#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
از غمی جانکاه سرشاری عروس مادرم
پا به پای من عزاداری عروس مادرم
داغ دیدی و کنارم مینشینی و مرا
میدهی هر روز دلداری عروس مادرم
روضه خوانی کن برایم جان زینب ، با همان-
-لحنِ لالاییِ تکراری عروس مادرم
صبح نزدیک است و...تو با حالِ آشفته هنوز
خیره بر قنداقه بیداری عروس مادرم
بر دلت یک زخم کاری از کمانِ حرمله
یادگاری داری انگاری عروس مادرم
گوش تا گوشِ علیِ اصغرت را خون گرفت
گریه کن آرام، حق داری! عروس مادرم
هر کجا شش ماهه می بینی در آغوش زنی
اشک هایت میشود جاری عروس مادرم
میدهی آغوشِ خالی را تکان بی اختیار
دست از غم برنمیداری عروس مادرم
تشنه ای بعد ازحسین و گاه با اصرارِ من
میخوری از آب مقداری عروس مادرم
جمع کن این بوریای کهنه را از آفتاب
سوختی در این وفاداری عروس مادرم!
#_عاطفی
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
مادري كه داغ شيش ماهه ديده
دستاشو حتي تو خواب تكون ميده
توي خواب و تو بيداري ميبينه
داره بچه ش پيش چشماش جون ميده
ميشينه گوشه ي تنهائي خود
تو خيالش شير ميده به پسرش
هيچ كسي حريف گريه ش نميشه
زخمه از گريه دوتا پلك ترش
گاهي با گهواره خلوت ميكنه
جاي بچه ش رو مرتب ميكنه
گاهي با گريه لالائي ميخونه
روزشو با اين كارا شب ميكنه
لحظه اي آروم نميگيره دلش
مگه يادش ميره اين داغ و رباب
ميگه اي حرمله آتيش بگيري
كاش بشه خونه ي ظلم تو خراب
توي آفتاب ميشينه از صبح تا شب
هي فقط با مشت به سينه ميزنه
ميگه اصغرم فدا سر حسين
كاش بميرم كه آقام بي كفنه...
#محسن_صرامی
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت
از کربلا تا شام رنجیدم؛ دلم سوخت
چشمم چهل منزل به سمتِ نیزه بود و
از اضطراب و ترس لرزیدم؛ دلم سوخت
ترسیدم از اینکه بیفتد با نسیمی
پشت سرش چون ابر باریدم؛ دلم سوخت
تیرِ سه پر را حرمله می شُست با آب
چشمان خود را زود دزدیدم؛ دلم سوخت
داغش تمام عمر از یادم نمیرفت
گاهی اگر یک لحظه خندیدم؛ دلم سوخت
شاید سه ماهش بود خندید اولین بار
در خاطراتم هر چه چرخیدم؛ دلم سوخت
دیدم که خوردم آب و شد سیراب از شیر
کابوس دیدم هر چه خوابیدم؛ دلم سوخت
در کارهای خانه خیلی گریه کردم
قنداقه را رویِ عبا چیدم؛ دلم سوخت
آهسته خواندم زیر لب لالا لالا لا
من شیرخواره هر کجا دیدم دلم سوخت
#م_عاطفی
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
افسوس کبوترم دگر پر نگرفت
هر قدر دعا نمودم آخر نگرفت
نفرین به تو ای حرمله که طفلی را
با تیر ز شیر هیچ کافر نگرفت
#علی_سلطانی
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
چگونه داغ تو باشد جگر کباب نباشد
چگونه نام تو باشد سخن از آب نباشد
به رغم خواندن لالایِ عمه خواب نرفتی
زمان غربت بابا که وقت خواب نباشد
به حنجر پسری اینچنین سه شعبه نخورده
محاسن پدری اینچنین خضاب نباشد
ز گبر و کافر و از هر شکارچی که بپرسند
بریدن گلوی نازکی صواب نباشد
خراب کرد گلوی تو را سه شعبه ی داغی
چگونه حال دل مادرت خراب نباشد
نداشت شیر تو بودی و شیر داشت نبودی
برای مادر از این سخت تر عذاب نباشد
کنار نیزه ی تو مادری دوباره کتک خورد
خدا کند که عروس ابوتراب نباشد
سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل
خدا کند که فقط محمل رباب نباشد
نجات می دهد از دست نیزه دار سرت را
اگر رباب اسیر غل و طناب نباشد
شده ست مشکل زینب شده ست حاجت زینب
عروس فاطمه دیگر در آفتاب نباشد
#یامظلوم
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
تو که هستی که محو نام تو شد
چشم لیلی و قلبِ عاشقِ قِیس*
تو که هستی که عشق میبالد
در هوایِ خیام امروالقیس**
خیمه خیمه قبیلهی پدرت
رج به رج غرقِ شوقِ نام علی است
روی پیشانیِ عشیرهتان
خط به خط عشق و احترام علی است
آسمان آسمان چراغان شد
از همان لحظههای آمدنت
سرنوشت تورا رقم میزد
عشق از ابتدای آمدنت
بارها بین عرشِ رویایت
جلوههای جلوس فاطمه است
آمدی و خدا به عالم گفت
این مقام عروس فاطمه است
خوشبحالت نوشت دست خدا
که تو پروانهی حسین شوی
نو عروس علی شوی یک روز
بانوی خانهی حسین شوی
تا بیایی فرشتهها با شوق
چادری بافتند از جبروت
از حریر تبسم گلها
محملی ساختند از ملکوت
مرتضی عاقدت و شاهدِ عقد
حضرت فاطمه است بین بهشت
دختر سر به زیرِ شرم و حیا
میشود همسرِ حسینِ بهشت
خطبه را مرتضی که انشاء کرد
زود امالبنین بغل وا کرد
چشم تو خیره شد به چشم حسین
فاطمه عشق را تماشا کرد
دست تو بِین دست زینب بود
تا بیایی به خانهی زهرا
مثل امالبنین تو هم دادی...
بوسه بر آستانهی زهرا
گفت آقا لَعَُمرکِ ، یعنی...
با سکینه تمامِ جان هستی
هست تنها میان قلب حسین
خانهای که تو بین آن هستی
شعر اگر گفت زینبش فهمید
حرف پنهانیِ حسینت هست
احتیاجی نداشتی به چراغ
نور پیشانی حسینت هست
حیف از آن نور ، نور پیشانی
پیش چشم تو سنگ خورد و شکست
وای از آن سینه ، سینهای که دوبار
پیش تو بین آن سهشعبه نشست
پدری رو زد و ولی عوضاش
کودک گرم خواب را کُشتند
در حرم کس نگفت اصغر رفت
گفت زینب رُباب را کشتند
*قیس عامری به مشهور به مجنون
**نام پدر بزرگوار حضرت رباب سلام الله علیها
#حسن_لطفی
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
آتش زده به جان همه اصغر رباب
مي سوخت در بيان غمش حنجر رباب
در زير آفتاب فقط گريه ميكند
بيزار بوده است ز سايه سر رباب
لب تشنه رفت اصغر او زير تيغ تير
حرف از عطش كسي نزند محضر رباب
شايد اگر كه حرمله در كربلا نبود
اصغر برای او شده بود اكبر رباب
هي لحظه هاي دفن علي را مرور كرد
شد نبش قبر داغ دل ديگر رباب
مي گفت و مي گريست كه آن ساربان پست
مي برد كاش جاي تو انگشتر رباب
راس پسر كنار پدر بود بين تشت
چوب از يزيد خورد سر دلبر رباب...
#محسن_صرامی
آه یا رباب
دارد رباب صحبت سربسته با فرات
لب تشنه بود اصغرم ای بی وفا فرات
همسایه های عرش ،
در طلوع انوار الهی در ماه شعبان المعظّم
oo
آخر ماه رجب ، اوّل ماه شعبان
غرقِ در هاله نور است نگاه شعبان
مثل خورشید که تابنده بود در هستی
می درخشد ز افق جلوه ی ماه شعبان
تیره گی هیچ ندارد شب و روزش اصلاً
هست انوار ولا پشت و پناه شعبان
دشت در دشت رسد بوی ولایت ، بنگر
سنبل و یاس بود طرفه گیاه شعبان
ریخته عشق به یُمنِ قدم آینه ها
دُرّ و گوهر همه جا بر سر راه شعبان
ماه دارد ز دو سو جلوه درین ماه ولی
شده میلاد سه خورشید گواه شعبان
هر که دل برده به سمتی ، چه شود تا باشد
دل من این دلم از خیل سپاه شعبان
هر که یک نقطه تاریک به رخ دارد و هست
خالِ کنج لب گل نقطه سیاه شعبان
مژده ی وصل رسد وقت سحرگاه به دل
هدیه دارد ز سماوات پگاه شعبان
هر که چیزی ز خداوند بخواهد ، "یاسر"
لطفِ ارباب بخواهد ز اِلٰهِ شعبان
::::::::::::::::
محمود تاری "یاسر"
بسم الله الرحمن الرحیم
فرج
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا"
"عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما
همه ناتوان، همه روسیاه، همه در کشاکش راهوچاه
همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا"
نهرسیده شامغمی بهسر، نهرسیده از سحری خبر
نهکسی بهفکر کسیدگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا"
نهکسی هوایی فیضرب، نه بهفکر واجبومستحب
"ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا
غم شام و کوفه و کربلا، شده داغ جان تو سالها
که هرآنصباح و هرآنمساء،"بَدَلَ الدُّموعِکَ بِالدِّماء"
گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟
تو بیا سری بهدلم بزن، که تو "مُستَعانیومُشتَکی"
تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار
به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَالْوَرىٰ"
تو بیا که عهدِ وفا شود، دل خلق جای خدا شود
که زمان صلحوصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ"
تو بیا و چارهی نو بساز، که به ما شود در صبح باز
شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ"
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
#امام_حسین_مدح
#سفینةالنجاة
#رباعی
✴️#مهدی_آصفی:
عقل بشر از درک تو مات است، حسین
نام تو کلید مشکلات است، حسین
در شأن تو این بس که رسول اکرم
فرمود: سفینة النّجاة است، حسین
✴️#مهدی_آصفی:
شیرازهی دفتر حیات است، حسین
محبوب قلوب کائنات است، حسین
از قصّهی فطرسِ مَلَک شد معلوم
کوتاهترین راه نجات است حسین
✴️#علی_انسانی:
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آن جا که سفینة النّجاة است، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
✴️#جواد_هاشمی_تربت:
ای زندهی عشق! ای قتیل عبرات!
آزادهی کربلا! اسیر کربات!
ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی
ما غرق گناهیم و تو کشتی نجات
✴️#محسن_حافظی:
محبوب تمام کائنات است حسین
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
دین نبوی زنده شد از کشتن او
احیاگر ذکر صلوات است حسین
✴️#محسن_حافظی:
آیینهی حقنمای عشق است حسین
در نای زمان، نوای عشق است حسین
بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف
فرهیخته ناخدای عشق است حسین
✴️#حسین_زارعی_خائف
شاهنشه کلّ کائنات است حسین
بر خلق خدا، پُر برکات است حسین
در بحر وجود، شیعیان را ز کرم
هم لنگر و کشتی نجات است حسین
✴️#خطیبی_همدانی:
مصباح هدی به کائنات است، حسین
فیاض جمیع ممکنات است، حسین
کان کرم و بحر عطا و احسان
یعنی که سفینهی نجات است حسین
✴️#قاسم_رسا:
شاهی که سفینة النّجاتش خوانند
مصباح هدای کائناتش خوانند
آلوده به خاک ماتم اوست هنوز
آن آب که چشمهی فراتش خوانند
✴️#سید_محمد_رستگار:
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریهی مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی امّا
شادیم که کشتی نجات است حسین
✴️#صغیر_اصفهانی:
حلّال جمیع مشکلات است حسین
شویندهی لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینة النّجاة است حسین
✴️#قنبر_ثانی (محمّدرضا کوزهگر کالجی):
محبوب خدا چشمهی جاری حیات
خورشید رسل که بر روانش صلوات،
فرمود به امّت که حسین بن علی
مصباح هدایت است و کشتیّ نجات
✴️#سید_رضا_مؤید:
از روی حسین تا نقاب افکندند
در کشور عشق، انقلاب افکندند
تبریک به توفانزدگانِ غم و درد
کشتی نجات را به آب افکندند
✴️#سید_رضا_مؤید:
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمهی حیات آمدهام
تا زودتر از زود گناهم بخشند
قبل از عرفه در عرفات آمدهام
✴️#سید_رضا_مؤید:
سرچشمهی خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقهی عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
✴️#مدرسی_صادقی:
سالار جمیع ممکنات است حسین
فرمانده دین، اصل حیات است حسین
دنیا ز بلیات بود بحر عظیم
بر دوست چو کشتی نجات است حسین
✴️#عبدالعلی_نگارنده:
هر چند که چشمهی حیات است، حسین
لبتشنه، لب آب فرات است، حسین
غم نیست اگر غرق گناهیم همه
چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین
✴️#میرزا_یحیی_اصفهانی:
اسباب نجات کائنات است، حسین
فیاض جمیع ممکنات است، حسین
چون کشتی چار موجه شد در شط خون
با آن که سفینة النّجاة است حسین
✴️#غافل_مازندرانی:
در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین
مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین
یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر
عنوانِ صحیفهی نجات است، حسین