eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
751 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم غزل_مدح امام_کاظم علیه السلام☀️🌷☀️ افتاده سایه یِ عـَلـَمت بر روی سرم شکر خدا که نوکر موسی ابن جعفرم از سائلان سفره ی سلطان طوسم و.... از خادمان محضر موسی ابن جعفرم باور کنید کرب وبلا باور من است از پیـروان باور موسی ابن جعفرم قلبم کبوتر حـرم و جـَلـْد مشهدم محتاج نان دختر موسی ابن جعفرم طوفان محشری نکند زیر و رو مرا تا زیر سنـگر پَـر موسی ابن جعفرم بالای تخت یوسف کنعان نوشته بود مجنون ذکر حیدر موسی ابن جعفرم بوی حسین می رسد از شهر کاظمین تا کـربلا کبـوتر مـوسی ابن جعفرم حاجت به جز ظهور نگارم ندارم و... بی تاب روی دلبر موسی ابن جعفرم حسین_ایمانی
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری... بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود از فراز عرش می‌بارد سحاب دیگری بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری ما خدا را در جمال چارده تن دیده‌ایم خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند این یكی هم می‌رسد از خاك و آب دیگری بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری ماه كی بعد از نگاهش آفتابی می‌شود؟ می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از كتاب معرفت، فصل‌الخطاب دیگری یا نمی‌داند بلندای مقامش تا كجاست یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری... یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد نهمین گوهر دین چشم به عالم بگشود وارث کهف حصین چشم به عالم بگشود صف کشیدند گداها که کریم آمده است صاحب سفره ی احسان عظیم آمده است از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد عشق حرفی است که از کنج لَبش نازل شد به قسم هاي خداوند ، به قرآن كريم ترسی از فقر ندارند گدايانِ كريم السّلام ای همه ی دار و ندارِ دل ما حضرت نور ! نگاه تو همه حاصل ما ای که در هر دو جهان بر همه فریاد رسی دست خالی نرود از درِ تو هیچکسی نام تو در خور تو باشد و در تقدیرت سیرتت فاطمی و فاطمه در تصویرت لطفِ بی حَدِّ تو در بَند کِشَد انسان را پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را هر کجا هم بروم سائل این درگاهم از تو اذن حرم کرب و بلا می خواهم کَرَمت جلوه ای از بارش باران دارد سفره ی ما ز کرم خانه ی تو نان دارد لال در محضر تو بودنِ ما ، وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست دست از عشق محال است که ما برداریم عشقِ خاک قَدَمَت بود ، اگر سر داریم می نویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات به جمال و به جلال و به خصالت صلوات خاندانت ز ازل منشأ نورند همه منکران تو یقیناً همه کورند همه ای به فرمان خدا هفت فلک را بانی چه بگویم که تو حالِ همه را می دانی هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد همگی زمزمه ای بهرِ ارادت باشد کمترین سایه ی یک سایه ی تو "خورشید" است دلم از شوق نسیم تو به سان بید است ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ...
روز نخست مُشتِ غباری فرشته‌ها بُردند با نسیمِ بهاری فرشته‌ها قدری هم از طُفیلِ نگاری فرشته‌ها قدری هم از گلاب دیاری فرشته‌ها برداشتند و آب و گل ما درست شد گفتند یاعلی و دل ما درست شد سوگند بر تبسمِ مولای فاطمه سوگند بر ترنم فردای فاطمه ما و دمِ مسیح ، مسیحای فاطمه با معجزات حضرت موسایِ فاطمه شُکرِ خدا سرشته به خاکی مطهریم از خشتهای خانه‌ی موسی‌بن جعفریم رو برمدینه آهوی چشمم رمیده است خورشیدی از فراز اُفقها  رسیده  است از دامن حمیده* اُمیدی دمیده است این نو رسیده  فاطمه را نورِ دیده است از شادیِ فرشته زمین در طلاطم است میلاد با سعادت مولای هفتم است ای هفت هفته‌های دلم هفتمین امام ای هفت‌سینِ لطف و کرم هفتمین امام هفت آسمان عِلم و عَلَم هفتمین امام هفت است اگر طواف حرم هفتمین امام در هفتمین طواف سرم زیرِ دِین توست سوگند بر حرم که حرم کاظمین توست گرچه در از دحام گدایان این درم عمری گدای سفره‌ی موسی‌بن جعفرم واکرده است هر گره‌ام را برابرم نان و  پنیر و سبزیِ  نذریِ مادرم بر دست ما عنایتِ بالحوائج است با ما همیشه برکت باب الحوائج است
بر ساحت کاظمین دائم صلوات بر جود جواد و حلم کاظم صلوات در محضر معصومه مداوم بفرست نذر فرج امام قائم صلوات
خانه‌ های آن کسانی می‌ خورد در، بیشتر که به سائل می‌ دهند از هر چه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌ کنم آنجا که صاحب‌ خانه‌ اش پاسخ یک می ‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌ گاهی که به درگاه کریمی می ‌روم راه می ‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌ بن‌ جعفر بیشتر گردنم در زیر دِین آن امامی هست که داده در ایران ما طوبای او "بر"، بیشتر آن امامی که "فداکِ" گفتنش رو به قم است با سلامش می‌ کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌ گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می ‌گویم و رد می ‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می ‌کنم این ‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌ های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌ شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل‌ بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند... حسین رستمی
هر شاعری‌ست در تب تضمین چشم تو از بس سرودنی‌ست مضامین چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق! روشن است از اولین دقایق تکوین چشم تو ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است آقا! کرشمه‌های نخستین چشم تو از ابتدای خلقت عالم، از آن ازل من شیعه‌ام به مذهب و آیین چشم تو می‌شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو امشب شکوه خلدبرین دیدنی شده وقتی شده‌ست منظر و آیینه چشم تو گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجه ی شیرین چشم تو چشم تو آسمان سخا و کرامت است آقا، خوشا به حال مساکین چشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انتظار لحظه ی آمین چشم تو؛ "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند" خوش عالمی‌ست عالم باب الحوائجی با توست نورِ اعظم باب الحوائجی مهر شماست حلقه ی وصل خدا و خلق داری به دست خاتم باب الحوائجی در عرش و فرش واسطه ی فیض و رحمتی بر دوش توست پرچم باب الحوائجی در آستانه ی تو کسی نا امید نیست آقا، برای ما همه باب الحوائجی بی‌شک شفیع ماست نگاه رئوف تو در رستخیز واهمه، باب الحوائجی دیوانه ی سخای اباالفضلی توام مانند ماه علقمه، باب الحوائجی صحن و سرات، غرق گل یاس می‌شود وقتی که میهمان تو عباس می‌شود در ساحل سخاوت دریای کاظمین ماییم و خاک پای مسیحای کاظمین با دست‌های خالی از اینجا نمی‌رویم ما سائلیم، سائل آقای کاظمین رشک بهشتیان شده حال کسی که هست در اعتکاف جنت الاعلای کاظمین نور الهی از همه جا موج می‌زند توحیدی است بس‌که سراپای کاظمین داریم در جوار حرم، حقّ آب و گِل خاتون شهر ما شده زهرای کاظمین ما ریزه‌خوار صحن و سرای کریمه‌ایم این افتخار ماست، گدای کریمه‌ایم در سایه‌سار کوکب موسی بن جعفریم ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم لطفش به گوشه گوشه ی ایران رسیده است یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم هستی ماست نوکری اهل‌ بیت او ما خانه‌زاد زینب موسی بن جعفریم قم آستان رحمت آل پیمبر است در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم چشم امید اهل دو عالم به دست اوست مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم حتی قفس براش مجال پرندگی‌ست مدیون ذکر "یا رب" موسی بن جعفریم دلسوخته ز ندبه ی چشمان خسته‌اش دلخون ز شیون و تبِ موسی بن جعفریم آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش با دست بسته غرق سجود است حضرتش... یوسف رحیمی
ای آفتاب حُسن به زیبائی‌ات سلام وی آسمان فضل به دانائی‌ات سلام در صبر شاخصی به شکیبائی‌ات سلام تنها تو کاظمی که به تنهائی‌ات سلام هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست قدرت از آن توست که بر ابر پیل‌وار فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار... ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب‌تشنه‌ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات بر ما ببخش از کرم خویشتن برات در آستان قدس رضا نور عین تو دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا سیدرضا مؤید
‍ ‍ . علیه السلام گردیده ام از کودکیم سائل این در یا موسی جعفر. یا موسی جعفر گل صادق مدد ۲ از سینه دل من زده سوی حرمت پر یا موسی جعفر یا موسی جعفر گل صادق مدد۲ امشب قمر آمد وقت سحر آمد بر امام صادق نور بصر آمد نور ازلی بار دگر کرده تجلا آمد به جهان نور خداوند تعالی گل صادق مدد۲ گلشن شاه نجف بَه شده زیبا گلی با شور و شعف آمده دنیا شهر یثرب شده از مقدم او گلشن صادق آل محمد دلتان روشن گل صادق مدد۲ از گلشن طاها شد غنچه ای پیدا از مقدم این گل گلشن همه دنیا نور بصر آل محمد شد هویدا از جلوه ی او عالم هستی شده زیبا گل صادق مدد۲ امشب از لطف خدا جلوه گر نور است از قدومش همه جا وادی طور است همه پروانه و او شمس خلایق شد شادمان محو رخش حضرت صادق شد گل صادق مدد۲ سر زده ز رحمت هفتم گل عصمت با آمدنش بر. شیعه داده عزت حق کرده عطا بر همگان شور ولایت خورشید جهانتاب ولا نور هدایت گل صادق مدد۲ همه جا جشن و سرور امشب است برپا همه در شادی و شور. زین گل زیبا به مشام عطر شقایق آمده امشب باب حاجات خلایق آمده امشب گل صادق مدد۲ ای بحر کرامت ای روح شهامت از جود و سخاوت کرده ای قیامت دارم به دلم مهر و تولای شما را بر دیده نهم خاک کف پای شما را گل صادق مدد۲ با ولای تو بود حرمت شیعه کاظمین تو بود جنت شیعه آرزوی ما بود طوف حریم تو شوم مهمان تو با دست کریم تو گل صادق مدد۲ .
مژده‏ اى دل که به ماتاج سرى داد خدا شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا شجرطیبه ى گلشن طاها را باز هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف صدف بحر ولارا گهرى داد خدا اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف صادق آل نبى را پسرى داد خدا ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا بهر آزادى ابناء بشر باردگر به بشر رهبر فریادگرى داد خدا تا کندزیرو زبر کاخ ستم را اى دل مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا شادمانم من ژولیده که از رحمت خود به من بى هنر امشب هنرى داد خدا
ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم مأمومم و به كوري مأمون پرست ها دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم امروز،زير سايه ي الطـافِ دخترش در حشر،جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم با اينكه خاك پاي سگش هم نمي شوم دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم از اينكه با امام رضا آشنا شـدم ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم
ای چاره هر کار (یا باب الحوائج) (یا موسی بن جعفر) کار دلم شد زار یا باب الحوائج با کوله بار حاجتم رو بر تو کردم غم از دلم بردار یا باب الحوائج من سائل باب المراد کاظمینم جز این ندارم کار یا باب الحوائج هر جا گره افتاد در کار دل من خواندم تو را هر بار یا باب الحوائج تو کیستی باب الرضا باب المرادی من عبد این دربار یا باب الحوائج تو هفتمین شمس ولایت من چو ذره تو باغ گل من خار یا باب الحوائج موسی صدایت کرده یا موسی بن جعفر عیسی تو را بیمار یا باب الحوائج شد کاظمینت قبله حاجات از بس دیدند از آن آثار یا باب الحوائج افلاکیان اند آستان بوس در تو ای حجت دادار یا باب الحوائج جبریل کرده بال خود را در حریمت فرش ره زوار یا باب الحوائج والکاظمین الغیظ اوصاف خصالت قرآن کند اقرار یا باب الحوائج چشم امید ما به دست بسته توست وا کن گره از کار یا باب الحوائج جرمت چه بوده که تو را از شهر جدت بردند با اجبار یا باب الحوائج جرمت چه بوده سالها در کنج زندان دیدی جفا بسیار یا باب الحوائج هر روز تو بوده در آن قعر سیه چال مانند شام تار یا باب الحوائج چون مادر خود آرزوی مرگ کردی دیدی زبس آزار یا باب الحوائج هر روز روزه بودی و شلاق خوردی در موقع افطار یا باب الحوائج زیر غل و زنجیر بودی یاد مادر یاد در ودیوار یا باب الحوائج بر روی تخته پاره ای جسم تو بردند گریم برایت زار یا باب الحوائج بعد از تو دیگر دخترانت را نبردند در مجلس اغیار یا باب الحوائج