این باد نیست که آتش سوزی کالیفرنیا را غیرقابل مهار کرده است، این آه کودکان مظلوم غزه است.
✍انسیه سادات یعقوبی
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حسبی الله»
یا سکوت کردند، یا در این دریای خون شریک جنایت بودند. اما خداوند آگاه است از آنچه میگذرد و از بنده صالح خود غافل نیست.
او سختی میدهد تا امتحان کند؛ نه فقط مظلومان را، بلکه تمام آنان که شاهد این وقایع هستند. سکوت در برابر ظلم، خود نوعی مشارکت در جنایت است.
آری، غزه یک سال تمام زیر شدیدترین شکنجهها و ستم اسرائیل بوده است. برخی حمایت کردند و برخی با سکوت، این ظلم را همراهی نمودند. اما صدای نالهی مظلوم هرگز بیپاسخ نمیماند.
پسری در میان آتش و خون دستهای کوچکش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا، روز سیاه را به آنها نشان بده.»
باید از خشم خداوند ترسید.
«وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»
(و آنان که ستم کردند، به زودی خواهند دانست به چه سرانجامی دچار میشوند.) (شعراء: 227)
اما خدا هست و میبیند.
خوشا به حال آنان که در میان این همه امتحان، همچنان استوار ایستادهاند و با شکوه خدا را صدا میزنند.
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا»
(همانا با سختی آسانی است.) (الشرح: 6)
غزه، درس بزرگی به تمام عالم داد: استقامت، ایمان به خدا و تسلیم در برابر رضای او. میان آتش و خون و گلوله، تنها خدا را خواندند؛ در اوج ناامیدی، به تنها امید خود چنگ زدند و گفتند:
«حسبی الله و نعم الوکیل.»
غزه نشان داد که حتی در تاریکترین لحظات، نور ایمان میتواند راه نجات باشد. صدای این ایمان، پیامی برای تمام عالم است.
✍سیده الهام موسوی
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
بسم الله النور
لسآنجلس است که بعد از یک آتشسوزی بزرگ، به شهر سوخته تبدیل شده است. شهری از کشور آمریکا، همانجا که رهبران و سیاستمدارانش، آتشها در منطقه ما به پا کردند،
عراق
افغانستان
غزه
سوریه
لبنان
یمن
اراده میکرد و ارتشاش را در منطقه ما جولان میداد و آتش میانداخت؛
و خداوند آتشی انداخت در لسآنجلس که لقب شهر فرشتگان به آن داده بودند و جامعه آرمانی خود را در آن میدیدند؛ آتشی مهارنشدنی. آنها حسابِ ارتش خداوند را نکرده بودند؛ خورشید و باد و گرما و آه مظلوم...
و مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین
حالا کجایند آن خودتحقیرهایی که تا آتش جنگلهای زاگرس را دیدند، ارتش و سپاه و امداد را به باد انتقاد و تمسخر گرفتند و از هلیکوپتر آبپاش حرف زدند؟ کجایند تا ببینند قبله آمالشان در مهارکردن آتش عاجز و درمانده شده و خاکستر بر سر لسآنجلس رویاییشان نشسته است؟
✍الهام فرح بخش
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
🌷اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فِی رَجَبٍ- مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَيْكَ خَيْرَ الْقُرْبِ🌷
خدايا! از تو درخواست میكنم به حقّ دو مولود ماه رجب، محمّد بن على دوّم (امام جواد ع) ، و فرزندش على بن محمّد برگزيده (امام هادى ع) و به وسيله آن دو امام به جانب تو تقرّب میجويم
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۱۳۵ (اعمال مشتركه ماه رجب).
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
صبح ها راس ساعت ۸ که می شود ناخودآگاه بلند می شوم، روبه حرم می ایستم و منتظر پخش صدا می مانم.صلوات خاصه ای که سالهاست هرروز همین ساعت گوش هایمان را نوازش می دهد. همراه با پخش صدا لبخند می زنم و چشمانم را می بندم.
تصور کن.داخل اتاق نشسته باشی و نوای حضرت کنار دیوار نواخته شود و تو لذتش را ببری.
وقتی به خانه می آیم و از حرم دور می شوم، صلوات خاصه در آرامگاه شهید مدرس، درد دوری را تسکین می دهد.
انگار آقا می خواهند بگویند:«من هستم، نزدیکتر از خودت به خودت»
نمی دانم. ولی از اینکه چندخانه آنطرف از خانه آقای مدرس زندگی می کنم حس وصف ناشدنی دارم.
✍فاطمه لشکری
#سایه_همسایه
#کاشمر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
«اخبات»
✍ #سیده_الهام_موسوی
امروز کتاب اخبات را تمام کردم؛ اما نه در یک شب، نه در چند روز، و نه حتی در یک هفته.
این کتاب را آرام و با تامل خواندم، چون معتقدم هر کلمهاش نیاز به فکر و تأمل دارد. اخبات از آن کتابهایی نیست که بتوانی با عجله بخوانی؛ باید به عمق آن بروی و همراهش فکر کنی.
اما اخبات چیست؟
اخبات یکی از مقامهای انسان است، مثل مقام محسنین. هرچه بیشتر کتاب را خواندم، بیشتر مفهوم این کلمه را درک کردم.
اخبات یعنی شکستن در برابر خدا.
اخبات یعنی با اینکه به بخشش خدا ایمان داری، باز هم حس شرم میکنی، چون هیچ چیز در برابر عظمت او انجام ندادهای.
به قول استاد صفایی حائری:
"اخبات تنها راه وصال به رحمت حق است."
اخبات، آن انکسار باطنی، خشیت درونی، و دلشکستگیای است که تو را به رحمت بیپایان خداوند میرساند.
برای درک اخبات و پیامهای عمیق این کتاب، این جمله برایم تلنگری جدی بود:
"هر جا که با خدا بودی، به قدرت رسیدی؛ و هر جا که از او جدا شدی، ضعف، ترس و شکست در کمین تو بود."
چهار خصوصیت برای انسان مخبت ذکر شده است:
1. وجل: ترسی که از دل برمیخیزد.
2. صبر: حالتی درونی برای پایداری در مسیر حق.
3. صلاة: اقامه نمازی که روح را به خداوند پیوند میدهد.
4. انفاق: بخششی که از قلبی سرشار از ایمان سرچشمه میگیرد.
برای من، این کتاب چیزی فراتر از یک مطالعه بود؛ سفری بود به عمق خویشتن و تلنگری برای درک عمق خشوع و رحمت خداوند.
✍سیده الهام موسوی
#کتاب
#مطالعه
#کتاب_خوانی
#صفایی_حائری
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
«حوضِ شهیده»
سالِ پیش بود،که داخل یکی از گروهها متوجه شدم، شهیده را اینجا می آورند. ارتباطِ شهیده با مسجدکودکیام را نمی دانستم ، اما مشتاق بودم تا از زبان خود مربیانِ قدیمم بشنوم. حادثه تروریستی کرمان (۱۴۰۲) که اتفاق افتاد، دعا دعا میکردم تا برای بچههایت بمانی. آخر سن و سالشان بسیار کم بود. متوسل به هر دعایی می شدم تا بهتر شوی اما خداوند رزقت را شهادت قرار داده بود! وقتی هم که به مسجد آمدی، فهمیدم که فاطمیوار زندگی کردی و حالا پیر و جوان در عزایت می گریند.
این حوض هم یادگارِ آن روزهاست! همان روزی که تابوتت را آوردند و آدمهای مختلفی برای مراسمت آمدند. این حوض از آن موقع تا حالا زنده شده و از کثیفی به حیاتِ مسجد تبدیل شده و تو هم بانویِ شهیدهٔ مسجد!
✍ مائده اصغری
#لحظهنگاشت
#شهیدهفاطمهدهقان
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
'گل های خوشبخت'
سالهاست پدربزرگ همهجوره به گلهای گلخانهاش رسیدگی میکند. هرروزبه آنها سر میزندو قربان صدقهشان میرود.
برایشان رادیو پخش میکند و محبتش رابا تمام وجود روانه جان گلها میکند.
هرکس وارد گلخانه نُقلی پدربزرگ میشود، درک میکند این گلها جنس دیگری دارند.
روی بهارخواب نشسته بودم وچایی می خوردم که پدربزرگ صدایم زد:«بیا باباجان. بیا گلها رو ببینولذت ببر.»
چشمی میگویم وگوشی به دست میروم تا چندعکس یادگاری هم بگیرم.
درهمان حین که پدربزرگ باقیچی مثل مادری مهربان،به سَروروی گلها رسیدگی میکند، زیرلب برایشان دعاهم میخواند،
جای چندگلدان راجابجا میکندو میگوید:« دخترم.خیلی قدردان این دورهم بودنها باشید.چشم بهم بزنید تمام میشود.»
من که دمدر ایستاده بودم،با فرستادن هوای تمیزبیرون به ریه هایم حال میدهم وتک بیت موردعلاقه پدربزرگ را میخوانم:به قول خودتون «عزیزان قدریکدیگر بدانید/
اجل سنگ است و آدم مثل شیشه.»
پدربزرگ لبخندزنان همانطورکه گلخانه را ترک میکند،روبه من میگوید:«هاباریکلا باباجان. حالا بیابریم چای آتیشی بخوریم که سردشد.»
لحظه آخربه گلها نگاه میکنم و روبه آنها میگویم:«الحق که گلهای خوشبختی هستید.»
✍فاطمه لشکری
#ماجرای_پدرمادربزرگ
#پدر
#خانواده
#لحظهنگاشت
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.