eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.1هزار عکس
15.5هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃از آغاز تولد، آنچه در وجود جاریست، تنها است و عشق و تو هستی که تصمیم می‌گیری عشق را به پایِ کدام پرورش دهی؟! معشوقِ زمینی یا اویی که در آسمان به نظاره نشسته است!؟ 🍃پرستوهای اما راه و رسمِ عاشقی را خوب بلدند. بال و پر می‌زنند، گویی خسته از این به دنبالِ سرپناهِ امنی راهِ آسمان را پیش‌گرفته اند 🍃بندگی سرلوحه کارشان و دلبری از معبود راهِ رسیدنشان به آسمان است. ، پرستویِ عاشقی که هیچ چیز جلودارِ پروازش نبود حتی شیرینیِ تولدِ تنها دخترش! 🍃دختران بابایی‌اند اما سهمِ سنگِ مزاریست که میان او و بابا فاصله انداخته است و این بین، همسری که زینب‌گونه را پیشه کرده است 🍃میثم قبل از پرواز، هردو را به سپرده و خودش میانِ آسمان نظاره گرِ آنهاست و کنارشان نفس می‌کشد، بودنش حس می‌شود. حضور میثم در رگهای زندگی جاریست 🍃عشق به زندگی، به همسر و فرزند چیزِ کمی نیست اما توانِ مقابله با اراده میثم را نداشت، او برای آسمان بود و سکویِ پروازش، حلب 🍃انسانها به خواست‌گاهشان باز می‌گردند و میثم به . آنچه خدا هدیه داده بود، باز پس گرفت 🍃عالم سراسر است نامکشوف، که بر مقیمانِ نیز جز پرده ای فاش نخواهد شد ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۷ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۳.حلب 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بی بی زبیده قرچک
🍃بعضی ها آفریده می‌شوند برای جاودانگی،برای ، برای ماندن و بعضی می‌شوند تا جاودانه بمانند. 🍃تو آفریده شدی و امانتِ آسمان بودی در آغوشِ زمین چه خوشبخت بود زمین که چند صباحی تو را مهمان داشت. 🍃زرق و برق نگهدار تو نشد! چرا که تو از ابتدا برای آسمان بودی و روحتِ طاقتِ این همه شلوغی و بی‌رحمی را نداشته! همین لطافت و بزرگیِ روح پایت را به باز کرد...♡ 🍃میلادِ زمینی‌ات مقارن شده با شروع فاطمیه و تو آن فرزندِ خلفی بودی که رفتی تا را بگیری. 🍃 خانطومان، میدانِ تو بود آنجایی که آسمان روحت را به آغوش کشید و زمین بوریایی شد برای جسمِ اربا اربایت... 🍃 ، چند صباحی را سر بر دامانش، دور از هیاهوی شهر سپری کردی اما چشم انتظاریِ تو را باز‌گرداند❣ 🌱 حالا منزلگاهِ ابدی‌ات مسیرِ گاه و بی‌گاه بچه هاست و تو از آسمان، نظاره گرِ دلتنگی‌ها، لبخند می‌زنی. 🍃 در این وانفسایِ زر و زور و تزویر؛ را بگیر... مبادا گردبادِ دنیا ما را ببلعد. به وصل خود دوایی کن دیوانه ما را...💔 ، مدافعِ زینب ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۶ دی ۱۳۶۶ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزارشهید :آمل امامزاده ابراهیم
♡مِنَ المومِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عهَدُواللهُ عَلَیه فَمِنهُم مَّن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبدِیلا♡ 🍃حکایت مردانیست چون ... آفریده می‌شوند برای پایبندی به هزار و اندی سال پیش؛ آن هنگام که تیرِ دشمن، قامتِ خونِ خدا را نشانه می‌گرفت، سعید نامی، با جان از امامش حفاظت کرد. سعید بن عبدالله، روی دستان امامِ زمانش جان سپرد در حالی که بدنش آماجِ تیرهای دشمن شده بود.😔 🍃هزار و اندی سال بعد؛ پسری زاده شد، تا بعدها سپر امام زمانش باشد...سعید کمالی. شاید الگوی او نیز در فداکاری و ایثار، باشد...! که واپسین لحظات اخر از سَروَرش پرسید: "آیا من وفا کردم؟" هدفش، رضای خدا بود...به طوری که حقوق تدریسش را برمی‌گرداند تا فقط برای رضای خدا کار کرده باشد🌺 🍃محاسبه می‌کرد...شاید برای آنکه دست و پایِ نفسِ سرکش؛ بال و پرِ پریدنش را نبندد!! بود و رُک! هیچ گاه بالابودن درجه نظامی‌اش باعث نشد احترام به رفیق بزرگتر را فراموش کند. نه او را به نام کوچک می‌خواند و نه جلوتر از او حرکت می‌کرد💕 🍃چشمانش را حفظ می‌کرد می‌خواست با آنها؛ صورت آسمانی امامش را ببیند. نقطه وصلش را کنار یافته بود. روز درگیری داوطلبانه به قلبِ میدان زد...او از همه چیز دل بریده بود. سعید راه که نه؛ گویی پرواز می‌کرد به سمت ملکوت🕊 🍃کسی چه می‌داند! شاید آن زمان که به بالینش آمده بود، مثل سعیدبن‌عبدالله، از وفاداری اش پرسیده و پاسخ ارباب، لبانش را به لبخند آذین بسته باشد. سعید را کربلای آسمانی کرد... 🍃آری؛ "از مومنان مردانی هستند که به آنچه با خدا پیمان بستند صادقانه کردند. برخی از آنان پیمانشان را به سرانجام رساندند [به شهادت نائل آمدند] و برخی از آنان [شهادت را ] انتظار می‌برند و هیچ و تبدیلی در پیمانشان نداده اند." ؛ وفادار به عهد🥀 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : ساری
🍃گاهی همه چیز، بعد از آغاز می‌شود! مثلا، سهم آنهایی که پشتِ پایِ عزیزشان دل ریخته اند، می‌شود انتظار و چشم به راهی... 🍃سید احسان اویی که مادرش خوابِ شهادت را برایش دیده بود، بعد از شهادت همه چشم هارا به راهِ بازگشتِ پیکرش منتظر گذاشت، چه انتظار سختی! 🍃بعد از شهادت، گویی کوچه باغِ انار را زمستان به آغوش کشید! نه شکوفه ای، نه جوانه ای،نه رسیدنی... بر سر دخترها، گرمایِ دست کم بود و میانِ خنده هایشان، همیشه بغضی جولان می‌داد که ای کاش بابا بود... 🍃این میان اما همسری، عاشقانه ها را به خلوت می‌برد و غصه نبود مَردَش را در خفا و ذره ذره می‌خورد. برایِ دخترها پشت و پناه بود در نبود بابا و برایِ پدر مادرِ احسان، مرهمی بر قلب منتظرشان♡ 🍃سید احسان، طلسم ماندن‌ها را شکست و او اولین پیکری بود که از خاک سوریه به آغوش خانواده بازگشت، حالا وقتش بود بارِ پدر بودن را، استخوان‌های تازه برگشته به دوش بکشند. 🍃آمد و در روزِ شهادتِ مظلومانه عالمین، به آغوش خاک سپرده شد، قلبها آرام شده است. جایش را به دلخوشی داده. دلخوشیِ بودنِ بابا برایِ دخترها، حتی زیر خروارها خاک دلخوشی به مزاری سرد که حالا مامنی برای دردِ دل است، دردِ دلِ همسری که سنگینی نگاهِ همیشه همراهِ احسان را، از قابِ عکسِ شیشه ایِ هم لمس می‌کند. 🍃انار ها شکوفه داده اند و کوچه باغ سرسبز است. هرسال، همین حوالی که می‌شود، عطر سید احسان که می‌پیچد، غنچه انار ها ترک می‌خورد به لبخندی سرخ، است اما، بویِ بهار در پیچ و خمِ کوچه پیچیده🌺 🍃کوچه باغِ انار، شاید به ماندنت عادت نداشته باشد اما، عطرت را سخت به آغوش کشیده. ؛ علتِ لبخند انارها🙃 * ؛ کتابِ زندگینامه شهید🍀 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بی بی زبیده_قرچک
🍃هزار و چهارصد و اندی سال پیش، میثم ها را به تاوانِ عشق و محبت (ع) آویزِ نخل ها می‌کردند. امروز هم مقدر است میثمی متولد شود تا جُرمَش به علی(ع) و آلِ علی(ع) باشد!! 🍃بیست و سومین روزِ اردیبهشت ۶۳ سربازی از لشکرِ عاشورایی در آغوش چشم گشود...نامش را نهادند تا نمونه عینی میثمِ تَمّاری شود، کشته به عشقِ علی(ع)❤ 🍃برادر شهید بود و عاشق اهل بیت(ع) و دست پرورده مادری که با شیره جان، عشق (ع) را به کامِ شیر پسرش می‌داد🙂 🍃به واسطه پدر پایش به و و باز شد تا اینکه در سال ۸۰ لباسِ مقدس پاسداری را به تن کرد. زمزمه جسارت به (علیهم السلام) آرامش را از جانش ربود. 🍃بابایِ مهربان، فاطمه زهرا و فاطمه کوثر را به بانوی می‌سپرد و خود راهی دیار می‌شد. از (س) خواسته بود شرمنده حضرت سقّا (غیرت الله) نشود که نشد. 🍃بعد از مقاومت بسیار، حین برگرداندن همرزمش، خود نیز شهد شیرین را نوشید. تیری که سرِ میثم را به پای انداخت... 🍃روزی که در پیکرش را به آغوش برادرانش سپردند، دستی در بدن نداشت. میثم، بر نخلِ عشقش به علی(ع) آویز شد و میثم وار، نه زبان و دست که و دست هایش را در راه معشوقش فدا کرد😔 🍃وصیت کردی مزارت سنگ نشود و تنها "کلنا عباسک یا زینب"رویش نقش بزنند. حالا مزارت جاییست که حسِ "سرد نبودت" را به "گرمی حضورت" تبدیل می‌کند تا دخترها طعمِ شیرینِ داشتنت را به کام بکشند و دلگرم باشند به حضورِ آسمانی خود🌺 ♡ ،بابا میثمِ فاطمه ها♡ ✍تویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴.حلب 📅تاریخ انتشار : ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار : قطعه ۲۹ بهشت زهرا
‍♡به نام او، به یاد او♡ متولد بهارِ بود، خرداد پنجاهُ هفت. هجده سالگی، قامتش سبز پوش شد و نوزده سال پر افتخار برای کشورش خدمت کرد. 🍃همچو شهرتش، بود و نترس. در قلبِ محبانِ علی(ع) ترس جایی ندارد. که اگر باشد زبان، لبیک گوی نمی‌شود!! 🍃مردی و عاشق خانواده پسری پرافتخار، همسری همراه، پدری دوست‌داشتنی. همه را برای زمین گذاشت و راهی شد...! روحش قرارِ ماندن نداشت...گویی آرامش را در خاکِ می‌دید. 🍃ندای "هَل مِن ناصِر..." خواهرِ ارباب، قدمهایش را برای رفتن محکم کرد و او علی اصغر شد... 🍃اولین روز ، در آستانه میلادِ فخر عالمِ امکان، حضرت ارباب(ع) تقدیر بر رقم خورده بود. 🍃وقتِ رفتن به کمین خوردند و هنگام برگرداندن ماشین، پهلویش گلوله را به آغوش کشید...و ذکر (ع) در فضا طنین انداز شد... 🍃خاکِ تدمر با عشق جسمِ بی جانش را در آغوش خود ماندگار کرد و بناشد به تاسی از بانوی گمنامِ (س)، چند صباحی مهمانِ غربتِ سرزمینِ شام باشد!! 🍃کیلومتر ها آن سو تر، مادری نگران، همسری چشم به راه و پسرکی شش ساله دلتنگِ قهرمانشان بودند...😔 🍃یکسال گمنامی‌اش،فرصتی بود تا آیینه خانواده جلا بگیرد... تا امیر علی بیاموزد، زین پس مردِ مادرش است...به دلِ کوچکش بقبولاند، گرچه پدر در آسمانهاست اما مزارِ زمینی‌اش مامن و پناه گاهِ اوست⚘ 🍃سفارش به کرده بود و عجیب این صبر عجین شده در حالاتِ همسرِ زینبی‌اش بود. وقتی که تابوت را به آغوش گرفت و دست بر کشید. آن هنگام که قبل‌ترها را تصور می‌کرد و علی اصغرِ خندانش را و آن هنگام که راهِ پیش رو را بدونِ مردِ شیردلش تجسم می‌کرد، در نگاهش "ما رایتُ الا جمیلا" را می‌دیدی... 🍃به گفته علی اصغرش، "لا یَوم کَیَومِکَ یا اباعَبدالله..."و همین جمله آرامشی بود بر قلبِ بیتاب و مضطرش. 🌸شهادتت مبارک. ✍️نویسنده : 🌺 به مناسبت سالروز 📅تولد : ۳ خرداد ۱۳۵۷ 📅شهادت : ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴. سوریه 📅تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
‍ برایِ ❤ 🍃قلم خجالت زده تر از آن‌ است که بخواهد از تو بنویسد و نا‌توان تر از وصف تو در جمله ها. بزرگی‌ و مردانگی‌ات را نمی‌توان در واژه ها گنجاند اما چاره چیست؟! قلم می‌نویسد؛ هرچند اَلکَن... 🍃کم سن بودی که پدر آسمانی شد و همه ی همّ و غم مادر، بزرگ کردن فرزندان. بزرگ شدی، قد کشیدی، به واسطه مسجد و جلسات مختلف را شناختی و از آن جا به بعد، راه و قدم هایت رنگ و بوی دیگری گرفت😌 🍃نفرت از نظام سلطنتی، از سربازی فراری‌ات داد و رفتی برای دیدار امام که به زندان ختم شد. شش ماه بعد بیرون آمدی و روز از نو، روزی از نو. 🍃اعلامیه می‌نوشتی تا مردم بیشتر با و آرمان‌هایش آشنا شوند اما به همین هم قانع نبودی. مورد اطمینان بودی، خیلی زیاد، آنقدر که برای سرتیمیِ تیمِ حفاظت از وجود مقدس ، شایسته تر از تو و گروهت مطرح نشد و روانه فرودگاه شدید. محافظان خوبی بودید و به سلامت رسیدن امام، شوقی شد در چشم‌هایتان🌷 🍃روانه شدی آن زمان که دستور آزادی حجت را تمام کرد و در تمامِ عملیات تنها به فکر می‌کردی و منافعشان. ، و خیلی از سرداران دیگر، دست پرورده تو بودند که با اخلاصِ روحِ بلندت آنها را پرورش می‌دادی🕊 🍃مهربانی‌ات با مردم، تو را کرد. روحِ تازه به کالبد مردم بودی و مهرت چون جان در قلبها بود. هرکه از دور هم تو را می‌دید، می‌دانست ماندنی نیستی. اصلا زمین گنجایش بزرگی روحت را نداشت. عاقبت ماشین مهمانِ شد که می‌تواند تانکی را نابود کند. اما عجیب که در آن انفجار تنها تو مجروح شدی و شدت جراحات، روحِ بلندت را به پیوند زد💔 🍃وصیت کردی"مقاومت را فراموش نکنیم که خداوند تبارک و تعالی، بار سنگینِ انقلاب اسلامی را بر دوش ملت بزرگ ایران گذاشته و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است". 🍃ملت ایران انقلاب را به تمام جهان شناساند اما، گویی خودمان آزمایش عظیم را کرده ایم😔 🍃به‌حَمدالله، انقلاب است و به کوری چشمِ دشمنان، پابرجا. اما بعضی‌هایمان راهِمان از انقلاب و آرمان‌هایش جدا شده و بعضی دیگر، دنبالِ از آنیم. دستمان را بگیرید که تحمل شرمندگی در برابرِ این امانت سنگین، از توانمان خارج است. 🍃اینجا برای از تو نوشتن کم است...! ♡سالروز زمینی شدنت و پروازت به ملکوت مبارک♡ ✍نویسنده : 🍁به مناسبت سالروز و 📅تولد : ۱ خرداد ۱۳۳۳ 📅شهادت : ۱ خرداد ۱۳۶۲ 📅زمان انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قطعه ۲۴ بهشت زهرا
‍ ☆بسم رب الشهدا☆ 🍃می‌گویند باید از شما نوشت! نوشت تا در یادها بمانید...! اما مگر انسانهای زنده از یادها پاک می شوند؟ بعید می دانم کسی بتواند شما را فراموش کند! 🍃مگر کسی که قلب را می شکافد، بر بلند ترین نقطه آن می کند فراموش شد نیست؟! بعید می دانم... 🍃شُهرَتَت صیاد است؛ صیاد قلب هایی!! قلب هایی که در زمین برای فرزند آسمان می تپد!❤️ 🍃عادت داریم وقتی فردی عاقبت به می شود، می گوییم آسمانی شد...اما تو از همان ابتدا آسمانی بودی حتی جسمت هم روی زمین نبود! 🍃هر چه از شما شنیده ام ختم می شود به همراهی یاور آهنی ات در قلب آسمان، که برای آرامش مردم زمین می کردی و چه آرامشی بر قلبها حاکم بود آن زمانی که در آسمان می چرخید♡ 🍃آرامش آسمانی ات حوالی مزارت هم حس می شود! پر از امنیت و و حس غرور... 🍃صیاد قلب هایمان باش! صیاد دلهایی که گاهی به قلاب گیر می کند! دست دلمان را بگیر...زورمان به شیطان و سپاهش نمی رسد😔 🍃باید ابَرمردی چون تو پُشتمان باشد... در آسمانی اما در زمین گرمی حضورت را به جان می کشیم... 🍃فرزند آسمان، قلب واماندگان زمینی را دریاب... صیاد دلم باش؛ 🌹 ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۳ خرداد ۱۳۲۳. مشهد 📅تاریخ شهادت : ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ 📅تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار : بهشت زهرا
‍ 🍃بهار، مفتخر به داشتنِ توست. بیست و ششمین روزِ خرداد را به نامت آذین بسته اند تا در قلب بهار درخشان و جاودانه بمانی♡ 🍃تربیت شده در خانواده ای . پدر و مادری حسینی که تربیتشان ذره ذره را با تو عجین می‌کرد! 🍃زیرِسایه مادرِ عالم، در مدرسه مشغول طلبگی شدی! با عشق درس می‌خواندی! طوری که راهِ ده ساله را، هشت ساله به پایان بردی و شدی شاگردِ مکتبِ بزرگان🌺 🍃خوش‌رویی، ، دوری از ، جاذبه قوی بود برای جذب . طبق فرمایش رهبری، زندگی‌ات آمیخته ای بود از ، . 🍃پدر دو دختر بودی، بشری و فاطمه، و همین مهرِ پدری نگذاشت لحظه‌ای بی‌تفاوت از ظلمی که به بچه ها و مظلومان می‌شود بگذری! دل نازک بودی! طاقت شنیدن ناله های جانسوز کودکان و را نداشتی پس دخترانت را به مادرشان و هر سه را به حضرت ارباب سپردی و راهی شدی. 🍃در گوش مادر زمزمه کردی: "نمی‌توانم در کنار و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم سوریه و عراق، والدینشان سر بریده می‌شوند"😔 🍃کار خوب، تدریس، حقوق و زندگی آرام، هیچکدام پایِ رفتنت را سست نکرد! گویی آن سوی مرزها، چیزی انتظارت را می‌کشید که تو به وصلش بال و پر می‌زدی. 🍃به قولِ خودت رفتی تابه "حاصل آموخته هایت" برسی. در "سی و یکمین" روز فروردین رها شدی. در روزِ میلادِ مولایت، امامِ باقر (ع)؛ اولین روز ماه رجب. 🍃گفتی زحمت پیکرم را به کسی نمی‌دهم و چند سالی است که پیکرِ پاکت، مهمانِ سرزمینِ شام است. در "دَرعا" مانده ای. گویا توانِ دل کندن از و بانویش را نداری! 🍃هرجا خوشی همانجا باش اما. اینجا دو دختر چشمِ به راهِ آمدنت نشسته اند. بشری بعد از شنیدن خبر پروازت کرد! تبی که هیچ دکتری علت و درمانی برایش نداشت! دکتری گفت: تبِ بی‌پدری است. ببریدش، خودش خوب می‌شود. تبِ جسمش قطع شده اما تبِ دلش...؟ گمان نکنم😔 🍃، برگرد و تنها یک بغل، بابایشان باش ؛ پدر دختران🌺 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۲۶ خرداد۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار یادبود: قم
🍃او را به عاشقی می‌شناختند. عاشقی برای ارباب. یک محله بود و یک علمدار. 🍃انگار نمی شود از کنار این دریایِ بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق است. و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد. 🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ او را به سمت و سوی خود کشاند. 🍃وقتی امام(ره) خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ افتاد، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد. 🍃گویی این همه را وامدار نامش است. عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است عباس‌گونه اش او را به خاکِ کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد. در عملیات صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود. 🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به رفت. مادر می‌گوید: "از حج که باز گشت، گفتم: عباس! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی" گفت: خیلی دلم می خواهد ملاقات و زیارت خدا نصیبم شود. 🍃باید خالص باشی و برای نه از جان که از دل بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از می‌گفت. تا که در نیمه شبی، در پنجوین، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت. ۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ برسد🕊 ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان❤️ ✍نویسنده : 🌺 به مناسبت سالروز 📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳ 📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲. پنجوین 📆تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار : بهشت زهرا
🍃همیشه گفته‌ام نام، تاثیرگزار ترین شاخصه یک فرد است.و همین نام، می‌تواند تو را به سعادت برساند. مثلا که باشی، و ارادت در جانت ریشه می‌کند و با اندیشه ظلم‌ستیزی، این یادگارِ مولای ، بزرگ می‌شوی. 🍃درست شبیه پسری که تاثیرنامش، شجاعت و دلاوری بود. در دریایِ مواج انقلاب، به سمت حقیقت شنا کرد و کنار سیلِ عظیمِ حق طلبان پهلو گرفت. 🍃در تظاهراتِ شهر، ردپایِ حسین دیده می‌شد. اویی که با مردمش هم‌صدا شد تا ریشه ظلم را نابود کنند. و این ستم‌ستیزی رشته اتصال او با معبود شد. حسین مرادی، از شهدایِ مبارزاتِ انقلاب است. 🍃از آنهایی که از جانِ خود گذشتند تا زمینه تحول و انقلاب در کشور ایجاد و مردم بیدار شوند و حق را طلب کنند. خونِ امثال حسین، نهالِ جوانه زده انقلاب را آبیاری کرد تا ریشه در جانِ جهان بِدَواند. ما مدیونِ جان برکفانِ زمینه سازِ انقلابیم. 🍃یا شهید؛ امروز میلادِ زمینیِ توست و ما این خجسته اتفاق را به جشن نشسته ایم. نگاهمان کن♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣ مهر ۱٣٢٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۶ آبان ۱٣۵٧ 📅تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دبیران
🍃تولدت در آبان ۶۸، بهار را بیش از پیش سبز کرد. حسین نامیده شدی و خادم هیئت ارباب بودی. حالا تمامِ شهر تو را به نامِ اربابَت می‌شناسند، ، تخریب‌چیِ شهید، حسین هریری. 🍃تو چه زیبا از سیم‌خاردار گذشتی. باید مثل تو تخریب کرد هرچه را که زنجیر می‌شود بر بالِ پریدنمان، باید شبیه تو مهیای پریدن شد🕊 🍃عازم شدی به سرزمین به جایی که فاصله‌اش تا آسمان تنها چند قدم است. رفتی تا "انتقام سیلی مادر را بگیری"😔 🍃حالا که نَفست را زیر پا گذاشتی، نوبت به میدانِ نبرد می‌رسد، تخریب چی خُبره‌ای شده ای که راه را برای مدافعان حرم باز می‌کند، سرزمینِ حلب پاک است وقتی مدافعانی چون تو دارد😌 🍃حلب همانجایی است که بال می‌گشایی، آماده رفتنی و هیچ چیز جز ، قلبِ پر تلاطمت را آرام نمی‌کند، قلبت آیینه‌ایست صیقل خورده و زمین، حقیر تر از آن که گنجایشِ روحِ بلندت را داشته باشد. 🍃تنها یک چاشنی کافیست که تو را به غایتِ آرزویت برساند. چاشنی منفجر می‌شود و تو پرواز را آغاز می‌کنی، پرواز از . 🍃سر بر میگذاری. قلبت آرام گرفته اما اینجا، روی زمین، میان تمام چیزهایی که نبودت را به رخ می‌کشد، جای خالی‌ات نیشتری است بر قلبِ زخم خورده‌مان😓 🍃همسرت بانویی است از تبار . پر از صبر و صلابت. شیرزنی که در اوج جوانی، آروزهایش را فدای کرد. همسری که شرط ازدواجش دفاع از حرم بود و چه از این بهتر که همپایی داشته باشی تا ؟! 🍃حواسمان هست که حاجتت را از رفیقِ شفیقت گرفته ای، از * که حالا در کنارش حالت خوب است. 🍃ما در دنیا رها شده‌ایم، و بی‌سرپناه. حواستان به ماهم باشد.‌ رهایمان نکن که گردباد ، مارا با خود می‌برد... ، قمر* فاطمیون❤️ *شهید ، دوست شهید که پس از شهادت، پیکر مطهرشان توسط شهید به عقب برگردانده شد. شهید هریری حاجتِ شهادتشان را از ایشان درخواست کردند. * شهید به دلیلِ چهره زیبایشان، به قمر فاطمیون شهرت داشتند. ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳ آبان ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ آبان ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ٢ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا