eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با هم و يكدل و با يك علم ان شاالله مي رسانيم خبر را به هم ان شاالله وقت آن است كه با ياري حق بردارد هر كه اندازه ي خود يك قدم ان شاالله نوبتي هم كه بود نوبت صحن حسن است شيعه بايست بسازد حرم ان شاالله اگر امروز همه فكر ضريحش باشيم ميزند فرشچيان هم قلم ان شاالله ميشود روزي ما سجده به ايوان حسن وعده ي ما دم باب الكرم ان شاالله پس قرار من و تو هشتم شوال حرم برطرف ميشود اين درد و غم ان شاالله...
مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوار بقیع شبها که در بقیع را می بندند من گریه کنم به پشت دیوار بقیع
در بقیع قبر حسن آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آسمان شهر یثرب تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد صحن اینجا کمتر از جنت نبود (بشکند دستی که ویرانش نمود) چشم اهل‌البیت گوهر بار شد هرچه شد بین در و دیوار شد قبر فرزندان زهرا شد خراب روزها تابد بر آنها آفتاب بیت‌الاحزان قصّه اش تکرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد اشک خون میریزد از چشم ترم مثل مادر شد حسن هم بی حرم تربتش بی خادم و زوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد آن بقیع با صفا یادش به خیر آن ضریح دلربا یادش به خیر از جفا پامال آن گلزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چار قبر نازنین یادش به خیر تربت ام‌البنین یادش به خیر حال با خاک زمین هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد چادر مادر اگر خاکی نبود اینچنین قبر پسر خاکی نبود هر چه بر آل نبی آزار شد هرچه شد بین در و دیوار شد دومی باب جسارت را گشود قصد نبش قبر زهرا را نمود خون به قلب حیدر کرار شد هرچه شد بین در و دیوار شد با همان دستی که زهرا را زدند شعله بر کاشانه مولا زدند قبر فرزندانشان آوار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا نیمه‌ی شبها علی ناله میزد از غم زهرا علی بعد زهرا بی کس و بی یار شد هرچه شد بین در و دیوار شد در همین جا پیش چشم مرد و زن تیر باران شد تن پاک حسن مثل مادر پیکرش خونبار شد هرچه شد بین در و دیوار شد از همین جا دود و آتش پا گرفت کربلا دامان دخترها گرفت عمه سادات کارش زار شد هرچه شد بین در و دیوار شد گر نمی‌شد کشته محسن پشت در بین خون اصغر نمیزد بال و پر تیر کین هم‌دست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد پای زهرا باز شد در کوچه ها بسته شد دستان زینب از جفا از همین‌ جا راهیِ بازار شد هرچه شد بین در و دیوار شد
در درون سینه آیات خدا دارد بقیع گنج‏‌های معنوی از مصطفی دارد بقیع ظاهراً خاموش می‌باشد به نزد مردمان لیک در دل ناله‌ی واغربتا دارد بقیع زائرش‌ را با نگاهی میهمان سازد کریم آری، آری؛ چون امام مجتبی دارد بقیع هم‌چو زین العابدین، مولا علیّ بن الحسین یادگاری از شهید کربلا دارد بقیع یا که هم‌چون حضرت باقر، دُر دریای علم بر قلوب اهل دانش مقتدا دارد بقیع یا که هم‌چون حضرت صادق، رئیس فقه و دین در برش گنجینه‏‌ی صدق و صفا دارد بقیع نیست گر چه تربت زهرای اطهر، آشکار لیک رنگ و بویی از خیرالنّسا دارد بقیع مرقد امّ البنین و فاطمه بنت اسد دسته‌های گل ز اشک چشم ما دارد بقیع
چشمم همين كه گشت خوش‌اقبال گريه كرد ياد بقيع كرد و به هر حال گريه كرد همراه چار قبله‌ى حاجات سينه زد هم‌پاى چار كعبه‌ى آمال گريه كرد 《يک باره چار كوه كجا بر زمين نشست؟ هفت آسمان به هشتم شوّال گريه كرد》 در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى با يادِ آن شكسته پر و بال گريه كرد با ياد نينوا چه به سجّاد مى‌گذشت بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد با داغ باقر و غم صادق دلم شكست حتّى به روی شانه‌ى من، شال گريه كرد بعد از مدينه، نوبت كرب‌وبلا رسيد آن جا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد
من آن ضریح کهنه دور از بقیعم من یادگار آسمانهای رفیعم خورشید بوده روزگاری عاشق من باشوق می آمد برون از مشرق من من روزگاری همنشین لاله بودم هم ناله هر روز اهل ناله بودم بر گریه هر زائری احساس می داد بس چارچوبم بوی عطر یاس می داد گلهای روی دامن من باز می شد وقتی که با دستان زهرا ناز می شد وقتی می آمد ، بوی گل از در می آمد بهر زیارت همره حیدر می آمد * یک روز دیدم پشت درها ازدحام است اما خبر نه از ادب نه از سلام است دیدم یکی می گفت هنگام قیام است مردم زیارت کردن اینجا حرام است آن روضه هایی را که در آنجا شنیدم آن روز با چشم خودم در صحن دیدم گفتم که باید هر چه شد محکم بمانم گر چه قد و بالای من شد خم ، بمانم باید که قلب بانوی من شاد گردد هرگز مبادا دوست ، دشمن شاد گردد اما چه می شد کرد دست خصم بد زد درهم شکستم ، آنقدر بر من لگد زد او در چه فکری بود و من فکر چه بودم او می زد و من هم به یاد کوچه بودم یاد همان در که شبیه من لگد خورد هر چه خودش را زد به آتش ، باز بد خورد بر آینه می خواست ، خطی هم نیفتد یک لحظه بر ابروی حیدر خم نیفتد می خواست گل با غنچه اش سالم بماند تنها نه مادر ، بچه اش سالم بماند مانند من آن روزآن در را شکستند گویا که سر تا پای مادر را شکستند
همه شب اشک‌فشانم به تمنّای بقیع تا شود قسمت من کوی مصفّای بقیع دیده در راهم و حاجت ز خدا می‌طلبم دیده روشن کنم از منظر زیبای بقیع گر شود قسمتم،از اشک بصر می‌شویم گرد غم‌ها که نشسته است به سیمای بقیع هر چه گوهر بود اندر صدف چشم مرا جمله شکرانه بریزم همه در پای بقیع تا در آنجا نفسی عقدۀ دل بگشایم سرمۀ چشم کنم تُربت صحرای بقیع هر مزاری که ببینم شده یکسان با خاک می‌کنم یاد ز ویرانی مأوای بقیع مرقد چار امامست در آنجا ویران زآن سبب دیدۀ من هست گُهرزای بقیع دل چو موسی اَرِنی ساز کند ای «ثابت»! بنگرد چون‌که دمی سینۀ سینای بقیع
خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم گریه کردم گوشۂ دلگیرِ باب المجتبی سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر فقط- عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم اشک را در روضه های حضرت صادق شبی در نگاه زائران نم نم برایش ساختم آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم!
حجاز کوی مجاز و حقیقت است بقیع سواد و سرمۀ چشم بصیرت است بقیع اگر چه کربُبلا سرزمین کرب و بلاست زمین ماتم و کوی مصیبت است بقیع هزار دیده بر این خاک،گوهر افشانده است که گنج گم شدۀ آل عصمت است بقیع چهار حجّت حق را گرفته در آغوش به چار رکن از این روی حجّت است بقیع مزار مظهر حُسن است و مسجد سجّاد محیط علم و مقام صداقت است بقیع حجاب و بقعه ندارد از آن جهت این خاک که با خدای خود اندر عبادت است بقیع قسم به کعبه و بر تربت نبی سوگند حریم حرمت و معنای غربت است بقیع همیشـه بوسه زند آفتاب و مهتابش که بوسه‌گاه فلک از شرافت است بقیع از آن چراغ ندارد که خود به خاموشی چراغ روشن راه هدایت است بقیع به دادگاه عدالت که قاضی‌اش مهدی است ز جور خصم، کتاب شکایت است بقیع «شفیـع» می‌طلبد از خدا نصیب کند زیارتش که صفای زیارت است بقیع
آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه حرم برای تو شه کرم می سازه آخر برات یه گند طلا می سازیم شبیه گنبد امام رضا می سازیم سر مزارت ضریح طلا می سازیم مثل ضریح شش گوشه بهش می نازیم سقا خونه بنا کنیم با شور واحساس سر قبر ام البنین مادر عباس دخیل می بندیم و می گیم بر تو اسیریم حسن حسن می گیم واز عشقت می میریم آقا می یاد و می گیره تقاص زهرا بقیع تو آباد می شه به جان مولا
سبک حاج ناظم یارب مدینه شده شور محشر عزا گرفته در جنان پیمبر که از جفای خصم دون و کافر نوحه گر عالم است موسم ماتم است شیعه به غصه مبتلا شد مدینه هم کرب و بلا شد واویلتا آه و واویلا ۲ امشب شب سیاه عاشقان است سیلاب خون از دیده ها روان است گریان ز غصه صاحب الزمان است دشمن بی حیا کرده غوغا به پا دل ها همه ز غم کباب است بقیع فاطمه خراب است واویلتا آه و واویلا ۲ گلزار دین ز فتنه زیر آب است ظلم و ستم بی حد و بی نصاب است خونین دل مولا ابوتراب است غم شده حمله ور شوی خیر البشر از ستم و کینه ی عدوان بقیع زهرا شده ویران واویلتا آه و واویلا ۲
و روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شاهد غم ها بقيع داغ دل ما بقيع ميرسد از خاک تو ناله زهرا بقيع سلام ما به غروب پر درد و غمت واااى به چهار امامه غريب و محترمت واااى به بانوى بى حرمت واى واى واى واويلا ---------------------------- قبلهءرازه بقیع سوز و گدازه بقیع گشته مزار حسن مهر نمازه بقیع بقیع حسینیه ء عزای حسنه وااای تموم هستی ما فدای حسنه وااای شیعه گدای حسنه وای وای وای واویلا ---------------------------- فاطمه گريان شده شيعه پريشان شده مزار گل هاى او مدينه ويران شده دوباره اتش کشيد شعله ز حرم واااى دوباره گويد حسن که اى واى مادرم واااى مادر بى ياورم واى واى واى واويلا ---------------------------- سيلى و ابر سياه مادر ما بى پناه خورده زمين بى هوا کوچه شده قتلگاه ميان کوچه مسير تو يک دفه بست واااى به گوشم اومد صداى سنگينى دست واااى هر دو تا گوشواره شکست واى واى واى واويلا ---------------------------- شعله که بالا گرفت خون همه جا را گرفت ميخ درى بى حيا دامن زهرا گرفت به زير در مانده مادر ما چه کنيم؟ واااى شکسته پهلويش از لگدها چه کنيم؟ واااى غريب و تنها چه کنيم؟ شبيه بابا چه کنيم؟ واى واى واى واويلا