🌹پنج شنبه های شهدایی🌹
💌#معرفی_یک_شهید💌
قبل از رفتن به عملیات بود. قرار شد کمی به کارهایش برسد و سر و سامانی به امور اداری و غیر اداری اش بدهد و بعد به خانه بیاید👌
در اتاق مشغول کار بودم و نفهمیدم که برگشته.
وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم جلوی فریزر ایستاده و مشغول تمیز کردن آن است😳
با تعجب پرسیدم کی اومدید که من متوجه نشدم؟؟؟؟ چرا زحمت می کشید؟؟؟
نگذاشت حرفم را ادامه دهم، گفت دیدم حالت خوب نیست گفتم تا قبل از رفتن دستی به فریزر بکشم که شما اذیت نشی☺️
#شهید_سردار_حسین_همدانی
#شهید_مدافع_حرم
#همسرداری_شهدا
#الگوی_آسمانیم
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
💕پنج شنبه های شهدایی💕
#معرفی_کتاب📚
داستان این کتاب از آنجایی شروع می شود که حاج حسین همدانی در سال 1390 خانواده ی خود را در اوج بحران سوریه آگاهانه به دمشق دعوت می کند و از همسرش می خواهد که روزی تمام این خاطرات را بنویسد.
زندگی حاج حسین پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگ که ناشناخته مانده است.
بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس 3 لشکر سپاه در سال های دفاع مقدس، ماموریت های متعدد ایشان در آفریقا و نهایتا دفاع از اهل بیت در سوریه می پردازد.
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
#شهید_حاج_حسین_همدانی
#شهدای_مدافع_حرم
#کتاب_خداحافظ_سالار
#نویسنده_حمید_حسام
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار
شماره1⃣
من و خواهرهایم یک شب سرد زمستانی از اسم هایمان پرسیدیم☺️ آقام گفت: چند سال کویت کار می کردم، درآمدم خوب بود، اما در غربت خیلی سخت می گذشت😬
از بس برای خانواده و آب و خاکم دلتنگ می شدم، همون جا از خدا خواستم اگه بچه ی اولم دختر شد، اسمشو بذارم ایران😍
اهل مطالعه و کتاب و شعر هم بودم🍀
گاهی که هوای وطن میکردم با خودم در غربت این شعر رو میخوندم👇
🌸شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند
و جای خودم را خالی می دیدم😔
به همین خاطر اسم پروانه رو خودم انتخاب کردم. اما افسانه رو مادرتون انتخاب کرد، من هم قبول کردم.
آقام که از پروانه حرف میزد، یاد حرف های خانم معلم و قصه ی سوختنِ پروانه افتادم.
گفتم : من از اسم پروانه خوشم نمی آد☹️☹️☹️☹️☹️
آقام گفت: تو یه اسم دیگه هم داری که هیچکس نداره😉
گفتم چه اسمی؟؟؟
گفت: سالار
گفتم سالار دیگه چیه؟؟؟؟؟؟😳
گفت سالار یعنی مرد، یعنی مدیر، یعنی شیردختر، یعنی سرور همه ی دخترها
😇😌😍
گاهی اوقات یک حس پسرانه توی خودم داشتم و از این تعریف ها خوشم می آمد😇
او هم رگ خوابم دستش بود.
مرا از،سنم بزرگتر می دید و می گفت:
ایران از همه مظلوم تره، پروانه از همه سالاتره و افسانه از همه رویایی تره😃
♥️قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار، خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی♥️
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋🍃🦋
🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋
🦋🍃
🦋
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀
قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار
شماره2⃣
همچنان نامزد مانده بودیم، که برای اولین بار حرف های شخصی با من زد🔆
می خواست با من اتمام حجت کند😜
گفت: پروانه خانم، خوب فکر کن، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و ما فقط،یک حلقه آورده ایم💍
شما توی خونه ی دایی خیلی راحت زندگی کردی، اما اگر با من زندگی کنی خبلی سختی میکشی.
حرفی نزدم، سرم پایین بود. سعی داشت مرا به حرف بیاورد😁
جدی تر گفت: راهی که من انتخاب کردم توش راحتی و رفاه نیست، این برای شما مهم نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه کلمه بیشتر نگفتم: نه
خودمانی شد و گفت: بیخودی نیست دایی بهت میگه سالار😂😁😂
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️
♥️🍀♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️🍀♥️
♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️
♥️🍀
♥️
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار
شماره3⃣
حسین وقتی به تهران آمد، خودش از،حال خوشی که در محرم امسال داشت تعریف کرد💚
و اینکه برای اولین بار مداحی کرده بود، گفت.
و من نگفتم که فیلم و عکس این مداحی را دیده ام 😜
پرسیدم: توی هیئت چی خوندی????
گفت روضه که بلد نبودم😄
فقط پشت سر هم مثل میاندارها تکرار میکردم:
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
حسین دوای دردم
حسین دورت بگردم
هر دو با ته مایه ای از شوخی با هم حرف میزدیم. می خندیدیم و گفتم:
حسین به قول بچه های جبهه، بدجوری نور بالا میزنی؟!؟!😍
گفت: ناقلا، حالا که از سوریه اومدم و از معرکه دور شدم داری از این حرفا میزنی؟!؟!
گفتم نه واقعا میگم، یه جور دیگه شدی😳
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹
🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹
🌹🍀
🌹
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
نائب الزیاره شما
امروز
گلزار شهدای قزوین
شهید بابایی و شهید حمید سیاهکالی مرادی
#من_یک_مشکاتی_ام
از قزوین
............
خیلی ممنون
قبول باشه
همه مارو خیلی خوشحال کردید 🌸🌸👌😍😍😍😍
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
💕#پنج_شنبه_های_شهدایی💕
💌 معرفی شهید
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
پدرش می گفت: گلدسته چون تنها دخترم بود، خیلی بهش علاقه داشتم♥️
یه بار که در زمان جنگ به خونه اش در دزفول رفته بودم، دیدم شب موقع خواب با پوشش کامل می خوابه😳 تعجب کردم؛ در اون هوای گرم جنوب، خوابیدن با لباس زیاد کار آسونی نبود!
علت رو که پرسیدم، گفت: « پدر جون، اینجا هر لحظه ممکنه بمبارون شود؛ باید از هر نظر آمادگی داشته باشیم. ممکنه فردا صبح زنده نباشیم. پس باید پوشش کامل داشته باشیم تا وقتی ما رو از زیر آوار خارج می کنن، مشکلی وجود نداشته باشه🍀
#شهیده_گلدسته_محمدیان
#الگوی_آسمانیم
#دخترها_هم_شهید_میشوند
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
💕#پنج_شنبه_های_شهدایی💕
💌 معرفی شهید
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
شب ها در سرمای خونه نماز شب می خوند🕞📿
دلش نمی خواست کسی او رو در حال خوندن نماز شب ببینه🍀
همیشه قبل از اینکه از مدرسه به خونه بره🏡 اول به مسجد المهدی می رفت، نماز می خوند، بعد به خونه می رفت 🌹
در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشتن از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او رو به شهادت رسوندن😔🥀
پیکر پاکش رو در گلستان شهدای شهر اصفهان زیر یه درخت کاج دفن کردن🖤
#شهیده_زینب_کُمایی
#الگوی_آسمانیم
#دخترها_هم_شهید_میشوند
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
💕#پنج_شنبه_های_شهدایی💕
💌 معرفی شهید
🌷🌹🌹🌹🌹🌺🌹🌹🌹🌹🌷
آلکس وینز مردی که به بانوی محجبه ی مصری ،ساکن آلمان توهین کرده و دشنام داده بود 🚫
در سال 2008 وینز به مدت چندین دقیقه در پارکی 🏕که بانوی محجبه همراه پسرش به آنجا رفته بود، به وی توهین کرده و دشنام داده بود ‼️‼️
سپس در دادگاهی ⚖ که برای رسیدگی به این امر تشکیل شده بود توسط فرد مجرم و در برابر دیدگان فرزند و همسرش و قاضی و ... با 18ضربه چاقو 🔪به شهادت رسید😳😳😔😔🥀
#شهید_مَروِه_شِربینی بانویی که به دلیل داشتن حجاب در برابر دیدگان فرزندش شهید شد😔
#شهیده_مَروِه_شِربینی
#الگوی_آسمانیم
#دخترها_هم_شهید_میشوند
#دختران_مشکات
@Ka_meshkat
💕#پنج_شنبه_های_شهدایی💕
💌معرفی شهید
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴کوملهها بشدت شکنجه اش کرده بودن، هیچ ناخنی در دست و پا نداشت😔
جای جای سرش شکسته و کبود بود، موهای سرش رو تراشیده و در روستا میگردوندن😭 شرط رهاییش توهین به حضرت امام(ره) بود اما او مقاومت کرد؛
پس از یازده ماه اسارت و شکنجههای بسیار در ۱۷ سالگی زنده بگورش کردن و عند ربهم یرزقون شد♥️
#شهیده_ناهید_فاتحی_کَرجو
#الگوی_آسمانیم
#دخترها_هم_شهید_میشوند
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
هدایت شده از 🌹دختران مشکات 🌹
♥️شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات♥️
مفتخریم امسال #شهید_سیاهکالی_مرادی
که از شهدای مدافع حرم شهر قزوین هستن از شهدای شاخص امسال معرفی شدن
همچنین مفتخرم که #شهیده_صدیقه_رودباری هم از دختران معرفی شده است
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#شهید
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
هدایت شده از 🌹دختران مشکات 🌹
💗#دخترها_هم_شهید_می_شوند💗
#قسمت_اول
🌸شهیده صدیقه رودباری🌸
💕اولین شهید خواهر جهاد سازندگی💕
زهرا تا مژگان رو دید، شروع کرد...خاک تو سر شاه، دیروز چرا نیومدی مدرسه؟؟؟؟ قیامتی شد که نگو. مژگان گفت: از دست این بابام😬نذاشت بیام مدرسه میگه امنیت نداره، توی خیابون دست هر کسی اسلحه اس. درس که ندارید برای چی میرید مدرسه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! می خوای بری تظاهرات😡نظم مملکت رو ریختن بهم. زهرا با طعنه به مژگان که پدرش ارتشی بود گفت،ارتش برادر ماست خمینی رهبر ماست🙂
مژگان برای اینکه جواب طعنه زهرا رو بده با شوخی گفت: برادر برادران ارتشی! خب تعریف کن ببینم چی شده بود؟زهرا گفت: الهی شاه برات بمیره، نیومدی ببینی، مدرسه چه خبر بود؟ مژگان گفت: تو که نصفه جونم کردی، بگو دیگه🙃زهرا گفت: همه جمع شده بودیم وسط حیاط مدرسه و شعار می دادیم. داشتیم آماده می شدیم که بریم: علم و صنعت، قرار بود از اونجا با بقیه بریم جلوی دانشگاه تهران
مژگان وسط حرفش دوید و گفت: صدیقه هم بود؟؟؟صدیقه رودباری.
زهرا گفت: اصلاً سردسته اون بود😀اون شعار می داد و ما تکرار می کردیم.بابای مدرسه که دم در کشیک می داد، گفت: یه ماشین از گاردی ها به طرف مدرسه میاد، اما صدیقه ول کن نبود یک جوری می گفت:«مرگ برشاه، بگین مرگ برشاه» که انگار شاه جلوی رویش وایساده و قراره که با شعارهای اون بمیره😁😁😁بابای مدرسه به خانم ناظم گفت: بچه های مردم رو جلوی تیر نبرید،گناه دارن،که صدیقه اون شعره رو خوند. مژگان گفت: کدوم؟ شعر خودشو؟؟؟؟
زهرا گفت:
🌸سحر می شه سحر می شه
🍃سیاهی ها به در می شه
🌸نخواب آرام تو یک لحظه، که خون خلق هدر می شه
🍃چه آتشها به پا می شه، چه خونها که فنا می شه
🌸ولی آخر مسلمانها، جهان از ظلم رها می شه
خلاصه همه گرم خوندن بودیم که یه سرباز اومد توی حیاط، ما رو که دید👀یه تیر هوایی شلیک کرد و گفت: متفرق بشین🗣صدیقه رفت جلو و گفت: به چه اجازه ای اومدین توی مدرسه؟ سرباز گفت: خمینی «حضرت امام رحمة الله علیه» نظم مدرسه رو بهم زده، برید سر کلاس بجای این چرت و پرت گفتنها😱 صدیقه هم نمی دونم با چه جرأتی خوابوند توی گوش سربازه😳😁
مژگان گفت: صدیقه،جان و روحش حضرت امام خمینیه. هر کی به امام چیزی بگه، صدیقه انگار دیوونه میشه😇 بعد چی شد؟ زهرا گفت: خلاصه خانم ناظم که دید اوضاع بد شده گفت: شعار بدیم👈ارتش برادر ماست خمینی رهبر ماست
گاردی هم که حسابی خیط شده بود رفت بیرون. صدیقه وایستاده بود و یه دفعه داد زد،
روح منی خمینی بت شکنی خمینی✊
چشمت روز بد نبینه، همه سربازا ریختن تو مدرسه، فرمانده شون به خانم ناظم گفت: ما فقط اون دانش آموز خرابکار رو می خوایم، دستور برهم زدن نظم مدرسه و فعالیت شما رو نداریم، بچه ها بی مقدمه ریختن جلو، گفتن همه ما مثل اون هستیم. خانم مدیر و بعضی از معلمها هم اومدن جلو، گفتن ما و بقیه کارکنان مدرسه هم هستیم، کار صدیقه به همه دل و جرأت داد. صدیقه مدرسه رو زنده کرد. از شجاعت صدیقه آنها هم دُمشان را گذاشتند روی کولشان و رفتند...
#ادامه_دارد......
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهید_ترور
#دخترانی_از_تبار_آسمان
#شهید_جهاد_سازندگی
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat