16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
«چند شبی است که بعد غروب مشغول هستیم...
گفتگو با آدم های زیادی را تجربه کردیم؛
سوال و پاسخ های مختلف؛
گفتگو های دوستانه، برگزاری مسابقه و همچنین پذیرایی با یک استکان شیرکاکائوی خوشمزه!
سوال های جذابی را طراحی کردیم و هرکس درست پاسخ می داد جایزه می گرفت.
نمیدانم تجربه کرده اید یا نه؛
بعضی مکان ها علاوه براینکه حس خوبی به آدم هدیه می دهند،
انسان در آنجا احساسِ تعلق خاطر می کند.
انگار همه چیز آشناست.
از یکی از بزرگان شنیدم که فرمودند هرگاه دلتان سخت به تنگ آمد،
با ذکر حسین نفس بکشید.
اینجا از همان مکان هایی بود که نام امام حسین، آرامش خاصی به آن بخشیده بود...
به کربلاهم که نگاه کنید نامش کربلا بود اما حضرت حسین که پابه آن گذاشت، نامش کربلای مقدس شد.
الا ایُ حال،
قلب آدمی هم اینگونه خواهد شد،
اگر کاری کنیم امام وارد آن شود.»
✍ فاطمه لشکری
#محرم
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
همیشه عدهای هستند که با بی تفاوت بودن تصمیمات را رقم میزنند!
آنها انتخاب میکنند، بی تفاوت باشند.
انتخاب میکنند دیگران برایشان تصمیم بگیرند.
انتخاب میکنند برایشان فرقی نکند حق را جای باطل جا بزنند.
انتخاب میکنند که ظالم ظلمش را ادامه دهد.
اگرچه به ظاهر بیطرفند!
عاشورای امروز....غزه
✍ فاطمه نیتی
#محرم
#جوانههای_جریان
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
به رسم ادب، اول هر گفتگو را سلام میگویند؛ از همین رو خواستم سلامی خدمتت بدهم. اما انگار گفتن این سلام قرار است سخت ترین سلام دادنِ عمرم باشد. به این راحتی ها نیست حالا که شانه هایم از فرط خستگی می لرزد و کمرم زیر بار مشکلات کمان شده است، با چشمانی که شرمندگی از آن ها چکه میکند، همهی آن گناهانی که فرسنگ ها دوری را ساخته است کنار بزنم و بگویم: سلام آقا.
سخت است اما یقین دارم سختی آن از مهربانی تو بیش نیست. مگر نه اینکه تو امام حسین خسته هایی و من خسته ترین عاشقت؟
روی من در مقابل تو سیاه است اما قلبم از عشق تو همچون حرمت سرخ میتپد. حالا که حرف از عشق دیرینه ام به تو پیش میآید، قلم از همیشه عاجز تر شده و دایره ی لغات از همیشه تنگ تر.
حسین جان، بگذار بی تکلف ترین نویسنده ی جهان شوم و غیر ادبی ترین متنم را برایت نگارش کنم. واو به واو دنیا در مقابلت به زانو در میآیند، واو به واو کلمات که جای خود دارند!
میگویند، عشقِ بچگی، فراموشی ندارد. آقای خسته ها! عشق تو، نام تو، روضه های تو و تمام هر آنچه مربوط به تو میشود، در بند بند بچگی های من رسوخ کرده و حالا هر چقدر هم که تغییر کنم، بزرگ شوم و یا حتی پیر شوم، تو همان حسین بچگی هایم میمانی. همان که پناهش تنها برگ برنده ام در بازی دنیاست. همان که آخرین خانه ی امیدی است که میدانم هیچگاه دست خالی روانه ی زندگیام نمیکند. و من حالا با تمام وجودی که بند بندش به عشق تو مبتلاست، از تمام جهان تنها یک چیز میخواهم، تنها یک نام، تنها یک اسم، تنها یک حسین...»
✍نازنین عنایتی
#محرم
#جوانههای_جریان
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
«میگویند معنای عشق برای هرکس فرق میکند، اما معنای عشق به حسین تنها عشق مشترک بین کودک و پیر و جوان است، همان عشقی که تورا مضطر میکند تا با هرکاری که میتوانی خودت را به معشوقت وصل کنی،چه با نذری،چه با موکبی با یک میز و سه لیوان و چه با قطره ای اشک.
و چه زیباست این عشق که حسین هر سه کار را با هر کیفیتی ،به نسبت کمیت نمیسنجد، بل به نسبت عشق میسنجد و آیا عشق اصیل و واقعی چیز دیگری جز این است؟...»
✍مریم جنگجو
#محرم
#جوانههای_جریان
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
بسم الله الرحمن رحیم
به این فکر میکنم که آیا پروانه میتواند خودش را به آتش شمع نکُشد؟ عشق امانش میدهد؟
یاران کربلا چطور؟ آیا میتوانند غیر از ریختن خونشان در راه عشق آرام بگیرند؟
_پاسخ میدهند: عشق شیرین تر و زیباتر از آن است که بتوان از آن گذشت...
چگونه؟
_هنگامی که عشق در تار و پودت رسوخ کند بی اختیار به سمت معشوق حقیقی میشتابی و هیچ جز او نمی بینی و نمی دانی
هربار که شمشیری قفس تن را میشکافد خونی فوران میکند گویی سال هاست منتظر چنین لحظه ای بوده است تا که رها شود و در دریای خونین عشق جاری گردد
و قلب به گونه ای دیگر میتپد صدایش ساز نی نواست که از غم هجران یار ناله میکند از بی تابی رسیدن به آغوش یار شکایت میکند
و جان فریاد میکشد: بکوبید،بزنید،،بدرید،بکشید...مرا که دیگر تاب سوز انتظارش را ندارم
دیگر صبر و قرار دوری او را ندارم؛ پس شما دردم را با ضربت هاتان با زخم ها و آسیب هاتان بر تن خسته ام سهولت می بخشید فکر نکنید که دردم را می افزایید، نه! بلکه از آن میکاهید...
آری آری شما راه را بر من کوتاه میکنید آنقدر کوتاه که عاشق پیشه ای همچون من، بی قرار و تب کرده از یار دلخواه، راضی و آرام میگردد!
#عصر_عاشورا
✍ ستاره غلام نژاد
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
حواسش هست 2.mp3
2.33M
#حواسش_هست۲
روایت خدمت محبان اهل بیت در دو ماه محرم و صفر
گوینده: حدیث انصاری زاده
تدوین: فاطمه کرباسفروشان
نویسنده: ف.فرشتیان
تولید شده در استودیو جریان
#محرم_صفر
#روایت_حسین(ع)
#عاشورا
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
حواسش هست 3.mp3
2.88M
#حواسش_هست۳
روایت خدمت محبان اهل بیت در دو ماه محرم و صفر
گوینده: حدیث انصاری زاده
تدوین: فاطمه کرباسفروشان
نویسنده: ف.فرشتیان
تولید شده در استودیو جریان
#محرم_صفر
#روایت_حسین(ع)
#عاشورا
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
این چای با چای های دیگر توفیر دارد..
از نبات خبری نیست، امّا شکر خودش را رسانده است تا کام زائران حسین علیه السلام را شیرین کند.
اما نه!
خوب که دقت میکنی تفاوتش به این نیست ،
بلکه آن قدر جوشیده است تا قلب زوار را گرم نگه دارد و نقطه جوش ناآگاهی آنها را کاهش دهد.
وقتی این چای داغ را تا نزدیکی دهانم می برم، بار دیگر خاطرات اش برایم زنده میشود ،
« حسین من بیا و این دل شکسته را بخر... حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر...»
قلبم طاقت دوری نداشت ، نمیدانستم در روضه چه بخواهم که دلِ سرد و دردمندم را آرام کند و التیام دهد.باورم نمیشد،
خودش دانسته بود که چیست این درد من و برایش راه درمانی گذاشت...
چای بهانه بود برای در کنارش بودن و با او خلوت کردن!
و آرام آرام چای را از گلویم سُر دادم پایین. هر قلپ خوردنش ، وجودم را آسوده میکرد و درد را کمتر،کمتر و کمتر!
و من،
حالا در روضه عزای خودش، در خانه پدری، در حرم امیرالمومنین، نشسته ام!
فکر و خیال در ذهنم زیاد است اما نمیخواهم به آنها بها دهم ؛
و قلبم شروع به سخن میکند...
« دردم از یار است و درمان نیز هم ، دل فدای او شد و جان نیز هم»
نجف الاشرف/ محرم ۱۴۴۶ ، خانه پدری
✍ مائده اصغری
#دختر_آسمان
#محرم
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
در تیره شبِ هجرِ تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به در آیی
#حافظ_خوانی
#حفظ_شعر
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.
👈 «کمی درد وجدان»
🔥سهم من در جنایات غزه!!!!🔥
قریب به ده ماه از طوفان الاقصی و به دنبالش جنایات پرسابقه رژیم منحوس اسرائیل می گذرد...
در این مدت آنقدر تصاویر دلخراش دیدهایم که قلبمان مجروح و دلمان پرخون است...❤️🩹
تصاویر پیکرهای آغشته به خاک و خون کشف گورهای دستهجمعی
دفن دونفرهی پیکر شهدا
فریاد مردان و ضجهی زنان
و بیش از همه مظلومیت کودکان معصوم که در شخم زدنهای پیاپی گرگ صفتان صهیون پرپر میشوند...
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
این شبها که خیمهنشین عزاداریهای دههی عاشورا بودیم، بارها تصویر تکاندهندهی کودک مجروح غزهای پیش چشمم میآمد که درپی حملهی هوایی در فضای خاکآلود محوطه به درختی پناه برده بود و از وحشت به خود میلرزید.
😭😭😭😭😭😭😭
به یاد شب یازدهم محرم ۶۱هجری و فرار کودکان از خیمههای شعلهورشده🔥 میافتادم و نقل تاریخ از دو کودکی که از خیمهها به دامان دشت پربلای نینوا میگریزند و از شدت ترس، تشنگی و گرسنگی در آغوش هم جان میدهند...
و نیز یاد سه سالهی اباعبدالله(ع) میافتادم و داستان خرابهی شام...
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
آری! صحنه هایی از تاریخ در حال تکرار است.
و ما این روزها بارها و بارها زیرلب «یا صاحب الزمان» گفتهایم و منجی عالم بشریت را صدا زدهایم...
اما...
مدتیست دردهای دلم به وجدانم چنگ زده و مرا با خود درگیر کرده است.
از خود می پرسم:
«تو در این عالم کدام قطعه از پازل ظهوری؟؟؟ 🧩
آیا در جای خود قرار گرفتهای یا علاوه بر جایت، خودت را هم گم کرده ای؟»
شما را نمیدانم؛ اما مدتیست وجدانم مرا نهیب می زندکه:
«هراندازه تو با اعمال، رفتار و انتخابهایت ظهور را عقب اندازی، در جنایات دنیای بی مهدی(عج) سهم داری....»
خدایا!
آدینهای دیگر گذشت و باز خبری از یوسف زهرا(ع) نشد...
😔😔😔😔😔😔😔
اینبار برای فرج دعا میکنم تا فرجی در جان و دلم شود که اگر درپی اصلاح خود نباشم، چطور حکومت مصلح را تاب خواهم آورد؟!!
✍ م. طهماسبی
#امام_حسین(ع)
#محرم
#فلسطین
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.