eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 خواب دیدار کبری گلابی زاهدی تدوین: نرگس اسکندری ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 به خانه شهیدی در جاده مسجد سلیمان رفته بودیم. دعاهایمان را خواندیم و شروع کردیم به صحبت کردن با مادر شهید. از پسرش صحبت می‌کرد که وسط حرف هایش گفت: - پس خونه همسایه ما نمیرین؟ - اسامی خانواده شهدا رو به ما میدن. اسم اون نبوده. - همسایه ما خانواده شهیدن، هیچ کس تا حالا خونه شون نرفته. بی‌بی به من گفت: برو ببین اگه خونه‌ن، یه سر بریم پیشش. مسیر طولانیه نخوایم دوباره این همه راه رو بیایم. در را که باز کرد پیرزنی را دیدم که صورتش پر از چروک بود. پیراهنی بلند و مشکی به تن داشت با خوش رویی جواب سلامم را داد... - حاج خانم ما گروهی هستیم به نام کاروان حضرت زینب (س) که به خانواده شهدا سر می‌زنیم. می‌خوایم بیایم پیشتون یک دفعه زد زیر گریه - چرا گریه می‌کنی؟ - پسر من چند ساله شهید شده کسی هم سراغم نیومده بود. دیشب خواب دیدم در خونه رو زدن. در رو که باز کردم دیدم پسرمه - چی شده اومدی؟ میدونی چقده ندیدمت؟ - فردا برات مهمون میاد. خونه رو آماده کن. حالا هم شما اومدی و خواب من تعبیر شد. برگشتم و ماجرا را تعریف کردم. بی بی گفت: - خدا رو شکر که قسمت شد دل مادر شهید رو شاد کنیم. •┈••✾○✾••┈• از کتاب: زنان جبهه جنوبی
🍂 خواب دیدار کبری گلابی زاهدی تدوین: نرگس اسکندری ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 به خانه شهیدی در جاده مسجد سلیمان رفته بودیم. دعاهایمان را خواندیم و شروع کردیم به صحبت کردن با مادر شهید. از پسرش صحبت می‌کرد که وسط حرف هایش گفت: - پس خونه همسایه ما نمیرین؟ - اسامی خانواده شهدا رو به ما میدن. اسم اون نبوده. - همسایه ما خانواده شهیدن، هیچ کس تا حالا خونه شون نرفته. بی‌بی به من گفت: برو ببین اگه خونه‌ن، یه سر بریم پیشش. مسیر طولانیه نخوایم دوباره این همه راه رو بیایم. در را که باز کرد پیرزنی را دیدم که صورتش پر از چروک بود. پیراهنی بلند و مشکی به تن داشت با خوش رویی جواب سلامم را داد... - حاج خانم ما گروهی هستیم به نام کاروان حضرت زینب (س) که به خانواده شهدا سر می‌زنیم. می‌خوایم بیایم پیشتون یک دفعه زد زیر گریه - چرا گریه می‌کنی؟ - پسر من چند ساله شهید شده کسی هم سراغم نیومده بود. دیشب خواب دیدم در خونه رو زدن. در رو که باز کردم دیدم پسرمه - چی شده اومدی؟ میدونی چقده ندیدمت؟ - فردا برات مهمون میاد. خونه رو آماده کن. حالا هم شما اومدی و خواب من تعبیر شد. برگشتم و ماجرا را تعریف کردم. بی بی گفت: - خدا رو شکر که قسمت شد دل مادر شهید رو شاد کنیم. از کتاب: زنان جبهه جنوبی
🌱 مردان کوچک سرزمینم ▫️شهریور ۵۹ وقتی شایعه حمله عراق به خرمشهر رنگ واقعیت به خودش گرفت مردان خانواده‌ها ماندند و زن ها و بچه‌ها را به شهر دیگر فرستادند. خانواده بهنام محمدی هم جزو همان خیلی‌ها بودند اما بهنام ۱۲ ساله می‌خواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر می‌گفت مگه تو چند سالته که می خوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک! اما مرغ بهنام یک پا داشت و می‌گفت:"مثلاً پسر کشتی گیر داری ها!‌" بهنام ماند. آن اوایل و شب‌های بمباران که خرمشهر در تاریکی فرو می‌رفت، مسئولیت تقسیم فانوس‌ها را به او دادند و کمی که گذشت دیدند این پسر بچه با آن قد و قواره، یلی هست برای خودش. بهنام زبر و زرنگ بود. از طرفی هم ریزه میزه بود و اصلاً بهش نمی‌خورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطور شد که او شد مأمور شناسایی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درگیری نیروهای ایرانی با دشمن در در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تیپ ۳۳ نیروی مخصوص ارتش عراق از سمت مرزِ واقع در غرب شهر خرمشهر وارد خاک ایران شده و از طریق شلمچه، گمرک، سنتاب و ایستگاه راه آهن شروع به حملات متناوب برای تصرف نموده و با نیروهای مدافع شهر درگیر می شود. .... تا آنکه تیپ ۶ لشکر ۳ زرهی ارتش عراق در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۹ با احداث پل شناور در منطقه ضمن عبور از کارون، محاصره آبادان را تکمیل کرد. با سقوط خرمشهر در تاریخ ۴/۸/۱۳۵۹ و انهدام پل خرمشهر بر روی کارون، این رودخانه به عنوان یک مانع طبیعی بین نیروهای خودی در "کوت شیخ" و نیروهای دشمن در خرمشهر [اشغال شده] اهمیت یافت. در این مرحله از جنگ، ساحل جنوبی شط یعنی بلوار کوت شیخ خط مقدم جبهه نیروهای ایرانی محسوب می شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی زیبا و کمتر دیده شده از نبرد نزدیک و خانه به خانه رزمندگان اسلام با نیروهای متجاوز بعثی عراق در شهر خرمشهر در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تیپ ۳۳ نیروی مخصوص ارتش عراق از خطوط مرزِی غرب شهر خرمشهر وارد خاک ایران شده و از طریق شلمچه ، گمرک ، سنتاب و ایستگاه راه آهن شروع به حملات متناوب برای تصرف شث نموده و با تمام قوا با نیروهای مدافع شهر درگیر می شوند. این فیلم صحنه های کوچکی از آن نبرد سنگین را به تصویر کشیده است. یاد باد آن روزگاران یاد باد... بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید
، 🍂 مردم خرمشهر در جنگ ┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄ 🔹 هنوز جنگ رسما شروع نشده بود. برای خرمشهری‌ها شروع جنگ از همان روزهاست، ٢١شهریور. ٤٥ روز در شهرشان ماندند، نه ٣٥ روز: «در آن روزها شهید هم دادیم. یک هفته از برگشت ما از شلمچه می‌گذشت که گفتند آنها که دوره دیده‌اند خودشان را معرفی کنند، احتمال جنگ هست. اما فکر می‌کردیم در حد درگیری‌های دیگر است، حتی از خانواده خداحافظی نکردیم. پدرم خانه نبود، به مادرم گفتم و رفتم. نیروهای عراقی آمده بودند مرز. فردای آن روز حمله کردند و جنگ شروع شد.» •┈••✾○✾••┈•
ایام سالگرد شهادت سردار شهید حسین قجه ای تاریخ تولد :عاشورای سال۱۳۳۷ نام پدر : جواد تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱5 محل تولد :اصفهان /زرین‌شهر محل شهادت :جاده اهواز-خرمشهر مزار شهید : گلستان شهدای زرین شهر خاطره: 🌿 «... والله من فقط می‌توانم برادر قجه‌ای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او اسطوره مقاومت بود. این مرد در طی آن یک هفته‌ای که ما در خاکریز کنار جاده آسفالت - درگیر بودیم خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید. 🌿هیچ کدام از بچه‌ها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند توی و بخورد. بعضی مواقع که بچه‌ها قوطی کمپوتی باز می‌کردند و به او می‌دادند همانطور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف می‌رفت آن را توی راه می‌خورد. 🌿مدام در جلوی دشمن بود و آر‌پی‌جی می‌زد. آنقدر آرپی‌جی زد که خدا شاهد است گوش‌هایش کر شده بود و از آنها خون می‌چکید .>> راوی علی بور بور.معاون دوم گردان_سلمان سالروز شهادت🕊🌹 سردار شهید
🌓 شامگاه جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱ — جلسه حاج احمد متوسلیان، فرمانده تیپ ۲۷ با گردان‌های تحت امر 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴ا 🔵 اهمیت فوق العاده 🔴 روزهای حساس عملیات بیت المقدس ✍️ با اتمام سه مرحله‌ از عملیات سنگین بیت المقدس، دیگر نه توانی برای ادامه‌ عملیات باقی ماند و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها وجود داشا، به گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری نهایی با مشکل و تردید مواجه شدند. شهبد همت؛ جانشین تیپ ۲۷ در این خصوص می‌گوید:👇👇 «… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان! 📑 به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغزها خسته شده بود! یعنی برای مرحله‌ی نهایی عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین ‌شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدّت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همه‌ی ما دودل شویم که آیا به داخل خونین شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد دیگر هیچ کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت. تا این که قرار شد برادران عزیزمان محسن رضایی و صیّاد شیرازی به محضر حضرت امام شرفیاب بشوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرّمشهر داری چنین سختی‌هاست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ی نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیم‌گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟ 🔺تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، در جواب آن‌ها فرمودند: تا توکّل‌تان چقدر باشد❗️ 💠 در این لحظه برادران ما – و – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کلّ فرماندهان لشکرها و تیپ‌ها را احضار کردند و به آن‌ها گفتند ما مسایل و مشکلات‌مان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکّل‌تان چقدر باشد! 🍃 این موضوع در روحیه‌ی برادرها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آن‌جا برادرها همه به گریه افتادند و می‌گفتند: لابد توکّل‌مان ضعیف است دیگر، لابد توکّل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزم‌شان را جزم کردند تا با توکّل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحله‌ی پایانی عملیات آماده کنند.» ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📄 بعد از ابلاغ پیام امام، نیز با پای گچ گرفته و عصا به دست، وارد منطقه می‌شود و به کمک و ، با سرعت هر چه تمام‌تر سازمان رزم تیپ ۲۷ را تمام می‌کنند. او در جلسه توجیهی قبل عملیات، در ۲۴ اردیبهشت اهمیت حیاتی آزادسازی را یادآور شده و دستورات لازم را به معاونین و مسئولین تیپ می دهد. ⚪️ صحبت های حاج احمد متوسلیان در شامگاه جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱، در جلسه فرماندهان گردان‌های تیپ ۲۷ 👇👇 🔸… برادرها، باید به خدمت شما عرض کنم که لازم است سریعاً کارها را شروع کنیم؛ و آماده‌ عملیات بشویم؛ عملیات برای آزادسازی 💢 باید بدانید که عملیات به هیچ وجه لغو شدنی نیست. ولو این که حتّی یک نفر هم زنده نماند، لغو عملیات نخواهیم داشت؛ مرگ با آزادی خرّمشهر. من دیشب هم خدمت تعدادی از برادرها عرض کردم: الآن دیگر به عنوان یک نمادِ مطرح شده و ما در حال حاضر به شدّت در یک تنگنای سیاسی هستیم و حیات سیاسی این مملکت بستگی دارد به آزاد شدن خرّمشهر. همین‌طور، حیات سیاسی رژیم عراق هم بستگی به حفظ خرّمشهر دارد. گردان‌هایی که من الآن اسامی آن را ذکر می‌کنم باید بازسازی شوند و نیروهای خودشان را از برادر دستواره – مسؤول پرسنلی تیپ – تحویل بگیرند . . . 🔸پس از خاتمه‌ی جلسه، همه‌ رده‌های ستادی و فرماندهی تیپ ۲۷ متفقاً دست به کار شده تا کار آماده‌سازی تیپ را انجام دهند.
💢فتح خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزش‌های انسانی است. فتح خرمشهر، فتح ارزش هاست و فتح خرمشهر یک مسئله عادی نبود بلکه مافوق طبیعت بود.» امام خمینی(رضوان الله علیه) سوم خرداد یادآور خون‌های پاکی است که برای حفظ استقلال و آزادی ایران بر زمین سرخ خرمشهر ریخته شد، سوم خرداد یادآور رزمندگانی است که با دست خالی مقابل لشکر تا دندان مسلح دشمن ایستاد و غیرت فرزندان ایران را به رخ جهانیان کشید. گرامی باد نام و یادسردار شهید محمد جهان آرا و تمامی شهدای ایران اسلامی به ویژه حماسه سازان فتح .
📷 نبرد ، اطراف 💠 یکی از رزمندگان در حال اقامه نماز ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💠 نتایج عملیات بیت المقدس: ▪️طی عملیات بیت المقدس 5038 كیلومتر مربع از اراضی اشغال شده از جمله شهرهای خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز – خرمشهر آزاد شدند. علاوه بر این شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از تیررس توپخانه دشمن خارج گردیدند. هم چنین 180 كیلومتر از خط مرزی تامین شد. ▫️ با فتح خرمشهر، برتری نظامی ایران بر عراق مورد تایید كارشناسان و تحلیل گران نظامی قرار گرفت. ▪️ فتح خرمشهر موجب انفعال ارتش عراق شد؛ به گونه ای كه نظامیان عراقی تا مدت زیادی نتوانستند از لاك دفاعی خارج شوند. ▫️ عملیات بیت المقدس موجب شد تا كشورهای عرب منطقه به تقویت مالی و نظامی عراق مبادرت ورزند. ▪️طی این عملیات حدود نوزده هزار تن از نیروهای دشمن به اسارت درآمده و بالغ بر شانزده هزار تن كشته و زخمی شدند.
سلام خدا و ملائکه بر خرمشهر، خوزستان، ایران و مردم مقاومش ... اگر خرمشهر آزاد شد، اگر ایران به اشغال بعثی‌ها درنیامد و اگر امروز ما ، هنوز هستیم و نفس می‌کشیم و زندگی را تجربه می‌کنیم، مدیون مردان و زنانی هستیم که در سخت ترین سالهای این سرزمین، جنگیدند، به اسارت رفتند، زخم خوردند و کشته شدند. 📸 این تصاویر ، خاطرات آن روزهاست و ما چه می‌دانیم کدام یک از مردان و زنانی که در این تصاویر می‌بینیم ، هم اکنون در کنار مایند و کدامین شان لاله‌های گلزارهای شهدا شده‌اند؟ به همه شان ادای احترام می‌کنیم...
سنگر می‌سازم برای مردانی کـه از تیرها استقبال می‌کنند و از مرگ نمی‌ترسند ..!
از خون جوانان وطن و مقاومت دلیرانه این شهر خونین شهر شد :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بگو که آیا این تصاویر واقعی ترند یا روزهایی که من و تو واماندگان از قافله عشق یکی پس از دیگری می گذرانیم … دفاع_مقدس آبادان شهدا
❣| . . . 🌱 . ☀️: امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. . ولادت: سال ۱۳۳۹ شهادت: مهرماه ۱۳۵۹ . ✳ شهید قدیرعلی احسانی با شنيدن نوارهای صوتی امام(ره) و مطالعه‌ علاميه‌های ايشان، با انديشه‌ حکومت اسلامی آشنا شد و از آن‌ پس با شرکت در راهپيمايی ها به ياری امام (ره) برخاست و بارها تا مرز شهادت پيش رفت. وی در روز ورود حضرت امام به ميهن به تهران رفت و به عضويت گروه استقبال از امام در آمد. وی با یورش ناجوانمردانه مزدوارن امپریالیزم(صدام ملعون) به ایران اسلامی، با همان روحیه انقلابیگری که داشت به کمک رزمندگان اسلام شتافت و پس از مبارزه بی امان در همان اوائل جنگ در خرمشهر قهرمان به فیض عظمای شهادت نائل گشت و مفقودالاثر گردید. 🥀 روحش شاد و یادش گرامی باد. 💚💚💚🤍🤍🤍❤❤❤ 🟩🟩🟩⬜⬜⬜🟥🟥🟥
آخرین مدافعان ناشناخته خرمشهر..! این ۵ نفر که تصویری از چهره آنها موجود نیست، بعنوان آخرین مدافعان خرمشهر شناخته می‌شوند. ۵ نفر گمنام که از پل می‌گذرند تا مانع عبور نیروهای عراقی شده یا حرکت آنها را به تاخیر بیاندازند تا مردم فرصت بیشتری برای تخلیه شهر داشته باشند. کسی از نام و سرنوشت آن‌ها هیچ اطلاعی ندارد..! 📸 اوایل آبان ۱۳۵۹ خرمشهر ، پل قدیمی عکاس : بهرام محمدی‌فرد
🍂 آبانماه است. روزی که مدافعان خرمشهر، بعد از ۳۴ روز مقاومت جانانه، آنهم بدون امکانات و پشتیبانی جنگی، تا پای جان مقاومت کردند و نهایتا خوشخیالی دشمن را در تسخیر ۳ روزه خوزستان به تمسخر گرفتند و شهر را به حربه بمباران هوایی، تخلیه کردند. خرمشهر پس از ۳۴ روز مقاومت و از خودگذشتگی نیروهای مردمی به اشغال نظامیان ارتش صدام درآمد ... یاد می‌کنیم، سالروز مقاومت خرمشهر را، در چنین روزی . ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
🍂 هفت بار جانبازی روز دهم جنگ، همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم، وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند اما من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود، این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسرشان قبلا به ما آموزش چریکی داده بودند، قرار گذاشتیم همراهشان به لبنان هم برویم. خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر خالی از سکنه شده بود، از ما نیز خواستند تا شهر را ترک کنیم. ما جزو آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج می‌شدیم. بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شرکت کردم. در والفجر یک شیمیایی شدم... هفت بار مجروح شدم. پای چپم ترکش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالا آخر هم قطع خواهد شد. آمنه وهابزاده ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄