به روی رحل نیزه آنکه قرآن را نگه می داشت
دم دروازه دختر های گریان را نگه می داشت
خدا لعنت کند این شمر بدکردار را ، با پا
به زیر آفتاب ، مقتول عریان را نگه می داشت
غروب کربلا یادم نخواهد رفت ابن سعد
درون قتلگاه مرکب سواران را نگه می داشت
نسیم آمد برای اینکه پوشیده بمانی تو
به روی پیکرت خاک بیابان را نگه می داشت
سنان میخواست دربیاورد هر بار اشکم را
روی نی دستباف مادرمان را نگه می داشت
بگردم دور سقای حرم ؛ شرمنده اش هستم
سرش بر نی جلوی سنگ باران را نگه می داشت
مرا دق داد پاسبان بی ناموس شهر شام
میان جمع ناموس تو مردان را نگه می داشت
خدا مرگش دهد نَخّاسِ در صومعه را ؛ عمداََ..
..سر بازار طیف چشم هیزان را نگه می داشت
قرارم ، بی قرارم ، کاش دستان تو می آمد
درون سینه این قلب پریشان را نگه می داشت
#محمد_کیخسروی
#دروازه_ساعات
#کوفه_و_شام
نَخّاسِ یعنی برده فروش
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد
کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»
او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد
زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد
روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد
***
آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی
قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد
بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
#احمد علوی
#شام_شور
#اسارت_شور
غوغا شده ، دروازه ساعات
ازدحامه ، دور مخدرات
وارد شام ، شد عمه سادات ، امان از شام
واویلتا ، وای از دل زینب
خیره شدن ، به محمل زینب
سر حسین ، مقابل زینب ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
همه شهر و ، کردن چراغانی
زنها سرگرم آوازه خوانی
دارن میدن ، شراب مجانی ، امان از شام
قافله رو ، خیلی عذاب دادن
پیش زینب ، به هم شراب دادن
ناسزا به ، ابوتراب دادن ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
خون گریه کرد ، ارض و سما ای وای
دختر فاطمه کجا ای وای
بازار برده فروشا ای وای ، امان از شام
محله ، یهودی نشین و
پیرزنی ، زد با سنگ کین و
سر حسین ، شد نقش زمین و ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
با آل الله ، خیلی بد تا کردن
تا جایی که ، میشد جفا کردن
همه رو خارجی صدا کردن ، امان از شام
سکینه اشک ، میباره واویلا
رباب شده ، بیچاره واویلا
سنگ و سر ، شیرخواره واویلا ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
.....
زینب نگاش ، سمت علمداره
میگه ببین ، که شدم آواره
رو گرفتم ، با آستین پاره ، امان از شام
غیرت الله ، زینب و یاری کن
روی نیزه ، به حالم زاری کن
رفتم بازار ، خودت یه کاری کن ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
#علی_سلطانی
#اسارت_زمینه
#مجلس_یزید_زمینه
#واحد
زینب کبری و ؛ بزم یزید ای وای
میون نامحرم ؛ چها کشید ای وای
فدای درد و غصه های زینب
که مجلس می شده جای زینب
میون طشت زر سرِ بریده
گریه میکند برای زینب
واویلا واویلا
.....
رسم پذیرایی ؛ خنده به مهمان نیست
طشت طلا جایِ ؛ قاری قرآن نیست
چوب نزن لبای اطهرش رو
نمیشنوی ناله خواهرش رو
محاسن و لباش غرقِ خون شد
یکی بگیره چشم دخترش رو
واویلا واویلا
......
مقابل زینب ؛ یه عدهای مستن
به جای دستش کاش ؛ چشماش و میبستن
کنیزاشون و پشت پرده بردن
زینب و تو مجلس عام آوردن
بچه یتیما تا که می نشستن
از شمر و حرمله کتک میخوردن
واویلا واویلا
#عبدالحسین
#اسارت_شور
#شور
رفتی و قدم خمید
جونم روو لبم رسید
زینب روز خوش ندید (از بعد کُشتنت)۲
می رفتم شام بلا
با دست بسته اخا
با شمرو حرمله ها ( از بعد رفتنت)۲
داغ تو قلب زینب و خون کرد : ابی عبدالله
شد همسفر با عده ای نامرد : ابی عبدالله
توو کوفه حرمتم رو شکستن : ابی عبدالله
داری خبر که دستمو بستن : ابی عبدالله
سید مظلوم حسین جانم حسین جانم
--------------------
سایت ای برادرم
کم شد از روی سرم
رفتی از برابرم (آواره شد حرم)۲
از داغت خون جگرم
با خولی هم سفرم
توو صحرا در به درم (زخمه بال و پرم)۲
دادن به خونوادت عذاب و : ابی عبدالله
می خندیدن به اشک رباب و : ابی عبدالله
توو کوچه های کوفه بُریدم : ابی عبدالله
زخم زبون و طعنه شنیدم : ابی عبدالله
سید مظلوم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
--------------------
هر جایی که بُردنم
با سنگا می زدنم
مجروح و زخمه تنم (اصلا فداسرت)۲
توو کوفه سرم شکست
هم بال و پرم شکست
خندیدن دلم شکست (اصلا فداسرت)۲
روو نیزه خواهرت رو می دیدی : ابی عبدالله
تا میزدن منو چی کشیدی : ابی عبدالله
خوردم زمین مقابل نیزه ت : ابی عبدالله
دیدم روو نِی درومده گریه ت : ابی عبدالله
سید مظلوم حسین جانم حسین جانم حسین جانم
#عباس_قلعه
#اسارت_شور
#شام_شور
#شور
دروازه ی شهر شام چه ازدحامی شده
دورِ رباب و زینب پر از حرامی شده
علی الحسین واویلا
شکسته قلب رسول از این غمِ جانگداز
نشسته ناموس حق رو ناقه ی بی جهاز
علی الحسین واویلا
نظاره کن یا نبی زینبت آواره است
همه عزیزان تو لباسشان پاره است
علی الحسین واویلا
دوباره در شهر شام کار حسین زار شد
که دختر فاطمه وارد بازار شد
علی الحسین واویلا
به ناقه ها خواهر حسین سنگ میخورد
بر روی نیزه سرِ حسین سنگ میخورد
علی الحسین واویلا
آل علی را چرا بهر عزاب میبرند
عمه ی سادات را بزم شراب میبرند
علی الحسین واویلا
پیمبران در عزا همه از این ماتمند
که دختران علی میان نامحرمند
علی الحسین واویلا
شرر به قلب علی عدو چه خوب میزند
بر لب خشک حسین یزید چوب میزند
علی الحسین واویلا
#عبدالزهرا
#شام_زمینه
#شام
یابن الحسن بیا به دروازه ساعات
اسیر شامیان شده عمه سادات
راس حسین بر نی ؛ گشته تماشایی
با سنگ کین شد از ؛ زینب پذیرایی
وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
.........
شد دور زینب ازدحام کجایی عباس
کف میزنند زنان شام کجایی عباس
هم هلهله کردند ؛ هم ناسزا گفتند
یک یک همه سرها ؛ از نیزه می افتند
وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
.......
خون شد دل فاطمه و حیدر کرار
عقیله العرب کجا ، کوچه و بازار
دستانِ زینب را ؛ با ریسمان بستند
زنها همه خوشحال ؛ مردان همه مستند
وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
.....
محله یهودیان ای دادِ بیداد
افتاده آتش بر سرِ امامِ سجاد
آنکه غل و زنجیر ؛ بر دست و پایش زد
در پیش او سیلی ؛ بر عمّه هایش زد
وای از دل زینب ؛ وای از دل زینب
#عبدالحسین