eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰رهبر انقلاب صبح روز گذشته در دیدار نوجوانان و جوانان شرکت کننده در کاروان‌های راهیان نور، به کمک‌ها و حمایت‌های گسترده مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی امریکا و اروپا بویژه ، و از رژیم بعث عراق در دوران دفاع مقدس اشاره کردند و فرمودند: 🔻«در اواسط جنگ، فرانسه پیشرفته‌ترین هواپیماها و بالگردهای خود، و آلمان رسماً و علناً مواد شیمیایی در اختیار صدام قرار داد که هنوز پس از گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ، بازماندگان زیادی گرفتار آثار آن هستند و تعداد زیادی نیز بر اثر همان مواد سمّی شهید شدند.» 📚در کتاب « » مجموعه‌ی خاطرات آزاده مهدی طحانیان که به تازگی تقریظ رهبرانقلاب بر این کتاب رونمایی شد، در صفحه‌ی چهارم و پنجم به بخشی از اعترافات سرهنگ دوم عراقی موافق اسعدالدجیلی در کتاب «حمله بزرگ» اشاره می‌کند و از حمایت‌های آمریکا و سایر کشورها پرده برمی‌دارد. 📚این سرهنگ عراقی در بخشی از خاطرات خود از حضور رئیس سازمان اطلاعاتی آمریکا به عراق در یکی از روزهای سال ۱۹۷۹ همراه با هیئتی سری به صورت کاملا محرمانه اشاره می‌کند. رئیس سیا در دیدار با بارزان تکریت، رئیس سازمان اطلاعات عراق می‌گوید: 📚«امیدوارم این نکته را درک کنید جنگی که آغاز خواهید کرد. جنگ ما (جنگ غرب) علیه ایران است. امیدوارم هیچ گاه گمان نکنید که در صحنه نبرد تنها هستید. تمامی کشورهای غربی با ما هم‌سو شده‌اند و آن گونه که پیداست، بسیاری از هیئت‌های اسرائیلی، فرانسوی، امریکایی و آلمانی مدتهاست در کشور شما اقامت دارند و این خود دلیلی بر همکاری غرب با شماست. بنابراین جنگ، جنگ ماست و شما فقط مجری آن هستید... به عبارتی شما باید مطمئن باشید که امریکا پشتیبان شماست؛ زیرا از سقوط دولتتان بیمناک است.» 📚همچنین این سرهنگ عراقی در ادامه به سفر هارفیلد در دوازدهم آوریل ۱۹۷۹ که قبل از رئیس سازمان سیا صورت گرفت اشاره می‌کند. 🔺هارفیلد در ملاقات با صدام از او می‌پرسد: «هدف تان از جنگ چیست؟» صدام هم می‌گوید: «هدف مشخص است، سرنگونی نظام اسلامی ایران و روی کار آوردن یک دولت سرسپرده‌ی ایالات متحده...» هارفيلد قهقهه‌ای می‌زند و می‌گوید: «دولت من هم همین هدف را دنبال می‌کند؛ زیرا این نظام، زرادخانه‌ای از سلاح‌های گوناگون در اختیار دارد که می‌تواند به‌وسیله‌ی آن، جهان و به‌ویژه اسرائیل را تهدید کند...»‌
👆هرسه ویدئو را ورق بزنید و ببینید جانباز سرافراز آقای از جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان هستند که در سال ۱۳۶۷ در منطقه حلبچه دچار عارضه شیمیایی شده است. آقای معینی طی سالهای دفاع مقدس در جبهه‌هاى حق حضور داشته و دوران خدمت سربازی را در سپری و پس از آن بصورت بسیجی در لشکر ۱۴ امام حسین مشغول خدمت به سپاه اسلام بوده است. از چهره حاج اسکندر مشخص بود که درد دارد اما به روی خود نمی آورد، وقتی از جانبازیش می پرسیم با نفس هایی که به اکسیژن وصل است می گوید سی سال است که از پا افتاده و دیگر آن توانایی دوران جوانی را ندارد. همینطور که مشغول شنیدن صحبت های آقای معینی بودیم، نیم نگاهی هم به آلبوم عکسهایش داشتیم، جوانی خوش سیما و به قولی پهلوان که با دیدن وضعیت فعلیش برایمان چنین روحیه ای بی نظیر بود. در حین صحبت بخاطر درد مجبور شد به خود آمپول مسکن بزند ، وقتی پرسیدیم در روز چند آمپول مسکن تزریق می کند گفت: هر 2 ساعت 4 آمپول !  _هر 2 ساعت 4 آمپول ؟؟؟! یعنی در شبانه روز 50 تا مرفین !!! . شاید اگر جلوی چشمانمان نبود باور نمی کردیم اما حقیقتی بود که میدیدم و قابل انکار نبود ... . خب البته برای پاهای به شدت متورم و پر از تاول دوایی غیر از این هم نباید باشد ... بالاخره سوغات است !!! اما با این وجود از هیچ کجا گله مند نبود و میگوید خداروشکر وضعیت دنیایی اش خوب است اما ما که این صحبت را نشان از قناعتش دانستیم . حسرتش جاماندن از دوستان شهیدش است و وضعیتش را خواست خدا می داند ، دغدغه اش نه طلب دنیا بود و نه شکوه از درد و رنج جانبازی ، بلکه خواهان عاقبت بخیری جوانان بود و حمایت از انقلاب و خصوصا ولی فقیه که تاکید زیادی هم بر آن داشت. وقتی از او سوال کردیم ، آیا اگر به عقب بازگردد با توجه به درد و رنجی که میکشد باز همین راه را انتخاب میکند یا خیر؟ بدون درنگ پاسخ میدهد اصلا پشیمان نیستم ... اما میگوید اگر شهید شده بودم این گرفتاری ها و دردها را نداشتم... با اینکه هم صحبتی با آقای معینی برایمان شیرین بود اما دیگر باید زحمت را کم می کردیم تا مجال استراحت به ایشان داده باشیم.
چگونه زنان ارمنی را درباره حجاب متقاعد کرد؟ وارطان داویدیان، خبرنگار ارمنی دوران درباره یکی از دیدارهایش با شهید بهشتی چنین می گوید: خاطرم هست که به عنوان رفته بودم سراغ که رئیس دیوان عالی عدالت بودند و جمعی از اعتراض داشتنتد که ما نمی توانیم داشته باشیم و خب اصلا در احکام دینی ما این اجبار وجود ندارد؛ ایشان که سال ها در زندگی کرده بودند حرف بسیار جالبی زدند. شهید بهشتی در جواب ارامنه گفتند: بروید یک عکس از بیاورید که ایشان در آن عکس حجاب ندارند! اگر یک چنین تصویری از حضرت مریم وجود دارد و شما به آن معتقدید من هم می گویم که بروید هر کار دلتان می خواهد در مورد وضعیت پوششی خودتان بکنید!!! این حرف برای من خیلی بود؛ دیدم ایشان درست می گوید ولی خب پذیرش این موضوع قدری سخت است برای ارامنه، چون همه در سراسر دنیا به عنوان یک عرف نانوشته وضعیت پوششی آزادانه ای دارند، هر چند که به قول ایشان دارای کامل بوده اند و ما به این موضوع ایمان داریم...
🍃واقعا برای جای گذاری نامی نیک بر زمین نیازی بر نیست و عده ای عرض زندگیشان پر ثمر است و از این جمله افراد می توان به شهید حبیب الله افتخاریان اشاره کرد. 🍃سه ساله بود که پدرش فوت کرد و همراه مادرش زیر سایه عمو قد کشید. مادر بزرگ خواندن را چنان شیرین به وی آموزش داد که او نیز همواره سعی در آموزش دادن قرآن به دیگران بود و تا آخر عمر پر برکتش قرآن را با صوتی دلنشین تلاوت می کرد. 🍃در رشته یکی از دانشگاه های پذیرفته شد و به علت فشار عوامل شاه (ساواک) از ایران خارج شد. 🍃شهید افتخاریان در کشور آلمان مشغول درس خواندن بودو همه اقدامات برای رفتن همسر و فرزندش هم انجام شدکه (ره) از عراق به فرانسه تبعید شد. 🍃او درس را رها کرده و به رفت و در بیت امام (ره) در نوفل لوشاتو همراه امام خمینی (ره) ‌ماند. 🍃در جنگ مسئولیت‌های حساسی را در مناطق عملیاتی برعهده داشت، مسئولیت‌هایی مانند فرمانده سپاه بندرترکمن فرماندهی تیپ ۲۵ كربلا در محورهای عملیاتی جنوب، فرمانده سپاه پاسداران بانه در كردستان، سپاه پاسداران مریوان در كردستان. 🍃در سال‌های آخر عمرش مدام تکرار می کردند"من سه کار ناتمام دارم؛ نوشتن یک وصیت‌نامه، رفتن به سفر حج و بدنیا آمدن دخترم." اش را نوشت . به حج رفت و ،ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ از منطقه گﻔﺖ :"ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ. ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ.😢 🍃سرانجام بعد از اتمام کارهای نیمه تمامش بر اثر بمباران هوایی رژیم در سن ۲۹ سالگی به آرزویش رسیده و به واقع حبیب و مهمان الله شد. 🍃 روز تشیع وصیتش اجرا شد و قنداقه به روی پیکر پاک گذاشته شد و همین اولین دیدار و آخرین دیدارشان در دنیا شد. روحش شاد و یادش همواره گرامی باد♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت: ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ 📅تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱٣٩٩ 🥀مزار : بهشت فاطمه
🥀🥀 🍃واقعا برای جای گذاری نامی نیک بر زمین نیازی بر نیست و عده ای عرض زندگیشان پر ثمر است و از این جمله افراد می توان به شهید حبیب الله افتخاریان اشاره کرد. 🍃سه ساله بود که پدرش فوت کرد و همراه مادرش زیر سایه عمو قد کشید. مادر بزرگ خواندن را چنان شیرین به وی آموزش داد که او نیز همواره سعی در آموزش دادن قرآن به دیگران بود و تا آخر عمر پر برکتش قرآن را با صوتی دلنشین تلاوت می کرد. 🍃در رشته یکی از دانشگاه های پذیرفته شد و به علت فشار عوامل شاه (ساواک) از ایران خارج شد. 🍃شهید افتخاریان در کشور آلمان مشغول درس خواندن بودو همه اقدامات برای رفتن همسر و فرزندش هم انجام شدکه (ره) از عراق به فرانسه تبعید شد. 🍃او درس را رها کرده و به رفت و در بیت امام (ره) در نوفل لوشاتو همراه امام خمینی (ره) ‌ماند. 🍃در جنگ مسئولیت‌های حساسی را در مناطق عملیاتی برعهده داشت، مسئولیت‌هایی مانند فرمانده سپاه بندرترکمن فرماندهی تیپ ۲۵ كربلا در محورهای عملیاتی جنوب، فرمانده سپاه پاسداران بانه در كردستان، سپاه پاسداران مریوان در كردستان. 🍃در سال‌های آخر عمرش مدام تکرار می کردند"من سه کار ناتمام دارم؛ نوشتن یک وصیت‌نامه، رفتن به سفر حج و بدنیا آمدن دخترم." اش را نوشت . به حج رفت و ،ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ از منطقه گﻔﺖ :"ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ. ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ.😢 🍃سرانجام بعد از اتمام کارهای نیمه تمامش بر اثر بمباران هوایی رژیم در سن ۲۹ سالگی به آرزویش رسیده و به واقع حبیب و مهمان الله شد. 🍃 روز تشیع وصیتش اجرا شد و قنداقه به روی پیکر پاک گذاشته شد و همین اولین دیدار و آخرین دیدارشان در دنیا شد. روحش شاد و یادش همواره گرامی باد♥️ ✍نویسنده: 🌸 📅تاریخ تولد: ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت: ۱۹ اسفند ۱۳۶۳ 🥀مزار : بهشت فاطمه •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ... @kakamartyr3 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
‍ باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ! بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد! از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده ✍️نویسنده : زهرا قائمی 🌺به مناسبت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹 🌸 @kakamartyr3