eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
705 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمان(عج) - مناجات غربت بقیع فـکری برایِ بغضـهایِ در گلو کن آقایِ من چشمت ببند و آرزو کن این صحن خاکی می کُشد مارا به وَالله برگرد و اوضاع بقیع را زیر و رو کن صحنی بساز از جنسِ زرّینِ دل خود حاجاتِ مارا در حرم رفع و رجوع کن سنگ صـبور مادر سـادات گـاهی... با سیـنه زنهـای مدیـنه گفتـگو کن آئیـنه کاری در حریـمت نیست اما آئینه را با خاک صحنت رو به رو کن شفـّافیِّ خاک تو از آئـینه کم نیست آئینه را با این حقـیقت روبه رو کن پیـش مزار مادر عبـاس حـوضی... زیـبا بنا کرده... وَ با آبش وضو کن ای انتـظارِ هرشب و هـرروز مادر فـکری برای بغـضهایِ در گـلو کن
شعر تخريب بقيع -( شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت ) غربت آل علی (ع)... خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت افـتاده سـایه یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است دیـوار وُ شـبهِ پنجـره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضه یِ ما قبرِخاکی اَت باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی کفـن دِق مـی دهد مرا به خـدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت شاعر : حسین ایمانی شاعر:
غزل مصیبت-سالگرد تخریب قبور بقیع خانه خراب کرده مرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَرَم امیرِحَرَم صاحبِ عَلَم شد آتشی به سینۀ ما قبرِخاکی اَت افتاده سایۀ عَلَمَت برسَرَم ولی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قابی به پیشِ زائرتان درزیارت است دیوار وُ شبهِ پنجره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضۀ ما قبرِخاکی اَت باید بمیرم از غمِ اربابِ بی کفن دق می دهد مرا به خدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت
امام زمان(عج) - مناجات غربت بقیع فـکری برایِ بغضـهایِ در گلو کن آقایِ من چشمت ببند و آرزو کن این صحن خاکی می کُشد مارا به وَالله برگرد و اوضاع بقیع را زیر و رو کن صحنی بساز از جنسِ زرّینِ دل خود حاجاتِ مارا در حرم رفع و رجوع کن سنگ صـبور مادر سـادات گـاهی... با سیـنه زنهـای مدیـنه گفتـگو کن آئیـنه کاری در حریـمت نیست اما آئینه را با خاک صحنت رو به رو کن شفـّافیِّ خاک تو از آئـینه کم نیست آئینه را با این حقـیقت روبه رو کن پیـش مزار مادر عبـاس حـوضی... زیـبا بنا کرده... وَ با آبش وضو کن ای انتـظارِ هرشب و هـرروز مادر فـکری برای بغـضهایِ در گـلو کن
شعر تخريب بقيع -( شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت ) غربت آل علی (ع)... خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت شاهِ کَـرَم ... امیرِحَـرَم .... صـاحبِ عَـلَم شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت افـتاده سـایه یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی... بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است دیـوار وُ شـبهِ پنجـره ها قبرِخاکی اَت صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار سرفصل وُ متنِ روضه یِ ما قبرِخاکی اَت باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی کفـن دِق مـی دهد مرا به خـدا قبرِخاکی اَت بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت شاعر : حسین ایمانی شاعر:
ذکرِ یا ذَالکـَرم که یادَت هست اِزدِحـامِ حـرم که یادَت هست هِق هِق مادرم که یادَت هست این دو چشمِ ترم که یادَت هست هر کجـا روزگارِ مـن شده بَد بسـته اَم بار وُ آمـدم مشـهد حـرم تو پناهـگاهِ من است مشهدَت مثلِ کربلا وَطن است یا رضـا ذکـرِ هر رَگِ بدن است سائِلَم...صاحِبَم...اَباالحَسن است یا اَبَاالـجـودِ وَ الکـَرم سلطان با تو ایران شده حرم سلطان تو به ایـرانِ مـا صـفا دادی تو به این خاک جلوه ها دادی تو به ما اذنِ روضـه را دادی آخـرِ روضـه ... کـربلا دادی با نـگـاهِ تو تا خـدا رفتم هر شبِ جمعه کربلا رفتم هر شبِ جمعه با قُعود وُ قیام می کنـم شـاهِ عشق را اِکرام روبه قبـله به رویِ زانوهـام می دهم بَر شهیدِ تشنه سلام مُهر وُ امضاء که می رسد از طوس یک شبِ جمعـه می رسـم پابوس وقـتِ پابوسیِّ امامِ خـودم می گذارم مَن احترامِ خودم به خدا...پیش از سلامِ خودم از تو گویم...به جایِ نامِ خودم از تو می گویم‌ اِی پنـاهِ شرف در حـریمِ حسـین وُ شاهِ نجف اِی به دستِ تو سرنوشت من از اضـافه گِـلـَت سِـرشتِ من با تو زیباست رویِ زشتِ من حَـرمت یا رضـا بهـشتِ من یک زیارت برایِ من بِنِـویس ندبه در جمعه هایِ من بِنِویس
قراره‌ حاجتا روا شِه امشب دلامون از غصّه رها شِه امشب عیدیِ ما به دستِ سلطان باشه قسمتمون کرب‌وبلا شِه امشب تو جانی  تو جانانی من نوکر  تو سلطانی به دردم  تو درمانی تو شاهِ خراسانی تو ولی‌نعمتِ ما اهالیِ ایرانی ای جان رضا  جانان رضا /۴/ یکی می‌گه کرب‌وبلا بهشته یکی می‌گه سعی‌وصفا رو عشقه ایرونیا داد می‌زنن آی دنیا شبایِ مشهدُالرّضا رو عشقه صحنِ تو خدائیه گنبدت طلائیه کبوترِ دلِ من به عشقت هوائیه دلی که رضائیه حتماً کربلائیه ای جان رضا  جانان رضا /۴/ من که یه عمره پایِ عَلم هستم با اربابم تو شادی و غم هستم تویِ حرم زانو زدم حالا که ..... دلواپسِ ماهِ محرّم هستم از دستِ امام رضا می‌ریزه کرم وَاللّه می‌گیرم حواله‌یِ..... اربعین ان‌شاءاللّه ذکرِ من تویِ حرم یارضا   یا ثاراللّه ای جان رضا  جانان رضا /۴/
معـنا كنيد واژه یِ باب المراد را جود و سخا ولطف و عطایِ جواد را روزی هـزار مرتبه بايد مرور كرد حال و هوای صحن وسرای جواد را زيبايیِ دو گنـبد زرّين مـشهدی حاجت رواشدن .... وَ دعای جواد را بايد نفس نفس بزنی تا كه حس كنم در كاظمـين كـرب وبلای جواد را جان جوان فاطمه روی لب آمده روضه برايش از حرم زينب آمده اي روضه خوان مادر سادات ......ای شهيد تو روضه خوان كوچه شدی محسنش رسيد از نسل محسنی كه جهان را نديد و رفت صدها هزار محسن دُردانه قد كشيد محسن فدای عصمت كوثر شد و ولا سربازهای لشگر او غيرتی ..... رشيد دشمن خيال كرد كه با ميخ وخنجرش نسل غديرخمُّ و سرِ اهل دين بريد بی سرشديم و شد سر ما راية الظهور از صحن عمه جان شما چشم شور.... دور تازه جـوانِ جان به لبِ لشگر شما سر داده جا گـرفته به زير پـَرِ شما شاگردهایِ روضه یِ بابایت آمدند يابن الحسین.... سربه فدایِ سرشما آقا قسم به پاره یِ قلب شما كه نيست شوری به جز حـرم به سرِ نوكر شما پای سرِ بريده یِ سرباز اين حـرم خنديده اهل كينه....چنان همسر شما كـِلْ می كشند دورُ و بَرِ پيكـر غريب پيچيده عطر روضه یِ گودال و بوی سيب اين بوی سيب روضه برای من آشناست وَالله زينبیّـه از امـروز كـربلاست آمد سربريده ولی روی نيزه نيست وای از سری كه بر رویِ نِیْ سهم سنگهاست شكرِ خدا كه پيكر او زير سُم نرفت سيلی كجا و دختر دردانه؟!....اين جفاست چنگی به گوشهایِ گل او نمی زنند شلاق سهم همسرِ او نيست..... نينواست..... همراه با دمشق و به همراه كاظمين چشم انتظار منتـقم خونتان حسين
. و روضه‌یِ علیه السلام یا صاحب‌َالزّمان چقَدَر غم کشیده‌ای هر روضه‌ای که می‌شنوم را تو دیده‌ای هر روز پیشِ چشمِ تو تکرار می شود بر رویِ نیزه رفتنِ رأسِ بریده‌ای تو شاهدی که می‌زند او تشنه دست‌وُپا تو روضه‌خوانِ پیکرِ در خون تپیده‌ای دیدی چگونه چَنگ به مویِ سرش زدند خنجر کشید و داغِ عجیبی چشیده‌ای پیشِ تو نیزه بر دهنَش ضربه می‌زند تو آهِ جدِّ خورده لگد  را شنیده‌ای با عمّه رویِ تلِّ بلا گریه کرده‌ای با شاه رویِ خاکِ بیابان خزیده‌ای بی‌تابِ داغِ غارتِ خلخال وُ معجری پایِ برهنه از پیِ طفلان دویده‌ای تن نامرتّب است و بر آن سمِّ مَرکب است محزونِ ندبه‌یِ مَلَکی قد خمیده‌ای
. ( حجاب و عفاف ) سبک آرزوهایی که داشتم بعدِ تو نقشِ بر آب شد پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من می‌لرزه سخت‌ترین روضه همینه طعنه و چشمایِ هرزه چه رویِ نیزه چه کنجِ‌‌ تنورِ خونه‌یِ خولی نورِ پیشونیت به صد تا خورشید و مهتاب می‌اَرزه علمدارِ ..... قافله قدخمیده شد امّا .... تا قیامت این عَلمهِ بالا این پرچمِ حسین است گرفتاره به ظاهر این‌ خواهرِ تو امّا .... گِره‌هایِ نهضتِ عاشورا وا میشه وَاللّه با همین دست اگه مضطر یا آواره‌َم خیالت جمع علمدارم منم زینب /۴/ ............... خواهری که می‌باره چشمِ تو با غمهایِ کوفه دَمِ ما روضه‌یِ مکشوفه‌یِ مقتلِ لُهوفه پیکرِ بابا به زیرِ سُمِّ اسب و سر به نیزه‌َست امّا روضه‌ای که سخته واسِه دختر این حروفه اَباَالمظلوم اُنظُر اِلیٰ رُئوُسِناٰ بابا یه تیکّه خیمه سوخته واسهِ ما معجره غصّهَ‌مون حجابه اَباَالمظلوم روضه‌یِ ما عفافه و عصمت خصلتِ هر حسینیه غیرت حجاب مشقِ انقلابه بمون خواهر تو این حرم بگیر این چادروُ محکم منم زینب /۴/ ✍ .👇
چه‌ها که با دل زینب نکرده این کوفه؟ تو نی‌سوار و منم کوچه‌گرد این کوفه چه سنگ‌ها که نشد پرت سوی محمل من به دست‌های زن و طفل و مرد این کوفه من از فراق نگارم عزا گرفته‌‌ام و گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه ادامه‌دار شده خاطرات کرب و بلا چه آتشی‌ست به پا در نبرد این کوفه به جای نان و رطب‌های هر شب بابا چه لقمه‌ها که نصیبم نکرده این کوفه به خاندان رسول خدا کنایه زدند چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن که سکه می‌خورد آقا به درد این کوفه بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی که پاسخی‌ست خدایی، به عهد این کوفه
. اسرایِ قافله‌یِ کربلا و زندانِ کوفه امان از دستِ نامردانِ کوفه امان از زیـنب و زندانِ کوفه شکفته غنچه‌هایِ زردِ زهرا در این تاریکی و طوفانِ کوفه پَر و بالِ ملائک می‌شود فرش که شب را سَر کند مهمانِ کوفه اگرچه ضعف می‌زد در حرم موج کرم راحت گذشت از نانِ کوفه تصدُّق از که بَر که؟! وای بر من هـزاران اُف بر این ایمانِ کوفه زبانِ کـوفیان زخمِ زبان است کـنایه تحـفه‌یِ سوزانِ کوفه میانِ موجهایِ غصّه خوانده دعـایِ العـجل بارانِ کوفه