه
کشیده است خجالت در از حسین و حسن
#امام_حسن
#امام_حسین
#رضا_دین_پرور ✍
.
#امام_حسن علیه السلام
#شهادت_امام_حسن
#رضا_قاسمی ۱۴۰۳
الا مسافرِ تبعیدی دیارِ خودت
تویی غریبترین مردِ روزگارِ خودت
میانِ جمعِ گدایانِ خویش، تنهایی
نشستهای سرِ خوانِ خودت کنارِ خودت
کسی به یاری تنهاییات نمیآید
در انتظار که هستی، در انتظارِ خودت؟!
دلاورِ جمل اکنون به جنگِ فتنه برو
به تیغِ صبر نظر کن، به ذوالفقارِ خودت
شکستْ چهرهی آیینه از شکستگیات
گریستی به تماشای انکسارِ خودت
برای خود کمی از روضههای کوچه بخوان
تو راز گریهی خویشی، تو رازدارِ خودت
پس از زیارتِ پنهانِ تربتِ مادر
به خاکِ کوچه نشستی سرِ مزارِ خودت
تو و برادرت آیینههای داغِ هَماید
تو روضهخوانِ حسینی در احتضارِ خودت
فَیا سُیوفُ خُذینیست زهر خوردن تو
رسیدهای به شهادت به اختیارِ خودت
#امام_حسن
میسوزد از زهر جفا پا تازبانم
چون چوب خشکی گُر گرفته استخوانم
من کشتهء همخانه ای نامهربانم
در بین شهر خویش هم بی آشیانم
من طعمه گاه سوء قصد زهر هستم
با کوچه های زادگاهم قهر هستم
من سفره داری کردم و آزار دیدم
از غم فلک را بر سرم آوار دیدم
دشمن که جای خود ستم از یار دیدم
بین خلائق خویشتن را خوار دیدم
کردم صبوری غصّه را بر خود خریدم
من از حرامی فحش ناموسی شنیدم
هر کس رسید از راه قصد جان من کرد
زخم زبان یا ناسزا مهمان من کرد
یا شک به اسلام من و ایمان من کرد
یا که خیانت بر من و احسان من کرد
یکروز مانند خدا من را ستودند
روز دگر سجاده از پایم ربودند
من این همه غم دیده ام امّا غمی نیست
پیش غمی که مثل این غم ماتمی نیست
بر داغ جانسوز دل من مرهمی نیست
من داغدار مادرم داغ کمی نیست
من داغدار کوچه ام افسرده حالم
کابوس کوچه مانده در خواب و خیالم
یادم می آید که فدک را پس گرفتیم
ارث پیمبر ما تَرَک را پس گرفتیم
سهمیهء نان و نمک را پس گرفتیم
از چاه تیره ما فلک را پس گرفتیم
خوشحال سوی خانه مان بودیم راهی
یکدفعه زد سایه به ما ابر سیاهی
ابر سیه سایه به روی ماه انداخت
دربین کوچه بحث تُندی راه انداخت
بر آن سند تا چشم خود ناگاه انداخت
بر جان من تا روز محشر آه انداخت
آمد سند را از کف مادر بگیرد
طوری به مادر زد که در کوچه بمیرد
نامرد وقتی دست نحسش را هوا بُرد
حتّی خدا را در فلک این صحنه آزُرد
با کینه طوری زد که گفتم مادرم مُرد
که استخوان گونهء مادر تَرَک خورد
یک لحظه قلب مادرم از کار افتاد
جای سرش بر صفحهء دیوار افتاد
مجتبی صمدی شهاب
#امام_حسن
در کوچه پای آمدنش تیر میکشد
از سمت گوش تا دهنش تیر میکشد
این طفل هر زمان که به در میکند نگاه
بی وقفه چار چوب تنش تیر میکشد
مادر چقدر دلنگران سکوت اوست
فهمیده سینه ی حسنش تیر میکشد
سیدحسن رستگار
#شهادت_امام_حسن علیهالسلام
#امام_حسن علیه السلام
#محرم
#صفر
#دهگی_محرم
#نوحه
#واحد
#زمینه_سنتی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آقای عالمی ، کریم آل الله
معز المومنین ، امام ثارالله
ای ارباب کرم
آقای بی حرم
مولانا یا حسن
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
تو بزرگِ همه ، اولاد زهرایی
از ازل صاحبِ،ما حسنی هایی
با تو در عالمین
هستم عبدالحسین
مولانا یا حسن
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
شد قتلگاه تو ، آن کوچهٔ باریک
در چشم مادرت ، عالم شده تاریک
گشتی در کوچه ها
برمادرت عصا
مولانا یا حسن
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
می ریزی بین طشت، اوراق مقتل را
مانده در مشت تو ، گوشوارهٔ زهرا
گفتی خونین دهن
مادرم را نزن
مولانا یا حسن
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بردامانش حسین ، می گیرد سرت را
روزی نمی شود ، چون روز عاشورا
شود خدالتریب
شاه شیب الخضیب
مولانا یا حسن
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن #امام_حسن_عسکری
کسی که رو به جمال تو زد جواب نشد
و هرچه بیت که خرج تو شد خراب نشد
تویی که یک تنه یک لشکری برای خودت
به جز تو هیچ کسی عسکری خطاب نشد
کمال در گرو طاعت ولایت توست
چه قوره ها که جدا شد ولی شراب نشد
نه اینکه بخت زیارت نبود قسمت تو
که کعبه بهر طواف تو انتخاب نشد
تو دومین حسن بن علی زهرایی
اگرچه کودکی ات غرق اضطراب نشد
میان خانه کسی حرمت تو را نشکست
و درب حجره چونان کوچه فتح باب نشد
تمام بغض جمل، کینه های بدر و احد
دوباره با تو و اولاد تو حساب نشد
تنت صحیح و سلامت به زیر خاک نشست
برای غارت انگشترت شتاب نشد
نگاه چپ به زن و بچه ات نکرد کسی
محاسنت که به خون رخت خضاب نشد
میان حجره کنار سر تو مهدی بود
و بخت حضرت نرجس چنان رباب نشد
سرت به نیزه نرفت و لب تو چوب ندید
تنت سه روز گرفتار آفتاب نشد...
#محمود_یوسفی