eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
179 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش آموز بسیجی شهید ابوالفضل اسدی 🔹شهید ابوالفضل اسدی همرزم وهمسنگر پدر ایثارگرش درعملیات غرور آفرین والفجر هشت درمنطقه فاو بود. 🔹قسمتی از وصیت نامه شهید آمده است: " از پدر و مادر خود می‌خواهم که در شهادتم گریه نکنید که شهادت حیات ابدی است و نابودی در آن راه ندارد." او به دلیل اجازه دادن والدین خود برای شرکت در جبهه از آنها تشکر و درخواست پاداش از ابا عبدالله الحسین (ع) برای آنها نموده اند.
🔸یادی از شهید نوجوان کريم اجاره‌دار حقيقي 🔹️ مادرش با بیان خاطرات فرزند شهیدش می‌گوید: شبي که آخرين ديدار من و او بود، پسرم را بايد براي نماز صبح بيدار مي‌کردم. وقتي به طرف اتاقش رفتم، آرام در را باز کردم، ديدم او در اتاق به مناجات با خدا مشغول بود و نماز حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را مي خواند. 🔹همچنين در نامه‌اي از شهيد چنين مي‌خوانيم: به قبر من گل نزنيد، آخر انصاف نيست که بر پيکر مطهر امام حسين عليه السلام نيزه باشد و بر قبر من گل
شهید رضا نساج 🔹همسر شهید رضا نساج می‌گوید: "شب عید بود؛ فرمانده رضا به خانه ما آمد. اکثراً از خانواده‌های‌شان دور بودند، اما ما و تعدادی دیگر از همکاران رضا دور هم بودیم. به فرمانده رضا گفتم جناب سرهنگ رضا را نبرید. گفت نه خانم خیالت راحت اصلاً نمی‌بریمش. بعداً متوجه شدم که همه عملیات‌ها با هم بودند. آخرین دیدارمان هم مربوط به اولین سحر ماه مبارک رمضان بود." 🔹روحیه شادی که قبلاً داشت همخوانی نداشت. به ایشان گفتم رضا چرا تو اینجور شده‌ای؟ اصلاً، چون پزشک‌یار بود، می‌توانست به مأموریت نرود. آن روز مأموریت داشت و معمولاً با فرمانده‌شان می‌رفت، گفت یکی از سرباز‌ها شهید شده و اشرار جنازه‌شان را پس نداده‌اند. ما می‌خواهیم برویم پیکر شهید را پس بگیریم. بعد رفت. بچه‌اش را بغل کرد و گفت یک‌بار دیگر بچه‌ام را ببینم. بچه را بغل کرد و رفت."
🔸نگاهی به زندگی شهید اسماعیل جلمبادانی 🔹شهید اسماعیل جلمبادانی از طریق بسیج به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. در ادامه در مراحل مختلف شش بار به مناطق عملیاتی اعزام گردید. در سال ۱۳۶۶ به عنوان سرباز سپاه به جبهه شتافت. مسئولیتش امدادگر لشکر ویژه شهدا بود. 🔹 اسماعیل جلمبادانی بسیار مهربان بود و به فقرا و نیازمندان کمک می کرد. جوانی مومن و با تقوا بود. از دروغ و غیبت متنفر و راستگو و درستکار بود. اهل نماز و حضور در مسجد بود. به سنت صله رحم اهمیت می داد.
🔸شهید مجید فخرائی 🔹 مادر سرباز شهید فخرایی بیان می‌کند : " آخرین باری که با مجید صحبت کردم اذعان داشت که تا چهارم فروردین قادر به آمدن مرخصی نیست و حال که در بهار فاطمی پیکر شهید پسرم را برایم هدیه آوردند آن را هدیه ای از طرف خداوند می دانم." 🔹خواهر شهید فخرایی می‌گوید: عده‌ای برای خوش گذرانی و تفریح در شب چهارشنبه سوری خانواده ما را داغدار کردند اما برای ما افتخار است که برادرمان در لباس خدمت به نظام و مردم توفیق شهادت نصیبش شد و به عزت خانواده ما افزود. 🔹برادر شهید فخرایی می‌گوید: با مجید تماس گرفتم و از او پرسیدم نمی خواهی ایام نوروز را در کنار خانواده باشی که او دقایقی بعد برای من پیامکی را به این مضمون ارسال کرد: «دنیا دفتر خاطره هاست، چه در روزها و چه در تاریکی ها عاقبت همه ما همسفریم». وی اظهار می‌کند: " پس از خواندن این پیامک با او تماس گرفتم و گفتم منظورت از این پیامک چه بود و او در پاسخ به من گفت: «می خواستم که همیشه به فکرم باشی"
اینجا گلستان شهداست 🔹شهید اسماعیل بابوریان در جبهه شش مرتبه مجروح شد که يا بر اثر ترکش، موج انفجار و يا شيميايي بود. چهل درصد مجروحيت داشت. بعد از اين که بهبود مي يافت، دوباره به جبهه مي رفت. وی زماني که در کردستان بود، از ناحيه سر مجروح شد. در جبهه شيميايي شده بود و اين مسئله را از خانواده اش پنهان کرده بود. 🔹به دست اسماعیل بابوریان تیر خورده بود و باعث قطع انگشت دست او شده بود. در نزدیکی او خمپاره ای به زمین اصابت می کند که باعث می شود چشمش آسیب ببیند و گوشش مشکل پیدا کند و باعث پارگی و آسیب معده، روده و ریه ایشان نیز شده بود. 🔹اسماعیل بابوریان هفته ای یک بار به مزار شهدا می رفت و می گفت: «این جا گلستان شهدا است.» او روز قبل از شهادت خانواده و فرزندانش را به گردش برده بود و تمام وقتش را با آن ها به سر کرده بود. یک ساعت قبل از شهادتش، برای پدرش وقت از دکتر گرفته بود تا او را نزد پزشک ببرد.
مجازات روزه گرفتن 🔹شهید محمد نصرتی کاریزک مبارزه اش را عليه رژيم شاه آغاز کرده و ادامه مي داد و در ميان چار چوب نظامي رژيم سعي در تکامل روح الهي خويش داشت. خودش تعريف مي کرد و مي گفت: روزه مي گيرم اما فرمانده اذيتم مي کند. مدام مي گويد: روزه نگير! 🔹فرمانده‌اش می‌گفت: " اصلا گناهش به گردن خودم. ولي تو روزه نگير! گوش به حرفهايش نمي دادم. براي همين توي آب؛ يخ مي انداخت و مي گفت: بايد بروي داخل آب. شنا کني و سرت را زير آب نگهداري."
🕊 ☆ ♡ «...یک خاطره هم از عملیات تته بگویم. من با آقای یاحی برای کمک به آقای متوسلیان به مریوان رفتیم. ایشان در مریوان نبود. به دزلی و منطقه‌ی تته رفته بود. ما هم با ماشین به آن سمت رفتیم. نرسیده به دزلی، همدیگر را توی راه دیدیم. شروع به روبوسی و احوالپرسی کردیم. زمانی که داشتیم برمی‌گشتیم، شب بود و یکی از پایگاه‌های ارتش به ما ایست داد. آقای متوسلیان سریع از ماشینش پیاده شد. ناراحت شد که چرا جلوی ما را گرفته‌اند. آن‌ها گفتند: کسی به ما خبر نداده که ماشین سپاه می‌خواهد به سمت مریوان برگردد. بچه‌های ارتش به خاطر حضور ضدانقلاب موافق نبودند که شب‌ها در این مسیرها تردد بشود. آقای متوسلیان که می‌خواست سوار ماشین بشود، اسلحه‌ی کلاشش دستش بود. نمی‌دانم چه شد که ناخودآگاه دستش روی ماشه رفت و تیری به پایش خورد و مجروح شد. تیر به ماهیچه‌ی پشت ساق پایش خورده بود. از یک طرف رفت و از طرف دیگر درآمد؛ یعنی سوراخ شده بود. ما پیاده شدیم و گفتیم: ، چه شد؟» گفت: هیچی نشده است، برویم. من دیدم خون از پایش فوران می‌زند! گفتم: پایت خون‌ریزی دارد! گفت: چیزی نیست. گفتم: اجازه بده بالای رانت را ببندم تا سریع به بیمارستان برویم. گفت: نه، من خودم پشت ماشین می‌نشینم. گفتم: خون‌ریزی داری، نمی‌توانی! در راه بی‌هوش می‌شوی. به هر جهت سریع بالای رانش را بستیم و من پشت ماشین نشستم. ماشین، وانت بود و دو نفر بیشتر جا نداشت. گفتم: می‌خواهی در عقب ماشین بخوابی؟ گفت: نه، جلو می‌نشینم. خلاصه آن‌که در ماشین نشست و سریع او را به بیمارستان مریوان رساندیم و در آنجا زخمش را پانسمان کرد. هرکس دیگری بود، روی زمین می‌افتاد و آه‌و‌ناله و داد‌وبیداد می‌کرد؛ اما این بنده‌ی خدا این‌قدر در مقابل سختی‌ها و حوادث مقاوم بود که با تمام توان و اراده سعی می‌کرد هیچ ضعفی از خودش نشان ندهد. بعد از اینکه در بیمارستان پانسمان کرد، گفتیم: حالا برو استراحتی کن. گفت: نه، من همین‌جا می‌مانم. با همان حالت در مریوان ماند و بعد از ۲۴ ساعت که پانسمان و درمان اولیه کرده بود، دوباره در محورها به دنبال فعالیت‌های خودش راه افتاد. - به روایت سردار حسن رستگارپناه، برگرفته از صفحات ۱۲۳ و ۱۲۴ کتاب 🕊 •°• °•°
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️صلوات خاصه امام جواد علیه السلام به مناسبت شهادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت جوادالائمه علیه السلام 📎 (ع) ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
| 🗓 دوشنبه ۲۹ خرداد (۳۰ ذی‌القعده) 📿 صد مرتبه «یا قاضیَ الحاجات»
دستگیری عامل شهادت مامور پلیس در شهرستان نیکشهر 🔹فرمانده انتظامي استان سیستان و بلوچستان از دستگیری عامل اصلی شهادت مامور فراجا استوار دوم مرتضی خانی بندانی در شهرستان نیکشهر خبر داد. 🔹فروردین سال ۹۸ استوار دوم مرتضی خانی بندانی جهت انجام ماموریت در یکی از روستاهای شهرستان نیکشهر توسط گروهک معاند به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹پس از رصد و اقدامات شبانه روزی، تیم عملیاتی پلیس به محل حضور متهم اعزام و پس از اطمینان از حضور نامبرده در یک عملیات غافلگیرانه وی دستگیر و خودرو پژو ۴۰۵ آن نیز توقیف شد.