eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زبانحال نهر علقمه با بی بی تشنه بود و با چه شوقی پا بر این دریا گذاشت گریه کردم تا که عباس ِ تو پا اینجا گذاشت میزدم موج و نگاهم کرد و یادِ کودکان جرعه ای لب تر نکرد و داغ بر دلها گذاشت گفتم ای تیرِ بلا بر چشم هایش زل نزن التماسم را رها کرد و به چشمش پا گذاشت آنچنان محکم اصابت کرد خون جاری شد و جای سالم بر دلت أم البنین آیا گذاشت؟! با دو زانو تیر را از چشم خود بیرون کشید تیرِ نامردی که حسرت بر دلِ سقا گذاشت دست از عشقِ حسین ِ بی پناهت برنداشت دستِ خود را یادگاری بر تنِ صحرا گذاشت آبرویم ریخت بر روی زمین أم البنین مشکِ پاره بر وجودم ماتمی عظمی گذاشت میزدم بر سر! شدم گردابِ غم وقتی حسین آمد و گریان به روی سینه اش سر را گذاشت علقمه بودن نمی آید به من ٱم البنین بر لبِ سقا، عطش چندین ترَک بر جا گذاشت روی دستم تشنه جان داد و حلالم کن اگر داغِ سنگینی به قلبت روزِ عاشورا گذاشت راستی عباس وقتِ جان سپردن بود که سر به روی چادرِ پاخوردهٔ زهرا گذاشت!
محرمانِ این حرم هستیم با اُم‌البنین معنیِ یافاطمه یعنی که یا اُم‌البنین عقل از درک مقامات بلندش عاجز است عشق می‌گوید سلام‌الله علی اُم‌البنین زائزِ زهرا فقط این راز را فهمیده است مصطفی بالاسر و پایینِ پا اُم‌البنین مرقد این فاطمه پایینِ پای فاطمه است نیست از آن قبرِ پنهان راه تا اُم‌البنین زندگی‌ات شد علی و بندگی‌ات شد علی آمدی تا قرب  تا حق  تا خدا  اُم‌البنین با تو باید دید  زهرایی شدن  زینب شدن با تو باید خواند ما اَدراک ما اُم‌البنین در نجف نقشِ ضریح مرتضی یافاطمه است در حرم دیدم به ایوانِ طلا اُم‌البنین ابتدای این غزل از  بیت زهرا شد شروع ابتدایی که ندارد انتها اُم‌البنین آمدی گفتی به اذن الله عشق آغاز شد نامِ تو شد مادرِ آیینه‌ها اُم‌البنین از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو از همان روزی که دختر شد تو را اُم‌البنین مادری کردی برای تشنگی‌های حسین مادری کردی برای مجتبی اُم‌البنین با کنیزان می‌نشستی و کنیزی کرده‌ای از خودت حتی زِ نام خود رها  اُم‌البنین "ای تمام مادران قربان این نامادری" ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا اُم‌البنین چهار فرزندت فدای چهار فرزند علی زندگی را ساختی با هشت تا اُم‌البنین آه از روزی که آمد بین آغوشت حرم تکیه می‌دادی پس از آن بر عصا اُم‌البنین  در میان کاروانِ بچه‌هایت رفتی و... یک نفر اما ندیدی آشنا اُم‌البنین تا که گفتی پیرزن دنبال زینب آمدم گفت حق داری که نشناسی مرا اُم‌البنین جانِ من داغ کجا اینقدر پیرت کرده است گفت رفتم قتلگاهِ کربلا اُم‌البنین ای بلا دیده  کدامش در کجایش سخت بود گفت وای از شام از شام بلا اُم‌البنین کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها شام بود و ضربه‌هایی بی هوا اُم‌البنین کربلا و خندها بر رو زدن‌های حسین شام بود و ناسزا در ناسزا  اُم‌البنین خوانده‌ای ویلی علی شبلی علیک یاحسین خوانده‌ای لاتدعونی ویک یا ام البنین
زنی مانند او باید هم عباس آفرین باشد کنیز خانه مولا امیرالمومنین باشد خودش بوده کنیز زینب و عباس هم نوکر اگر مادر چنان باشد پسر هم اینچنین باشد فقط محض کنیزی آمده در خانه حیدر نمیخواهد که زهرای علی را جانشین باشد چگونه گریه باید کرد در این مجلس روضه اگر که روضه خوان ما خود ام البنین باشد شنیدم که شکسته فرق او باور نکردم من مگر اینکه اباالفضل علی قطع الیمین باشد شنیدم بوسه بر دستش زده شرمنده ام کرده همانی که خودش دست خدا در آستین باشد حسین آمد کنار علقمه بالین عباسم ولی گریان، که میداند وداع آخرین باشد همیشه ایستاده با ادب در محضر ارباب خجالت میکشد افتاده بر روی زمین باشد نمیرد هرگز آنکس که دل او زنده از عشق است بلی ام البنین تا حشر هم ام البنین باشد
از غم کرب و بلا یه عمره که در محنم مادر خون جگر شهید لب تشنه منم کشتن عباس منو برای یک جرعه آب روضه ی کرب و بلا داره منو میده عذاب شنیدم از مخدرات؛میون نهر علقمه سر عزیز من شده ؛ فدا عزیز فاطمه (شدم یه عمره دل غمین نگید به من ام البنین) تا شنیدم که شده جدا دو دست پسرم کار من گریه شده داره میسوزه جگرم روضه ی مشک و علم دلیل اشکای منه روضه ی دست قلم شروع غم‌های منه غم غریبیه حسین ؛ رسونده جونمو به لب دمای آخری تنم ؛ داره میسوزه بین تب (شدم یه عمره دل غمین نگید به من ام البنین) بین اون نهر فرات کشیدن عباس منو سر عباس منو به روی نیزه زدنو غصه شد همدم من کشته منو این همه غم بعد داغ پسرم قد حسینم شده خم شنیدم از سکینه که ؛ میون اون شلوغیا می خندیدن به غربت ؛ حسین یه عده بی حیا (شدم یه عمره دل غمین نگید به من ام البنین)
زهرا نوشت اسم شمارو تا... یار امیـــرالمـــــؤمنین باشی تنها ابالفضـــل تو کافی بود تا که شمــا ام البنیــن باشی زهرا را جانِ جانی و ، حیدر را یار و یاوری برحسنین و زینبین ، کردی جانانه مادری جانم فدای تو عجب ، پسری داری.... بهتـــرین یار فرزند زهـرایی باعلی یعنی در عرش اعلایی مادر نورالله فی السماوات و همســر آیت الله العظمــــایی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گفتی کنیـــز حضـــرت زهـــرام از بسکه بی بی جان ادب داری وقتی که حیـــدر انتخابت کرد معلــومه که اصل و نسب داری تو انگار آسمانی و ، رو دامن داری قرص ماه بر لبخنـــد تو می کنـد زهــرای مرضیــه نگاه وقتــی امــام حسن بـه تــو ، میگــــه یا اُمّاه خدا میخواد باعشق ، آشنا باشی به غم آلُ الله ، مبتلا باشی مگه فخری بالاتر ازاینم هست؟ خادم سیدُالشهدا باشی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خورشیدی داری روی دامن که... ماه بنی هاشـــــــــــــم لقب دارد از دامن مثــــل شمـــــــــــا اصلا کمتـــــــــر ازاین آید عجب دارد بی بی قسم به نام تو،این اصل اعتقاد ماس نبض تمــام کائنــــات ، دست سلطان کربلاس عالم رو احیا می کنه ، بِیَدِ العباس رابط من با ربّ جلیلــــــــــــــــم باش گم شده م بی بی جان ، تو دلیلم باش میشه از قــــــول من  بگی به پســرت یا کفیـلَ الــزینب ، تو کفیـــــــــلم باش
ای ماه علقمه دیده بر راهم ای شاه علقمه می‌سوزم واست همراه علقمه ، ای ماه علقمه دلگیره مادرت از غم کربلا پیره مادرت داره از غصه میمیره مادرت ، دلگیره مادرت خیلی دلتنگتم ای جان ام البنین ماه شکسته جبین حال و روزم رو ببین داره قلبم برات لحظه لحظه میزنه جون رو لبهای منه دیگه وقت رفتنه ای یل کربلا ، یا عباس بن علی... یا حامل اللوا شنیدم دستت شد از پیکر جدا بمیرم شد با عمود فرقت دو تا ، یا حامل اللوا تیر از هر سو زدن وای من دستت رو از بازو زدن سر تو رو نیزه از پهلو زدن ، تیر از هر سو زدن شنیدم بعد تو سر زینب داد زدن دستا شد آزاد زدن رباب و زیاد زدن بعد تو شد بلند از خیمه آتیش و دود روی زنها شد کبود رقیه پیر شد چه زود ای یل کربلا ، یا عباس بن علی... آه مظلوم یا حسین شنیدم بعد از تو شد تنها حسین کشته شد تشنه پیش دریا حسین ، آه مظلوم یاحسین آه من یوم الطفوف آیه های قرآن شد مثل حروف قطعوه اربا اربا باالسیوف شنیدم دست و پا زیر دست و پا زده زهرا رو صدا زده شرر بر دلها زده من بمیرم براش مظلوم گیر آوردنش غارت شد پیراهنش زیر مرکب رفت تنش ای یل کربلا ، یا عباس بن علی...
عبّاس من کجایی اشکامو پاک کنی رو گونَه م اشکِ غمِ حسین ببین دیگه عزادار شدم ‏ای صاحب علمِ حسین نیستی ببینی که بقیع کربلا شده نیستی ببینی مادرت بی نوا شده نیستی ببینی آسمون بی قمر شده نیستی ببینی خواهرت خون جگر شده نگفتی بودی قرار نبود که دستت از تن جدا بشه تو علقمه غرقِ خون بشی قدِ حسینم دو تا بشه ساقی تشنه لبِ حرم عباسِ من کجایی منو کفن کنی بیای مدینه از کربلا برای تربتِ مادرت بیار یه قطعه از بوریا نیستی ببینی برای شاهِ بی کفن روضه میخونم پیش قبرِ امام حسن فرقِ شکسته ات به فدای سرِ حسین چشمات شد آخر زائرِ مادرِ حسین نگفته بودی قرار نبود ببینم این مشکِ پاره تو سرت روی نیزه باشه وُ ببینه زینب اسارتو ساقی تشنه لبِ حرم عباسِ من فدای قدِ رشیدِ تو که زیرِ تیرِ کین آب شده رفتی و قسمتِ مادرت شرمندگی از رباب شده رفتی،سه شعبه گلوی اصغرو برید پای حرامی به خیامِ حسین رسید مثل حسینت کمرِ مادرت شکست رفتی سه شعبه روی قلبِ حسین نشست نگفته بودی قرار نبود برادرِت تشنه جون بده شمر بیاد بینِ گودی و عرشِ خدا رو تکون بده نگفته بودی قرار نبود جسمِ سکینه کبود بشه طفلِ سه ساله بترسه وُ اسیرِ آتیش و دود بشه ساقی تشنه لبِ حرم
من کنیز فاطمه ام البنینم از غم اولاد زهرا دل غمینم وامصیبت این شنیدم یکنفر دستت بریده بی حیایی چشم نازت را دریدم وامصیبت این شنیدم فرق عباسم دوتا شد ابروی پیوسته اش از هم جدا شد وامصیبت ناکسان بر حال سقا خنده کردند رفتی و بر اشک مولا خنده کردند وامصیبت این شنیدم بعد تو سالار زینب مانده اعضایش به زیر نعل مرکب وامصیبت