eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.6هزار عکس
15.7هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
از روزي كه او آمد، اتفاقات عجيبي در اردوگاه تخريب افتاد. لباس هاي نيروها كه خاكي بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت، شبانه شسته مي شد و صبح روي طناب وسط اردوگاه خشك شده بود. ظرف غذاي بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه هاي شب خود به خود شسته مي شد. هر پوتيني كه شب بيرون از چادر مي ماند، صبح واكس خورده و برّاق جلوي چادر قرار داشت ... او كه از همه كوچكتر و شوختر بود، وقتي اين اتفاقات جالب را مي ديد،مي خنديد و مي گفت: بابا اين كيه كه شبها زورو بازي در مي آره و لباس بچه ها و ظرف غذا رامي شوره؟ و گاهي مي گفت : «آقاي زورو، لطف كنه و امشب لباسهاي منم بشوره و پوتينهام رو هم واكس بزنه» بعد از عمليات، وقتي «علي قزلباش » شهيد شد، يكي از بچه ها با گريه گفت: بچه ها يادتونه چقدر قزلباش زوروي گردان رو مسخره مي كرد... زورو خودش بود و به من قسم داده بود كه به كسي نگم . . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت     #شهادت_طلبی 🌹
📷روحیه انقلابی شهید رضوی 🔹شهید سید مهدی رضوی اوايل انقلاب به وسيله نوارها و اعلاميه‌هاي امام (ره) با تفكر ایشان آشنا شد و به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت. او هر شب تا نيمه‌های شب به پخش اعلاميه‌های حضرت امام می‌پرداخت و در راهپيمايی‌ها شركت می‌كرد. اوايل سال ۱۳۵۹ سرپرست زندان بود و تمام اوقات خود را به مبارزه با گروهك‌های ضد انقلاب و منحرف می‌گذراند و در حد توان خود آنها را راهنمايی می‌كرد. 🔹سید مهدی عشق به اسلام و امام باعث شد كه در صف اول نيروهای اعزامی برای دفاع از اسلام و مسلمين راهی مناطق جنگی شود. وی در اكثر عمليات‌ها به عنوان فرمانده گردان يا معاون گردان خدمت ‌كرد و هميشه در صف اول نيروهايش به دشمن شبیخون می‌زد. در پشت جبهه به آموزش‌های نظامی به داوطلبان جديد می‌پرداخت.
📷آرزو و طلب شهادت 🔹شهید عليرضا زاهدی‌پور جوانی آرام و متدين بود و هرگز از انجام واجبات و نماز اول وقت غفلت نمی‌کرد، در نمازهای جمعه و جماعت حضوری فعال داشت. 🔹این شهید والامقام پس از اينکه به سن سربازی رسيد به‌عنوان سرباز نيروی انتظامی مشغول به خدمت شد. 🔹تقوا، ايثار و خويشتن‌داری علیرضا را زبان زد همه کرده بود؛ هنگامی که مأموريت داوطلبانه پيش می‌آمد او جلودار همه بود. 🔹شهید زاهدی‌پور عاشق شهادت بود و می‌گفت: خوش به حال کسانی که شهيد می‌شوند و در بستر بيماری نمی‌ميرند.
✍فرازی از نامه حسین : ✔️وصیت نامه اول : 🥀از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند. 🌷با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید. . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت     #شهادت_طلبی #
📷آرزو و طلب شهادت 🔹شهید عليرضا زاهدی‌پور جوانی آرام و متدين بود و هرگز از انجام واجبات و نماز اول وقت غفلت نمی‌کرد، در نمازهای جمعه و جماعت حضوری فعال داشت. 🔹این شهید والامقام پس از اينکه به سن سربازی رسيد به‌عنوان سرباز نيروی انتظامی مشغول به خدمت شد. 🔹تقوا، ايثار و خويشتن‌داری علیرضا را زبان زد همه کرده بود؛ هنگامی که مأموريت داوطلبانه پيش می‌آمد او جلودار همه بود. 🔹شهید زاهدی‌پور عاشق شهادت بود و می‌گفت: خوش به حال کسانی که شهيد می‌شوند و در بستر بيماری نمی‌ميرند.
🔸زندگینامه شهید علی صالحی ماهیرود 🔹شهید علی صالحی ماهیرود دانش آموزی باوقار بود كه تمام معلمان و هم‌كلاسی‌ها شيفته‌ اخلاق وی بودند . پسری سخت‌كوش، قانع و با اخلاق که برای اقامه‌ی نماز در سر وقت دست از هر كاری می‌كشيد و احترام به والدين را جزء لاینفک زندگی‌اش می‌شمرد. 🔹شهید خیلی آرام بود و با همه با احترام صحبت می‌کرد و هرگز با مادر و پدرش با صدای بلند صحبت نمی‌کرد. بیشتر اوقات فراغتش را با مطالعه‌ی کتاب سپری می‌کرد. 🔹شهید صالحی ماهیرود اخلاقی نیکو داشت خوشرو و مهربان بود و در ایام سوگواری سید الشهدا نوحه می‌خواند و از عزاداران حسینی پذیرایی می‌کرد. 🔹مشکلات زندگی مانع ادامه تحصیل شهید علی صالحی شد، ازاین‌رو برای تأمین معاش خانواده وارد بازار کار شد. عشق و علاقه به جبهه و جنگ موجب شد به بسیج بپیوندد و از این طریق به استخدام سپاه پاسداران درآمد.
📷صداقت و رازداری مهم ترین ویژگی شهید سید احمد فاطمی 🔹شهید سید احمد فاطمی تحصیلات کلاسیک خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و پس از اخذ مدرک دیپلم با هجرتی عاشقانه، قدم در وادی عشق نهاد و با پوشیدن لباس رزم، در عرصه مبارزه با استکبار و ایادی آنان وارد گشت و به استخدام نیروی انتظامی درآمد. 🔹این شهید بزرگوار پس از استخدام برای ادامه تحصیل به دانشگاه افسری تهران عزیمت و دوره افسری را با موفقیت به پایان رساند. سید احمد مدتی را نیز در نیروی انتظامی قم سپری کرد بطوری که از خاطره زندگی در کنار قبر حضرت فاطمه معصومه (س) همیشه با افتخار یاد می‌کرد. 🔹خواهر شهید فاطمی با بیان اینکه برادر شهیدش خصوصیات بارزی داشت؛ می‌گوید: " احمد از نظر اخلاق و رفتار فردی نجیب و صادق، مسئولیت پذیر و محرم راز مادرم بود، او هیچ گاه حسادت نسبت به دیگران نداشت و همه وقت خود را صرف خواندن قرآن و کتاب می‌کرد."
🔸وقتی جان انسان‌ها ارزش پیدا می‌کند 🔹شهید مهدی جعفری اشنیزی با انتخاب رشته مرزبانی در یگان تکاوری حضرت علی بن ابی طالب (ع) مشغول به خدمت شد، وی همچنین در رشته ورزشی جودو نیز فعالیت می‌کرد. 🔹پدر مهدی جعفری از روحیه فداکاری فرزندش می‌گوید: " یکروز به مهدی پیشنهاد خرید زمین را دادم و گفتم: مهدی من زمین برایت می‌خرم ولی ساخت آن با خودت. چند روز بعد گفت بابا اگر امکان دارد پولی که قرار زمین برایم بخری بده به خودم چند سال دیگه خودم زمین می خرم. پرسیدم چکار پول داری به من نگفت بعد به مادرش گفت یک نفر باید کلیه بخرد و پول ندارد او واجب تر از من است جان یک انسان از زمین برای من مهمتر است.
📷"معلمی که با گلوله‌های دشمن درس شهادت گرفت" 🔹عشق و علاقه شهید علی ساربانی به تدریس باعث شد که وارد دانشسرای تربیت معلم شود. او دو سال از دوران تحصیلی‌اش را در تایباد و دو سال دیگر را در دانشسرای شیخ احمد جامی تربت جام سپری کرد. وی از سن هشت‌ سالگی به تدریس عشق می‌ورزید و در شانزده سالگی وارد عرصه آموزش و پرورش شد. 🔹این جوان با ایمان و شجاع همواره در جبهه‌های فکری و فرهنگی حضور فعال داشت و با عضویت در بسیج پايگاه شهيد باهنر، به جمع دلیرمردانی پیوست که در جنگ تحمیلی جان خود را فدای اسلام کردند. 🔹علی ساربانی همیشه از این موضوع افسوس می‌خورد که به علت سن کم نتوانسته در جبهه‌های جنگ حاضر شود و با شوق فراوان به دنباله‌روی از شهدای بزرگوار بود. وی در دوران دانشجویی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام در رشته علوم اجتماعی تحصیل کرد و در همین دوران بود که عشق به کمال و خدمت به جامعه او را در مسیر تکامل شخصی و اجتماعی قرار داد. 🔹ازدواج علی ساربانی یکی از مراحل مهم زندگی او بود که احساس تکامل و مسئولیت‌پذیری بیشتری به او داد. با اینکه تنها دو ماه از آغاز زندگی مشترک او می‌گذشت، دشمنان خدا و مزدوران وابسته به طالبان در اطراف شهرک باخرز راه را بر خودرو او بستند و با رگبار گلوله، جان او را در همین مسیر گرفتند.
📷"معلمی که با گلوله‌های دشمن درس شهادت گرفت" 🔹عشق و علاقه شهید علی ساربانی به تدریس باعث شد که وارد دانشسرای تربیت معلم شود. او دو سال از دوران تحصیلی‌اش را در تایباد و دو سال دیگر را در دانشسرای شیخ احمد جامی تربت جام سپری کرد. وی از سن هشت‌ سالگی به تدریس عشق می‌ورزید و در شانزده سالگی وارد عرصه آموزش و پرورش شد. 🔹این جوان با ایمان و شجاع همواره در جبهه‌های فکری و فرهنگی حضور فعال داشت و با عضویت در بسیج پايگاه شهيد باهنر، به جمع دلیرمردانی پیوست که در جنگ تحمیلی جان خود را فدای اسلام کردند. 🔹علی ساربانی همیشه از این موضوع افسوس می‌خورد که به علت سن کم نتوانسته در جبهه‌های جنگ حاضر شود و با شوق فراوان به دنباله‌روی از شهدای بزرگوار بود. وی در دوران دانشجویی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام در رشته علوم اجتماعی تحصیل کرد و در همین دوران بود که عشق به کمال و خدمت به جامعه او را در مسیر تکامل شخصی و اجتماعی قرار داد. 🔹ازدواج علی ساربانی یکی از مراحل مهم زندگی او بود که احساس تکامل و مسئولیت‌پذیری بیشتری به او داد. با اینکه تنها دو ماه از آغاز زندگی مشترک او می‌گذشت، دشمنان خدا و مزدوران وابسته به طالبان در اطراف شهرک باخرز راه را بر خودرو او بستند و با رگبار گلوله، جان او را در همین مسیر گرفتند.
🔸شهید مهربانی‌ها؛ پدری با دستان خالی و قلبی پر از نور 🔹شهید رمضانعلی یعقوبی جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس بود. در سال ۱۳۶۴، حین آموزش نیروهای اعزامی به جبهه در منطقه گلمکان، حادثه‌ای تلخ رقم خورد. او که در حال آموزش پرتاب دینامیت بود، برای جلوگیری از آسیب به دیگران، خودش داوطلب شد تا فتیله دینامیت را ببُرد؛ اما همان لحظه، دینامیت منفجر شد. قطع دست راست، نابینایی چشم راست، آسیب‌دیدگی گوش و موج‌گرفتگی شدید، همه تنها در یک لحظه. 🔹در ۳۵ سال رنج بی‌صدا بود؛ هیچ‌گاه از دردهایش نگفت. 🔹فرزندش روایت می‌کند: «در ساخت پادگانی در برزش‌آباد، با آن وضعیت جسمی، ساعت ۶ صبح می‌رفت و ۱۰ شب برمی‌گشت. همیشه مرتب و اتو‌کشیده بود. می‌گفت: شلوارم را طوری اتو کنید که با خطش بشود خربزه قاچ کرد! و بعد با مادرم از ته دل می‌خندیدند...» 🔹شهید یعقوبی نماد مردی بود که دست نداشت، اما دل داشت؛ چشمی نداشت، اما نگاهش به دنیا روشن بود.
♦️شهیدی که در آخرین سفر خود می‌دانست قرار است به شهادت برسد 🔹مادر شهید صادق حاجيانی نقل می‌کند: " شهید از بی عدالتی‌ها، ناامنی، اعتیاد جوانان و نوجوانان و سایر مشكلات و مسائل اجتماعی رنج می‌برد و تا این كه یك روز گفت: مادر جان، من فكر کرده‌ام و می‌خواهم به نیروی انتظامی بپیوندم و دوشادوش دیگر همرزمان خود با ناامنی‌ها و مفسدان، قاچاقچیان مواد مخدر و سایر مفاسد اجتماعی مبارز نمایم." 🔹این مادر شهید در ادامه می‌گوید: " هنگامی كه صادق در بندر ماهشهر خدمت می‌کرد، هر زمان كه به مرخصی می‌آمد، هنگام رفتن یك خداحافظی ساده می‌کرد، اما یادم نمی‌رود ۲۰ روز قبل از شهادتش به مرخصی آمد، وقتی قصد رفتن داشت، نزد من آمد گویی به او الهام شده بود، مرتب تكرار می‌کرد كه مادر حلالم كن، چون به دریا می‌روم و احتمال زیاد شهید می‌شوم. و این آخرین سفر من است، مرا ببخشید و حلالم كنید. همان طور شد و به آرزویش رسید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد."