خبرت هست که
بی روی توی آرامم نیست
طاقت بار فراق
این همه ایامم نیست...
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
یک چفیه پر از بهار باور کردم
موسیقی انتظار باور کردم
من عاشقی ترا به روی مین ها
در لحظه ی انفجار باور کردم...
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
پرستوی کوچکم....
نام تو
رازی نوشته بر پر پروانه هاست
گلها همه به نام تو مشهورند
آیینهها
از انعکاس نام تو می خندند ....
#دلنوشته_شهدا
🌸🕊🌸🕊🌸🕊
#شهدا_و_ارادت_به_حضرت_مادر....
رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد فکر می کردم.
یادم افتاد در ایام کربلای 5 یکبار با محمد صحبت می کردم حرف از شهادت بود.
محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یا زهرا(س) است. من هم فرمانده گردان یازهرا(س) هستم!
نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم. خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد. برگشتم به سمت نوک تپه گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!
به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد.
با این حال به خودم دلداری می دادم می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده.
رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره برادر محب خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد.
به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تایید تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد!
آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید!
همچون مادرش زهرا(س)...
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده
#شهدا_و_ارادت_به_حضرت_مادر....
بابت مداحی هیچ صلهای دریافت نمیکرد و میگفت: صله من رو باید آقا بدهد...
روز شهادت حضرت زهرا(س) ترکش به پهلو و بازوش خورد و شهید شد،
اینها هم صله آقاحجت بود
چه معامله پر سودی کرد...
#شهید_حجتالله_اسدی
#ایام_شهادت
#شهدا_و_ارادت_به_حضرت_مادر....
لبهای شهید تکان می خورد و می گوید:" #انا_اعطیناک_الکوثر"...
وقتی جنازه شهید را آوردند من اصلاً توی این دنیا نبودم و نمی خواستم قبول کنم مادرم می گفت: وقتی بالای سر شهید بودم دیدم شهید سوره کوثر را می خواند مادرم می گفت: اول فکر کردم اشتباه می کنم بعد که دقت کردم دیدم لبهای شهید تکان می خورد و می گوید:" انا اعطیناک الکوثر"....
به روایت همسر شهید
#شهیدعبدالمهدی_مغفوری
شهادت: کربلای4 _گلزارشهدای کرمان
#امـام_روحالله :
سلام ما . . .
بر این پارہ هـای تن ملت
ڪہ مونسی جز نسیم صحرا
و هـمدمی جز مادرشان
حضرت زهـرا ندارند
#اتیڪت_یا_فاطمةالزهرا
#ڪشف_شدہ_هـمراہ_شهـید
#منطقہ_شلمچہ_در_ایام_فاطمیہ
#عملیات_والفجر_هشت
در ساعت ۲۲:۱۰ روز ۲۰ بهمن ۱۳۶۴
با رمز «یافاطمةالزهرا» با هدف تصرف فاو و تهدید بصره به فرماندهی سپاه پاسداران در منطقهی خسروآباد تا راسالبیشه اجرا شد و تا نهم اردیبهشت ادامه داشت . نیروهای سپاه و ارتش با غافلگیری دشمن از اروندرود عبور کرده و شبه جزیره فاو در جنوب عراق را به اشغال خود درآوردند. این عملیات آبی خاکی و از موفقترین عملیاتهای جنگ ایران و عراق بود که طی آن دسترسی عراق از آبهای خلیج فارس قطع گردید.
نام و نام خانوادگی : بهنام محمدی
متولد : 12 بهمن 1345
شهادت : 28 مهر 1359
زندگی بهنام محمدی
بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد.
بهنام محمدی نوجوان 13-12 سالهای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید.این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال 1389 طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.وصیت نامه شهید بهنام محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید.
#عملیات_والفجر_مقدماتی
در ساعت ۲۱:۳۰ روز ۱۷ بهمن ۱۳٦۱ ، با رمز «یا الله، یاالله ،یاالله » به همت سپاه پاسداران و ارتش و به فرماندهی سپاه در شمال چزابه ، با هدف تصرف پل غزيله و پیشروی بسوی العماره و تهدید آن به اجرا درآمد و تا ۲۱ بهمنماه ادامه داشت و علیرغم ضربات مهلک به نیروها و تجهیزات دشمن این عملیات به علت مهندسی موانع در منطقه توسط عراقیهـا و وضعیت خاص جغرافیایی منطقه با عدم موفقیت رزمندگان در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده همراه شد و با تلفات سنگین پایان یافت.
💠
بـازو و پهلـویِ
عشـاق شما خونـی بود ؛
بس که بودند به یادت شهدا
#یازهـــرا . . .
باز هم شکر خدا داغ شما شیرین است
داغ سخت است ولی اوج مصیبت این است
فرض کن فرض! فقط فرض کن این مسئله را
پیش نعش پسرت گوش کنی هلهله را...
.
پ.ن: وداع مادر شهید عبدالعلی حسنی با استخوانهای فرزند
صلی الله علیک یا زهرا(س)
#لشکر_کربلا
میرسد بوی چادر خاڪی
از ڪنار تمام پیڪرهـا
فاطمیه ، شلمچه این ایام
صحنهی ڪوچه بود معبرها
#شلمچه۱۳۶۵
#عملیات_کربلای۵
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
📖✒من خیلی از اقسام قرائتهای قرآن را که الان هست، گوش نمیکنم، چون موسیقی بر محتوایش غالب است و صورت موسیقی دارد، نه صورت قرآن. خیلی از چیزهایی که الان وجود دارند، اصلا قابل گوش دادن نیستند و بهتر است -یعنی پیشنهاد میکنم- گوش ندهید. حکم شرعی نمیدهم، پیشنهاد میکنم گوش نکنید. چون در آنها موسیقی اصل است، نه قرآن. این یک حساب خیلی ساده است و حساب فقهی هم نمیخواهد. اگر دیدید موسیقی بر محتوا غلبه دارد، گوش نکنید، برای اینکه باعث گناه میشود.
"شهید آوینی"
✅
پیروزی بر شیطان درون...
خداوندا من را راهنمایی کن، نمیدانم این شیطان درونم از من چه میخواهد؟ من دردم را به چه کسی بگویم و این مشکلات و غم و غصهام را روی چه کسی خالی کنم؟ به روی مادر دلسوختهام، به روی برادرم که خود از من بدبختتر است یا به روی خواهرم؟ پروردگارا اینها هیچ کدام قادر به حل مشکل من نیستند. پروردگارا تو خود عاقبت من را به خیر کن، قسمت میدهم به احترام سیدالشهدا این مشکل را تو خودت حل کن. غیر از تو کسی را ندارم که اینطور به من نزدیک باشد.
به امید پیروزی بر شیطان درون.
برگی از دفتر خاطرات #شهیدحمزهعلی_محمدزاده
شهادت: عملیات والفجر۱۰
شیپور جنگ . . .
تو را رسانده به قله مردانگی ؛
و تاریـخ در سینهکشِ رسیدن
به قلـه وامانـده ..!
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
📥
#فرمانده
او دشمن را با دیدۀ حقارت می نگریست، اما در برنامه ها و طرح ریزی عملیات، بسیار دقیق، هوشیار و نکته سنج بود...
احساس مسئولیتی که نسبت به بچه های بسیجی داشت، باعث شده بود مسیرهای شناسایی شده را خودش شخصاً ببیند و بررسی کند وقتی بچه ها مانع رفتنش در مسیرهای شناسایی می شدند، می گفت: «اگر خطری مرا تهدید کند، بهتر از این است که شب عملیات عده ای از رزمندگان، مجروح یا شهید بشوند»
لذا لحظه ای درنگ نمی کرد...
در طول عملیات فتح المبین هر جایی از محور دشت عباس که مشکلی پیدا می آمد و یا وقفه ای در عملیات ایجاد می شد، هر چقدر هم که آتش سلاح های دشمن سنگین بود، ضمن حضور در آنجا با درایت و شجاعت، گره از کار عملیات باز می کرد...
منبع: کتاب احمد متوسلیان هستم؛ صفحه ۲۰۰
راوی: غلامرضا کاج، از رزمندگان دزفول
منبع تصویر: سایت «دفاع پرس»
سردار سرلشکر پاسدار
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#یوسف_مقاومت
#لشکر۲۷محمدرسولالله
اماما ؛
تو قَلب ها را
فتـــــح ڪردی
قبل از آنڪہ انقلاب ڪنی . . .
#سـربازان_روحالله
#امـام_عشـق
باران و باد و
برف و زمستان بهانهاند ،
این شهر را نبودِ تو سرد می ڪند
اسارت: ۱۳۹۴/۱۰/۰۱
شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
رجعت : ۱۳۹۶/۰۳/۱۲
#پاسـدار_مدافع_حــرم
#شهید_فریدون_احمدی