eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
بِسْـم‌ِرَب‌ِّالــرضــا♡ہـ♡ـہــ♥️
↻🌸°• . •°جآن بھ♥️ لب آمد🌧 و جانانِ🌸 جھان!🌎 بازنگشت 🍁 . ..[🌕] 💥
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
:)!"🖤
وَ لأََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِين..🌿 برایت گریه می‌کنم مثلِ آن‌هایی که دنباݪ تو می‌گردند و خودشان گم شده‌اند..
کربلارفتنِ‌خـودرابِـھ‌رُخِ‌مانڪشید ؛ مادرست‌است‌نرفتیـم‌ولۍ‌دل‌داریم🙂🍃 ...
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
یـا اَرْحَمَ الرّحِمیـن'🌱 ✍️روایتـی‌مـادرانـه روز دوازدهم بعد از شهادت؛ دوازده روز از شهادت «علی
یـا حـیُّ یـا قیّوم.'🌱 ✍️روایتـی‌مــادرانـه ماشین اورژانس نزدیک می‌شد. صدایش بیش از هر زمان دیگری نزدیک و واضح بود. معمولا صدای آمبولانس‌ها را می شنیدند اما نه اینقدر نزدیک! پیکر «علی» در آن بود. به استقبال رفت؛ قلبش آرام بود. چهره‌اش همچون گل سوسن می‌درخشید. سبدی از گل سرخ و برنج آماده کرده بود، آن را در دست گرفت و شروع کرد به پخش برگ گل و دانه‌های برنج. مردم همانگونه که گریه می‌کردند با احترام تابوت را حمل می‌کردند و تکبیرهای زینبی سر می‌دادند. مادر هم با اشک‌ها و لبخندهای توامان می‌گفت: « نزد خانم فاطمه زهراء (سلام الله علیها) رو سفید باشی. شهادتت قبول باشد. خداوند برایت سهل و آسانی قرار دهد. خدا به همراهت... خدا به همراهت». تابوت مدتی در خانه مستقر شد. هر کس با توجه به ارتباطش با شهید، به شیوه خود با شهید وداع کرد. همه وداع کردند جز مادرش. ساعت را پرسید: «زمان اقامه نماز چه وقت است؟» نگاه‌ها با حیرت به سوی او چرخید و او در حیرت و تعجب بیشتر دیگران گفت: «قبل از اقامه نماز در کنار تابوت ظاهر نخواهم شد؛ شهدا اولین هدفشان نماز بود. من 12 روز منتظر «علی» بودم، شما 10 دقیقه منتظر من بمانید تا نمازم را بخوانم». .... 🎈
؎○•روز سـی‌وپنجـم ᖰ⸼⊑35⊒⸼ᖱ ؎‌○•چلــه زیــارت عــاشورا ؎○•به‌نیت‌شهیـد🇮🇷🇦🇫 《سیدمصطفی‌موسوی‌_سیدمصطفی‌موسوی》 ؎↻بھ‌‌؏شق‌امامـ‌حسـین‌بࢪاےظهوࢪ فرزند‌حسـین♥
ذرھ‌بودم‌زائرشمس‌الشموسم‌کردھ‌اند ••قطرھ‌اۍبودم‌بہ‌این‌دریـٰاپنـٰاھ‌‌آوردھ‌ام امـٰام‌رِضـٰاۍِقَلـب‌ِمَـن...♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ موشن داستانی سفرنامه اربعین 🎥 قسمت دوم: شروع پیاده روی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ موشن داستانی سفرنامه اربعین 🎥 این قسمت: ورود به نجف 🎒این موشن 5 قسمته، داستان سفر دو خواهر مسیحی از مادرید به عراق را به تصویر میکشد و یادآور خاطرات اربعین خواهد بود، این دو دختر اسپانیایی در طی سفر با اتفاقات جالبی روبرو میشن که در قالب گرافیکی و داستانی به نمایش در میاد.
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
_
شهید فیسبوکچی❗️ فیسبوکی هـاهم به بهشت میروند به خاطر اینکه تو فیس‌بوک فعالیت می‌کرد و همیشه آنلاین بود و در جهت نشر فرهنگ مقاومت، در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کرد، دوستاش اسمشو گذاشته بودند: فیس‌بوک‌چی … ایشون شهید محمد علی ابوحسن معروف به کاظم هستند که در منطقه قنیطره واقع در جولان سوریه، به همراه شهید جهاد مغنیه و شهید الله‌داد و جمعی دیگر از مجاهدان حزب‌الله، توسط تیم تروریستی اسرائیل به شهادت رسیدند.💔
دعا‌کنیم🤲🏻 براۍ‌مبتلا‌شدن‌به‌امام‌زمان ‌چون‌خیلۍ‌وقته‌که‌‌به‌دوریشون‌عادت‌کردیم‌ و‌عین‌خیالمونم‌نیست...🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـٰاندھ‌اَم‌دَرپَسِ‌این‌شَهرِ‌پُرـاَزدودوگنـٰاھ ••مَن‌بِدون‌توچِطورنـٰاےنَفَس‌ڪِشیدَن‌دآرَم...! ڪَربُ‌بَلـٰا•••💔
هدایت شده از شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
بِسْـم‌ِرَب‌ِّ‌الجهــاد♡ہـ♡ـہــ♥️
░🦋| + کاۺ ؛ صاحݕ بـٖـرسـَـد''♥️🖇'' این‌ جواناݩ‌ ، همه ‌را . . . . در رهِ خـ ـود ''پیـــر'' کُـنـد💈^^ 🤍 🌱
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
یـا حـیُّ یـا قیّوم.'🌱 ✍️روایتـی‌مــادرانـه ماشین اورژانس نزدیک می‌شد. صدایش بیش از هر زمان دیگری
لا اِلاَ اِلَّا الله الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین.'🌱 ✍️روایتـی‌مـادرانـه مراسم تشییع آغاز شد. فضای مراسم چقدر به مراسم تولد شباهت داشت. چه فرشتگان زیادی! چه برف زیبایی... مراسم دفن پیکر در خاک با شتاب انجام شد. فریادها بلند شد. مادر شهید همچنان سعی داشت آرامشی همراه با خشوع و تواضع داشته باشد. اما «ابو بلال»، پدر شهید این جمله را بارها تکرار می‌کرد: «کسی را که به تو شلیک کرد نمی‌بخشم». مراسم که پایان یافت مادر «علی» نزدیک مزار نشست. سرش را به خاک نزدیک کرد و شروع کرد به صحبت با پسرش: «ماما، شهادتت مبارک. خداوند چهره‌ات را روشن کند «علی». فهمیدم که بدون غسل و کفن و با لباس جهادت دفن شدی. مبارکت باشد که به این عزت و سربلندی رسیدی. «علی» جان، پیکرت 12 روز روی زمین ماند؟ خدا کند که امام مهدی (عج) به استقبالت آمده باشد. ماما، «علی» جان! به من اطمینان بده زمانی که به شهادت رسیدی امام مهدی را صدا زده‌ای؟ او را صدا زدی؟»