#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد(ع) گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد(ع) گفت
«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد(ع) گفت
با دست هایِ پُر به درِ خانه بازگشت
تا کعبه بسکه همسفرت یاجواد(ع) گفت
خورشید؛ کاسۂ تهی از نورِ خویش را
چرخاند خسته! دورِ سرت یاجواد(ع) گفت
مُهری که بوسه زد خطِ پیشانیِ تو را
در سجده هایِ هر سحَرت یاجواد(ع) گفت
هر روز پیش از آنکه حدیثی بیاورد
راویِ خوب و خوش خبرت یاجواد(ع) گفت
کشتیِ نوح را به هدایت روانه کرد
تا هادی الأمم! پسرت؛ یاجواد(ع) گفت!
#مرضیه_عاطفی
#امام_جواد_علیه_السلام
#قطعه
دلم غریب تر از آخرین ستاره ی صبح
تو را صدا زده هر بامداد ای ساقی
سبوکشان همگی بندگان میکده اند
بیار باده، فبشّر عباد ای ساقی
کجا روم؟ چه کنم؟ دامن که را گیرم؟
که پیر میکده راهم نداد ای ساقی
مرا بهشت تو هستی و سرنوشت تویی
مرا چه کار به کار معاد ای ساقی
خدا شبی که تو را آفرید و معنا کرد
دو عالم از حرکت ایستاد ای ساقی
جواد یعنی باران، جواد یعنی دشت
أنا البخیل و أنت الجواد ای ساقی
#مهدی_جهاندار
#امام_جواد_علیه_السلام
#ولادت
#مناجات
#غزل
امام مستجاب الدعوه،دلها را هوایی کن
نوای از نفس افتادگان را نینوایی کن
مرا بر سفره ی احسان خود بنشان تمام عمر
ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن
بیا از کودکی مثل مسیح وحضرت یحیی
فقط بر سرزمین قلبها فرمانروایی کن
کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد
مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن
شبیه کشتی طوفان زده درگیر گردابم
تو سکان دار این کشتی بمان وناخدایی کن
جواد اهل بیتی وجوانی وقت رفتن نیست
بمان وبیشتر از اهل عالم دلربایی کن
تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت
پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن
تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی
زمان را کاظمینی کن ،زمین را کربلایی کن
#احمدعلوی
#امام_جواد_علیه_السلام
عشق گاهی در جدایی گاه درپیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
#محمد_بیابانی
🌺🌺
#مدح #امام_جواد_علیه_السلام
منبعِ جود وُ سَخا مَصدرِ خیرات رسید
پسرِ رأفـت وُ ایثار وُ مـناجات رسید
دهمِ ماهِ رجب... ماهِ علی... ماهِ دعا
اسـدالله نهم سَیـِّدِ سادات رسید
یکی یکدانه یِ سلطانِ خراسان آمد
پایِ ایوانِ طلا وقتِ ملاقات رسید
آمد از راه محمّد تا علی شاد شود
قصه یِ وحی به معراج وُ به مِرآت رسید
سخن از جود وُ عطا بود وُ ملائک دیدند
روحِ ایثار وُ کـرم کـوهِ کرامات رسید
آمد وُ پَر زده غم از حرمِ حضرتِ شاه
هو... وَ لا حـول و لا قـوة الا بالله
ذکرِ لا حـول ولا... با حرم الله بگیر
امشب عیدی خودت از پسرِ شاه بگیر
داری از سلسله یِ عشق عقب می مانی
رزق وُ روزی خودت را دهمِ ماه بگیر
دهمِ ماهِ رجـب دستِ خدا بازتر است
عزّت وُ علم وُ شرف...معرفت وُ جاه بگیر
سائلان دستِ پُر از خانه یِ سلطان رفتند
دستِ خالـیِ خودت رو به یدالله بگـیر
از اباَالهادی این سلسـله یِ نورانی
برگی از موعظه وُ نقشه یِ این راه بگیر
معنی اصلِ صراط است جواد است جواد
ما مـریدیم وُ مُـراد است مُـراد است مُـراد
از همان کودکی اَش مِنبَرِ غـَرّٰایی داشت
نَفَـسِ احمدی وُ خطبه یِ مولایی داشت
غیرت وُ همّتِ او مرتضوی بود ولی...
به خدا حُجب وُ حیا...عصمتِ زهرایی داشت
کـَرمش مثلِ حسن بود وُ دَمَش مثلِ حسین
مثل سجّاد به هر سجده چه نجوایی داشت
عالِـم وُ صادق وُ کاظم پسرِ شاهِ رئوف
یوسفِ خانه یِ بابا رویِ زیبایی داشت
هر کجا رفت زمین سبز شد وُ حاصلخیز
خِضرِ این قوم عجب مَقدمِ والایی داشت
همه مبهوتِ کـمال وُ همه ماتِ کرمَش
می رسد بویِ خراسانِ رضا از حرمش
حـَرمـش مثلِ حریمِ پدرش نورانی
حِسِّ غربت نکند در حرمش ایرانی
هر کسی زائرِ او می شود اِن شاءالله
می شود زائرِ اربابِ کـرم می دانی
ناخودآگاه در این صحن وُ سرا یک نوحه
با همان سبک وُ سیاقِ رجبی می خوانی
"قـربونِ کبوترایِ حرمِت امام رضا"
لهجه اَم شد خودمانی چشمِ من بارانی
کاظمینی شدم وُ یادِ خراسان کردم
تو جوادی وُ منـم در طلبِ اِحسانی
لحظه یِ جود وُ سَخا حاتمِ طایی سائل
ندبه رویِ لبِ هـر زائرِ این صاحِـبـدِل
#حسین_ایمانی
#امام_جواد_علیه_السلام
منکه آمد به لب از زهر هلاهل جانم
نهمین نور خدا و پسر سلطانم
این خودش درد بزرگیست برایم که شده
یار همخانه ی من قاتل وزندانبانم
دست وپا میزنم و مادرمن میبیند
ناله ی یا "ولدی"شعله زده بر جانم
رمقی نیست که حتی به هوای نظری
صورتم را به سوی فاطمه برگردانم
تشنه لب در وسط حُجره به جدم گفتم
"کاهش جان تو من دارم و من میدانم"
که چه کرده ست غریبانه عطش با جگرت
سوخت مثل تو سراپا همه ی بنیانم
دور تو هلهله کردند، همه رقصیدند
منهم آتش زده از هلهله ی شیطانم
وقت تشییع تن خسته ی من تاسر بام
کرد اصابت به لب پله، لب و دندانم
جرمم اینست جگر گوشه ی زهرا هستم
شد به این حال،جوانمرگ شدن تاوانم
#عالیه_رجبی
#امام_جواد_علیه_السلام
معـنا كنيد واژه یِ باب المراد را
جود و سخا ولطف و عطایِ جواد را
روزی هـزار مرتبه بايد مرور كرد
حال و هوای صحن وسرای جواد را
زيبايیِ دو گنـبد زرّين مـشهدی
حاجت رواشدن .... وَ دعای جواد را
بايد نفس نفس بزنی تا كه حس كنم
در كاظمـين كـرب وبلای جواد را
جان جوان فاطمه روی لب آمده
روضه برايش از حرم زينب آمده
اي روضه خوان مادر سادات ......ای شهيد
تو روضه خوان كوچه شدی محسنش رسيد
از نسل محسنی كه جهان را نديد و رفت
صدها هزار محسن دُردانه قد كشيد
محسن فدای عصمت كوثر شد و ولا
سربازهای لشگر او غيرتی ..... رشيد
دشمن خيال كرد كه با ميخ وخنجرش
نسل غديرخمُّ و سرِ اهل دين بريد
بی سرشديم و شد سر ما راية الظهور
از صحن عمه جان شما چشم شور.... دور
تازه جـوانِ جان به لبِ لشگر شما
سر داده جا گـرفته به زير پـَرِ شما
شاگردهایِ روضه یِ بابایت آمدند
يابن الحسین.... سربه فدایِ سرشما
آقا قسم به پاره یِ قلب شما كه نيست
شوری به جز حـرم به سرِ نوكر شما
پای سرِ بريده یِ سرباز اين حـرم
خنديده اهل كينه....چنان همسر شما
كـِلْ می كشند دورُ و بَرِ پيكـر غريب
پيچيده عطر روضه یِ گودال و بوی سيب
اين بوی سيب روضه برای من آشناست
وَالله زينبیّـه از امـروز كـربلاست
آمد سربريده ولی روی نيزه نيست
وای از سری كه بر رویِ نِیْ سهم سنگهاست
شكرِ خدا كه پيكر او زير سُم نرفت
سيلی كجا و دختر دردانه؟!....اين جفاست
چنگی به گوشهایِ گل او نمی زنند
شلاق سهم همسرِ او نيست..... نينواست.....
همراه با دمشق و به همراه كاظمين
چشم انتظار منتـقم خونتان حسين
#حسین_ایمانی
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#مسمط_مخمس
این پسر محتضری که پدرش نیست
فرق میان شب تار و سحرش نیست
بسکه هلهله است زحجره خبرش نیست
غیر شعله بر تمامی جگرش نیست
بهر عطش آب بجز چشم ترش نیست
پا به سن گذاشتنش فلسفه دارد
سوختن و ساختنش فلسفه دارد
زود خمیده شدنش فلسفه دارد
غربت مثل حسنش فلسفه دارد
سوخته و آب شده بیشترش نیست
باز آفتاب دل ماه گرفته ست
باز گریبان بی گناه گرفته ست
دست روزگار به ناگاه گرفته ست
پنجه ی بغض از نفسش راه گرفته ست
حجره ی در بسته دوای جگرش نیست
درد بی کسیش مداوا شدنی نیست
ناله دوای تو نه تنها شدنی نیست
در هجوم هلهله پیداشدنی نیست
چشم بسته اش دگر واشدنی نیست
منتظر هیچکسی جز پسرش نیست
در به روی این غریب خسته نبندید
آینه ی قلب او شکسته نبندید
اشک راه دیده او بسته نبندید
مادر او پشت در نشسته نبندید
بسکه غریب است کسی دور و بر ش نیست
حنجرش از ناله ی زیاد گرفته ست
بسکه هوای دل جواد گرفته ست
همسر او عشق را به بادگرفته ست
اینهمه بی رحمی از که یاد گرفته ست؟
همسر این زندگی همسفرش نیست
رفت دلش کربلا لحظه ی آخر
شمرنشست و کشید خنجر و حنجر
چوبه ی محمل براش شد لبه ی در
#مصطفی_صابر_خراسانی
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حجرهیِ دربسته کیستی
این حجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند
در خانهی امام چرا دست میزنند
با نالهات مدام چرا دست میزنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدای تو به صدایی نمیرسد
این آب آب آب به جایی نمیرسد
اُفتادهای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک
کِل میکشند گریهی زهرا در آورند
کف میزنند دادِ رضا را در آورند
تو هرچه میکنی جگرت را چه میکنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه میکنی
با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد
باور نمی کنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن شبیه حسن روضههای توست
"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضههای توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
برنالهی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
میکوبد آه پا به زمین پیش مادرت
میریزد آب را به زمین پیش مادرت
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمیکِشند
با نیزهای شکسته تنت را نمیکِشند
#حسن_لطفی
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
گشته یکپارچه جانم همه پا تا سر آه
که شده لاله ی تسبیح جگر، پرپر آه
کوثرم بر دل سلطان خراسان اما
خشک گشت از عطش زهر لب کوثر آه
پاسخ ناله ی یک مرد الهی نشود
رقص و آواز خوش و قهقهه ی همسر آه
ایستاده به در حجره ببیند که چطور
دست و پا می زنم از فرط عطش با هر آه
تا که بر گوش کسی ناله و آهم نرسد
مست رقصند کنیزان همه بر این در آه
چون همان کودکی ام وقت شهادت با اشک
بر زمین مشت زنان ناله زدم مادر آه
می کشم پا به زمین، می کشد از غصه ی من
چه جگرسوز جگرگوشه ی پیغمبر آه
پدری از نفس افتاده به دنیا می گفت
در بر پیکر صدچاک علی اکبر آه
#رسول_رشیدی_راد
#امام_جواد_علیه_السلام
ای که حسنت شوردر هفت آسمان انداخته
یوسف مصری به پای تو عنان انداخته
بس که شیرین وحلاوت زاست ذکریاجواد
شور عشقت را خدا در قدسیان انداخته
می توان آیات قرآن را به رخسار تو دید
آیه آیه نور بر رویت نشان انداخته
آفتابا بارش باران اشکت درنماز
در میان آسمان رنگین کمان انداخته
ای ولی الله اعظم ای جواد اهل بیت
سائلا ن را جود تو شوری به جان انداخته
جلوه ای از دانش بی حد و مرز علم تو
پور اکثم را به پای فضلتان انداخته
پیروی ازمکتب توحیدی وایثارتان
روی دوش شیعیان باری گران انداخته
دربهار آرزوی عمر ،گلچینی تو را
روی خاک تیره چون برگ خزان انداخته
پیکرت برخاک غربت مانده امّا برتنت
بال مرغان هوایی سایبان انداخته
بس که نوراز گنبد زرین تو تابیده است
درفلک نور تو نقش کهکشان انداخته
پیرو آل علی باش ای «وفایی» ، چون خدا
طوق گُل برگردن این خاندان انداخته
#سیدهاشم_وفایی
#امام_جواد_علیه_السلام
ا ی آن که کرم ریزد،ازدست کریم تو
احسان وکرم باشد، مسکین حریم تو
هرکس که شود آگه، ازلطف عمیـم تو
داند توکـریمی و، آئیــن عطا داری
هم روشنی ماهی،هم چشمه ی خورشیدی
هم قبله ی دل هـا و،هم کعبــه ی امیــدی
هم محرم راز حق، هم جلوه ی توحیــدی
سرتا به قدم نور، ایمان و وفا داری
ای آن که فروغ حق، تابد زجمال تو
اندیشه کجا یابد، راهی به کمال تو
قدسی نفسان خوانند، آیات کمال تو
این شوکت وعزت از، الطاف خدا داری
ای هر دل آزاده ، گردیده اسیـر تو
هرتشنه لبی سیراب، از خیر کثیر تو
در جود ندیده کس، همتا و نظیر تو
دریای خروشانی ، از جود وسخا داری
با گوهر مهر خود، برما تو بها دادی
شام غم یاران را، انوار وضیا دادی
با دیدن نا بینـا، اورا توشفـا دادی
در هرنگه لطفت، اکسیـر شفـا داری
درحجره ی دربسته، با سینه ی تفدیده
شام غم وغربت را،چون توچه کسی دیده
زهرا به تو نالیده، قاتل به تو خندیده
جان و دل پر شوری، ازدرد وبلا داری
ای سوخته چون شمع و،جان داده چوپروانه
با لعل لب عطشان ، درحجره و درخانه
گربعد شهادت هم، ماندی تو غریبانه
میراث غم وغربت، از کرب وبلا داری
بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی
وقتی که گرفتارم، من درشب تنهایی
چشمم به رهت باشد، تا برسرمن آیی
چون لطف فـراوانی، براهل ولا داری
#سیدهاشم_وفایی