#پاراگراف_شروع «ایستادم روبروی آیینه قدی، خیره شدم به تصویر خودم در آن سوی آیینه و او را صدا کردم: میم ... میم ... میم ... مِرجل ... تصویر میان آیینه موجی برداشت و لرزید، و ناگهان یک زن درون آیینه ظاهر شد آن هم درست کنار تصویر من؛ زنی که موهای بلندش مثل آبشار سیاه شب، روی صبح اندامش ریخته بود و من با ترس گفتم...» #صَخور امید کوره چی @jaryaniha

مگه نه ؟! والااااا😁 #طنز_کتاب @jaryaniha

#قصه_شب 📻گل نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی قسمت دوم

...راننده آقای دکتر رضایی آمد به ملاقات عباس. با پدر و مادر عباس چاق سلامتی کرد ودست زد پشت عباس که: – چطوری شازده. خیلی خوش می‌گذرد نه؟ شانس آوردی که آدم خوبی زد بهت. هر کس دیگر بود فرار می‌کرد. هم آدم خوبی است هم دل رحم است. فقط عیبش این است که خیلی گرفتار است. روزی دو تا عمل می‌کند. گفت من بیایم بهت سر بزنم. این بیمارستان مال یکی از دوستانش است. بهت که می‌رسند چیزی نمی‌خواهی؟ و دست کرد توی جیبش و چند اسکناس گذاشت زیر بالش عباس. – بیا هر چه خواستی برای خودت بخر. انشاءالله تا چند روز دیگر مرخص می‌شوی. بعد رو کرد به پدرعباس: -شما هم رضایت بده. سخت نگیر. عباس گفت: -برو برام سبد گل بخر. مثل سبد گلی که بالای تخت آن مریض است. دلم می‌خواهد مثل همه مریض‌ها من هم گل داشته باشم. -باشد. ولی قیمتش خیلی زیاد می‌شود. می‌دانی آن سبد گل چه قدر گران است؟ مادر گفت: -پولش را بدهید. گل می‌خواهد چه کار؟ فردا خراب می‌شود می‌ریزد دور. عباس لج کرد: من گل می‌خواهم... ادامه دارد... @jaryaniha

لبخند بزن هوا کمی باز شود یک صبح پر از پنجره آغاز شود پروانه درون شعر چرخی بزند شاید که خدا بخواهد اعجاز شود 👤غلامرضا اکبرزاده 💕 @jaryaniha

#توصیه‌های_نویسندگی «علي مؤذنی» 🌱بعد از اينکه ايده‌ای شکل گرفت، چطور آن را ورز می‌دهيد؟ می‌گذاريد زمان بگذرد و خودش خودش را در ناخودآگاه شکل بدهد؟ خودتان را مقيد می‌کنيد به اينکه پس از مدت زمان خاصی که از شکل‌گيری ايده گذشت، شروع به نوشتن کنيد؟ «من حتی در فيلمنامه‌نويسی هم كه معمولا خودآگاه فيلمنامه‌نويس فعال‌تر است، برای شروع از يك طرح كلی فراتر نمی‌روم و پرورش كار را می‌گذارم به وقت نوشتن كه در اين حالت ذهن ديگر رياضی‌وار به روند وقايع فكر نمی‌كند بلكه وقايع در عين آنكه ذهن را درگير می‌كنند، از بار احساسی قوی‌ای هم برخوردار می‌شوند و همين به‌روند داستان جلوه ديگری می‌بخشد كه در حالت عادی اصلا دستيابی به آن ممكن نيست. اصلا لطف نوشتن حداقل برای من همين كشفی است كه در هنگام نوشتن صورت می‌گيرد.» @jaryaniha

جریانی‌های عزیز سلام، نیمروز تون بخیر. آیا توصیه‌های نویسندگی رو دنبال می‌کنید؟! توصیه می‌کنم که حتما با دقت دنبال کنید، 😊این ها تجارب ارزشمند آقای علی موذنی یکی از نویسنده های مطرح کشور ماست که فیلمنامه و نمایشنامه نویس هم هست. حالا چرا تاکید دارم؟! بعضی از دوستان و هنرجوها یک سوال متداولی رو می‌پرسن که بارها شنیدیم و بارها تکرار شده... و اون این سواله👈 «درباره چی بنویسیم؟ زندگی ما که چیز خاصی نداره که جذاب باشه برای نوشتن؟ و یا چرا هرچیزی به ذهن‌مون می‌رسه کلیشه و تکراریه؟!!!» این بحث سوژه‌یابی و ایده‌پردازی آقای موذنی، به این افراد کمک بسیاری می‌کنه، به افرادی که ابتدای راه نوشتن و نویسندگی هستن. دقت کنید که ایشون در این مصاحبه دارن تجربیات‌شون رو در اختیار مخاطب می‌گذارن و این‌ها یک راهکار یا تمرینی برای نوشتن نیست. حرفم طولانی شد... مقصود👈 از تجربیات بزرگان بهره‌برداری و الگوسازی کنید 😉👌 🍀آثار ایشون رو با یک گشتی در اینترنت ببینید قطعا براتون آشناست. @jaryaniha

#دیالوگ_ماندگار «_ﺭﻭﺑﺎه: ﻣﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ‏_ﺷﺎﺯﺩه ﻛﻮﭼﻮﻟﻮ: ﻣﮕﻪ ميشه؟ ‏-ﺭﻭﺑﺎه: ﺁﺭه ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺎﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ یکی ﻭلی ﺍﻭﻥ ﮔﻤﺸﻮﻥ ﻛﺮﺩ! ‏ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﻫﺮﺟﺎ ﺩﻧﺒﺎﻟﺸﻮﻥ ﻣﻴ‌ﮕﺮﺩﻡ ﭘﻴﺪﺍﺷﻮﻥ ﻧﻤﻲ‌كنم...» 📚شازده کوچولو #انتوان_دوسنت_اگزوپری @jaryaniha